
فيلم خماري ساخته داريوش غذباني، نگاه و روايت متفاوتي به موضوع اعتياد دارد. درواقع خماري نگاهي ملايم به موضوع اعتياد دارد. نگاهي شيرين و ملايم که نه طنز است و نه جدي. فيلمي که لحظاتش خيلي از جنس طنز نيست، ولي در پايان حسي از لحظات شيرين براي تماشاگران باقي ميگذارد...
خماري بهعنوان نخستين فيلم سازندهاش را منيژه حكمت تهيه کرده و مهرداد صديقيان، نادر فلاح، ليلي فرهادپور، سوگل خليلي و كاظم سياحي نيز در اين فيلم بازي کردهاند.
نخستين فيلم کارنامه سينمايي غذباني قرار است روايتگر خانوادهاي باشد که متفاوت از بيشتر خانوادههايي که در سينماي ايران ديدهايم، درگير اعتياد فرزندشان ميشوند: اين خانواده ناچارند دنبال پيدا کردن جنس براي فرزندشان بروند؛ چون فرزندشان خمار است و درمانگاه ترک اعتياد به دليل تکميل ظرفيت او را نميپذيرند.
خماري را فرهاد توحيدي نوشته و داريوش غذباني که پيش از اين براي تله فيلم مردان آفتاب در جشنواره ياس جايزه بهترين کارگرداني، فيلمنامه، فيلم و فيلمبرداري را در بخش فيلمهاي اول کسب کرده، آن را کارگرداني کرده است...
در خلاصه داستان خماري آمده: موزيسين جواني خود را آماده آزموني ميکند که سفارت اتريش هر ساله براي اعزام هنرمندان جوان به اين کشور برگزار ميکند. اين جوان تمام تلاش خود را براي قبولي در اين آزمون ميکند و دقيقا در روز اين آزمون اتفاقاتي براي اين جوان روي ميدهد. درگير اتفاقهاي عجيبوغريب ميشود كه موضوع امتحان خود را به كلي فراموش ميكند. داريوش غذباني به پرسشهايي درباره نخستين ساختهاش پاسخ داده است...
چه شد براي نخستين فيلمتان سراغ خماري که موضوعي درباره موادمخدر دارد رفتيد؟
موضوع فيلم اول با بقيه موقعيتهايي که يک فيلمساز با آنها مواجه است، فرق دارد. درواقع ساخت فيلم اول هميشه شرايط و سختيهاي خودش را دارد. من بهعنوان کارگرداني که حدود ١٦فيلم کوتاه و يک تله فيلم ساخته بودم، وقتي ساخت فيلم اول بلندم پيش آمد ناچار شدم طرحي که داشتم کنار بگذارم. درواقع امکان ساخت آن فراهم نشد. اما وقتي ديدم ميشود خماري را ساخت، سريع پيش رفتم و بايد هم اين کار را ميکردم...
طرح اوليه از خودتان بود؟
ايده اوليه موضوع فيلم از من بود؛ اما در ادامه نگارش آن را فرهاد توحيدي برعهده گرفت.
در مورد سيناپس اوليه فيلمنامه و تبادل نظري که با آقاي توحيدي داشتيد، برايمان بگوييد.
نسخه اوليه فيلمنامهاي که من خواندم، همين زيربنا را داشت و من نظراتي داشتم که آقاي توحيدي با برخي تا حدودي موافق بودند و با بعضي ديگر هم خير. ما با همين سروشکل در مهر ماه دوسال گذشته پيشتوليد را شروع کرديم و در آبان ماه کليد زديم. خانم حکمت بر اين عقيده بودند که با استاندارد فعلي پيش برويم و درواقع ما با همين نسخهاي که تا مقداري بازنويسي شده بود، جلو رفتيم. الان که فيلم را ميبينم حس ميکنم که اگر مکث بيشتري روي فيلمنامه داشتيم، شايد نتيجه مطلوبتر بود.
نميترسيديد بهخاطر اين موضوع که بارها و بارها به موضوع اعتياد در سينما و تلويزيون پرداخته شده، به فيلم شما انگ تکراري و کهنه بزنند؟
اعتياد موضوعي محوري در جامعه امروز ما است. معضلي كه درحال حاضر خيليها با آن درگيرند و به عبارت بهتر دغدغه بسياري از خانوادههاست. منابع رسمي آمار ميدهند که حدود ٧ميليون معتاد در ايران داريم؛ يعني چند برابر اين رقم را هم خانوادههايي که با اعتياد و معتاد درگيرند. اين رقم خيلي بالايي است، به اين دليل هم به اين موضوع فقط بهعنوان موضوع صرف نگاه نکردم. اين معضل بايد دغدغه هرکسي باشد که نگاهي اجتماعي دارد.
منظورم در سوال قبلي اما تلخي ذاتي چنين موضوعي بود...
اما نگاه ما به اين موضوع تلخ فرق دارد. درواقع اين را ميدانم که اين موضوع، موضوع خيلي تلخي است و فضاي فيلم به تبع موضوع ميتواند کدر و سياه باشد. اما نکته ما اين بود که درباره اعتياد و تلخيهايش جوري حرف بزنيم که تماشاگر دوست داشته باشد. به اين دليل هم بود که سعي کرديم فيلم ظاهر و لحن شيرين و سرگرمكنندهاي داشته باشد...
اما خيلي از تماشاگران معتقدند که خماري نتوانسته فيلمي شيرين باشد...
بستگي به نوع نگاه به تلخي و شيريني اين موضوع دارد. به هرحال قرار نبود خماري يک فيلم کمدي يا تراژدي باشد. قرار بود ما در يک مرز روشن حرکت کنيم؛ يعني موارد مطرح شده در فيلم درحاليکه آشکارا جدي است، اما جوري بايد نشان داده ميشد که انگار خيلي هم جدي نيست.
اين لحن قرار بود با چه مايههايي به فيلم تزريق شود؟
همه چيز بايد در خدمت اين لحن ميبود. جنس بازيها، جنس ديالوگنويسي و نوع روابط شخصيتها با هم اين فضا را قرار بود ايجاد کند که در حد توان ما هم اين اتفاق افتاده.
چه خصوصيتي در مهرداد صديقيان بود که او را براي نقش پاشا و در قالب اين شخصيت انتخاب کرديد؟
مهرداد صديقيان بازيگر بسيار خودانگيختهاي است، يعني بازيگري است که روي خودش کار کرده است. من با ديدن او در فيلمها و نقشهاي ديگري که در سالهاي قبل بازي کرده بود، متوجه يک حس خوب شدم؛ او در عين حال که ظاهر سردي دارد، اما ميتواند گرم رفتار کند و انرژي و حرکت خوبي را در عين سردي و بيتفاوتي از خود بروز دهد و خب اين خصيصه را کمتر ميشود در بازيگران ديگر ديد. او به شناخت درستي از خودش و تواناييهايش رسيده و اساسا رفتار شخصي خود او نيز همينگونه است. براي پيانو زدن هم با استاد آهنگساز فيلم تمرين کرده بود و ايشان هم نکات خوبي را براي حس گرفتن و استيل درست نواختن پيانو به آقاي صديقيان آموزش داده بودند.
از بازيهاي فيلم راضي هستيد؟
بهنظرم خماري فيلمي است که بازيها و شخصيتهاي متفاوتي دارد. کافي است مثلا جنس بازي مهرداد صديقيان را با بازي ليلي فرهادپور در نقش مادرش با هم مقايسه کنيد تا معلوم شود چه ميگويم. جنس بازي كاظم سياحي در نقش برادر معتاد هم که با همه فرق دارد.
به عنوان سينماگري ريشهدار در دنياي فيلم کوتاه، ميتوانيد بگوييد که فيلمساز کوتاه بودن تا چه حد به درد شما در ساخت فيلم خماري خورد؟
نخستين حسن فيلمهاي کوتاهم اين بود که من تجربيات و آزمون و خطاهايم را در فيلمهاي کوتاه انجام داده و به اين واسطه با مديوم سينما و استانداردهاي آن آشنا شده بودم؛ اما با اين همه باز براي ساخت اين فيلم احتياط کردم.

احتياط يعني چه؟
من هدفم اين بود که يک فيلم جمعوجور و ساده بسازم و نميخواستم حرف خيلي بزرگي را در فيلم اولم بزنم. قصد نداشتم سراغ فيلمي بروم که ريسک زيادي به همراه داشته باشد. ريسک را هم در مورد خودم ميگويم که يعني در هزارتوهاي يک ماجراجويي نالازم گير نکنم و هم درباره تهيهکننده که سرمايهاش را از دست ندهد. البته نميخواهم حکم کلي بدهم. گاهي وقتها امکان دارد فيلمساز فيلمي را با ريسک بالا بسازد و اتفاق خوبي هم برايش رخ دهد.
اما نبايد فراموش کرد که مواقعي هست که آدم با توجه به شرايط اقتصادي و توليدي که در آن قرار گرفته است، نميتواند ريسک ديگري داشته باشد. من در مورد خودم ميگويم که در فيلم خماري بهعنوان فيلم سينمايي اولم با توجه به امکاناتي که در اختيار من بود، فقط ميتوانستم به اين شکل فيلم بسازم.
خماري جدي است يا فانتزي؟
وقتي اسم فيلم خماري را شنيدم، فکر کردم احتمالا فيلمساز اين فيلم با توجه به فيلم کمدي- فانتزي خماري که خيلي گل کرده بود، تجربهاي در سينماي ايران انجام داده است. فيلم شما اما ربطي به آن فيلم ندارد. با اين توضيح که آن لحن شوخي- جدي آن فيلم را گرفتهايد و در يک فيلم مواد مخدري جا دادهايد.
درواقع جنس شوخيهاي شما از اين نظر به خماري اصلي نزديک است که انگار در پس هر عمل صداي شما را ميشنويم که ميگوييد زياد هم اين مسأله جدي نيست...
بگذاريد اينجوري بگويم که لحن فيلم خماري چيزي ميان فانتزي و جدي است. درواقع حس کرديم اگر فيلم را کاملا جدي يا کاملا فانتزي بسازيم شايد اين شکلي که الان شده، جواب ندهد و جذابيت نداشته باشد. بنابراين تاکيد ميکنم که اين فيلم چيزي بين فانتزي و رئاليستي است. از همان اول هم که فيلمنامه را خواندم، دوست داشتم اولش همه چيز رئاليستي باشد و هر چه جلو رفتيم تا جايي که به آن دوقلوها رسيديم، فيلم به سمت فانتزيشدن برود.
يعني اين لحن فانتزي قبل از دوقلوها در فيلم نيست؟ من حس ميکنم شخصيت ليلي فرهادپور را از قلم انداختهايد...
شايد قبل از اينکه با آن دوقلوها مواجه شويم در لحظاتي که شخصيت مادر را ميبينيم يک حس شيريني به کاممان بخورد، اما بعد از اينکه دوقلوها اضافه شدند، ميبينيم که آنها هستند که به فانتزي و شيرينشدن کار کمک ميکنند. درواقع شيريني شخصيت خانم فرهادپور يا مادر در فيلم ريشه در بازي دارد، اما از دوقلوها به بعد در مورد اين شيريني حساب باز کرده بوديم...
اما گذشته از اين چيزها که ديده ميشود، در بطن فيلم هم نوساني در تم فيلم وجود دارد که مخاطب را بين فضاي طنز و دنياي واقعي و جدي تاب ميدهد. مثلا کاراکتر اصلي فيلم نوازنده پيانوست؛ اما او را درگير موسيقي نميبينيم، بلکه تا پايان او را در ورطه واقعيتهاي ناگواري مثل اعتياد و اجتماع خشن شهري ميبينيم و اين تلخ است و تلخي فيلم را هم گزندهتر ميکند...
ما جامعهاي پر از تناقض داريم و حتي در بهترين شرايط بدترين اتفاقها ميافتد. فرض کنيد چندي پيش را که من در يکي از شادترين و پرانرژيترين روزهاي زندگيام ناگهان خبر فوت استاد علي معلم را گرفتم و ناگهان حال خوب من تبديل به غم سنگيني شد. يا مثلا در زماني ديگر، درحال خواندن نمايشنامهاي بودم که باز هم خبر بد ديگري گرفتم و پريشان شدم. ميخواهم بگويم زندگي در ذات خود حاوي اين تناقضهاست و اين تضادها واقعيت زندگي است و از آن گريزي نيست...
تلفيق جدي و شوخي با اين هدف در پس ذهنتان نبود که تلخي و سياهي خماري را که به واسطه موضوعش وجود دارد، کم کنيد؟
اين برايم مهمتر بود که خماري شبيه فيلمهاي ديگري که راجع به اعتياد ساخته شده است، نشود. ميدانيد که همه ساله بيشمار فيلم درباره اعتياد ساخته ميشوند که متاسفانه بيشترشان به هم شبيه ميشوند. من نميخواستم اين اتفاق براي ما هم بيفتد و البته حرف شما هم ميتواند درست باشد. براي اينکه بتوانيم نکات مهم فيلم را در مورد اعتياد مطرح و کاري کنيم که تماشاگر از تلخي موضوع سرخورده نشده و به عبارتي او را در سالن نگهداريم، سعي کرديم شوخيهايي را چاشني کارمان کنيم...
اين شوخيها در فيلمنامه هم وجود داشت يا خودتان آن را به فيلم اضافه کرديد؟
تمام تکهکلامهايي که دوقلوها استفاده ميکنند و ادبيات خاصي که دارند در فيلمنامه وجود داشت. وقتي فيلمنامه را خواندم، از تخصصي که در نوشتن جزييات ديالوگهاي دوقلوها بود، حيرتزده شدم و اصطلاحاتي که آنها بهکار ميبردند خيلي برايم جذاب بود. کاملا مشخص بود که روي اين ديالوگهاي طنز و شوخطبعانه کار شده است.
نوع تصويري که از شخصيتهاي بد مثلا موادفروشها نشان دادهايد با بيشتر فيلمها فرق دارد. اين شخصيتها خيلي شيرين و دوستداشتني از کار درآمدهاند؛ تا جايي که آدم ميترسد نقض غرض شده باشد. چنين شخصيتهايي را البته در سينماي مستقل دنيا هم به وفور ميبينيم. مثل شخصيتهاي گاي ريچي مثلا، يا تارانتينو و رودريگز و...
هيچکس از قصد نميخواهد که آدم بدي باشد. بد بودن آدمها همچنين نسبي است و در شرايط خاصي ميشود دربارهشان قضاوت کرد. يا اين جور بگويم که مسائلي که براي کسي پيش ميآيد و اتفاقاتي که در زندگي آدمها رخ ميدهد باعث ميشوند مسير آن آدم به سمت خاصي جريان پيدا کند. دوقلوهاي موادفروش ما هم درست همينطور هستند. آنها در عين حال که کار خلاف انجام ميدهند، ميتوانند آدمهاي خوب و پاکي باشند.
اما اين با روند غالب سينماي ما همخوان نيست...
قطعا. متاسفانه فيلمهاي ما آدمهاي منفي را هميشه خيلي بد نشان ميدهند، انگار آنها از ازل همين قدر بد متولد شدهاند. ما در بيشتر فيلمهايمان هيچوقت به گذشته آدمها رجوع نميکنيم که بفهميم چه چيزي باعث شده اين آدمها به راه منفي کشيده شوند. يادم هست استاد ناصر تقوايي جايي گفته بود اگر ميخواهي گرما را نشان دهي بايد عکس آن را نشان دهي؛ مثلا نشان دهي فردي خودش را باد ميزند تا خنک شود، بنابراين در وهله نخست بايد خنکي را نشان دهي تا گرما حس شود.

گفتيد پرداخت موضوع اعتياد براي شما مهم و حياتي بود. ميشود يک بار ديگر دليلش را بگوييد؟
بحث روي موضوعات مرتبط با اعتياد هميشه داغ است. اين موضوعات داغ هم هميشه خوراک مناسبي براي سينما بودهاند. وقتي ميبينيم که بهخاطر رايجبودن افيون در ميان جوانان، خيليها به دليل مشکلات اقتصادي، استرسها و اضطرابهاي اجتماعي و عدهاي از سر تفريح و خوشگذراني سراغ اعتياد ميروند، يعني که جاي خالي براي آن در سينما هم وجود دارد ديگر. سينما که همهاش سرگرمي نيست که. سرگرمي هم بايد در سينما باشد، اما سينما از نظر اجتماعي نيز تعهد دارد. من کارگردان وقتي ميبينم عدهاي که شايد ابتدا قصد داشتند يکبار مواد را امتحان کنند، ولي گرفتارش شدهاند، احساس وظيفه ميکنم...
شناخت موضوع و آدمهاي داستان گام نخست براي يک فيلمساز است تا بتواند آن را باورپذير نشان دهد. شما براي اينکه معتادتان را بشناسيد و بشناسانيد چه کرديد؟
من درواقع خيلي قبل از اينکه فيلمنامه کاملشده را بخوانم، تحقيقاتم را شروع کرده بودم...
در مسير تحقيقات به کجاها رفتيد؟
ما در مرحله تحقيق به چندين و چند کمپ ترک اعتياد در محلههاي گوناگون چون دروازه غار، شوش و مولوي و ديگر مراکز تجمع اين نوع آدمها سر زديم. علاوه بر اين، من خودم با خيلي از افراد که درگير اعتياد بودند، راجع به اين قضيه صحبت کردم. اين مرحله مهم باعث شد تا حد زيادي نسبت به اين فضا شناخت داشته باشم.
آيا در روند اين تحقيقات بازيگران هم در کنارتان بودند؟
در همه جلسات نه. فقط يادم ميآيد که يک بار به همراه تمام عوامل اصلي فيلم براي بازديد به چند کمپ در جنوب شهر رفتيم.
حرف آخر
پروژه بعديتان چيست؟ ميتوانيد آن را با خوانندگان ما در ميان بگذاريد؟
فيلمنامهاي دارم که جنگي است و بايد کمکم به فکر فراهم کردن شرايط توليد آن باشم. مطمئنا اين فيلم تفاوت خيلي زيادي با فيلم خماري خواهد داشت. البته من قبل از فيلم خماري دو فيلم جنگي ساخته بودم، يک فيلم کوتاه به نام حنانه و يک تلهفيلم براي شبکه ۱ به نام مردان آفتاب. بنابراين به کار کردن در ژانر دفاع مقدس علاقه دارم. فيلمنامه جنگي که از آن صحبت کرديم، مربوط به الان نميشود. سالهاست که آن را نوشتهام ولي شرايط ساختش برايم فراهم نشده بود. مطمئنا اگر شرايط ساخت آن برايم فراهم شده بود، بهعنوان نخستين فيلمم به جاي خماري سراغ ساخت آن ميرفتم، ولي بهخاطر شرايط اقتصادي مجبور بودم فيلمي ساده و جمعوجورتر بسازم.
- 10
- 1











































