سه شنبه ۰۱ خرداد ۱۴۰۳
۱۶:۲۳ - ۰۷ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۱۸۰۶
هنرهای تجسمی

ضعف نگارگران در مطالعه است نه تکنیک

نگارگری,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی
تعدادی از نقاشان ایرانی به سرپرستی مهران لطفعلی گروهی را تشکیل داده‌اند که بیش از ۴۳۰عضو دارد؛ گروهی به نام «قلمرومانی» که پس از حدود ۳۰‌ماه فعالیت، هفته پیش سی‌امین نمایشگاه خود را در کاخ سعدآباد تهران برگزار کرد.

به همين سبب با مهران لطفعلي گفت‌وگو كرده‌ايم؛هنرمندي كه سابقه بيش از ۳۳سال آموزش نقاشي در دانشگاه‌ها و مراكز فرهنگي را دارد و شايد بيش از هرچيز به نگارگري شهرت داشته باشد، هرچند به‌معناي واقعي يك نقاش است.

 

نمايشگاه‌هاي متعدد گروه شما و حضور پرتعداد هنرمندان، نشان از نقش حمايتي اين گروه در پرورش هنرمندان جوان دارد. اين مسئله تا چه اندازه دغدغه شماست؟

يكي از دغدغه‌هاي بزرگ من در زندگي،حمايت از هنرمندان جوان حوزه هنرهاي تجسمي بوده و هست. با توجه به اينكه جامعه ايراني گرايش فراواني به عادت‌هاي قديمي خود دارد، سرعت تحول در زمينه‌هاي تخصصي بسيار كم است و بعضي از افرادي هم كه به عنوان پيشكسوت يا استادكار شناخته شده‌اند براي انتخاب آثار، پيرو سليقه‌هاي شخصي و بدون ارجاع به منابع مدون موجود هستند و اكثرا گرايش به عادات خود دارند، درحالي‌كه سنگ بناي هنرها با شكستن قالب و حركت به سوي بدعت‌ها به‌وجود آمده است.

 

قالب يعني تكرار مكررات. بگذاريد مثالي بزنم؛ تيرك كنار گياه نوپا كه به محض قدرتمند شدن گياه بايد از آن دور شود، سنت است. تيرك كنار گياه، معلم و تجربه‌هاي گذشته است. نخستين اتفاقي كه بعد از مطالعه در ذهن انسان مي‌افتد، ميل به خلاقيت است اما انسان در بخش‌هايي از زندگي به سنت‌گرايي متمايل مي‌شود و رفته‌رفته محافظه‌كارتر مي‌شود و اگر مطالعه مدوني نداشته باشد اين ميل با سرعت بيشتري حركت مي‌كند.

 

همواره برخي هنرمندان نوگرا پشت در نمايشگاه‌ها، جشنواره‌ها و دوسالانه‌ها منتظر پذيرفته شدن آثارشان از سوي پيشكسوتان سنت‌گرا كه رشته امور را در دست دارند، هستند و اين پيشكسوتان هم جوانان گذشته هستند كه در آن زمان مورد بي‌مهري قرار گرفته‌اند. به همين دليل سعي كرده‌ام فضايي را به‌وجود بياورم كه امكان حضور و نمايش آثار هنرمندان جوان فراهم شود.

 

نگارگري امروز ايران را چطور مي‌بينيد؟ حضور هنرمندان جوان در اين عرصه تأثيرگذار بوده است؟

نگارگري ايراني با توجه به ريشه‌هاي كهن خود از سده‌هاي پيش درگير قواعد گذشته است؛ هم از نظر تكنيك و هم از نظر موضوع كه در خدمت ادبيات گذشته ايران بوده است. در چنين فضايي شما مي‌توانيد ۲ دسته هنرمند و استاد پيدا كنيد؛ نخست استاداني كه ميل به گذشته و قواعد و تكنيك‌هاي آن دارند و استاداني كه تحت‌تأثير تكنيك نقاشي‌هاي آزاد معاصر امروز هستند. پيروان قواعد سنتي مفهوم را فداي تكنيك و زيبايي مي‌كنند اما گروه دوم شايد بالعكس اين رفتار را دارند.

 

هرچند نمي‌شود خيلي دقيق اين مسئله را گفت و مرزبندي كرد اما نهايتا استادان سنت‌گرا به‌دنبال خلق آثار زيبا و باتكنيك هستند. ارتباط با مخاطب براي هنرمندان امروز اهميت بسيار زيادي دارد و وقتي كه اين ارتباط برقرار شد، اينكه اثر زيبا هست يا نه، مسئله بعدي است اما به‌طور معمول زيبايي در آثار نگارگران ايراني هست. مي‌توانم بگويم كه اتفاقات خوبي در اين زمينه در حال رخ دادن است و بسياري از هنرمندان جواني كه چندان تحت‌تأثير استادان خود نيستند، آثار خلاقانه و تأثيرگذاري دارند كه مايه اميدواري است.

 

در هنرهاي سنتي مانند نگارگري مي‌توان نوآوري داشت؟ چقدر اين هنر وابسته به آيين و فرهنگ گذشته ماست و به هنرمند اجازه تغييرات مي‌دهد؟

اعتقاد شخصي من اين است كه در هنر نگارگري خيلي راحت مي‌شود تغييرات جديد به‌وجود آورد. نقاش در طول تاريخ زندگي خودش به حدي درگير پيدا كردن تكنيك‌هاي مختلف مي‌شود كه مطالعه عمومي نمي‌كند و اين ضعف مطالعاتي باعث افتادن هنرمند در يك دور باطل مي‌شود اما همين امروز هم مي‌توانيد بسياري از هنرمنداني را پيدا كنيد كه آثار بسيار جديد و معاصري خلق كرده‌اند كه همه اين آثار ريشه در سنت‌ها و گذشته تاريخي‌شان دارد. هنر نگارگري هم جدا از اين ماجرا نيست اما اگر بپرسيد كه چرا نوآوري به چشم نمي‌خورد براي اين است كه اكثرا سطح مطالعه نگارگران امروز ما محدود است و به‌طور مثال خيلي مواقع ما مي‌بينيم كه نقاشي كه شاهنامه را در دوره‌هاي مختلف مصور كرده، اصل اشعار را نخوانده و حتي داستان را هم نمي‌داند و اسب رستم را هر رنگي كه دلش خواسته كشيده يا بر تن رستم هر لباسي كه دلخواه خودش بوده پوشانده است!

 

ببينيد پرداخت به فلسفه زندگي معاصر است كه اثر هنري را حائز اهميت مي‌كند و اگر چنين ديدي در پس آثار نباشد، نمي‌توان انتظار ديگري داشت و به همين دليل تكرار مي‌كنم كه ضعف اصلي هنرمندان امروز ما ضعف مطالعاتي است و نه تكنيكي. بنابراين امكان پيشرفت، تغيير و نوآوري در هنر نگارگري هم هست اما با توجه به مواردي كه گفته شد.

 

يكي از ويژگي‌هاي اصلي هنر معاصر توجه به زمينه خلق اثر هنري است، بدين‌معنا كه به مكان و زمان خلق اثر توجه مي‌شود اما اين اتفاق كمتر در هنرهاي سنتي و به‌طور ويژه نگارگري معاصر ما افتاده است. اين مسئله از نظر شما چگونه است؟ آيا هنوز مي‌توان پذيرفت كه مخاطب امروز، انسان نقش شده در نگاره‌هاي جديد را با لباس و چهره صدها‌سال پيش بپذيرد؟

هنرمند در دنياي امروز با ۲مسئله مواجه است؛ يكي احساسات و بيان شخصي بكر و دست نخورده خودش و ديگري استفاده از قواعد گذشته. حال نمي‌دانم كه صرفا در ايران ما با چنين مسئله‌اي مواجه هستيم يا خير. ما هر وقت به اصفهان مي‌رسيم گز اصفهان مي‌خريم، اين گز يك وقتي با هل و گلاب بود و حالا با كاكائو و نسكافه و قهوه هم تركيب مي‌شود! نگارگري امروز ما چيزي شبيه به همين مسئله است.

 

يكي از دغدغه‌هاي اصلي هنرمندان در ايران و ساير كشورهاي دنيا اين است كه هنرمند بتواند اثر هنري خود را به فروش برساند. حال اگر به بسياري از نمايشگاه‌هاي هنري داخل يا خارج از ايران توجه كنيد، مخاطب خارجي بيشتر به آثاري توجه و علاقه دارد و براي آن پول پرداخت مي‌كند كه بسيار سنت‌گرايانه است اما به هر شكل در كشور خودمان شايد برخورد چندان مناسبي با اين دست آثار سنتي نداريم و به‌دنبال نوآوري و بدعت هستيم. اينجا هنرمند دچار تضاد دروني مي‌شود.

 

اگر هنرمند ايراني هنر سنتي خودش را كه داراي يكسري قواعد مشخص است و مخاطب و خريدار خود را دارد، كنار بگذارد، آيا مي‌تواند براي آثار نوآورانه خودش همين مخاطب و خريدار را داشته باشد؟

 

ببينيد من بارها درگير اين مسئله بوده‌ام كه مخاطب‌ها توجه و اقبال بيشتري نسبت به آثاري دارند كه از نظر خود من تمرين و كپي‌برداري از آثار گذشته است و كمتر به آثاري توجه مي‌كنند كه حاصل تجربه شخصي من هستند و براي مخاطب امروز خلق شده‌اند. به همين دليل وقتي كه شما به‌عنوان هنرمند شروع به‌كار مي‌كنيد ناخواسته و ناخودآگاه به سمت همان هنر و قواعد ميل پيدا مي‌كنيد تا مخاطب‌تان را داشته باشيد و در واقع ترمز نوگرايي شما كشيده مي‌شود!

 

هنر از نظر شما چقدر مي‌تواند براي لذت باشد و تا چه اندازه بر پايه واقعيت‌هاي زندگي انسان؟

قطعا بسياري از آدم‌هايي كه تخصص آنها هنر نيست، هنر را زنگ تفريح و سرگرمي مي‌دانند اما هنرمندان سعي مي‌كنند كه به زبان هنر صحبت كنند و مخاطب‌هاي خودشان را پيدا كنند و اينجا تكنيك بهانه است. اينكه چه اتفاقي مي‌افتد كه هنرمند به جد سعي مي‌كند كه آن اتفاقي را كه در بخش عميق وجود خودش افتاده به شيوه جذاب و جديدي به نمايش دربياورد ، داستان ديگري است و قطعا هنر تنها براي لذت نيست.

 

محمود مکتبی

 

 

hamshahrionline.ir
  • 12
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی عسکری بیوگرافی علی عسکری سیاستمدار ایرانی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷

محل تولد: دهق، اصفهان

حرفه: سیاستمدار، نظامی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عامل شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس

آغاز فعالیت: ۱۳۶۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی مهندسی برق - الکترونیک، کارشناسی ارشد مدیریت، دکتری مهندسی صنایع - سیستم و بهره‌وری

ادامه
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
کاظم نوربخش بیوگرافی کاظم نوربخش بازیگر کمدین ایرانی

تاریخ تولد: ۱ مهر ۱۳۵۵

محل تولد: بیجار، کردستان، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۰ تاکنون

تحصیلات: دیپلم انسانی

ادامه
جیمی ولز بیوگرافی جیمی ولز نابغه پشت ویکی پدیا

تاریخ تولد: ۷ اوت ۱۹۶۶

محل تولد: هانتسویل، آلاباما، ایالات متحده آمریکا

ملیت: آمریکایی، بریتانیایی

حرفه: موسس بنیاد ویکی مدیا

ثروت: ۱/۵ میلیون دلار

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش