شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۱۱ - ۲۵ آبان ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۸۰۵۶۲۰
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگوی خواندنی با علی نصیریان: اهل بازنشستگی نیستم

علی نصیریان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
بای بسم ا... برای دیدار و احوالپرسی خدمت استاد رسیدیم. قرارمان گفت‌وگوی دامنه‌دار نبود، اما بسی محبت کردند و مهرانه ما را نواختند با گرم‌دلی و گرم‌سخنی.

پیشکش، کتابی نثارافشانِ این استاد فرهیخته شد که جام‌جم نشر کرده؛ دوره فعلا ۴ جلدی بوق اشغال که گفت و گوی ۱۸ سال پیش استاد با آن فضای دوستانه بر غِنای آن مجموعه افزوده است.

از نکته‌های جالبی که حالا با مقایسه این گفتگو با آن مصاحبه به دست می‌آید، یکیش مربوط است به این فراز از حرف‌های استاد؛ وقتی این پرسش طرح شد که نسبت به سه سال پیش چه فرقی کرده؟ و نصیریان با اشاره به خورخه لوییس بورخس گفت: «بورخس در کتاب هزارتو‌ها که الان دارم می‌خوونمش نوشته: حرفی رو که سال ۱۹۴۵ زده، شدیدا تکذیب می‌کنه. من هم شاید بخوام سه سال پیشم رو تکذیب کنم یا اصلا همین حالایم را!»

الآن در این جایگاه از سرِ داوری به گذشته که نگاه می‌کنین؟

فکر می‌کنم راهی رو که رفتم راه درستی بوده.

فشار‌های محیط؟

هیچ‌کس به من چیزی رو تحمیل نکرد که این رو بخوون، اون کار رو بکن.

تاثیرش؟

برای همین من هم به بچه‌هام تحمیل نکردم. آزادشون گذاشتم که خودشون هر چی خواستن...

کشف خلاقیت و پرورش دادنش؟

خلاقیت یک جوشش درونی انسانیه یه مقدار فرهنگ و آشنایی با حرفه کمک می‌کنه در کار هنر و آموزش دیدن.

چی خلاقیت رو شکوفا می‌کنه؟

ممارست و کارکردن و فکر کردن و تحلیل کردن، این‌ها توان میاره اون خلاقیت درونی انسانی رو می‌پرورونه.

استاد این روز‌ها (توی حرفه شما) دست‌کم گرفته میشه؟

کار و تمرین خیلی مهمه، ولی خیلی! دست‌کم گرفته میشه؛ بنابراین تمرین و ممارست خیلی خیلی توی کار مهمه و باید بهش توجه بشه.

بعضی‌ها فکر می‌کنن ما که حالا فلانه... بلدیم... یا یاد گرفتیم یا فلان... این نیست. به نظرم تمرین به ما یاد میده که اون متریال، اون مایه، اون حس، اون نقطه خلاقه رو جوری که می‌خوایم به وجود بیاریم، پرورش بدیم و شکوفا و ارائه کنیم.

این روش‌های مثلا متد یا سیستم استانیسلاوسکی و خلاقیت الهامی و احساسی و اینا؟

درست! اما حتی خودِ استانیسلاوسکی هم آخر سر میگه: همه این‌ها که من گفتم درست که تمرین با خود، با جمع، تمرکز، تخیل، مبانی و فلان و بهمان...

اما آخر سر میگه؟

به طبیعت خلاقه خودتون رجوع کنین.

یعنی؟

اون چیزی که در درون شماست و یک اورژینالیته یا مابه‌اِزا نداره! هنر این جوره.

مثالی از بزرگانِ یگانه خودمون که مابه‌ازای بیرونی نداره؟

حافظ بیشتر مضامینش از دیگران است، ولی بیانی که حافظ داره بسیار منحصر به‌فرده و ما‌به‌ازا نداره.

مثالی از کار خودتون؟

مثلا در کار ما فرض کنید آقای تقوایی بر اساس رمان «داشتن نداشتن» ارنست همینگوی سناریویی نوشته که شما نمی‌تونین باور کنین ارتباطی با رمان همینگوی داره. ابدا. این قدر خوب از اون قصه بهره‌برداری کرده و انطباق داده با شخصیت‌های ایرانی.

مث کوروسوا و بومی‌ژاپنی کردنِ مکبث در سریر خون؟

این یعنی خلاقیت.

تذکر به خوانندگان این گفتگو؟

این‌ها چیزهاییه که به نظرم رسید و چیز‌هایی نیست که من بگم؛ گفته شده. کار من هیچ‌وقت تدریس نبوده و بلد هم نیستم و صلاحیتش رو هم نداره.

از کارهاتون که برای خودتون هم پُر از خاطره است؟‌

نمی‌تونم به چیزی اشاره کنم برام سخته.

واقعا. چرا آخه؟

چون هرکدومش برام دنیایی خاطره و یاد بوده.

غصه‌ام می‌گیره استاد که اون کار‌های تئاتری تون در دسترس نیست!

آخه اون موقع ویدئو و این چیز‌ها نبود.

ویژگی همیشگی؟

من خیلی آدم چیزی ام یعنی خیلی مردم‌گریزم خیلی اهل دوست و رفیق و... نیستم. با خودم هستم بیشتر. با فکر خودم با خلوت خودم.

نشست و برخاست‌های دوره‌ای و بروبیا؟

من ندارم، منزوی‌ام.

مث انزوایی که اوکتاویو پاز میگه، که لازمه خلاقیته؟

زیاد حال سر و کله زدن و صحبت کردن ندارم به‌خصوص الان هم که پیر شدم خیلی بی‌حوصله شدم زود حوصله‌ام

سر میره.

زمانی به جام‌جم فرمودین بهترین سریال هزاردستانه و سربداران؟

اون موقع گفتم.

(بسیار می‌خندد و با همان گُلخند‌ها می‌افزاید:)

آخه الان ممکنه یه کار‌های دیگه‌ای هم کرده باشیم! ولی خب بهترین و اینا... نمی‌خوام بگم، آخه بهترین‌گفتن، درست نیست.

شما با کدوم یک از رُل‌هایی که بازی کردین احساس همذات‌پنداری داشتین و نداشتین؟

من با بسیاری از این شخصیت‌ها نزدیک نبودم. مثلا شخصیت قاضی شارع که بازی کردم اصلا هیچ ارتباطی با روحیه خودم نداشت.

شخصیتی که به شما تا حدودی نزدیک‌تر می‌نمود؟

اون [رولی که به من]نزدیک‌تر بود هالو بود.

اتفاقا توی گفت‌وگوی ۱۸ سال پیش با جام‌جم (۳۱/۵/۱۳۸۰) همین رو عنوان کردین. اون شخصیت رو من خودم پیدا و خلق کردم. آیا هنوز هم سایه هالو پیداست؟

اون شخصیتی است که الان دیگه نیست و فقط توی همون فیلم ثبت شده حالا دیگه همچین آدمی پیدا نمی‌کنین؛ توی هیچ جای ایران.

دغدغه شخصی و تئاتری‌تون الانه فی‌المجلس چیه؟

تئاتر خیلی برام دشوار شده این که بلند شم هرروز برم توی شهر و... دیگه توانش رو ندارم.

درباره فیلم چطور؟

بدم نمیاد. اگر کار‌های کوچیکی باشه که از من بربیاد و به من بخوره و مناسب حال و روزم باشه انجام میدم.

پس هنر شما بازنشستگی نمی‌شناسه؟

برای این که هنوز شوق کار دارم هنوز دوست دارم، چون من به این کار وابستم دیگه.

ویژگی جسمی‌تون اجازه میده؟

از لحاظ جسمی به طور قطع فرسودگی دارم و توان آنچنانی ندارم، ولی مع ذلک زور خودم رو می‌زنم و تا جایی که بتونم کار می‌کنم.

کار تازه؟

تازگی یه فیلمی که با آقای مهرجویی کار می‌کردم تموم شد (لامینور).

نقش‌تون؟

یه بابابزرگی.

استاد! کتابِ نخوونده دارین؟

بسیار.

کتابی که اخیرا خووندین و خیلی لذت داشت؟

کتابی که اخیرا خووندم همینه که آقای مهرجویی بهم داد یه رمان خیلی قشنگیه!

(برمی‌خیزد بخشی از فضای اتاق پذیرایی، کتابخانه است. زمزمه می‌کند: اسم قشنگی هم داره! در این فاصله، استاد مثل طولِ مصاحبه، پرانرژی با صدای رسا می‌گوید:)

داشتم دوباره صدسال‌تن‌هایی (مارکز) رو می‌خووندم این ترجمه جدیدشه. ترجمه کاوه میرعباسی. کتاب آقای مهرجویی اسمش هست برزخ ژوری.

(تصوف و عرفان دکتر استعلامی را بر می‌دارد و می‌افزاید:)

اینم توی برنامه‌ام بود [برای مطالعه، همچنین تذکره‌الاولیای چاپ جدید آقای شفیعی کدکنی]این رو دکتر استعلامی تصحیح کرد خیلی پیش؛ و الان دراومده. چقدر زحمت کشیده و یه تصحیح دوباره کرده یه کار خیلی اساسیه. خیلی درخشانه.

وقتی دوستداران، توی خیابون و... دورتون رو می‌گیرن، خسته‌تون نمی‌کنه؟

خیلی نه. یه سلام علیک و احوالپرسی می‌کنن. اشکالی هم نداره. چه اشکالی داره.

دوست دارین که؟

آره.

آخه تاثیر داشتین به علاوه خاطره خوب برای ما رقم زدین.

آره اینا به حساب، یه دوره‌ای بوده و گذشته و ردش توی یاد‌ها مونده.

مثل نمایشی که آقای جوانمرد کارگردانی کرده بود؟

سگی در خرمن‌جا.

بله!

بعضی‌ها من رو می‌بینن، اوه! مال ۴۵ سال پیشه! هنوز آدم‌هایی که سنشون قد می‌ده من رو توی خیابون می‌بینن، از اون کار یاد می‌کنن خیلی عجیبه‌ها!

با استاد جوانمرد گفتگو می‌کردم چندبار به مناسبت ازش یاد کردند.

آره! تاثیری که یک کار مناسب و درست و باورپذیر بر درد جامعه میذاره... درد جامعه خیلی مهمه.

اگر درد جامعه نباشه؟

در خاطر نمی‌مونه. درد جامعه است مسائل جامعه است همچنین (تئاتر سگی در خرمن‌جا) مسائل روستا بود.

گاو هم که؟

مسائل روستا بود که موند.

این ویژگی که کاری توی ذهن می‌مونه؟

البته هنرمندی و خلاقیتِ کننده، بازیگر و کارگردان و... همه این‌ها خیلی موثرن.

در راستای همین سخنان دوست دارین شما رو چه جوری یاد بکنن؟

همین که هستم نه بیشتر نه غلوآمیز نه هرچی. همین که هستم.

بزرگان ما تاکید داشتن و دغدغه که نام نیک ازشون بجا بمونه؟

نام نیک رو با انسانیت و خوبی میشه گذاشت.

ما در وهله نخست برای چی اصولا زندگی می‌کنیم؟

برای این که کمکی بکنیم کاری بکنیم کمکی به جامعه بکنیم... همینه دیگه.

تظاهر در کمک، خودنمایی؟

این به زور نمیشه با ریا نمیشه. باید واقعی باشه.

درباره عاقبت بخیری و به دست‌آوردن رضایت از خویشتن؟

خیام همه این‌ها رو گفته دیگه (با شکفتگی و گُلخند می‌گوید) این‌ها همه بر باد میشه تموم میشه میره. ولی یک یاد می‌مونه.

که اون یاد مهمه!

بله. همین که شما در جامعه‌ات و کار خودت چقدر تاثیر گذار بودی چه تاثیر داشتی این‌ها همه مهمه.

(استاد با همان گشاده‌رویی و خنده مهربانانه:)

خسته شدم دیگه تمومش کن (باخنده).

استاد سخنی، جمله ای، به یادگار نمی‌فرمایین؟

(با همون مهربونی و صفا، با روی خندان) من ندارم جمله یادگاری. ولم کن بابا... خنده.

پس اون شعر خیام برای حُسنِ ختام؟

یک چند ز کودکی به استاد شدیم/ یک چند ز استادی خود شاد شدیم/ پایان سخن شنو که ما را چه رسید/ از خاک برآمدیم و بر باد شدیم.

  • 18
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش