پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴
۱۶:۵۶ - ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۷۶۰۶
فیلم و سینمای ایران

فیلم هفت و پنج دقیقه که پس از ٩ ‌سال اکران شده

پرواز در نهایت...

 اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم هفت و پنج دقیقه

هفت و پنج دقیقه جدیدترین فیلم به نمایش درآمده محمدمهدی عسگرپور است. کارگردانی که با ساخت فیلم‌هایی چون قدمگاه، اقلیما، میهمان داریم و... نشان داده کارش را بلد است و در کنار این کاربلدی به دغدغه‌های اجتماعی خود تا حدی میدان می‌دهد که فضای تولید فیلم را تحت‌تأثیر قرار دهند. هفت و پنج دقیقه نیز چنین است. فیلمی که در عین کاربلدی سازنده‌اش پیداست تا چه حد مسائل و مشکلات انسان امروز را جدی گرفته و سعی کرده جدی با مخاطب مطرح کند...

 

در خلاصه داستان هفت و پنج دقیقه آمده: سه زن در شهر کوچکی در فرانسه، هرکدام در مواجهه با جامعه و خانواده خود دست به انتخاب‎هایی می‌زنند که زندگی آنها را تحت‌الشعاع قرار می‎دهد. این البته برای درک و فهم آنچه در فیلم می‌گذرد، کفایت نمی‌کند. هفت و پنج دقیقه فیلمی چندخطی و چند لایه است که در عین روایت داستانی درباره یک زن نویسنده مهاجر به درونیات و ذهنیات او نیز نقب زده و تمام این سطوح و لایه‌ها را با تماشاگر در میان می‌گذارد و بیراه نیست که تماشاگر گاه نشان می‌دهد از پیگیری این همه روایت و داستان و دغدغه و ذهنیت خسته و کلافه شده است. در واقع هفت و پنج دقیقه برای ذهن تنبل تماشاگر ایرانی چندان مناسب به نظر نمی‌رسد؛ مخاطبی که عادت کرده اوقاتش را پای دیدن کمدی‌های سخیف و نازل و در بهترین شرایط ممکن آثار ساده و سطحی تلف کند. عسگرپور برای ایجاد ارتباط چنین تماشاگری با فیلمش کار چندانی ازش برنمی‌آید و آن‌قدر هم سینما را سطحی نمی‌بیند که بابت این ارتباط بخواهد به تماشاگر باج دهد...

 

محمدمهدی عسگرپور که هفت و پنج دقیقه را دقیقا ٩‌سال پیش از این ساخته و در جشنواره فیلم فجر نیز شرکت داد، به دلیل اختلافات به وجود آمده میان تهیه‌کنندگان خارجی و ایرانی در این ٩‌سال کار چندانی ازش برای نمایش فیلم برنمی‌آمده و به این دلیل تقریبا آن را به فراموشی سپرده بود که بالاخره با راه‌اندازی گروه هنر و تجربه امید نمایش این فیلم در این گروه او را دلگرم به پیگیری داستان نمایش عمومی این فیلم کرد. این کارگردان که سینما را از ‌سال ۱۳۶۷ با کارگردانی فیلم‌های کوتاه آغاز کرده، نخستین فیلم بلند سینمایی خود «پرواز درنهایت» را در‌ سال ۱۳۶۹ مقابل دوربین برد و بعد از آن فیلم‎های قدمگاه، اقلیما، هفت و پنج دقیقه و میهمان داریم را کارگردانی کرده‌ است. درواقع هفت و پنج دقیقه چهارمین تجربه سینمایی عسگرپور است، اما یک تجربه کاملا متفاوت نسبت به آثار پیشین او. شاید کمترین وجه این تفاوت در لوکیشن و جغرافیای قصه باشد که در فرانسه می‌گذرد، حتی می‌توان آن را نوعی آزمون و خطا و تجربه یک کارگردان دانست که جسارت ریسک‌پذیری دارد. عسگرپور پس از تجربه فیلم جنگی پرواز در نهایت، فیلم معناگرای قدمگاه و فیلم ترسناک اقلیما، در هفت و پنچ دقیقه، فیلمی روانشناختی–اجتماعی را روایت می‌کند که با درام و فضاسازی سرد و تلخ، صورت‌بندی می‌شود. هفت و پنج دقیقه روایتگر زندگی سه زن است که هر یک به دلایلی به مرز ناامیدی و خودکشی می‌رسند و این مولفه مشترک به گونه‌ای در این سه خط قصه تشدید شده است. هر چند قرار بوده فیلمنامه در ایران با حضور شخصیت‌های ایرانی موضوع مرگ و زندگی و ناامیدی را برجسته کند، اما به نظر می‌آید جایگزینی شخصیت‌های زن خارجی توانسته روایتگر قصه‌ای متأثر از فضا و روابط همان جغرافیا باشد.

 

هفت و پنج دقیقه از نظر دیدگاه و نگاهش به مضمون بسیار یادآور نگاه امیل دورکیم به خودکشی است. این جامعه‌شناس خودکشی را نه به مثابه یک وضع یا بحران روانشناختی که به مثابه یک پدیده اجتماعی بررسی کرده که ازجمله می‌توان به مهاجرت به‌عنوان یکی از متغیرهای آن اشاره کرد. رضا صائمی در بخشی از نقد زیبایش بر این فیلم به این نکته اشاره می‌کند که فیلم هفت و پنج دقیقه در این نقطه و با بیان مسأله مهاجرت به تحلیلی دورکیمی از سوژه بحرانی خود دست می‌زند. این تلخی و بحران در فضاسازی‌ها و رنگ‌آمیزی سرد فیلم نیز تبلور می‌یابد...

درباره سازنده هفت و پنج دقیقه همچنین باید اضافه کرد که عسگرپور که سال‌ها مدیر گروه کودک و نوجوان و همچنین قائم‌مقام مدیر شبکه دو سیما بود، تاکنون عهده‌دار سمت‎هایی چون معاونت بخش جنگ بنیاد سینمایی فارابی، سرپرست مرکز سینمای مستند و تجربی، معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی و مدیرعامل خانه سینما بوده‌ است. او دبیری دو دوره از جشنواره فیلم فجر را هم تجربه کرده ‎است. عسگرپور هفت و پنج دقیقه را با تهیه‌کنندگی محمد رضا تخت‌کشیان با سناریویی از فرهاد توحیدی جلوی دوربین برده است. بازیگرانی چون ایزابل پاسکو، لیندا بوئنی، ملینا مورس، تام نوامبر، رضا کیانیان و رضا عطاران در این فیلم ایفای نقش کرده‌اند...

 

محمدمهدی عسگرپور:قرار بود داستان بگوییم نه مستند توریستی...

نگار باباخانی| نمایش عمومی فیلم هفت و پنج دقیقه به نویسندگی فرهاد توحیدی و کارگردانی محمدمهدی عسگرپور، بعد از گذشت ۹‌سال این فیلم را که با هر متر و معیاری جزو آثار قابل قبول سازنده‌اش به شمار می‌آید، پیش چشم تماشاگران قرار داد. این فیلم که در زمان نمایش جشنواره‌ای توانست توجه شماری از منتقدان را به خود جلب کند، داستان سه زن را روایت می‌کند که مهاجرت وجه مشترک میان آنهاست. نمایش این فیلم برای کارگردانش می‌تواند اتفاقی مثبت و مهم قلمداد شود؛ چه، به گفته محمدمهدی عسگرپور، این تنها فیلم دیده نشده او بوده است که طی این سال‌ها به دلیل اختلافات پشت پرده، در پستو مانده و نمایش داده نشده‎است. هفت وپنج دقیقه در فرانسه ساخته شده و به جز رضا کیانیان و رضا عطاران که نقش‌های کوتاهی را در آن ایفا می‌کنند، بقیه بازیگران اصلی فیلم همه فرانسوی هستند. به بهانه اکران این فیلم، محمدمهدی عسگرپور به مسائلی درباره این فیلم اشاره کرده است...

 

برای شروع گفت‌وگو می‌توانید بگویید چه الزامی بود این فیلم در فرانسه ساخته شود و نه مثلا در ایران؟

 از همان فیلمنامه اولیه قصه در فرانسه می‌گذشت. درواقع وقتی فیلمنامه‌ای با موضوع مهاجرت باشد، شما قاعدتا نمی‌توانید آن را در ایران بسازید. فیلمنامه این فیلم نیز درباره زندگی سه زن مهاجر است. گرد هم آمدن آدم‌ها به این شکل در ایران مرسوم نیست و در کشورهایی که زنان مهاجر از اقوام و ملیت‌های گوناگون ممکن است با هم روبه‌رو شده و تقاطع داشته باشند، امکان وقوع بیشتری دارد و فرانسه هم که مقصد مهاجران زیادی بوده و هست...

 

شما این فیلم را ٩ ‌سال پیش ساختید. در سال‌هایی که احتمالا وقوع داستان در فرانسه و بازیگران خارجی می‌توانست به‌عنوان یک جذابیت برای تماشاگر ایرانی عمل کند...

 

البته قبل از این فیلم در تاریخ سینمای ایران آثاری داشته‌ایم که تعدادی از سکانس‌های آن در کشور دیگری روایت شده باشد، اما فیلمی که عوامل و قصه‌اش در خارج شکل بگیرد، ساخته نشده بود. می‌توانم بگویم هفت و پنج دقیقه از این دید می‌تواند یک فیلم‌ اروپایی تلقی شود. به این دلیل هم بود که این نوع فیلمسازی به‌خصوص در زمینه ارتباط با بازیگران خارجی تجربه نویی برای من بود.

 

پس به نوعی جذابیت یک کار تازه در شرایطی تجربه نشده را هم برای‌تان داشت...

درست است. البته من قبل از این فیلم با سریال خاطرات یک خبرنگار که رسول صدرعاملی ساخته بود، تجربه تهیه و تولید در فرانسه را داشتم. اما مشکل فیلم هفت و پنج دقیقه در این نکته بود که چنان که از سروشکلش پیداست، جزو فیلم‌های کم‌هزینه به حساب می‌آید و این نکته تبعاتی داشت. تبعاتی چون این‌که نتوانستیم از بعضی از عوامل حرفه‌ای فرانسه استفاده کنیم و این می‌توانست وضع جدیدتری را برای ما به‌وجود بیاورد...

 

به عنوان کارگردانی که در هر دو فضا فیلم ساخته، به نظرتان آیا تفاوتی بین فیلمسازی در ایران و فرانسه وجود دارد؟

شرایط کار در خارج از کشور کاملا با داخل فرق می‌کند. اما به‌هرحال در بدترین شرایط آب‌وهوایی در کوه‌های آلپ ٣٥ جلسه فیلمبرداری کردیم. در ناپایدارترین هوای قابل تصور. طی یک روز دو جور آب‌وهوا وجود داشت و شرایط کاملا با آنچه مثلا در سایت‌های هواشناسی چک می‌کردیم، فرق داشت. از طرف دیگر یک‌سری مشکلات از طرف عوامل هم وجود داشت. مثلا در صحنه‌ای به راننده می‌گفتم این‌جا باید با سرعت بالا حرکت کنی، ولی می‌گفت نمی‌توانم این‌جا با سرعت بالا برانم. برای همین از غفلت راننده سوءاستفاده کردیم و با کلاری رفتیم نشستیم پشت رُل و با سرعت رانندگی کردیم...

 

فیلم شما با این‌که در فرانسه ساخته شده، اما در صحنه و لوکیشن و مواردی از این دست از جذابیت‌های بصری و معماری این کشور سود نبرده. دلیل خاصی داشتید؟

می‌خواستم داستانم را روایت کنم، نه این‌که سراغ معماری زیبای کوچه‌های فرانسه بروم یا مثل خیلی‌ها هرطور شده برج ایفل را نشان دهم. درواقع فکر کردم اینها موضوع فیلم من نیست.

 

کاراکترهای اصلی فیلم سه زن هستند که اتفاقا فیلم‌تان از پس تصویرکردن لحظات زنانه آنها به خوبی برآمده. برای رسیدن به این دیدگاه زنانه چه کردید؟

در مرحله انتخاب بازیگر سعی می‌کردم به دنبال خوانشی صحیح از شخصیت‌های داستان در میان آدم‌های واقعی باشم تا با شرایط و نوع زندگی آدم‌های مشابه با کاراکترهایم بهتر آشنا شوم. انتخاب‌ها با این دیدگاه به نتیجه رسید که به جز ايزابل پاسكو بقیه بازیگران جزو مهاجران بودند که برای نزدیک‌شدن مرتب با آنها صحبت می‌کردیم. با شناخت آدم‌های مشابه کاراکترهای فیلم می‌شود به آنها نزدیک شد. پس سعی کردم با عوامل سر صحنه و کسانی که با آنها روبه‌رو می‌شدم، گپ و گفت داشته باشم تا متوجه شوم فکر و نگاه این نوع آدم‌ها چگونه است و...

 

اگر قرار بود امروز هفت و پنج دقیقه را بسازید باز هم بر چنین رویکردی در روایت داستان فیلم تاکید می‌کردید؟

قطعا نه. زندگی امروز مهاجران با ٢٠ – ١٠‌سال پیش تفاوت زیادی کرده. اگر قرار بود با فرمول و شناخت ٢٠سال پیش این فیلم را بسازم، صددرصد اشتباه می‌کردم. اتفاقات جدید سیاسی و فرهنگی که در اروپا و آمریکا رخ داده، باعث تفاوت زندگی و نوع روابط اجتماعی این افراد شده و هفت و پنج دقیقه امروز مطمئنا کاراکترها و شرایط متفاو‌تی دارد

.

راستی چرا این همه بین ساخته‌شدن و نمایش فیلم فاصله افتاد؟

بگذار این‌گونه بگویم که میان تهیه‌کننده ایرانی ما با شرکت فرانسوی اختلافاتی به‌وجود آمد و این اختلافات نمایش فیلم را دچار مشکل کرد. حتی روزهای آخر فیلمبرداری ما هم با مشکلات جدی روبه‌رو شده بودیم و فیلم به شکل معجزه‌آسایی تمام شد. در ابتدا قرار بر این بود که بعد از آماده شدن فیلم، ابتدا اکران فرانسه آن پیگیری شود و بعد در کشور خودمان آن را اکران کنیم. در این میان جشنواره‌های مهمی هم بودند که می‌شد فیلم را به آنها ارایه کرد، ولی همه این موارد در سایه اختلاف پیش‌آمده قرار گرفت و روند اکران فیلم خسته‌کننده شد.

 

پس مشکل ممیزی و مسائلی از این دست نداشتید؟

تاخیر زیادی که پیش آمده بود باعث شده بود خیلی‌ها بگویند این فیلم توقیف شده. اما درواقع فقط و فقط اختلاف بین تهیه‎کنندگان بود که باعث این وقفه شد. اختلافی که چهار و پنج روز قبل از فیلمبرداری شروع شد و تا آخرین روز ادامه پیدا کرد. البته تا آن‌جایی که می‌دانم این اختلاف بعد از چهار پنج‌سال به پایان رسید، اما آقای تخت‌کشیان می‌خواستند اکران از فرانسه شروع شود. در حقیقت  این فیلم برای بازار آن‌جا ساخته شده‌بود. اما خب در کل همه چیز به‌هم ریخت و ماجرای اکران این فیلم این همه مدت طول کشید.

 

حالا که بعد از گذشت ٩ ‌سال این فیلم روی پرده آمده، نمایش فیلم آیا می‌تواند روی سازنده‌اش تأثیر مثبت یا منفی داشته باشد؟

نمایش این فیلم برای من یک اتفاق مثبت است، چون در کارنامه‌ام فیلمی وجود نداشت که در پستو مانده و دیده نشده باشد و فقط همین یک فیلم بود که آن هم خدا را شکر به اکران درآمد. درواقع همین که فیلم دارد دیده می‌شود برایم راضی‌کننده است.

 

در کل با گذر این همه‌سال می‌توانید بگویید ساخت این فیلم آیا تجربه جذابی برای شما بوده یا نه؟

جذاب بود، اما با چالش‌های فراوان. فیلم از نظر ساخت، فیلم سخت و گرانی نبود و در سی و چند جلسه  با فیلم نگاتیو گرفته شد، اما اختلافاتی که بین تهیه‌کنندگان ایرانی و فرانسوی پیش آمد، انرژی زیادی از فیلم گرفت. محمدرضا تخت‌کشیان تلاش زیادی کرد تا فیلم ساخته شود. اما بعد گویا انرژی تخت‌کشیان تمام شد و سال‌ها از اکران بازماندیم. درواقع تولید این فیلم از اکران آن سخت‌تر بود.

 

فیلمنامه هفت و پنج دقیقه را فرهاد توحیدی نوشته. یکی از معدود سناریست‌های حرفه‌ای سینمای ایران که نامش همواره پای پرمخاطب‌ترین سناریوهای تمام این سالیان بوده است. این نویسنده هفت و پنج دقیقه را حدود ۱۲‌سال پیش در قالب یک داستان ایرانی نوشته بود که نشد آن را بسازند، تا این‌که سروکله یک تهیه‌کننده فرانسوی پیدا شد که شیفته آن شد. نتیجه این شیفتگی فیلم هفت و پنج دقیقه است...

 

گفته‌اید هفت و پنج دقیقه طراحی شده بود تا در ایران جلوی دوربین برود. چه شد که جغرافیای داستان تغییر یافت و به فرانسه رفت؟

آن نسخه پروانه نگرفت. در آن فیلمنامه داستان درمورد یک زن نویسنده بود که بیمار بوده و زندگی بسامانی ندارد. گمان می‌کند که شوهرش به او خیانت می‌کند. درواقع همه گرفتاری‌هایی را که ممکن است یک نفر را از زندگی سیر کند، تجربه می‌کند. این زن رمانی نوشته که با چاپ آن موافقت نشده است. در رمان او با داستان سه زن آشنا می‌شویم که هرکدام به شکلی درگیر مشکلات و در آستانه خودکشی هستند. این فیلمنامه موفق به دریافت پروانه ساخت از ارشاد نشد. باید بگویم که در نسخه‌ ایرانی قرار بود خانم دانشور مراد نویسنده باشد. آرزوی ما این بود که خانم دانشور در این فیلم بازی کند.

 

چرا مجوز نگرفت؟ مشکل ارشاد کلیت داستا ن بود یا بخشی از آن؟

کلا با فیلمنامه مشکل داشت. آن موقع به ما گفتند که چون به موضوع خودکشی می‌پردازد، سیاه‌نمایی است و...

 

چگونه با تهیه‌کننده فرانسوی آشنا شدید؟تهیه‌کننده فرانسوی از طریق کار قبلی‌ام و ناشری که کتابم را چاپ کرده بود، با من آشنا شده و از این طریق مرا پیدا کرده بود. او قصد داشت برای ساخت فیلمش یک داستان که نویسنده ایرانی آن را نوشته است را مورد اقتباس قرار دهد، مشروط بر این‌که آن داستان در خارج از کشور و در فرانسه روایت شود.چه شد به هفت و پنج دقیقه رسیدید؟ابتدا داستان انار بانو از گلی ترقی را پیشنهاد دادم و او داستان را خواند. در کنارش برای این‌که بیشتر با کار و لحن نوشتارم آشنا شود، فیلمنامه هفت و پنج دقیقه را نیز به او دادم. بعد از خواندن فیلمنامه به من گفت که من همین را می‌خواهم، فقط آن را طوری اصلاح کنید که بشود داستان در فرانسه اتفاق بیفتد. بعد از آن بود که برای تحقیق میدانی به فرانسه سفر کردم و حدود سه‌هفته با مهاجران مختلف که از کشورهای شرق اروپا آمده بودند، مهاجران عرب و... مصاحبه کردم تا بتوانم تغییرات لازم را روی فیلمنامه بدهم. بعد از تغییراتی که داده شد، فیلمنامه را به تهیه‌کننده دادم و مورد تأیید او قرار گرفت. قرار بود این فیلمنامه به شکلی ساخته شود که هم در فرانسه و هم در ایران قابلیت نمایش داشته باشد. بنابراین با آقای تخت‌کشیان هم گفت‌وگو کردیم و بعد از آن هم قرار شد آقای عسگرپور کارگردانی کار را برعهده بگیرد.

 

ظاهرا به دلیل مشکلات تولید بخش‌هایی از فیلمنامه حذف شده و پایان آن نیز با تغییرات و به شکلی دیگر ساخته شده است. این تغییرات به داستان شما لطمه نزد؟

مهمترین لطمه‌ای که این تغییرات به فیلم وارد کرده، همان پایان‌بندی فیلم است. در تمام طول فیلم قهرمان داستان ما در ناامیدی به سر می‌برد. در مرحله تولید، اما تدارکاتی که برای ساخت پایان‌بندی لازم بود، وجود نداشت. شب‌ سال نو بود و خانم پاسکو قرار بود روز بعد به تایلند برود و این آخرین روزی بود که می‌توانست در فرانسه بماند. در نتیجه آقای عسگرپور به این راه‌حل رسیدند که با چنین پایان‌بندی‌ای که درحال حاضر می‌بینید، فیلم را به سرانجام برسانند. اگرچه این پایان‌بندی فیلم را به اتمام رساند، اما نه مطلوب ایشان و نه مطلوب من بود و هر دو ما بر این باوریم که به فیلم لطمه زیادی وارد شد.

 

کلیت داستان این فیلم، درباره یک نویسنده است و داستان دو زن دیگر، مربوط به کاراکترهای رمان آنت هستند، ولی بخشی از مخاطبان، متوجه این موضوع نشده و نمی‌دانستند داستان آن دو زن، مربوط به رمان آنت است و تصور کرده بودند این سه زن که قصد خودکشی دارند، در یک زمان داستان‌شان نقل می‌شود. به نظرتان برای درک بهتر این موضوع احتیاج به جزییات بیشتری نبود

 

دو الی سه بار در طول فیلم به این موضوع تأکید می‌شود. در اول فیلم، آخر آن را می‌بینیم که سه زن به شکل‌های مختلف دارند خودکشی می‌کنند. پس فیلم با ایده خودکشی شروع می‌شود. کمی جلوتر در گفت‌وگو با ناشر می‌بینیم که اسم رمانی که آنت می‎خواهد منتشر کند، خودکشی‌ است. از طرفی پسر آنت در بخشی از فیلم وقتی با او بحث می‌کند، به مادرش می‌گوید: تو خیال کردی ما احمق هستیم؟ دست‌نوشته‌هایت را خواندم و می‌دانم که تو تمام رمانت را از روی زندگی ما نوشتی و ما قهرمان‌های رمانت هستیم. ‌در طول فیلم هم می‌بینیم، جوان‌هایی که به دختر الجزایری تجاوز می‌کنند، دوستان پسر آنت هستند و او این بخش داستانش را براساس تصوراتی که راجع به دوستان پسرش دارد نوشته است. بنابراین به نوعی الهام گرفتن نویسنده از زندگی پیرامونش را نشان می‌دهد. آقای عسگرپور دوست نداشتند، بیشتر از این روی آن تأکید کنیم و معتقد بودند که تأکید بیشتر باعث گل درشت شدن می‌شود. من هم مایل نبودم تأکید بیشتری روی این ایده داشته باشیم، بنابراین هم در نسخه ایرانی و هم در نسخه فرانسوی، اشارات مستقیم‌تری وجود داشت که آنها را حذف کردیم. اشاراتی که مشخص می‌کرد این دو داستان در کتاب خودکشی آنت نوشته شده‌اند.

 

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 13
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش