دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۴۱ - ۰۹ تير ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۴۰۲۳۱۵
هنرهای تجسمی

آیدین آغداشلو: جامعه‌ای که به گفت‌وگو عادت کند، می‌تواند امیدوار باشد انسدادهایش برداشته شود

آیدین آغداشلو,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی
آیدین آغداشلو گفت: «دوره بعد و قبل انقلاب را که مقایسه می‌کنم به موضوعات مختلفی پی می‌برم. فکر می‌کنم انقلاب آغازی شد تا دوباره همه چیز از اول نوشته شود. در نتیجه خیلی از چیزهایی که الان جاری است با چیزهایی که در آن سال‌ها جاری بود طبیعتاً فرق کرده است. وضعیت هنرمندان هم مشابه قبل نیست.»

به گزارش اعتمادآنلاین، با توجه به شرایط فعلی جامعه و مشکلات اقتصادی که مردم بیش از هر زمان دیگری با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، شاید بد نباشد که گروه‌هایی که مورد توجه مردم هستند برای تاثیرگذاری وارد صحنه شوند. قطعا هنرمندان از همین قشر هستند و می‌توانند با واکنش‌های درست، به‌موقع و مناسب تاثیر خوبی روی جامعه بگذارند. آیدین آغداشلو یکی از همین هنرمندان است. با او درباره تعهد اجتماعی و تاثیر هنرمند و امید در جامعه هم‌کلام شدیم. آغداشلو اعتقاد دارد که هنرمند و سیاست‌مدار هر کدام باید کار خودشان را انجام دهند. او معتقد است که جامعه باید امیدوار باشد تا انسدادهایش برداشته شود. در ادامه گفت‌وگوی اعتمادآنلاین را با آیدین آغداشلو می‌خوانید:

 

موضوعی که امروز بیش از هر چیزی در جامعه نیاز آن احساس می‌شود بحث امید است. پایگاه‌های اجتماعی مختلفی در جامعه وجود دارد؛ مثل هنرمندان و کسانی که می‌توانند به مردم در این حوزه کمک کنند و باعث شوند که با توجه به شرایط بد اقتصادی یک سری امیدواری‌ها را ایجاد کنند تا شاید مردم تجربه زندگی بهتر را از نزدیک حس کنند. این شرایط در طول زمان و در طول تاریخ متفاوت بوده است. قطعاً تأثیر شخصی مثل آیدین آغداشلو که شبیه به او دیگر در جامعه دیده نمی‌شود می‌تواند مهم باشد و به مردم کمک کند. برای مثال افطاری رئیس‌جمهور یکی موضوعاتی بود که البته نسبت به آن واکنش‌های عجیب و غریبی صورت گرفت. عده‌ای نسبت به این افطاری کمپین تشکیل دادند و این مراسم را تحریم کردند و گفتند که حضور پیدا نمی‌کنند. همین افراد سردمداران تبلیغات برای آقای روحانی در زمان انتخابات بودند ولی الان به دلایلی مایل نبودند که در این مراسم حضور پیدا کنند. فکر می‌کنید نوع تفکر و پایگاه‌هایی که هنرمندان در جامعه دارند چقدر تأثیرگذار و واقعی است؟ آیا این افراد می‌توانند مردم را به سمت امید و به سمت اینکه زندگی با نشاط‌تری داشته باشند سوق بدهند؟

این موضوع چند جنبه متفاوت دارد. بحث اول این است که این جامعه یک جامعه شقه شده است. یک جامعه دوپاره است و این مسائل به صورت متقابل در آن اتفاق می‌افتد. هنرمندان وقتی به دعوتی پاسخ منفی می‌دهند و آن را تحریم می‌کنند در پاسخ به تحریم‌های دولت است. خود دولت هم سال‌هاست که جمع قابل توجهی از هنرمندان را تحریم کرده است و جای گله ندارد. هیچ وقت از من برای حضور در مراسم‌های دولتی دعوت نشده است. البته گله‌ای هم ندارم. باید روی این دوپاره شدن جامعه تمرکز کنیم و دولت نمی‌تواند گله کند که ما دعوت کردیم و نیامدند. چه تعداد از هنرمندان قدیمی این جامعه به دلایلی که به خود دولت مربوط است تحریم شده‌اند و اجازه ظاهر شدن و انجام فعالیت حرفه‌ای ندارند. مگر این طور سانسور شدن چیزی غیر از تحریم است؟

 

خود شمای روزنامه‌نگار هم ممکن است به هر دلیلی افرادی را حذف کنید و کسانی را حذف نکنید. دقیقاً کاری که سیستم انجام می‌دهد. این رفتاری است متقابل، منتها ما به آن بخشی که دولت هنرمندان را تحریم می‌کند سال‌هاست عادت کرده‌ایم ولی برای اولین بار است که دولت با تحریم هنرمندان مواجه شده است. این موضوع نه خوب است و نه بد. فقط نوعی نشانه است.

 

اهمیت و درک این مسئله به خودشان مربوط می‌شود که تا چه حد وضعیت موجود را بفهمند. موضوعی که جدید است نوع بیان و اعتراضی است که اکنون هنرمندان از خود نشان می‌دهند. قبلاً اعتراض این قشر از جامعه بیشتر به مسائلی از این قبیل که ما بیمه نیستیم، ساعت کاری مشخص نداریم، با گزینش‌های سلیقه‌ای مواجهیم، معیشتمان کافی نیست و... بود، اما الان اعتراض‌ها عمومی‌تر شده و عنوان‌های جدیدی به وجود آمده است. دیگر موضوعات معیشتی برای هنرمندان در اولویت نیست بلکه اکنون کلی‌تر فکر می‌کنند و مطالبات عمیق‌تری را طلب می‌کنند.

 

 اما این حرکت وسیع‌تر از چیزی است که بخواهد بلافاصله جواب بدهد. این یک اعلام نارضایتی کلی از رفتار یک دولت است و در همه وجوه این رفتار را در برمی‌گیرد حتی در وجوهی که به دولت به طور مستقیم هیچ ارتباطی ندارد.

 

ظاهراً برای عبور از این بن‌بست باید گفت‌وگویی به وجود بیاید تا در قالب گفت‌وگو مشکلات برطرف شود ولی تا به امروز که گفت‌وگویی انجام نشده است. چون عموماً دولت‌ها ملزم نبوده‌اند که پاسخگوی هنرمندان باشند و همیشه عنوان کرده‌اند که چهارچوب‌هایی هست و هنرمندان باید در این چهارچوب‌ها حرکت کنند.البته در هر جای دنیا چهارچوب‌ها وجود دارند اما به زور در این چهارچوب‌های دقیقاً تعریف‌نشده قرار گرفتن موضوعی دیگر است؛ و پیامدهای زیادی به وجود می‌آورد که آثار آن در عدم تعامل میان سیستم و هنرمندان به خوبی دیده می‌شود.

 

 با توجه به شرایطی که وجود دارد اگر ما بتوانیم مسائلی مانند ایجاد چهارچوب برای هنرمندان یا الزام کردن کسانی که در حوزه هنری فعالیت می‌کنند به انجام کاری را کنار بگذاریم، آیا ایجاد این امید در مسیر درستی قرار می‌گیرد و به جامعه تزریق می‌شود و می‌تواند تأثیرگذار باشد؟ عموماً از گذشته تا به امروز پایگاه‌هایی که برای مردم مهم بوده و طرفداران زیادی هم داشته در ایجاد امید در جامعه تأثیرگذار بوده است. فکر می‌کنید با شرایط موجود چطور ممکن است افرادی مانند آیدین آغداشلو یا کسان دیگر که ارتباط خیلی خوبی با مردم دارند این امید را به جامعه تزریق کنند؟

البته این تکلیف نالازمی است که بر عهده هنرمند گذاشته شود. این همان بحث قدیمی وظیفه اجتماعی هنر و هنرمند است که هنرمند را به عنوان یک وجود سیاسی و راهنما فرض می‌کند که من شخصاً به این موضوع اعتقادی ندارم و فکر نمی‌کنم این نوع رهبری فرهنگی اجتماع جزو وظایف اولیه و اصلی هنرمند باشد.

 

اولین وظیفه هنرمند نسبت به کار خودش است: اینکه هنرمند خوبی باشد و خوب کار کند. این تغییر اولویت وظیفه تبعات دارد و تبعاتش همان چیزهایی است که شما به آن اشاره می‌کنید؛ بنابراین اگر ما راجع به هنرمندانی صحبت می‌کنیم که کار اصلی را رها می‌کنند تا فقط اعتراض کنند و یا هنرمندانی که کارشان را درست انجام نمی‌دهند، اما مدعی رهبری فرهنگی جامعه هستند پیچیدگی ایجاد می‌کند.

 

من عقیده دارم این امیدی که شما دارید و به درستی جستجو می‌کنید در قالب گفتمان و گفت‌وگو است. اگر جامعه‌ای به گفت‌وگو عادت کند، می‌تواند امیدوار باشد که انسدادهایش برداشته شود. جامعه‌ای که گفت‌وگو نمی‌کند از هر جهتی که باشد مخرب و آزاردهنده خواهد بود. مثال آن می‌تواند بی‌اعتنایی دولت‌ها، از موضع بالا نگاه کردن‌ها، عکس‌العمل کاربرهای اینترنتی که در اعتراض‌ها و خشونت‌هایشان نه منطقی دارند نه راهی را توصیه می‌کنند، چنین تبعاتی طبیعی است و همه به خاطر عدم حضور گفت‌وگو در جامعه است. من احتیاط را به هر دو سو توصیه می‌کنم.

 

در جامعه‌ای که به این صورت دوپاره شده است و گفت‌وگو در آن اهمیت و کارایی و اولویتش را از دست داده، این انسداد را به عنوان تبعات آن خواهیم دید؛ بنابراین چیزی را عنوان می‌کنم و توصیه می‌کنم که از هر دو سو مورد توجه قرار بگیرد. میانجی‌گری نمی‌کنم، ولی جز این هم راه دیگری نمی‌دانم. فکر می‌کنم وقتی هیچ کارمند ساده و هیچ دستگاه دولتی ملزم به توضیح دادن نیست.

 

از آن طرف هم مردم در جاهایی که می‌توانند نظراتشان را مطرح کنند، نمی‌کنند؛ و به جای آن توقعاتی را عنوان می‌کنند که خودشان هم می‌دانند حاصلی و پاسخی پیدا نخواهد کرد و این نتیجه معضلی است به نام عدم گفت‌وگو در جامعه که با آن روبرو هستیم و من راه دیگری نمی‌بینم. وقتی گفت‌وگو به وجود بیاید آن‌وقت راجع به امید هم می‌شود صحبت کرد. جامعه بدون گفتگو امید به چه چیز دارد؟ امید به این که یک مرتبه توافقی ظهور کند و هر کدام از جناح‌ها و طرف‌ها پرچم آشتی بلند کنند؟

 

درک نمی‌کنم چطور ممکن است و چنین چیزی به نظر من امکان‌پذیر نیست و تا وقتی که به عنوان مصلحت، دولت هنرمندی را از مجموعه امکانات، تولید و کار رفته‌رفته محروم می‌کند این تعامل چطور به وجود می‌آید؟ هنرمندی مثل بهرام بیضایی، می‌رود. دیگر نمی‌ماند که کار کند تا بتواند امیدی را از طریق آثارش در جامعه ایجاد کند و انگار نه انگار! امید از تولید است. امید حرف و شعار نیست. حرف را که همه می‌زنند و خیلی‌ها هم امید می‌دهند، بد هم نیست. ولی اصابت ندارد تأثیری نمی‌گذارد؛ بنابراین امید در تولید است. در کار است. در ایجاد است.

 

موضوعی را در مورد هنرمندانی که قبلاً بودند و الان نیستند و یا به هر دلیلی تحت فشارند، گفتید، داشتم به جمع‌ها و دورهمی‌هایی فکر می‌کردم که در دهه ۵۰ به وجود می‌آمد و خود آیدین آغداشلو، علی اصغر معصومی، کیارستمی و... در آن‌ها حضور داشتند. چقدر کسانی که ماندند و در حوزه هنری خودشان کار کردند از لحاظ روحی و حرفه‌ای در وضعیت خوبی قرار دارند؟ و اکنون این قدرت را دارند که امید در جامعه را گسترش دهند؟

در خیلی از مواقع این وضعیت، بسیار مفصل است. دوره بعد و قبل انقلاب را که مقایسه می‌کنم به موضوعات مختلفی پی می‌برم. فکر می‌کنم انقلاب آغازی شد تا دوباره همه چیز از اول نوشته شود. در نتیجه خیلی از چیزهایی که الان جاری است با چیزهایی که در آن سال‌ها جاری بود طبیعتاً فرق کرده است. وضعیت هنرمندان هم مشابه قبل نیست. هنرمندانی هستند که در خلوت خودشان می‌توانند کار به وجود بیاورند و هنرمندانی هم هستند که ناچارند با دولت‌ها تعامل داشته باشند؛ بنابراین این وضعیت یکسان نیست.

 

وضعیت اعتراض‌ها هم یکسان نیستند؛ اما چیزی که الان مطرح است جایگاه «خرد» است. منتها کسی که درباره رفتار خردمندانه صحبت کند از هر دو سو مورد تهاجم قرار می‌گیرد و همان‌طور که قبلاً گفتم این یعنی همان سرگشتگی است و شما ناگزیر می‌شوید با یک جهت همراهی کنید و الا بی‌قبیله می‌مانید؛ بنابراین کسانی که رفتند و ماندند وضعیتشان با هم متفاوت است.

 

اگر بهرام بیضایی رفته به خاطر ممانعت از تولید کارش رفته چون تولید او نمایش و تصویر است و در این تولید باید دولت سهم به او را بدهد، وام به او بدهد، وقتی حمایت نمی‌شود و اجازه کار به او نمی‌دهند پس برای چه بماند؟ وقتی کسی مثل اصغر معصومی می‌رود مشکل او چیز دیگری است. اگر روزی همین دولت اعلام کند که من حق نقاشی ندارم و حق سخنرانی ندارم اجازه هیچ نوع فعالیتی ندارم، خب من اگر قصد تولید داشته باشم می‌روم و یک جای دیگری را پیدا می‌کنم برای اینکه همیشه اشاره کرده‌ام که کار و خلق اثر خیلی مهم است و نفس تولید می‌تواند جای آب و خاک را بگیرد؛ بنابراین اگر دولتی مانع انجام کار شود یا آن را دشوار کند در معرض این عکس‌العمل‌های طبیعی و بدیهی قرار می‌گیرد.

 

اعتقاد دارم هنرمندان جامعه ما متشکل نیستند و نباید هم باشند، نظرها و گفت‌وگوها و آرمان‌خواهی‌ها متفاوت است و باید هم باشد. در مجموع هنرمندان قرار بر این ندارند که نظریه‌پرداز سیاسی صرف باشند. آن‌ها کار هنری خودشان را باید انجام دهند و خوب هم باید انجام دهند؛ بنابراین اگر وحدت خاصی در بین آن‌ها وجود ندارد و اگر در مقطعی خواسته‌هایی دارند که دولت توان و امکان برآوردنشان را ندارد، این قابل درک است و ذاتی و آرمان‌خواهی هنر و هنرمند است؛ اما دولت می‌تواند سنجیده عمل کند چون دولت منسجم‌تر است و خواسته‌هایش مشخص‌تر است و حریم محدوده‌هایش سال‌هاست که با اصرار اعمال می‌شود.

 

پس اگر دولت احساس می‌کند این دو پارگی را باید به گونه‌ای جبران کند در چاره‌جویی خودش قرار می‌گیرد؛ بنابراین اگر کسی قرار باشد این گفت‌وگو را آغاز کند دولت است تا افرادی بسیاری مثل بهرام بیضایی برگردند و آثارشان را اجرا کنند تا دریچه‌ای برای آغاز مجدد باز شود.

 

علی پاکزاد

 

  • 15
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش