دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴
۱۳:۱۱ - ۲۵ آبان ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۸۰۵۶۲۰
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگوی خواندنی با علی نصیریان: اهل بازنشستگی نیستم

علی نصیریان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
بای بسم ا... برای دیدار و احوالپرسی خدمت استاد رسیدیم. قرارمان گفت‌وگوی دامنه‌دار نبود، اما بسی محبت کردند و مهرانه ما را نواختند با گرم‌دلی و گرم‌سخنی.

پیشکش، کتابی نثارافشانِ این استاد فرهیخته شد که جام‌جم نشر کرده؛ دوره فعلا ۴ جلدی بوق اشغال که گفت و گوی ۱۸ سال پیش استاد با آن فضای دوستانه بر غِنای آن مجموعه افزوده است.

از نکته‌های جالبی که حالا با مقایسه این گفتگو با آن مصاحبه به دست می‌آید، یکیش مربوط است به این فراز از حرف‌های استاد؛ وقتی این پرسش طرح شد که نسبت به سه سال پیش چه فرقی کرده؟ و نصیریان با اشاره به خورخه لوییس بورخس گفت: «بورخس در کتاب هزارتو‌ها که الان دارم می‌خوونمش نوشته: حرفی رو که سال ۱۹۴۵ زده، شدیدا تکذیب می‌کنه. من هم شاید بخوام سه سال پیشم رو تکذیب کنم یا اصلا همین حالایم را!»

الآن در این جایگاه از سرِ داوری به گذشته که نگاه می‌کنین؟

فکر می‌کنم راهی رو که رفتم راه درستی بوده.

فشار‌های محیط؟

هیچ‌کس به من چیزی رو تحمیل نکرد که این رو بخوون، اون کار رو بکن.

تاثیرش؟

برای همین من هم به بچه‌هام تحمیل نکردم. آزادشون گذاشتم که خودشون هر چی خواستن...

کشف خلاقیت و پرورش دادنش؟

خلاقیت یک جوشش درونی انسانیه یه مقدار فرهنگ و آشنایی با حرفه کمک می‌کنه در کار هنر و آموزش دیدن.

چی خلاقیت رو شکوفا می‌کنه؟

ممارست و کارکردن و فکر کردن و تحلیل کردن، این‌ها توان میاره اون خلاقیت درونی انسانی رو می‌پرورونه.

استاد این روز‌ها (توی حرفه شما) دست‌کم گرفته میشه؟

کار و تمرین خیلی مهمه، ولی خیلی! دست‌کم گرفته میشه؛ بنابراین تمرین و ممارست خیلی خیلی توی کار مهمه و باید بهش توجه بشه.

بعضی‌ها فکر می‌کنن ما که حالا فلانه... بلدیم... یا یاد گرفتیم یا فلان... این نیست. به نظرم تمرین به ما یاد میده که اون متریال، اون مایه، اون حس، اون نقطه خلاقه رو جوری که می‌خوایم به وجود بیاریم، پرورش بدیم و شکوفا و ارائه کنیم.

این روش‌های مثلا متد یا سیستم استانیسلاوسکی و خلاقیت الهامی و احساسی و اینا؟

درست! اما حتی خودِ استانیسلاوسکی هم آخر سر میگه: همه این‌ها که من گفتم درست که تمرین با خود، با جمع، تمرکز، تخیل، مبانی و فلان و بهمان...

اما آخر سر میگه؟

به طبیعت خلاقه خودتون رجوع کنین.

یعنی؟

اون چیزی که در درون شماست و یک اورژینالیته یا مابه‌اِزا نداره! هنر این جوره.

مثالی از بزرگانِ یگانه خودمون که مابه‌ازای بیرونی نداره؟

حافظ بیشتر مضامینش از دیگران است، ولی بیانی که حافظ داره بسیار منحصر به‌فرده و ما‌به‌ازا نداره.

مثالی از کار خودتون؟

مثلا در کار ما فرض کنید آقای تقوایی بر اساس رمان «داشتن نداشتن» ارنست همینگوی سناریویی نوشته که شما نمی‌تونین باور کنین ارتباطی با رمان همینگوی داره. ابدا. این قدر خوب از اون قصه بهره‌برداری کرده و انطباق داده با شخصیت‌های ایرانی.

مث کوروسوا و بومی‌ژاپنی کردنِ مکبث در سریر خون؟

این یعنی خلاقیت.

تذکر به خوانندگان این گفتگو؟

این‌ها چیزهاییه که به نظرم رسید و چیز‌هایی نیست که من بگم؛ گفته شده. کار من هیچ‌وقت تدریس نبوده و بلد هم نیستم و صلاحیتش رو هم نداره.

از کارهاتون که برای خودتون هم پُر از خاطره است؟‌

نمی‌تونم به چیزی اشاره کنم برام سخته.

واقعا. چرا آخه؟

چون هرکدومش برام دنیایی خاطره و یاد بوده.

غصه‌ام می‌گیره استاد که اون کار‌های تئاتری تون در دسترس نیست!

آخه اون موقع ویدئو و این چیز‌ها نبود.

ویژگی همیشگی؟

من خیلی آدم چیزی ام یعنی خیلی مردم‌گریزم خیلی اهل دوست و رفیق و... نیستم. با خودم هستم بیشتر. با فکر خودم با خلوت خودم.

نشست و برخاست‌های دوره‌ای و بروبیا؟

من ندارم، منزوی‌ام.

مث انزوایی که اوکتاویو پاز میگه، که لازمه خلاقیته؟

زیاد حال سر و کله زدن و صحبت کردن ندارم به‌خصوص الان هم که پیر شدم خیلی بی‌حوصله شدم زود حوصله‌ام

سر میره.

زمانی به جام‌جم فرمودین بهترین سریال هزاردستانه و سربداران؟

اون موقع گفتم.

(بسیار می‌خندد و با همان گُلخند‌ها می‌افزاید:)

آخه الان ممکنه یه کار‌های دیگه‌ای هم کرده باشیم! ولی خب بهترین و اینا... نمی‌خوام بگم، آخه بهترین‌گفتن، درست نیست.

شما با کدوم یک از رُل‌هایی که بازی کردین احساس همذات‌پنداری داشتین و نداشتین؟

من با بسیاری از این شخصیت‌ها نزدیک نبودم. مثلا شخصیت قاضی شارع که بازی کردم اصلا هیچ ارتباطی با روحیه خودم نداشت.

شخصیتی که به شما تا حدودی نزدیک‌تر می‌نمود؟

اون [رولی که به من]نزدیک‌تر بود هالو بود.

اتفاقا توی گفت‌وگوی ۱۸ سال پیش با جام‌جم (۳۱/۵/۱۳۸۰) همین رو عنوان کردین. اون شخصیت رو من خودم پیدا و خلق کردم. آیا هنوز هم سایه هالو پیداست؟

اون شخصیتی است که الان دیگه نیست و فقط توی همون فیلم ثبت شده حالا دیگه همچین آدمی پیدا نمی‌کنین؛ توی هیچ جای ایران.

دغدغه شخصی و تئاتری‌تون الانه فی‌المجلس چیه؟

تئاتر خیلی برام دشوار شده این که بلند شم هرروز برم توی شهر و... دیگه توانش رو ندارم.

درباره فیلم چطور؟

بدم نمیاد. اگر کار‌های کوچیکی باشه که از من بربیاد و به من بخوره و مناسب حال و روزم باشه انجام میدم.

پس هنر شما بازنشستگی نمی‌شناسه؟

برای این که هنوز شوق کار دارم هنوز دوست دارم، چون من به این کار وابستم دیگه.

ویژگی جسمی‌تون اجازه میده؟

از لحاظ جسمی به طور قطع فرسودگی دارم و توان آنچنانی ندارم، ولی مع ذلک زور خودم رو می‌زنم و تا جایی که بتونم کار می‌کنم.

کار تازه؟

تازگی یه فیلمی که با آقای مهرجویی کار می‌کردم تموم شد (لامینور).

نقش‌تون؟

یه بابابزرگی.

استاد! کتابِ نخوونده دارین؟

بسیار.

کتابی که اخیرا خووندین و خیلی لذت داشت؟

کتابی که اخیرا خووندم همینه که آقای مهرجویی بهم داد یه رمان خیلی قشنگیه!

(برمی‌خیزد بخشی از فضای اتاق پذیرایی، کتابخانه است. زمزمه می‌کند: اسم قشنگی هم داره! در این فاصله، استاد مثل طولِ مصاحبه، پرانرژی با صدای رسا می‌گوید:)

داشتم دوباره صدسال‌تن‌هایی (مارکز) رو می‌خووندم این ترجمه جدیدشه. ترجمه کاوه میرعباسی. کتاب آقای مهرجویی اسمش هست برزخ ژوری.

(تصوف و عرفان دکتر استعلامی را بر می‌دارد و می‌افزاید:)

اینم توی برنامه‌ام بود [برای مطالعه، همچنین تذکره‌الاولیای چاپ جدید آقای شفیعی کدکنی]این رو دکتر استعلامی تصحیح کرد خیلی پیش؛ و الان دراومده. چقدر زحمت کشیده و یه تصحیح دوباره کرده یه کار خیلی اساسیه. خیلی درخشانه.

وقتی دوستداران، توی خیابون و... دورتون رو می‌گیرن، خسته‌تون نمی‌کنه؟

خیلی نه. یه سلام علیک و احوالپرسی می‌کنن. اشکالی هم نداره. چه اشکالی داره.

دوست دارین که؟

آره.

آخه تاثیر داشتین به علاوه خاطره خوب برای ما رقم زدین.

آره اینا به حساب، یه دوره‌ای بوده و گذشته و ردش توی یاد‌ها مونده.

مثل نمایشی که آقای جوانمرد کارگردانی کرده بود؟

سگی در خرمن‌جا.

بله!

بعضی‌ها من رو می‌بینن، اوه! مال ۴۵ سال پیشه! هنوز آدم‌هایی که سنشون قد می‌ده من رو توی خیابون می‌بینن، از اون کار یاد می‌کنن خیلی عجیبه‌ها!

با استاد جوانمرد گفتگو می‌کردم چندبار به مناسبت ازش یاد کردند.

آره! تاثیری که یک کار مناسب و درست و باورپذیر بر درد جامعه میذاره... درد جامعه خیلی مهمه.

اگر درد جامعه نباشه؟

در خاطر نمی‌مونه. درد جامعه است مسائل جامعه است همچنین (تئاتر سگی در خرمن‌جا) مسائل روستا بود.

گاو هم که؟

مسائل روستا بود که موند.

این ویژگی که کاری توی ذهن می‌مونه؟

البته هنرمندی و خلاقیتِ کننده، بازیگر و کارگردان و... همه این‌ها خیلی موثرن.

در راستای همین سخنان دوست دارین شما رو چه جوری یاد بکنن؟

همین که هستم نه بیشتر نه غلوآمیز نه هرچی. همین که هستم.

بزرگان ما تاکید داشتن و دغدغه که نام نیک ازشون بجا بمونه؟

نام نیک رو با انسانیت و خوبی میشه گذاشت.

ما در وهله نخست برای چی اصولا زندگی می‌کنیم؟

برای این که کمکی بکنیم کاری بکنیم کمکی به جامعه بکنیم... همینه دیگه.

تظاهر در کمک، خودنمایی؟

این به زور نمیشه با ریا نمیشه. باید واقعی باشه.

درباره عاقبت بخیری و به دست‌آوردن رضایت از خویشتن؟

خیام همه این‌ها رو گفته دیگه (با شکفتگی و گُلخند می‌گوید) این‌ها همه بر باد میشه تموم میشه میره. ولی یک یاد می‌مونه.

که اون یاد مهمه!

بله. همین که شما در جامعه‌ات و کار خودت چقدر تاثیر گذار بودی چه تاثیر داشتی این‌ها همه مهمه.

(استاد با همان گشاده‌رویی و خنده مهربانانه:)

خسته شدم دیگه تمومش کن (باخنده).

استاد سخنی، جمله ای، به یادگار نمی‌فرمایین؟

(با همون مهربونی و صفا، با روی خندان) من ندارم جمله یادگاری. ولم کن بابا... خنده.

پس اون شعر خیام برای حُسنِ ختام؟

یک چند ز کودکی به استاد شدیم/ یک چند ز استادی خود شاد شدیم/ پایان سخن شنو که ما را چه رسید/ از خاک برآمدیم و بر باد شدیم.

  • 18
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش