دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۷:۵۶ - ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۳۰۷۶
هنرهای تجسمی

نمایشگاه نقاشی‌های «کریم نصر»

کشف «میراث متروک»

اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی,پنجره‌ای رو به نقاشی

بازدید و گفت‌وگویی درباره نمایشگاه نقاشی با موضوع طبیعت‌نگاری محدثه عیوض خانی،علفزاری است وسیع. انگار تو را می‌خواند که واردش شوی. غرق‌شوی در رنگ‌هایش، سراپایت خراش ببیند در برخورد با خارهایش. گویی این خارزار برای این آن‌جاست که تو را تا ابد مسحور خویش کند. در آن راه بروی و راه بروی و راه بروی و آن‌قدر در دلش فرو بروی که جزیی از آن شوی. صدای باد را می‌شنوم؛ آرام است. فقط علف‌ها را پیچ‌وتاب می‌دهد. موسیقی روح نوازی است. رنگ‌های گرم هم که آتش به پا کرده‌اند. تو گویی غوغایی است در این پهن دشت...

 

جان طبیعت

فروردین که درحال تمام‌شدن بود نمایشگاهی در یکی از گالری‌های تهران افتتاح شد. نمایشگاه طبیعت‌نگاری‌های‌ «کریم نصر» با نام «میراث متروک». شروع اردیبهشت با دیدن این نقاشی‌ها لطفی بیشتر پیدا کرد. یک بعدازظهر پنجشنبه بود که برای دیدن آنها به گالری «بُن» واقع در «درکه» رفتم. گالری، ساختمانی یک طبقه با ظاهری مدرن بود که برای واردشدن به آن باید از حیاط کوچک سرسبزی می‌گذشتی. از همان ابتدای ورود آثار «کریم نصر» پیدا بود. چند مجسمه که از ساخته‌های قدیمی‌تر او بودند، روی زمین قرار داشتند. از در شیشه‌ای بزرگ گالری عبور کردم و به فضای اصلی نمایش آثار رسیدم. روی دیوار رو‌‌‌به‌رو تابلویی بزرگ قرار گرفته بود که چشم را قبل از هرچیز به سمت خود جلب می‌کرد. تابلو، نقاشی‌ای بود از یک علفزار؛ تصویری از علف‌های خشک درهم‌تنیده. روی دیوارهای سمت راست و چپ چندین تابلوی کوچکتر نصب شده بود. بخشی از آثار سمت چپ طراحی‌های او بودند که آنها را با «کنته» کار کرده بود.

 

منظره‌نگاری

اطلاع از برگزاری این نمایشگاه و در مرحله بعد نگاهی کلی به آثار کافی بود تا بدانیم این نمایشگاه تا چه حد می‌تواند اهمیت داشته باشد. «کریم نصر» در بخشی از بیانیه نمایشگاه خود این‌گونه گفته: «منظره‌نگاری» با وجود برخورداری از امکانات وسیع بیان تجسمی، دهه‌هاست که مهجور مانده است. این «گونه» از نقاشی که به‌ویژه در نیمه‌دوم قرن نوزدهم و با تلاش‌های امپرسیونیست‌ها درک هنری را در اروپا از ریشه دگرگون ساخت، امکانات نامحدود بیان تجسمی را، به شکلی بی‌واسطه و بدون توسل به داستان‌پردازی و روایت ادبی، در مقابل دیدگان جهانیان قرار داد».

 

اما از چه بابت این نمایشگاه از اهمیتی بالا برخوردار است؟ پاسخ این سوال را خود «نصر» بهتر می‌گوید. او اعتقاد دارد درحال‌حاضر بیشتر هنرمندان جوان درگیر اجرای آثار «هنر مفهومی» هستند که بخش زیادی از آثار آنها بنا به دلایلی نظیر نداشتن اطلاعات و هوشمندی کافی یا توانمندی کم، سطحی و بدون عمق‌اند و گاه خودنمایانه. واضح است که نمی-توان بدون واکنشی عمیق به اتفاقات، اثر هنری ارزشمندی به‌وجود آورد. از نظر او «نمی‌شود با اشیا و پدیده‌ها ارتباط عمیقی پیدا نکرد و در موردشان حرف عمیقی زد؛ این درست نقطه‌ای است که هنرمندان مفهومی در آن به تناقض می‌رسند. زمانی که اشیا و امور می‌گویند که تو با آنها زندگی نکرده‌ای و تو ادعا می‌کنی که داری حرف مهمی درباره‌شان میزنی». شاید سلیقه گالری‌دارها و درواقع تقاضای جامعه هنری امروز طی سال‌های گذشته دچار تغییراتی شده باشند و هنرمندان با قرار گرفتن در این جریان پیش آمده با اجباری ناخواسته و ناخودآگاه به این سمت‌وسو روی آورده‌اند. او این‌گونه توضیح می‌دهد:   

 

«گالری‌دار به نقاش گفت: تو یک منظره ساده کشیده‌ای. امروز مخاطبان به دنبال مفهومند. نقاش گفت: بروگل در قرن شانزدهم، رامبراند در قرن هفدهم، کانستابل در قرن هجدهم، سزان و ون‌گوگ در قرن نوزدهم همگی منظره کار کرده‌اند و منظره هرکدام از این نوابغ، تاریخ فشرده عصر خودشان است. شما که از «منظره» فقط یک درخت و شاخ‌وبرگ می‌بینی و راهی به درک‌کردن بیان بصری هنرمند نداری چطور به خودت جرأت می‌دهی و به اثرش می‌گویی یک منظره «ساده». نکند فکر می‌کنی که لئونارد داوینچی هم فقط یک منظره «ساده» در زمینه ژوکوند و یک «کله» جلوی آن کشیده است؟ تفاوت تو با یک متفکر در همین است. مارکز نویسنده بزرگ کلمبیایی در اعتراض به مسابقه تسلیحاتی به سیاستمداران می‌گوید «بیایید یک نمونه بی‌بدیل اندیشه بشری مثل ژوکوند را در محفظه‌ای ایمن قرار دهید تا بعد از نابودشدن کره‌زمین موجودات سیارات دیگر کشف کنند که در این نقطه از کهکشان چه اندیشه‌های درخشانی وجود داشته است... من معتقدم هر اثری از بروگل، رامبراند، سزان و ون‌گوگ نیز توانایی رساندن این پیام به موجودات هوشمند را دارد. آن وقت شما به همه اینها می‌گویی  «ساده».

 

بنابراین می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که آثار «نصر» نوعی بازگشت به اصل و روح نقاشی است. کشف دوباره طبیعت. او می‌گوید صرفا با «حس و تفکر» نمی‌توان دست به کار خلق اثر هنری شد. هنرمند باید به رویدادها و اموری که در اطرافش اتفاق می‌افتد، حساس باشد، اما درواقع این حساسیت باید با تمرین در او ایجاد شود. سپس او تفکر خویش را به کار می‌بندد و با استفاده از توانایی که در خود ایجاد کرده، شروع به ایجاد اثر می‌کند. او این مثال را می‌آورد: «همه آدم‌هایی که روی کره‌زمین زندگی کرده‌اند در مورد شب و ستاره‌ها فکر کردند؛ بسیاری از آنان مثل بطلمیوس و ارسطو اندیشه‌های پیچیده‌ای را نیز مطرح کردند که به فکر هیچ نقاشی هم نرسیده است، اما «شب پر ستاره» را که یکی از برجسته‌ترین آثار دوران معاصر است، ونگوگ آفرید. به نظر شما چنین اثری می‌توانست با تفکر صرف یک اندیشمند به‌وجود بیاید؟»

 

هیچِ محض

تابلو‌های «کریم نصر» بیشتر روی بوم اجرا شده بودند. همان‌گونه که از اسم نمایشگاه برمی‌آید، او گوشه‌های متروک و ازبین‌رفته را برای کار انتخاب کرده است. با خودش که صحبت می‌کردم می گفت نوعی اعتراض را در کارش بیان می‌کند. اعتراض به این نابودی تدریجی که دارد اتفاق می‌افتد. کوره‌راه‌هایی که انگار مدت‌هاست انسانی از آن‌جا رد نشده، انبارها و روستاهای متروک، پروژه‌های نیمه‌کاره و رهاشده. او به یکی از تابلو‌هایش اشاره کرد و گفت: «این خانه را می‌بینی کشیده‌ام، دفعه بعد که رفتم نبود. خراب شده بود».

 

بعضی از کارهایش موضوع دیگری هم داشتند و آن «هیچ» بود. مکان‌هایی را انتخاب کرده بود که هر کسی جرأت انتخاب آنها را ندارد. در نظر اول هیچ عنصر و المان چشمگیری در آن نیست، نه از لحاظ فرمی و نه معنایی. «هیچِ محض». اما او می-گوید همین برایش جذاب است. و با خود گفته « همین هیچ را باید کار کنم». نمونه‌اش همان تابلوی بزرگ علفزار و چند تابلوی کوچک دیگر است که در حیاط آتلیه‌اش آنها را کشیده بود.

 

مواظب الماس‌های‌تان باشید

در حال تماشای آثار و گفت‌وگو با استاد «نصر» هستم که چشمم به تابلویی می‌خورد. جایی در مرکز یکی از دیوارهای سفید گالری نصب شده. آسمانی وسیع دارد و زمینی باریک در پایین. اسمش «سفر به آسمان» است. اسم زیبایی دارد. می‌گوید که آن را در سفری که به «فیلبند» داشته کار کرده. آسمانی ابری دارد که انگار هر لحظه باریدن را انتظار می‌کشد.

 

«کریم نصر» متولد رشت است. شاید این شمالی‌بودن او هم دلیلی شده بر این‌که علاقه‌مند نقاشی با موضوع طبیعت باشد. هر چند در دیگر آثارش هم رد‌پایی از طبیعت دیده می‌شود، حتی این موضوع در پرتره‌هایش حضوری پیدا و پنهانی دارد.  او در«شناخت‌نامه»‌ای از خودش می‌نویسد: «در بهمن به دنیا آمدم. هیچ‌کس یادش نیست. اما آن روز حتما بارانی بود. چون از وقتی چشمانم را باز کردم، لکه‌های ابر از دورترین نقطه‌های آسمان توی ذهنم جمع می‌شدند. سنگینی می‌کردند و می‌باریدند و من یک دل سیر باران می‌خوردم.»

 

از رشت که به تهران آمده‌اند سه، چهار ساله بوده. دیگر در تهران ماندگار شده‌اند. خودش می‌گوید نوجوانی‌اش با کتاب و فیلم گذشته و نقاشی هم که همیشه بوده. بعد به انگلستان رفته و در لندن معماری خوانده. آن‌جا را دوست داشته چون «در لندن باران زیاد می‌بارید». به ایران که برمی‌گردد دانشگاه‌ها تعطیل بودند. بعد از بازگشایی آنها برای ادامه تحصیل در رشته گرافیک وارد دانشگاه تهران شد. همزمان در کیهان بچه‌ها شروع به کار کرد و تصویرسازی‌هایش همان‌جا چاپ شدند. در آن دوره تعداد نشریات اندک بودند و کیهان بچه‌ها پر بوده از آثار خوب تصویرگران و نقاشان. آن‌جا با بنی‌اسدی و وکیلی دوست و همکار بوده و میان‌شان پر بوده از بحث و حرف در مورد نقاشی و تصویرسازی. «ما مجبور بودیم، مثل بیشتر مقاطع تاریخ فرهنگ ایران، بسیاری از چیزها را از نقطه صفر شروع کنیم. به نظر من کشف دوباره چیستی تصویرگری انرژی بسیاری از ما گرفت، اما همان درگیری‌های نظری موجب شد که بتوانیم اندیشه‌های بصری خود را تدوین کنیم».

 

سال‌های بعدش را به نقاشی و آموزش و نوشتن گذرانده.‌ سال ٨٩ کتابی از او توسط موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر با عنوان «مواظب الماس‌هایتان باشید» منتشر شد. کتابی است با قلمی روان و ساده و برای مخاطب نوجوان درباره هنرهای تجسمی توضیح می‌دهد و مطالب، مثال‌ها، اشارات فلسفی و تاریخی جذاب می‌آورد. کتابی است که ساده حرف می‌زند، اما منطقی محکم و استوار دارد. او نمایشگاه‌های زیادی در بهترین گالری‌های تهران ازجمله هما، آن، ویستا، بُن و غیره برگزار کرده است و به‌دلیل جایگاه ویژه‌اش در زمینه هنرهای تجمسی شاگردان زیادی داشته و دارد. صداقت، مهارت و انسجام فکری او دلیل خوبی است برای این‌که شاگردان جوان برای یادگیری نزد او بروند.

 

پنجره‌ای رو به نقاشی

اتفاق جالب توجه دیگری که در میان نقاشی‌های او وجود داشت، سه تابلوی نسبتا کوچک بود که کنار هم نصب شده بودند. عنوان تابلو‌ها، کوچه روبه‌رو ١، ٢ و ٣ بود. او آنها را از پنجره‌ای کوچک در آتلیه‌اش کشیده بود. اندازه بوم‌ها هم درست اندازه همان پنجره بودند. او می‌گوید برای پیداکردن موضوع در اطراف خود جست‌وجو کنید. جایی در ادامه شناخت‌نامه خود می‌گوید: «نقاشی می‌تواند شفا بدهد. با دعوت به آرامش و فراهم‌کردن لحظاتی برای تمرکز و غوطه-ورشدن در جادوی تصویر چند شی ساده که تا به حال نگاه‌شان هم نکرده بودی. رنگ، بافت، خط، فضا همه در سکوتی مسحور‌کننده ذهن تو را تسخیر می‌کنند. تو به شگفتی‌های چند شی ساده خیره می‌مانی. هستی برایت راه باز می‌کند. تو حیرت‌زده‌ای و در جهان شناور می‌شوی. این خاصیت نقاشی است.» درست کنار همین تابلوها هم طراحی‌های او روی دیوار بودند. طراحی‌های کوچک او که روی مقوا کار شده‌اند. آنها هم گویی دریچه‌ای بودند به طبیعتی سیاه و سفید.

 

نمایشگاه «میراث متروک» تا ٢٠اردیبهشت امسال در گالری«بُن» برگزار خواهد بود. 

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 14
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش