چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۴
۱۶:۳۰ - ۰۹ بهمن ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۱۰۲۳۱۸
چهره ها در سینما و تلویزیون

علیرضا خمسه که امروز ۶۶ ساله می‌شود

علیرضا خمسه,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

آقای تنابنده، به روح اعتقاد داری؟!

علیرضا خمسه، گلوله نمك است و باوجود سال‌ها فعالیت در عرصه كمدی در تئاتر، سینما و تلویزیون و ایفای نقش‌های نمكین فراوان، همچنان ظریف و هنرمندانه و با نیت خیر و جهان‌بینی نشاط پراكنی، به رسالت خنداندنش ادامه می‌دهد. باوجود این‌كه كارنامه سینمایی خمسه در سال‌های اخیر كمتر نشانی از دوران اوجش در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ دارد، اما این كمدین با درخشش در نقش باباپنجعلی در مجموعه پایتخت نشان داده همچنان تك‌خال‌هایی برای رو كردن و خنداندن تماشاگر دارد و سینما و تلویزیون ما می‌تواند بیش از اینها از این نمك یددار بازیگری استفاده كند، حتما می‌دانید كه كمبود ید در بدن انسان، باعث بیماری‌های مختلف از جمله غمباد می‌شود! گفت‌وگویی كه می‌خوانید به مناسبت ۶۶ سالگی علیرضا خمسه صورت گرفته؛ مصاحبه‌ای كه به‌دلیل حضور این بازیگر دوست داشتنی در جایی فرسنگ‌ها دورتر از اینجا، به ناچار از طریق یكی از پیام‌رسا‌ن‌های «اسمش را نبر» انجام شد.

 

 در ۶۶ سالگی چه حس و حالی دارید؟ سنتان به سمت كهنسالی می‌رود اما بزنم به تخته در روحیه، سنتان روی عدد دیگری است و كمتر نشان می‌دهد.

در این سنی كه شما عددش را خیلی رُند گفتید یعنی ۶۶، همچنان احساس جوانی می‌كنم و دنبال نوجویی هستم تا چیزهای جدیدی برای كار و زندگی و تفكر پیدا كنم. قصه‌های مختلفی درباره تولدم گفتم، اما این‌قدر كه همه چیز در این زمینه قاطی شده، میكس جالبی است كه بخشی از آن حقیقت و بخشی از آن هم تخیل و فانتزی و رویا است.

 

وقتی به من می‌گویند به‌شما نمی‌آید ۶۶ ساله باشید، واقعیتی را با تخیل آمیختم. قبل از تولدم سه برادر داشتم كه یكی یكی به دنیا آمدند و فوت كردند، اما آن‌موقع رسم نبود كه شناسنامه باطل كننــــــد، بنــــابراین شنـــــاسنــامـــــــه‌ای را كه برای برادر بزرگ‌تر گرفته بودند، نگه داشتند، وقتی فوت كرد شناسنامه‌اش ماند برای دومی و وقتی او هم از دنیا رفت، شناسنامه ماند برای نفر بعدی تا رسید به من كه چهارمین فرزند بودم. اگر خواهرم را هم در نظر بگیرم، دست‌كم هشت یا ده سال باید از سنی كه الان در شناسنامه دارم، جوان‌تر باشم! چون مادرم سال گذشته و پدرم هم حدود ۱۵-۱۰ سال پیش به رحمت خدا رفتند، چیزی برای اثبات این تخیل و حقیقت وجود ندارد. به هرحال هر‌حس مثبت و منفی كه در ۶۶‌سالگی دارم، به كار بازیگری می‌آید.

 

 یك عمر خنده و فعالیت در عرصه كمدی، چقدر در این روحیه موثر است؟

معكوس این سوال هم درست است، یعنی خود كار و زندگی هم می‌تواند باعث شادی و خنده شود یا خنده می‌تواند باعث تغییر و تلطیف زندگی شود. مجموعه‌ای از علل و معلول‌ها هستند كه در كنار هم معنی پیدا می‌كنند. من كه فكر می‌كنم ناخودآگاه یك مكانیزم دفاعی پیدا كردم، چون می‌دانید كه از دید فرویدیسم یا اصولا روانكاوی هرانسانی در برابر مسائل، مشكلات و بن‌بست‌هایی كه قرار می‌گیرد، به‌دنبال روش و مكانیزمی برای دفاع و صیانت نفس است. البته خودم می‌خواهم به نكته‌ای اشاره کنم  که هیچ كدام از روانكاوان به آن اشاره نكرده‌اند.

 

آن نكته این است كه من دوست دارم از خنده به‌عنوان یك روش دفاعی در قبال مسائل و مشكلات استفاده كنم. همه اینها را هم به‌صورت غریزی و تجربی دریافت كرده بودم تا این‌كه به مقاله معروفی به اسم «خنده» از فیلسوف فرانسوی، هانری برگسون برخوردم كه در جهان سروصدا به پا كرده بود. این رساله را دكتر باقری به فارسی ترجمه كرد كه من بارها از آن استفاده كردم. در این مقاله از خنده به‌عنوان یك روش و دیدگاه اجتماعی یاد شده است. 

 

برایم جالب بود آنچه درباره خنده می‌اندیشیدم، این‌طوری مستند شد و به منبع علمی آن دست پیدا كردم. وقتی این دیدگاه را پیدا می‌كنید، نه‌تنها به مسائل روحی و روانی خودتان فائق می‌شوید بلكه در مواجهه با مسائل اجتماعی هم به یك ابزار دفاعی اثرگذار دست پیدا می‌كنید. وقتی مرگ یزدگرد را بازی می‌كردم، بهرام بیضایی می‌گفت چرا این سرباز با این‌كه خبرهای بد می‌آورد، می‌خندد؟ در حالی كه نیشم باز بود، می‌گفتم من؟! من نمی‌خندم. می‌گفت همین الان هم می‌خندی! (می‌خندد)

 

 بهترین هدیه تولدی كه تاكنون گرفتید، چه بود؟ چه هدیه‌ای خوشحالتان می‌كند؟

همیشه بهترین، عاطفی‌ترین، اثرگذارترین و به یادماندنی‌ترین هدیه تولدم را از همسرم گرفتم. حالا كه دخترهایم بزرگ شده‌اند و از من می‌پرسند بابا برای روز تولد چه هدیه‌ای می‌خواهی، می‌گویم هر هدیه‌ای كه دهید، برایم خیلی ارزشمند است.

 

 دهه‌های ۶۰ و ۷۰ یكی از ستاره‌های محبوب و موفق تلویزیون و سینمای ایران بودید و كارهایتان به گیشه هم رونق می‌داد، اما چرا در سال‌های اخیر كمتر چنین كارهایی در آثار سینمایی شما مشاهده می‌شود؟ انگار دیگر فقط تلاش و هنرنمایی شما برای نجات فیلم‌ها كافی نیست. فیلم‌ها و فیلمنامه‌ها ضعیف شده‌اند یا سینما آن روی بی‌رحمش را در این سال‌ها نشان داده؟

این‌كه می‌گویید سینما روی بی‌رحم دارد، یك واقعیت است. چون سینما چشم بی‌حیا و روحیه بی‌رحمی دارد و در مورد همه بازیگران دنیا هم این اتفاق افتاده است. ستاره‌های سینما به جز استثنائاتی، ۲۰-۱۰ سال در اوج هستند و دوام می‌آورند، اما بازیگران كه همیشه كودك، نوجوان، جوان، میانسال و كهنسال نمی‌مانند. ولی خوشبختانه من به‌خاطر روحیه‌ای كه دارم، هیچ عرصه‌ای را ترك نكردم.

 

همین الان همزمان هم به تئاتر، هم به تلویزیون و هم به سینما فكر می‌كنم. خلاصه این‌كه كار هنر و سینما بازنشستگی ندارد، اما بله، جوان اول بودن دوره دارد. یكی از تراژدی‌های سینمای ما این است كه فیلمنامه‌های ما درنهایت فقط به پنج بازیگر منحصر و صرفا به آنها پرداخته می‌شود و بقیه بازیگرانی كه حتی در اوج تجربه و شكوفایی قرار دارند، به كار گرفته نمی‌شوند. در حالی كه در سطح اول سینمای دنیا، همچنان برای رابرت دنیرو و آل‌پاچینو، فیــــلمنامه‌های خــــــــوب نوشته می‌شود. 

 

اخیرا در آمریكا فیلمی به نام حكایت دریا ساخته آقای بهمن فرمان‌آرا را در كنار ایشان دیدم، گفتم از این به بعد قرار است خودتان نقش‌های اصلی فیلم‌هایتان را بازی كنید؟ پس من چی؟ گفت شما كه این‌طرف هستید؟! گفتم نه بابا، من كجا این‌طرفم! به هرحال شوخی و جدی داشتم به این می‌پرداختم كه اگر یك كارگردان هم یك پرسوناژ خیلی باتجربه بخواهد بنویسد و كار كند، آن را برای خودش برمی‌دارد و دیگر نمی‌گذارد كسی مثل دنیرو یا پاچینو آن را بازی كند. این یكی از نقصان‌های سینمای ماست كه به پرسوناژهای پا به سن گذاشته توجه نمی‌كند و كمتر قهرمان‌های فیلم‌ها، آدم ۶۰ یا ۷۰ سال به بالاست.

 

 فیلم و نقش خوب زیاد بازی كرده‌اید و حتما انتخاب یكی از میان آنها به‌عنوان بهترین نقش كارنامه‌تان سخت است. اما با این حال اجازه دهید بپرسم كدام یك از نقش‌هایتان را از همه بیشتر دوست دارید؟

از نقش‌هایی كه بازی كردم، به قول شما نمی‌شود راحت گذشت، برای این‌كه هركدام بخشی از تاریخ زندگی من است. اما اگر قرار باشد یكی را انتخاب كنم، از مرگ یزدگرد نام می‌برم كه آغاز فعالیت من در سینما بود. بعد از آن روز باشكوه آقای كیانوش عیاری را نام می‌برم كه استارت حرفه‌ای من در سینما بود. لنگرگاه و شكار خاموش كیومرث پوراحمد هم جزو خاطرات خوب من هستند. كار با آقایان اصغر هاشمی و عبدالرضا كاهانی هم همین‌طور برایم خاطره‌انگیز است. 

 

 و نقشی كه اصلا دوست نداشتید در كارنامه‌تان باشد؟ 

نقشی كه در چهارشنبه عزیز برای حمید تمجیدی بازی كرد. كاش این فیلم را بازی نمی‌كردم، اما وقتی یادم می‌آید در همین فیلم با استاد محمدعلی كشاورز همبازی بودم، می‌گویم نه، آن را هم باید كار می‌كردم.

 

 دور اول تور جهانی نمایش بگومگو را در آمریكا به پایان رساندید؛ چه زمانی این نمایش در ایران روی صحنه خواهد رفت؟

دوست دارم این نمایش را تابستان سال آینده در ایران كار كنم.

 

 در فیلم كوتاهی كه اخیرا منتشر كردید، كوله‌ای به دوش دارید كه از آن به عنوان كوله‌بار تجربه یاد كردید. از این كوله‌ها كجا می‌فروشند كه بخریم؟

(می‌خندد) اگر این كوله‌بار تجربه را جایی می‌فروختند، خودم خیلی زودتر آن را می‌خریدم. منتها این را به بهای گزافی می‌فروشند و آرام آرام با تغییر رنگ موها و با انحنایی كه به كمرت می‌دهند و با سلول‌هایی با تو بدرود می‌گویند، به تو می‌دهند. 

 

 زمزمه‌هایی هم برای ساخت پایتخت ۶ وجود دارد. تصوری از سرنوشت شخصیت محبوب باباپنجعلی دارید؟

خانم الهام غفوری (تهیه‌كننده) برای پایتخت‌۶ تماس گرفتند و گفتند در تابستان می‌خواهند كار كنند. آقای محسن تنابنده چند وقت پیش در مصاحبه‌ای گفته بود سعی می‌كنیم از باباپنجعلی به‌گونه دیگری استفاده كنیم، از جمله در فلاش‌بك‌ها جوانی‌های او را به تصویر بكشند. البته این چیزی بود كه در ذهن ایشان بود و مطرح كرده بودند. این‌كه چقدر این وضع به رشته تحریر درآید و تصویرسازی كنند، منتظر خواهیم بود كه در آینده باباپنجعلی به چه صورت در پایتخت حضور خواهد داشت. آقای تنابنده جایی گفته بود، چون شخصیت باباپنجعلی نمی‌تواند حركت كند، در سریال فوت می‌كند اما روحش در قصه مورد استفاده قرار می‌گیرد. حالا باید گفت آقای تنابنده اگر به روح اعتقاد داری، تو روحت! زودتر این را بنویس كه ببینیم چه كار می‌خواهی بكنی. (می‌خندد) 

 

jamejamdaily.ir
  • 12
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش