جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۳۸ - ۰۶ اسفند ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۲۰۱۳۸۶
هنرهای تجسمی

چرا شیرین خودش را کشت؟/روایت هنری از یک عشق نافرجام

هنرهای تجسمی,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی
نمایشگاه «خودکشی شیرین» درباره جدال بین جبر و اختیار است. این مجموعه مرگ شیرین را به تصویر می‌کشد و هنرمند آن به این موضوع فکر کرده که چرا همسر یک پادشاه باید خودکشی کند؟ با این حال پس از دیدن آثار، این سوال مطرح می‌شود که چرا مرگ شیرین؟ شاید بتوان با خواندن این گزارش به یک پاسخ دست یافت.

روایت ایسنا از نمایشگاه «خودکشی شیرین» - ساخته مهدی رنگچی - را در ادامه می‌خوانید؛ ضمن اینکه کلیه بیانات و روایت این متن با تأیید هنرمند منتشر می‌شود.

 

در توضیحات این نمایشگاه آمده است: «منظومه «خسرو و شیرین» روایتی تغزلی (روایتی تراژیک) میان عشاق ناکام است. روایتی از کشمکش‌های دراماتیک که هیچ یک از عناصر درام به مقصود نخواهد رسید. گویی در این میانه دستی در کار است. نیرویی شوم که حاصل جدالی ابدی میان «جبر» و «اختیار» است و سرانجام روایت تغزلی را بدل می‌کند. این مجموعه حاصل کنکاشی چندساله در شیوه روایت‌گری در «نگارگری ایرانی» است. پرداختی ساختارگرایانه و تجزیه روایت بر عناصر سازنده آن است.»

 

در این نمایشگاه حس غم و اندوه موجود در فضا را که از آثار به شما القا می‌شود، به سرعت حس می‌کنید. هنرمند سعی کرده در دو بخش مجسمه و نگارگری داستانی را درباره یک عشق نافرجام روایت کند. داستانی که از «شیرین» منظومه نظامی می‌گوید. ولی همان‌گونه که بیان شد در بین همه آثار یک فضای سنگین و اندوهگین دیده می‌شود. حتی سکوت موجود در گالری نیز به این عواطف و احساسات دامن می‌زند. به آثار که نگاه می‌کنیم شیرین را می‌بینیم که با رنگ سیاه به تصویر کشیده شده و از آهن ساخته شده است؛ البته نمی‌توان گفت که شیرین در همه آثار حضور دارد ولی این امر درباره بیشتر کارها صدق می‌کند.

 

هنرهای تجسمی,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

شیرین را گاهی هراسان و گاهی بسیار آرام می‌بینیم. یک بار می‌خواهد پرواز کند و بار دیگر خیال خودکشی در سر دارد. زمانی که در بین کارها قدم می‌زنید متوجه می‌شویم که دو بار مرگ شیرین به تصویر کشیده شده ولی در خط پایان باز هم شیرین را می‌بینیم که بر یک بلندی ایستاده و به دوردست‌ها خیره شده است؛ گویی از ابتدا نیز قصد نداشته به طور جدی به زندگی خود پایان ببخشد و تنها خیال آن را در سر داشته است. ولی از طرفی حتی می‌توان گفت که صحنه آخر خیال و ترجیح هنرمند بوده به گونه‌ای که هنرمند ترجیح می‌داده شیرین در پایان زنده بماند؛ البته در نگاهی دیگر هراس و ناآرامی روحی شیرین که در بین آثار این هنرمند به چشم می‌خورد مربوط به پایان اصلی داستان خسرو و شیرین است؛ چراکه شیرین در انتها به زندگی خود پایان می‌دهد، گرچه که این همه هراس شیرین می‌تواند وابسته به دلایل شخصی خود هنرمند باشد.

 

هنرهای تجسمی,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

مهدی رنگچی در این زمینه می‌گوید: «دلیل انتخاب این موضوع برای من مقداری جنبه شخصی دارد ولی از طرفی خودکشی و یا خودسوزی برخی از دختران در جامعه همیشه برایم معضل بوده است، به همین دلیل در این نمایشگاه لحظه خودکشی شیرین را به تصویر کشیدم.»

 

در بین کارها، اثری به نام «تردید» را می‌بینیم که شیرین بر صندلی نشسته و در حال فکر کردن است. در واقع با توجه به تأیید مهدی رنگچی (خالق آثار)، شیرین در این قسمت در حال فکر کردن به خودکشی است. درواقع شیرین در سراسر کارها به نوعی به مرگ فکر می‌کند. گویی در فضای این آثار دچار یک تزلزل روحی است. زیرا در بعضی کارها بسیار آرام به نظر می‌رسد به گونه‌ای که گاهی اوقات تنها بر تخت خود تکیه زده، به روی اسب نشسته و یا اینکه در حال عبادت است.

 

هنرهای تجسمی,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی
هنرهای تجسمی,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

یکی دیگر از المان‌های مهمی که در این آثار دیده می‌شود حضور اسب شیرین در بیشتر بخش‌هاست. در بعضی قسمت‌ها می‌بینیم که شیرین به اسب خود تکیه زده و یا در یکی از آثار اسب شیرین حتی در خیالش نیز همراه اوست.

 

در اثر «رؤیا»، شیرین سوار بر اسب خود شده و در حال پرواز است. انگار که می‌خواهد اینگونه از تمام فشارهای زندگی بگریزد و به دنیایی دیگر رود. در واقع حتی در این اثر نیز نشانه‌هایی از خودکشی شیرین دیده می‌شود چراکه شاید از نگاه هنرمند، شیرین به خودکشی به دید یک رهایی و فرار نگاه می‌کرده است.

 

هنرهای تجسمی,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

البته خود هنرمند می‌گوید که در کارها از دو اسب استفاده کرده مثلاً در قسمت آخر شیرین بر روی یک اسب بزرگ‌تر و فربه‌تر به نام «شبدیز» که متعلق به خسرو پرویز است، قرار دارد.

 

هنرهای تجسمی,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

با کمی دقت، متوجه خواهیم شد که هنرمند از یک بدنه برای خسرو و شیرین استفاده کرده است؛ منتهی سعی کرده تا خسرو را کمی زمخت به تصویر بکشد که البته این نکته تنها با دقت زیاد قابل رؤیت است. این امر به این دلیل است که نقش شیرین اصلی‌ترین کاراکتر این مجموعه است به همین دلیل رنگچی ترجیح داده چیزی جز شخصیت شیرین در کارها نباشد.

 

همانگونه که می‌دانیم «فرهاد» یکی از شخصیت‌های مهم این قصه است ولی در بین کارها تنها یک آرام‌گاه یا یادبود به نام او می‌بینیم و نه هیچ چیز بیشتر. خود هنرمند در این باره می‌گوید: «در آثار تنها یک مقبره به نام فرهاد می‌بینیم. درواقع این مقبره آرامگاه شیرین است که فرهاد برایش ساخته. من به نوعی به دلیل هم‌دردی وهمذات‌پنداری که با فرهاد داشته‌ام خود را جای او گذاشته و درواقع خود من در آثار نقش فرهاد را ایفا کرده‌ام و به خلق آثارم با آهن پرداخته‌ام. ساخت کارها با آهن و سختی این کار، مثالی است از پتک زدن‌های فرهاد در کوه.»

 

هنرهای تجسمی,اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی

همچنین در بین کارها آثاری را می‌بینیم که قصر شیرین بدون حضور او به تصویر کشیده شده است. با نگاه کردن به این بخش از کارها یک نوع حس تنهایی و خلأ به مخاطب منتقل می‌شود انگار که هنرمند قصد داشته با این کار قصر خسرو و شیرین را پس از مرگ شیرین به تصویر بکشد.

 

یکی از نکات جالب و مشترک در کلیه کارها این است که یک میله‌ی فلزی شاید شبیه به شمعدانی و یا مشعل در آنها دیده می‌شود. این بخش از کارها گاهی در حکم یک شمعدانی است، گاهی بخشی از تخت شیرین و یک جا بخشی از آرامگاه فرهاد است. حتی در «مرگ شیرین یک» می‌توان گفت که این فلز در خیال شیرین همانند یک آلت قتاله برای مرگ او عمل می‌کند. ولی در «مرگ شیرین دو» که گویی شیرین برای همیشه آرمیده است این میله تنها در پایین تخت شیرین قابل رؤیت است. هنرمند درباره این امر می‌گوید: «این ویژگی از دل ساخت آثار درآمده و هدف خاصی از این کار نداشته‌ام. درواقع الگوی خاصی برای این کار نداشته‌ام.»

 

رنگچی بیان می‌کند که هدف اصلی او از ساخت این مجموعه به تصویر کشیدن جدال بین جبر و اختیار بوده است.

 

در بخش دوم آثار که مربوط به نگارگری است می‌بینیم که هنرمند در بعضی جاها از فضاهای واقعی استفاده کرده و آنها را با توجه به درک و تصویرسازی خود از فضای داستان گسترش داده است. در این بخش نیز شیرین باری دیگر مهره اصلی بازی است و این بار نیز هنرمند سعی کرده داستان خود را با تصویرسازی به مخاطب نشان دهد. حتی در این بخش نیز باری دیگر شیرین را به همراه اسبش می‌بینیم که تنهاست و یا اینکه به تنهایی در قصر خود دیده می‌شود.

 

رنگچی در پایان بیان می‌کند که در زمان خلق آثار خیلی به این نکته که چه چیزی بکشد و یا خلق کند فکر نمی‌کند و این مجموعه ادراک اوست که کارها را جلو می‌برد و به هر بخش شخصیت می‌بخشد.

 

این نمایشگاه تا تاریخ هفتم اسفند ماه در گالری اعتماد در تهران برپا خواهد بود.

 

 

  • 16
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش