دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
۲۲:۴۲ - ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۲۰۴۷
هنرهای تجسمی

نمایشگاه مد ایرانی در گالری‌های بلژیک و هلند / اهمیت کلاه در پوشش و فرهنگ ایرانی در گفت‌وگو با آذر نجیبی

اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی,آذر نجیبی
 آذر نجیبی می‌گوید در چند دوره تاریخی از جمله هخامنشیان و ساسانیان کلاه اهمیت ویژه‌ای داشته و این سرپوش بعد از اسلام به شکل دیگری در آمده است.

 

به گزارش هنرآنلاین، آذر نجیبی، ورودی سال ۷۵ رشته طراحی صحنه و لباس دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران بوده و در سال ۸۴ هم تحصیلات کارشناسی‌ ارشد را در رشته ادبیات نمایشی آغاز کرده است. ادبیات نمایشی را همیشه دوست داشته است، اما این امکان پیش نیامده که روی آن متمرکز شود و در نتیجه همان طراحی صحنه و لباس را ادامه داده است.

 

او علاوه بر طراحی صحنه و لباس، برای فیلم، سریال و مخصوصاً تیزر و همچنین برای برندهای مختلف نیز کار طراحی انجام‌ داده است و البته تدریس در دانشگاه باعث شد که خیلی رسمی و علمی به سمت تحقیق لباس برود.

 

نجیبی معتقد است پایه‌ها و ریشه‌های عشق او به طراحی لباس از دانشگاه گذاشته شد و در عرصه طراحی لباس نیز بیش از هر حوزه دیگری سال‌هاست پژوهش در زمینه تاریخچه کلاه در تاریخ ایران و اهمیت کلاه در پوشش و فرهنگ ایرانی را در دستور کار قرار داده است.

 

گفت‌وگوی هنرآنلاین با این هنرمند درباره و اهمیت کلاه در پوشش و فرهنگ ایرانی را در ادامه بخوانید:

 

خانم نجیبی تحصیلات شما در چه زمینه‌ای است و چه اتفاقی افتاد که به طور جدی وارد حوزه طراحی لباس شدید؟

من ورودی سال ۷۵ رشته طراحی صحنه و لباس دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران بودم و در سال ۸۴ هم تحصیلات کارشناسی‌ ارشد را در رشته ادبیات نمایشی آغاز کردم. ادبیات نمایشی را همیشه دوست داشتم ولی امکانش پیش نیامد که روی آن متمرکز شوم و در نتیجه همان طراحی صحنه و لباس را ادامه دادم. غیر از طراحی صحنه و لباس، برای فیلم، سریال و مخصوصاً تیزر و همچنین برای برندهای مختلف نیز کار طراحی انجام‌ داده‌ام. تدریس در دانشگاه باعث شد که خیلی رسمی و علمی به سمت تحقیق لباس بروم. پایه‌ها و ریشه‌های عشق من به طراحی لباس از دانشگاه گذاشته شد.

 

شما در مورد اهمیت کلاه در پوشش و فرهنگ ایرانی تحقیق‌های زیادی‌ انجام داده‌اید و در دانشگاه هم برای دانشجویان‌تان به تدریس این موضوع می‌پردازید. چه شد که به این موضوع گرایش پیدا کردید؟

وقتی که تاریخ لباس را مطالعه می‌کردم، به بخشی از لباس رسیدم که برایم جالب بود. من دیدم که همه آدم‌ها مرد یا زن با کلاه و سرپوش دیده‌اند اما چرا هیچکس به تاریخ، شخصیت‌شناسی و اسطوره‌شناسی آن توجهی نداشته است؟ مطالعاتم که بیشتر شد، دیدم که نمی‌توانم به کلاه مثل بخش‌های دیگر لباس نگاه کنم و متوجه شدم که چون کلاه مربوط به سر است، شخصیت مهمتری دارد. مهمترین بخشی که در تحقیقاتم به آن رسیدم این بود که در ادبیات نوشتاری، گفتاری و شفاهی ایران در مورد کلاه ضرب‌المثل‌های زیادی وجود دارد و به خاطرش خون‌ها زیادی ریخته شده است. کلاه آنقدر در تاریخ مهم بوده که شخصیت‌شناسی شده و شروع یا خاتمه جنگی را باعث گردیده است. وقتی در مورد کلاه تا این اندازه ضرب‌المثل وجود دارد، یعنی شخصیت این سرپوش آنقدری اهمیت داشته که در موردش ضرب‌المثل گفته‌اند. شاید چیزی که خیلی کلاه را مهم می‌کند این است که این پوشش مربوط به سر است و در دوران کهن، سر خیلی مهم بوده است. پیش از تاریخ مکتوب، در سنگ‌نگاره‌هایی چون تخت جمشید، نقش رستم یا طاق بستان، هیچ سر بدون کلاهی دیده نمی‌شود، چه مرد و چه زن. این وضعیت ادامه‌ دارد تا دوره رضا شاه. آن زمان با کشف حجاب، کلاه از سر مردم برداشته شد.

 

با توجه به تحقیقاتی که در زمینه کلاه و پوشش سر در دوره‌های مختلف تاریخ ایران داشته‌اید، به نظرتان پوشش سر در کدام دوره‌های تاریخی اهمیت ویژه‌تری داشته است؟

در چند دوره تاریخی از جمله هخامنشیان و ساسانیان کلاه اهمیت ویژه‌ای داشته و این سرپوش بعد از اسلام به شکل دیگری در آمده است. برای مثال در دوره کوروش هخامنشی اهمیت کلاه به قدری بوده که هر خدمه، درباری یا آدم متفرقه‌ای که خواسته به خدمت کوروش برسد، حتماً می‌بایست یک کلاه بر سر خود می‌کرده است. این کلاه شکلی از دهان‌بند داشته و موهای سر را هم سفت می‌کشیده است. دلیل این ساختار در کلاه هم این بوده که وقتی خدمه‌ای به شاه غذا می‌داده و یا کسی با او حرف می‌زده، نه مویی در غذایش بریزد و نه از طریق دهان به پادشاه بیماری سرایت کند. از طرفی این کلاه جنبه زیبایی هم داشته و چند کاربردی بوده است.

 

یکی از دوره‌های طلایی کلاه در زمان حکومت ساسانیان بوده است. در آن دوره هر پادشاهی کلاه مخصوص خود را داشته و هر بار هم چیز جدیدی به آن اضافه می‌شده است. حجم کلاه پادشاهان ساسانی در یک دوره‌ای به قدری سنگین می‌شود که کلاه را با زنجیر از سقف آویزان می‌کنند تا شاه به وقت نیاز در زیر آن قرار بگیرد. در همان دوره وقتی شاه و درباریان به جنگ یا شکار می‌رفتند، برای هر کاری کلاه مخصوص خود را داشتند. اهمیت کلاه در یک دوره‌ای به جایی می‌رسد که این سرپوش جنبه حیثیتی پیدا می‌کند و چنانچه جنگاوری شکست می‌خورد و یا نالایق بود، کلاه را از سر او برداشته و وی را در میان مردم می‌گرداندند. در یکی از سفرنامه‌ها چنین آمده که یک نفر در جنگ شکست خورده، پس کلاه از سر او بردارید و در شهر بگردانیدش.

 

در دوره خوارزمشاهیان، درجه‌ای از بزرگان و ریش سفیدهای یک منطقه و محله، کلاه کج به سر می‌گذاشتند و از اهمیتی که این کلاه برای مردم داشته در جهت رفع و فصل مشکلات محله خود استفاده می‌کرده‌اند. در آن دوره اگر پیری کلاه کج بر سر خود می‌گذاشت، یعنی به درجه‌ای از منزلت رسیده بود که می‌توانست بزرگی کند و صلح را به جای دعوا برقرار سازد. اصطلاح کج کلاه‌ خان هم از همان جا آمد. همین حالا هم در میان قوم‌های بختیاری و قشقایی، کلاح کج چنین کاربردهایی را دارد.

 

وضعیت پوشش سر از صدر اسلام دچار یک سری تغییرات شد و تاج و حریر که خیلی فاخر و گران بودند، از میان برداشته شده و پوشش دستار و عمامه جایگزین شد. در عمامه هم همان اهمیت به پوشش سر دیده می‌شود. پس از اسلام هم همچنان سر در مرکز توجه است و حتی موقع نماز خواندن هم سر به عنوان مرکز نور الهی، محل قابل اهمیتی است که خیلی از نمازگذاران آن را با کلاه‌های مخصوص می‌پوشانند. در ابتدا عمامه‌ها ۱۸ متر بودند که خرید ۱۸ متر پارچه گران برای همه امکان‌پذیر نبود، بنابراین اکثراً زیرکی به خرج داده و پارچه‌های ارزان می‌گرفتند اما روی آن را با پارچه زربفت می‌پوشاندند که همه فقط زربفت را می‌دیدند.

 

ابوعلی سینا به لحاظ لباس و کلاه شخصیت خیلی مهمی است. او برای خودش یک مدل عمامه طراحی کرد که آن را تحت‌الحنک نامید. آن عمامه در زمان خودش یک نوآوری بود که بعدها مورد استفاده عموم قرار گرفت. عمامه تحت‌الحنک صلابت علم و دانش ابن سینا را به خوبی نشان می‌داد و جذابیت تصویری هم داشت. به طور کلی در طول تاریخ عمامه‌ها دست‌خوش تغییرات زیادی شده‌اند، کلاه‌ها هم همینطور. مثلاً در دوره صفویه کلاه قزلباش مورد استفاده آدم‌های مذهبی قرار می‌گرفت که معرف شخصیت مذهبی و جوانمرد آدم‌ها بود و در داخل آن یک چوبی وجود داشت که معنای وحدت الهی را می‌رساند. در دوره قاجار هم کلا‌های متفاوتی استفاده می‌شد که برای مثال کلاه فتحعلی‌شاه به عنوان یک کلاه متفاوت خیلی معروف است.

 

آن‌چه شما در مورد کلاه‌های پادشاهان دوره‌های قاجار یا پهلوی اول می‌گویید در میان عموم مردم بیشتر تحت عنوان تاج شناخته می‌شود. با این حال شما معتقدید که سرپوش پادشاهان قاجاری یا پهلوی کلاه است؟

بله. کلاه با تاج فرق دارد و از نظر کارشناسی سرپوش پادشاهان قاجاری و حتی خیلی پادشاهان از سلسله‌های قبل از اسلام هم کلاه است. در دوره هخامنشی لباس با معماری خیلی به هم نزدیک می‌شوند و در آن‌جا تاج معنای بیشتری پیدا می‌کند. در دوره پهلوی، کلاه شاپو یا کلاه‌ پهلوی استفاده می‌شد و این دو کلاه در گردش بود. جالب است که همزمان با رضا خان، آتاتورک هم کلاه را در ترکیه می‌کند که همه این اتفاقات در قالب جنبشی اتفاق افتاد که هر دوی این پادشاه‌ها آن را انقلاب فرهنگی نامیدند.

 

پس از سفر رضا خان به ترکیه و انقلاب فرهنگی که در ایران رخ داد، از یک جایی به بعد تاریخ اینطور نوشت که انگار کلاه دوره پهلوی از جای دیگری وارد ایران شده و پیشینه تاریخی خود را از دست داده است. شما این مسأله را رد می‌کنید؟

بله صد در صد. کلاه همواره در تاریخ ایران وجود داشته و از جایی وارد ایران نشده است. کلاه همیشه بوده و فقط فرمش عوض شده. در دوره پهلوی هم ابتدا کلاه شاپو استفاده می‌شد و بعد از آن کلاه‌های پهلوی و مخملی جایگزین شدند. تا زمان پهلوی هیچوقت در ایران چه مردان و چه زنان، سرشان بی کلاه نبوده است.

 

شما در مورد تضاد و تشابه میان کلاه ایرانی با کلاه تمدن‌هایی چون روم باستان، یونان و مصر پژوهش نکرده‌اید؟

خیر. من در مورد آن‌ها تحقیق نکرده‌ام. البته کلاه‌های تمدن‌های روم، یونان و مصر را دیده‌ام که به نظرم فقط از یک لاین می‌شود آن‌ها را با هم مقایسه کرد، آن هم لاین رد و بدل شدن کلاه‌ها به تمدن‌های دیگر است. مثلاً کلاه باشلق یک کلاه در دوره ماد بود که بعدها وارد فرانسه شد و در زمان انقلاب کبیر فرانسه مورد استفاده قرار گرفت، اسمش را هم گذاشتند کلاه سرخ آزادی. در ادامه آن کلاه دوباره به ایران برگشت و این چرخه ممکن است که در ادامه باز هم بچرخد و تبادل فرهنگی صورت بگیرد. من در مورد کلاه در تمدن‌هایی که اشاره کردید، تحقیقی نکرده‌ام اما در مورد کلاه در ایران، تمامی جزئیاتش را هم می‌دانم چون به این کار علاقه‌ دارم.

 

در پژوهش‌ تاریخی‌تان جایی هست که راجع به اسناد و مدارک مربوط به پوشش کلاه خلأ وجود داشته باشد و شما سعی کرده باشید که بر اساس مطالعه خودتان، برای کلاه آن برهه تاریخی طراحی کرده‌ باشید؟

همانطور که عرض کردم، در طول تاریخ ایران همواره سرپوش و کلاه مورد استفاده قرار گرفته و در هیچ دوره‌ای منسوخ نشده است اما طبیعتاً از برخی از برهه‌های زمانی تصویرهای کمتری وجود دارد. خیلی از سنگ‌نگاره‌های تاریخی از تصویر مردان است، عمدتاً هم مردان عرصه قدرت. پیش از اسلام تصویر زنان بر روی سنگ‌نگاره‌ها دیده می‌شد، نمونه‌اش تصویر آناهیتا بر روی سنگ‌نگاره‌ای در طاق بستان است که در آن تصویر آناهیتا حلقه قدرت را به اردشیر می‌دهد اما پس از اسلام این تصویرگری از زنان به مراتب کمتر شد. در دوره‌های امویان و عباسیان هیچ تصویرگری از زنان صورت نگرفته و فقط روایت شده که آدم‌های آن موقع چه پوشش‌هایی داشته‌اند.

 

اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی,آذر نجیبی

بعد از انقلاب استفاده از کلاه بسیار کم شد، مگر در سال‌های اخیر که بیشتر جوانان دهه ۷۰ رویکرد خوبی نسبت به کلاه پیدا کرده‌اند و خیلی‌های‌شان حتی کلکسیون کلاه جمع‌آوری می‌کنند و به آن اهمیت زیادی می‌دهند. نظر شما در مورد وضعیت پوشش کلاه پس از انقلاب چیست و رویکرد امروز جوانان دهه ۷۰ نسبت به این قضیه را چگونه می‌بینید؟

خوشبختانه در سال‌های اخیر یک رویکرد مبثت در خصوص نگاه به گذشته باب شده که باید ادامه پیدا کند. کلاه هم از این قائله مستثنی نیست و خیلی از جوانان امروزی در پس همان رویکرد نگاه به گذشته، علاقه بیشتری به استفاده از کلاه نشان می‌دهند. البته من معتقدم که کلاه را دیگر نمی‌شود به آن شکلی که در گذشته بوده زنده کرد. شرایط زندگی امروزی با گذشته خیلی فرق دارد. البته نباید فراموش کرد که کلاهی که امروز جوانان ما استفاده می‌کنند، همان کلاه ایرانی است که به خارج رفته و حالا دوباره به کشور خودمان برگشته است. استفاده از آن هم اشکالی ندارد چون این چرخه طبیعی است. اگر فرهنگ در گردش باشد، اشکالی ندارد. اما ما نباید فقط مصرف‌کننده غربی شویم و در این مورد خودمان باید دوباره دست به تجربیات  جدید بزنیم. من از آن‌ دسته آدم‌هایی نیستم که می‌گویند همه چیز برای ما است ولی بعضی وقت‌ها نمی‌شود انکار کرد که خیلی چیزها متعلق به ایران است. پشت این ملی‌گرایی باید منطق باشد. من با منطق می‌گویم که خیلی از کلاه‌هایی که امروز به عنوان کلاه خارجی در دست خودمان است، روزی متعلق به ما بوده و بعد از آن‌که به فرهنگی دیگر رفته، با اندک تغییراتی دوباره به کشور خودمان بازگشته است.

 

 

در ایران موزه‌ای اختصاصاً برای کلاه وجود ندارد؟

تا جایی که من در جریان هستم خیر. اگر چنین موزه‌ای وجود داشت من پیدایش کرده بودم. مکان‌هایی وجود دارد که در آن کلاه هم قرار داده شده اما موزه‌ای اختصاصاً برای کلاه وجود ندارد.

 

دغدغه شما در زمینه کلاه چیست؟

من هر کجا که توانسته‌ام، از کلاه استفاده کرده‌ام و در مناسبت‌های مختلف برای آشنایانم کلاه طراحی‌ کرده‌ام. تفکر ما نباید طوری باشد که فکر کنیم کلاه قدیمی است. کلاه را می‌شود برای حضور در محافل مختلف طراحی کرد و بر سر گذاشت. برای خود من این اتفاق افتاده که به نظرم حس خوبی دارد. همه می‌توانند برای مجالس مختلف از کلاه‌های طراحی شده مناسب آن مجالس استفاده نمایند. یک طراح برند شال و روسری می‌تواند ۵۰ الی ۱۰۰ نوع طرح برای روسری ارائه دهد که این روسری‌ها را می‌شود در جاهای مختلف استفاده کرد. مطمئن باشید که پشت طراحی و تولید هر شال یا روسری یک داستانی هست. شاید فکر کنید که خوشنویسی کردن بر روی لباس و شال یک اتفاق جدیدی است اما این اتفاق برای خودش یک گذشته‌ای دارد. در تاریخ زمانی که پادشاه‌ها می‌خواستند به همدیگر هدیه بدهند، پارچه را به صورت خوشنویسی شده هدیه می‌دادند. خلعت هدیه دادن جزوی از فرهنگ ایران است که اعتبار آن را از ما آموختند و انجام دادند. خیلی از اتفاقاتی که امروز در ایران اتفاق می‌افتد، سابقه طولانی داشته است که خیلی‌ها از آن بی خبر هستند.

 

وقتی که قرار است برای یک تئاتر طراحی لباس انجام دهید، نقش و جایگاه کلاه چقدر برای‌تان پررنگ است؟

بسیار زیاد. آقای گودرزی یک تئاتری بر مبنای شاهنامه داشتند که من با ایشان همکاری کردم. ایشان گفتند که در این کار مسئولیت طراحی لباس با کلاه را به دو آدم جداگانه بسپاریم تا مشکلات مالی پیش نیاید. خوشبختانه این اتفاق افتاد چون برای طراحی بخش کلاه به یک آدم دیگر لازم است. نمایش آقای گودرزی برگرفته از شاهنامه بود که به نظرم شاهنامه می‌تواند یکی از اصلی‌ترین مرجع‌های کلاه برای دانشجویان باشد. تصویرسازی کلاه اسطوره‌ها در شاهنامه بی نظیر است. کسی که می‌خواهد روی شاهنامه کار کند، باید تاریخچه لباس‌ها و کلاه‌های اساطیر و آدم‌های تاریخ را هم در بیاورد. تاریخ هم به واسطه اسنادی که وجود دارد کاملاً مشخص است. کلاهی که اسم و شناسنامه ساسانی دارد را نمی‌شود به نام خوارزمشاهیان گذاشت. البته در سینما و تلویزیون ما این اتفاق به طرز عجیبی رخ می‌دهد. برای مثال فیلمی در مورد اقوام کرد ساخته می‌شود و لباس اقوام لر بر تن شخصیت‌های آن می‌شود. یا یک نفر با لهجه شمالی حرف می‌زند و لباس جنوبی بر تنش است. الآن دیگر با وجود اینترنت و حجم بالای اطلاعات موجود، خیلی زشت است که چنین اشتباهاتی رخ بدهد. البته مسئولیت این اتفاق بر گردن طراحان هم هست اما کارگردان و سرمایه‌گذاران مالی می‌بایست شرایطی را به وجود بیاورند که چنین اشتباهاتی از طرف گروه اجرایی سر نزند.

 

قرار است که برند "تابان" یک سری کیف و کفش که شما با استفاده از یک سری آثار به جا مانده از سوزن‌دوزی و رو دوزی طراحی کرده‌اید را در کشور بلژیک به نمایش بگذارد. چرا شما این کار را با کلاه انجام ندادید و کلاه‌های‌تان را به نمایشگاه بلژیک نبرید؟

از آن‌جایی که در ایران استفاده از کلاه کمتر است، در نتیجه تولیدش هم کمتر می‌شود اما به هر حال پیشنهاد خوبی دادید و شاید در آینده این کار را انجام دادم. من برای یک نمایشگاه کلاه‌های کردی خریدم که یک لاین سوزن‌دوزی خاصی دارد اما در مورد به نمایش گذاشتن آن در خارج از کشور، باید ببینم که خارجی‌ها چقدر خواهان کلاه ایرانی هستند. من کارم را از یک جایی شروع کرده‌ام و اگر خداوند توفیقی بدهد آن را توسعه خواهم داد. هر آن‌چه که کار دست باشد و مربوط به مناطق ایران، در قلب و جان جای دارد. من پوشش اقوام را خیلی دوست دارم، پوشش زنان بختیاری، لباس‌های کردی زنانه و مردانه و لباس‌های سایر اقوام. پشت لباس همه اقوام ما داستان‌ها نهفته است. در لباس کردی مردانه سه گره و قفل وجود دارد که من در یکی از سفرهایم به کردستان عراق متوجه شدم که این سه گره به سه گفتار زرتشت (پندار، کردار و گفتار نیک) دلالت دارد. در مورد لباس همه اقوام دیگر هم چنین پیشینه‌ای وجود دارد. خیلی جذاب است که در خیلی از مناطق ایران مردم همچنان به لباس محلی خود وفادار مانده‌اند. من وقتی مردم را در شهرستان‌ها با لباس‌های محلی می‌بینم به شدت لذت می‌بردم.

 

 

در تهران یک ضد فرهنگ مصرفی همه را مجذوب خود کرده اما خوشبختانه در شهرستان‌ها هنوز مردم اسیر این ضد فرهنگ نشده‌اند.

بله. من واقعاً نگران این موضوع هستم که چرا بچه‌های ما نباید به لباس محلی علاقه‌مند باشند؟ چرا عده‌ای فکر می‌کنند که هر کسی که لباس محلی بپوشد یک پله عقب است؟ چرا هر زنی که به تهران می‌آید باید مانتو بپوشد؟ من نگران یک جور بی ریشگی در تهران هستم، نگران وضعیتی که همه سعی می‌کنند ریشه خودشان را به دست فراموشی بسپارند. چطور است که ژاپنی‌ها هنوز لباس سامورایی می‌پوشند؟ حامد کرزی رئیس جمهور سابق افغانستان در تمام جلساتش، حتی جلسه‌ای که با اوباما داشت هم با لباس محلی افغانستان حاضر شد و کت و شلوار نپوشید. او آدمی تحصیل کرده است که به زبان انگلیسی هم تسلط دارد اما اعتقاد دارد که پوشش باید فرهنگش را نشان داد و ثابت کند که او یک افغانستانی است. آیا این کار چیزی از ارزش‌های حامد کرزی کم می‌کند؟ باید به کسی که لباس محلی می‌پوشد احترام گذاشته شود. 

 

اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی,آذر نجیبی

نمایشگاه‌تان در بلژیک چه زمانی افتتاح می‌شود؟

در خرداد ماه. ان‌شاء‌الله اگر همه چیز درست پیش برود، من در اواخر اردیبهشت راهی هلند شده و از آن‌جا به بروکسل بلژیک می‌روم. با توجه به نمونه کارهایی که برای گالری مد نظر در بروکسل ارسال کرده‌ام، از کارهای من مخصوصاً کیف‌ها و کفش‌ها استقبال خوبی صورت گرفته که البته من امیدوارم آن اتفاقی که برای کفش‌ها مد نظرم هست، در ایران بیفتد. بعد از نمایشگاه در بلژیک، نمایشگاه در هلند هم در برنامه‌های من وجود دارد که امیدوارم به نتیجه برسد.

 

کلام آخر...

من در آخر از خواهر عزیزم خانم آزاده نجیبی متشکرم. خواهرم در تمامی لحظات همراه من بوده و همه کارهای مرا به خوبی انجام داده است. کارهایی که خواهرم در پشت صحنه کارهای من انجام می‌دهد، برای من خیلی با ارزش است. آزاده برای انجام دادن کارهای من از کاری که داشت هم استعفا داد که من برای این همراهی صمیمانه از او متشکرم.

 

 

 

 

 

  • 9
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش