دوشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۴
۱۶:۵۸ - ۱۶ آذر ۱۴۰۴ کد خبر: ۱۴۰۴۰۹۰۹۴۶
موسیقی

شروین حاجی‌پور؛ بهای هنر در جامعهٔ پر از انتظار‌های غیرواقعی

شروین حاجی‌ پور,اظهارات شروین حاجی‌ پور
شروین حاجی‌پور مقصر هیچ‌چیز نیست. نه وضع کشور را ساخته، نه با مجوز گرفتنش چیزی بدتر شده، و نه قرار است با نابودی او هیچ مشکلی حل شود. اما فشار‌هایی که به او و امثال او وارد می‌شود تنها نتیجه‌اش این است که جوانان بیشتری از هرگونه کنش فرهنگی و اجتماعی بترسند و عقب بکشند.

فرارو:شروین حاجی‌پور از همان خوانندگانی است که بی‌آنکه قصدی داشته باشد، از دل یک احساس جمعی برآمد و ناگهان در میانهٔ صحنه‌ای قرار گرفت که مرز‌های هنر و سیاست در آن درهم می‌ریزد؛ مسیری که نه او انتخابش کرده بود و نه برای آن آماده شده بود، اما جریان زمانه او را بی‌درنگ به مرکز توجه یک منازعه سیاسی کشاند.

هنرمندی که همه زندگی‌اش موسیقی است، اما به خاطر یک ترانه‌ی صادقانه، انتظارات و نقش‌هایی بر دوش او گذاشته شد که نه خودش خواسته بود و نه توان برآوردنش را داشت. امروز که آلبومی منتشر کرده و برای آن مجوز گرفته، عده‌ای به او حمله می‌کنند و این تصمیم را خیانت، پروژه یا پشت‌پا زدن به مردم می‌نامند، در حالی که واقعیت نه این‌قدر سیاه‌وسفید است و نه این‌قدر ساده.

شروین هیچ‌وقت نگفته بود فعال سیاسی است یا قرار است پرچم‌دار مبارزه باشد. او فقط کاری را کرد که بلد بود: صدای مردم شدن با موسیقی. نه گروهی داشت، نه تشکیلاتی، نه شعاری داده بود بلکه توییت‌های مردم را به زبان شعر در ترانه" برای" خوانده بود. 

عجیب است که حالا از او انتظار می‌رود مانند یک مبارز حرفه‌ای هزینه بدهد، در حالی‌که کسانی که چنین انتظاری دارند در زندگی روزمره خود حتی حاضر نیستند هزار تومان از حقوقشان کم شود. بخش بزرگی از همین صدا‌های تند و طلبکار، پشت اکانت‌های بی‌نام‌ونشان و تصویر‌های جعلی پنهان شده‌اند؛ کاربرانی که در نقد دیگران بی‌پروایند، اما خود کوچک‌ترین ریسکی را برنمی‌تابند و حتی از انتشار یک نظر با نام و چهره واقعی پرهیز می‌کنند تا مبادا هزینه‌ای ولو ناچیز بپردازند. 

بسیاری از همین منتقدان، خارج از ایران نشسته‌اند و هر فعالیتی در این کشور حتی کار کردن، درس خواندن، یا نفس کشیدن را «همکاری» می‌نامند؛ بی‌آن‌که بفهمند زندگی در ایران یعنی هزار بار در روز مجبور شدن به گرفتن مجوز: از کتاب و بانک و بیمه گرفته تا شغل و تحصیل. چرا یک مکانیک یا معلم حق دارد در همین ساختار کار کند، اما یک هنرمند نه؟

اگر قرار باشد با چنین منطقِ تقلیل‌گرایانه‌ای پیش برویم، ناگزیر باید بسیاری از جنبه‌های عادی زندگی را نیز کنار بگذاریم؛ از نرفتن به مدرسه، چون محتوای آموزشی را نهاد رسمیِ آموزش‌وپرورش تدوین می‌کند، تا چشم‌پوشی از دانشگاه به این دلیل که ساختار آن زیر نظر حکومت است. 

به همین ترتیب، ورزشکاران حرفه‌ای نیز باید فعالیت خود را متوقف کنند، زیرا ممکن است موفقیت‌شان در نهایت به سود ساختار سیاسی تعبیر شود. حتی باید از افتتاح حساب بانکی خودداری کنیم، چون گردش مالی ما در نهایت در اختیار حاکمیت قرار می‌گیرد، یا از پرداخت مالیات، هزینه آب و برق صرف‌نظر کنیم و طبعاً پیامد آن زندگی در شرایطِ پیشامدرن و به‌دور از امکانات اولیه خواهد بود. 

این نوع استدلال، عملاً امکان هرگونه زیست اجتماعی را ناممکن می‌سازد و نمی‌تواند مبنایی معتبر برای داوری اخلاقی یا سیاسی باشد. مسأله این است که ما در فرهنگ افراط و تفریط زندگی می‌کنیم؛ کسی را ناگهان تا اوج می‌بریم و همان‌قدر سریع به زمین می‌کوبیم. 

شروین نیز قربانی همین فرهنگ شد. آهنگی خواند که هزاران نفر را هم‌صدا کرد، به خاطرش بازداشت شد و محدودیت کشید، اما مردم او را تبدیل کردند به نماد مبارزه، بی‌آن‌که از خودش بپرسند آیا می‌خواهد نماد باشد یا نه.

حالا که می‌خواهد زندگی‌اش را ادامه دهد، از او طلبکاری می‌کنند که چرا نقش ساختگی آنها را بازی نمی‌کند. در حالی‌که گرفتن مجوز برای او نه خیانت است و نه پروژه؛ تنها راه زنده ماندن و ادامه دادن است. کسی که در این سال‌ها از رفتن به باشگاه و خرید و حتی کار ساده منع شده بوده، وقتی بعد از همه‌ی این فشار‌ها مجوز می‌گیرد، دارد تنها مسیری را که برای ادامه‌ی حرفه‌اش مانده انتخاب می‌کند.

بسیاری از عصبانیت‌ها اصلاً ربطی به مجوز ندارد؛ ریشه‌اش در این است که مردم احساس می‌کنند نمادی را که برای خود ساخته بودند از دست داده‌اند. اما نباید فراموش کنیم که آن نماد را ما ساختیم، نه شروین. او خودش هیچ‌وقت ادعایی فراتر از هنر نداشت. ما بودیم که روی شانه‌هایش بار سنگینی گذاشتیم و امروز که او از زیر بار این توقعات بیرون آمده، ناراحتی‌مان را به شکل حمله و تخریب نشان می‌دهیم.

در این میان، فراموش شده که شروین مقصر هیچ‌چیز نیست. نه وضع کشور را ساخته، نه با مجوز گرفتنش چیزی بدتر شده، و نه قرار است با نابودی او هیچ مشکلی حل شود. اما فشار‌هایی که به او و امثال او وارد می‌شود تنها نتیجه‌اش این است که جوانان بیشتری از هرگونه کنش فرهنگی و اجتماعی بترسند و عقب بکشند.

در کشور، مردم اغلب به دنبال قهرمان می‌گردند تا حرف‌هایی را بزند و هزینه‌هایی را بپردازد که خودشان جرات آن را ندارند و هنرمند را در چارچوب دوگانه‌های غیرواقعی قهرمان یا خائن، با مردم یا با حکومت می‌بیند. هر حرکت خارج از این قالب، به سرعت به برچسب «خیانت» و فشار اجتماعی تبدیل می‌شود، خلاقیت را محدود می‌کند و هنرمند را از حق طبیعی‌اش برای زندگی و هنر محروم می‌سازد.

شروین نه قهرمان است و نه خائن؛ او یک هنرمند است که روزی صدای مردم شد و بابتش هزینه داد، اما قرار نیست تا آخر عمر گروگان انتظارات دیگران بماند. در کشوری که همه‌ی مردم، برای کار کردن مجبور به گرفتن هزاران مجوز هستند، توقع اینکه یک خواننده به‌خاطر سیاست تمام زندگی‌اش را بسوزاند، بی‌رحمانه و غیر انسانی است.

آنچه این چرخه را تشدید می‌کند ریشه در فرهنگی دارد که سال‌هاست میان افراط و تفریط تاب می‌خورد؛ فرهنگی که در آن، همان‌گونه که در معماری‌مان هم «بی‌ستون» داریم هم «چهل‌ستون»، در قضاوت‌ها و واکنش‌ها نیز به ندرت میانه‌روی دیده می‌شود.

همین فقدان تعادل، بسیاری از بحث‌های اجتماعی و هنری ما را از مسیر اصلی دور می‌کند. او حق دارد زندگی کند، کار کند، بسازد، بخواند و ادامه دهد. شاید در نهایت، همین ادامه دادن، شجاعانه‌ترین کاری باشد که یک جوان هنرمند می‌تواند انجام دهد.

  • 13
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش