پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴
۲۱:۰۸ - ۰۱ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۰۲۸۸
فیلم و سینمای ایران

ساخت «ایتالیا ایتالیا» ریسک بزرگی بود

ایتالیا ایتالیا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
«ایتالیا ایتالیا» به کارگردانی کاوه صباغ‌زاده یکی از فیلم‌های متفاوت در حال اکران این روزهای سینماست که به پشت صحنه سینمای ایران می‌پردازد و در قصه‌اش داستان زندگی زن و شوهری جوان را روایت می کند که دچار بحران می‌شوند.

به گزارش خبرآنلاین، کاوه صباغ‌‌زاده در اولین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی‌اش سراغ سوژه‌ای متفاوت رفته و در فضایی شاد و سرزنده فیلمش را جلوی دوربین برده است. یک کمدی رمانتیک به نام «ایتالیا ایتالیا» که شاید مخاطبان سینمای ایران نمونه‌اش را کمتر دیده‌اند اما در سینمای جهان این سبک فیلم‌ها بیشتر ساخته می‌شود و البته مخاطبان خاص خودش را نیز دارد.

 

«ایتالیا ایتالیا» که اولین نمایش خود را در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر تجربه کرد این روزها در ۲۷ سالن اکران عمومی شده و تا به حال نیز با استقبال خوب تماشاگران رو به رو شده است. سارا بهرامی و حامد کمیلی بازیگران اصلی این فیلم هستند که در نقش زن و شوهری جوان که در ابتدا زندگی آرامی دارند و بعد دچار بحران می‌شوند در فیلم مقابل دوربین رفته‌اند.

 

نکته جالب دیگر در «ایتالیا ایتالیا» پرداختن به پشت صحنه سینمای ایران است که قطعا برای مخاطب عام نیز جذابیت‌هایی دارد. کاوه صباغ‌ازده کارگردان و پدر ش مهدی صباغ‌زاده که تهیه‌کننده این اثر سینمایی است مهمان کافه خبر بودند و پاسخگوی سوالات ما درباره این فیلم شدند.

 

 به عنوان یک فیلمساز جوان که اولین فیلم بلند سینمایی‌تان را که فیلمی متفاوت هم بود کارگردانی کردید چقدر بستر فیلمسازی را برای جوان‌هایی مثل خودتان فراهم دیدید؟ فراهم بودن شرایط برای شما به دلیل اینکه پدرتان تهیه‌کننده فیلم اولتان بود برایتان اتفاق افتاد یا اگر اگر ایشان هم به عنوان تهیه‌کننده در «ایتالیا ایتالیا» حضور نداشتند باز هم این مسیر با شرایطی خوب برایتان مهیا بود؟

کاوه صباغ‌زاده: شرایط فیلمسازی اصولا سخت است، طبیعی است که اگر فیلمساز اول هم باشی این شرایط بیشتر سخت می‌شود، مخصوصا در ایران. فیلمسازی در همه جای دنیا سختی‌های خاص خودش را دارد ولی در ایران شاید برخی مشکلات بیشتر باشد. اما به نظرم متفاوت بودن فیلم ساخت آن را سخت‌تر نکرد. خود این پروسه سخت هست و خیلی فرق نمی‌کند که شما می‌خواهید چه بسازید. ولی قطعا اگر تهیه‌کننده دیگری پای این کار بود شاید فیلم به این راحتی ساخته نمی‌شد. البته منظورم این نیست که ساخت این فیلم کار راحتی بود، نه منظورم این است که می‌توانست سخت‌تر از این باشد.

 

آقای صباغ‌زاده شما به عنوان کارگردان و تهیه‌کننده سال‌هاست در سینمای ایران فعالیت می‌کنید، چقدر به این مسئله که شرایط و موقعیت باید برای فیلمسازهای جوانی مثل پسر خودتان که فیلم اولش را سال گذشته کارگردانی کرده باید فراهم شود و البته حمایت‌هایی هم برای شروع کارش از او صورت بگیرد؟ شما خودتان به صرف اینکه پسرتان کاوه قصد داشته چنین فیلمی را کارگردانی کند تهیه‌کننده کار شدید یا اگر کارگردان جوان دیگری هم بود این اتفاق می‌افتاد؟

مهدی صباغ‌زاده: برای کاوه هر اتفاقی می‌توانست بیفتد چون دو سال وقت و نیرویش را برای کار قبلی خودش گذاشت و با آزار و اذیت‌های مختلفی مواجه شد. تهیه‌کننده‌هایی که نتوانستند کمکش کنند و کارش را راه بیاندازند. دولت، منظورم فارابی است، کمکی به او نکرد، در صورتیکه وظیفه‌شان است که به فیلمسازهای اول کمک کند تا بتوانند فیلم خودشان را بسازند. این پروسه تا جایی ادامه پیدا کرد که خودش به این نتیجه رسید که فیلمنامه‌اش را عوض کند و فیلمنامه جدید را به من ارائه داد. درست است که نگاه ویژه من به کاوه به عنوان پسرم وجود داشت اما بحث کار و فیلمنامه هم مهم بود. آن زمان من دیگر به عنوان یک تهیه‌کننده به فلیمنامه نگاه می‌کردم، وقتی فیلمنامه را خواندم دیدم کاری خوب و تازه است. اما می‌دانستم اینکه کاوه چطور می‌خواهد آن را بسازد کار سختی است. من با اطمینانی که به کاوه داشتم می‌دانستم تمام تلاشش را برای ساخت یک کار خوب که در ذهنش است می‌کند. او سال‌ها دستیاری کرده بود، فیلم کوتاه ساخته بود و در نگارش فیلمنامه‌اش هم ادبیات خیلی خوبی داشت چون سال‌های سال مطالعه کرده بود. با توجه به همه این موارد و شناختی که از او داشتم سعی کردم امکانات را برای او فراهم کنم تا بتواند فیلم دلخواهش را بسازد. وقتی من فیلمنامه را خواندم و در جریان فضایی که کار قرار بود ساخته شود قرار گرفتم ولی واقعیت این است که نمی‌دانستم کار چه از آب در می‌آید. ته ذهن کارگردان را نمی‌شود خواند، من هم کلیات را متوجه شده بودم ولی چیزی از جزئیاتی که در ذهن کاوه بود نمی‌دانستم. البته کاوه اولین کارگردان جوانی نبود که من تهیه‌کننده کارش شدم، من قبلا هم با خانم بنی‌اعتماد که منشی صحنه من در فیلم «آفتاب‌نشین‌ها» بود در اولین فیلمش «خارج ار محدوده» کمکش کردم تا ساخته شد. به آقای سیامک شایقی به عنوان فیلمساز اول نیز ما کمک کردیم تا فیلمش را ساخت، همینطور ناصر غلامرضایی که فیلمش را ساخت ما به او کردیم.

 

البته این نکته را هم باید بگویم که شرایط امروز سخت‌تر از آن سال‌هاست و الان حداقل بالای یکی- دو میلیارد مخارج فیلم است که هزینه کمی هم نیست. همه اینها به کنار شرایط اکران هم الان سخت و پیچیده شده است. اما خوشبختانه کاوه با فیلم اولش توانست پرتاب خوبی رو به جلو داشته باشد. چون هم در جشنواره فیلمش مورد توجه قرار گرفت و هم حالا که زمان اکران عمومی فیلم است مردم استقبال خوبی از آن می‌کنند.

 

«ایتالیا ایتالیا» ژانر متفاوتی دارد که نمونه‌اش در سینمای ایران نیز کم است، آیا می‌توانیم این فیلم را یک کمدی رمانتیک بدانیم؟

کاوه صباغ‌زاده: بله، کمدی رمانتیکی که فانتزی هم دارد.

 

چقدر فکر کردید که ساخت چنین اثری در این ژانر و با این حال و هوا ریسک است؟

کاوه صباغ‌زاده: ما از ابتدا می‌دانستیم که ساخت چنین فیلمی ریسک است. اما هر چه جلوتر می‌رفتیم و به عوامل فیلم اضافه می‌شد و تعداد دوستان پشت صحنه بیشتر می‌شد به واسطه گفتن آنها و اشاره‌هایی که به این ریسک می‌کردند احساس می‌کردیم ریسک بزرگتری را می‌خواهیم انجام دهیم. مدل فیلم «ایتالیا ایتالیا» به گونه‌ای بود که یا باید دل را به دریا می‌زدیم و این کار را می‌ساختیم، یا قیدش را می‌زدیم چون با محافظه کاری نمی‌شد ریسک کرد. نظر همه عوامل این بود که یا فیلم خوبی می‌شود یا به شدت فیلم ضعیفی از آب در می‌آید و اصلا آن چیزی که ما می خواهیم نمی‌شود و فیلم مضحک و خنده‌دار ( به معنی خنده دار بد) می‌شود. اما از همان ابتدا هم تصمیم گرفتیم که این ریسک را انجام دهیم و خیلی نگران چیزی نباشیم. هر چند که همیشه نگران هم بودیم ولی سعی کردیم مخافظه کاری را کنار بگذاریم و کارمان را انجام دهیم.

 

این روحیه ریسک‌پذیری‌تان به دلیل سن و سال‌تان است که جوان هستید یا اینکه اساسا معتقدید در عالم فیلمسازی باید دل را به دریا زد تا به نتیجه دلخواه‌ برسی؟

کاوه صباغ‌زاده: به نظرم هر دوی این مواردی که شما اشاره کردید تاثیر دارد، مثلا من اگر بیست سال بزرگتر از سنی که الان دارم داشتم شاید این ریسک را نمی‌کردم و یک مقدار محتاط‌تر قدم برمی داشتم. اما از سوی دیگر به نظر من سینما ریسک است و اگر شما بخواهی فیلم متفاوت‌تری بسازی باید ریسک بیشتری کنی. ولی بهتر است وقتی می‌خواهی فیلم متفاوت را تجربه کنی آن را خیلی گران تمام نکنی که یک مقدار بیشتر مراقب هزینه‌های تولیدش باشی. این را هم از این جهت می‌گویم چون مشخص نیست در زمان اکران چه بازخوردهایی می‌گیری.

 

پس به خاطر جمع و جور کردن هزینه‌های تولید بود که در بازیگری سراغ سوپراستار نرفتید و از بازیگرهایی استفاده کردید که برای مخاطب سینما چندان شناخته‌شده نیستند؟

کاوه صباغ‌زاده: نه راستش به این دلیل نبود ولی از اول دلم نمی خواست با سوپراستار کار کنم و از همان ابتدا هم دنبال بازیگر خیلی چهره نبودم. دنبال دو تا چهره ساده و معمولی می‌گشتم تا بیننده احساس همذات پنداری بیشتری با آنها کند، هم پس زمینه ذهنی زیادی از آنها نداشته باشد، نقش مشابه بازی نکرده باشند. راستش خودم هم خیلی حوصله سر و کله زدن با سوپراستارها را نداشتم. خود فیلم به اندازه کافی سخت بود دیگر حوصله اینکه دو تا سوپراستار هم داشته باشم که زیر سایه آنهاهم قرار بگیرم و مدام با آنها کلنجار بروم را نداشتم. سوپراستارها معمولا عادت هایی دارند که من حوصله‌اش را ندارم و ترجیح می‌دادم به جای درگیر شدن با این حواشی تمرکزم کاملا روی فیلم و کارگردانی آن باشد. به همین دلیل تاکید زیادی داشتم بازیگرهایم خیلی چهره نباشند مخصوصا بازیگر نقش دختر (برفا).

 

ولی فکر کنم پدرتان به عنوان تهیه‌کننده نظر دیگری داشتند، چون معمولا تهیه‌کننده‌ها برای تضمین بازگشت سرمایه‌شان هم که شده از حضور سوپراستارها استقبال می‌کنند. آقای صباغ‌زاده نظر شما در این رابطه چه بود؟

مهدی صباغ‌زاده: همانطور که کاوه خودش هم توضیح داد او دوست داشت با یکسری جوان با خودش نزدیک و همفکر بودند کار کند. در نتیجه بیشتر افراد را هم خودش انتخاب کرد و من هم دخالت چندانی نمی‌کردم. البته بیشتر بچه‌ها هم با هم دوست بودند. من هم چند نفری از آنها را می‌شناختم و با هم همکاری‌هایم هم داشتیم. درباره بازیگر زن فیلم چون من قبلا هم بازی سارا بهرامی را دیده بودم و پیش از این فیلم هم در فیلم کوتاه کاوه بازی کرده بودم و به نظرم خوب هم ظاهر شده بود با او موافق بودم. اما درباره بازیگر مرد کاوه ابتدا سراغ گزینه‌ای رفته بود که بیش از حد ریسک بود و من با انتخابش موافق نبودم. بعد از صحبت‌هایی که با هم داشتیم خودش هم به این نتیجه رسید که می‌تواند گزینه بهتری را برای این نقش داشته باشد و حامد کمیلی را انتخاب کرد. بازیگر قبلی حتی تا پای گریم هم آمد اما بعد تصمیم دیگری گرفته شد. تنها دلشوره من هم در کار همین بود که خوشبختانه برطرف شد. به هر حال هر کاری ویژگی های خودش را دارد و کاوه هم بر اساس آنچه که در ذهنش بود نمی‌توانست گلزار و الناز شاکردوست را برای این دو نقش بیاورد.

 

کاوه صباغ‌زاده: البته گزینه اولی که من انتخاب کرده بودم نابازیگر بود.

 

سارا بهرامی چندی پیش در تلویزیون سریال داشتند و بیشتر به عنوان چهره‌ای تلویزیونی شناخته می‌شوند، حامد کمیلی هم با وجود اینکه پیش از این در سینما بازی کرده بود اما باز هم در بین مخاطبان نلویزیون بیشتر شناخته ‌می‌شود. ضمن اینکه مخاطبان سینما به دلیل حضور او در یک فیلم در سینما خاطره چندان خوشی از او نداشتند و حتی تا مدتها جبهه و موضع‌گیری‌های تندی هم نسبت به او داشتند. نگران بازخورد و تاثیر منفی حضور او در فیلمتان نبودید؟

کاوه صباغ‌زاده: راستش چرا، اوائلش نگران بودم ولی ما دنبال دو بازیگر می گشتیم که بتوانند فول تایم و به طور کامل در اختیار فیلم باشند. بازیگرهای دیگری که سراغشان می‌رفیتم و با آنها صحبت می‌کردیم این شرایط را نداشتند چون اصولا الان بازیگرها عادت کردند با چند فیلم همزمان قرارداد می‌بندند. به همین دلیل خیلی‌ها اصلا حاضر نمی‌شدند این نقش را قبول کنند و گزینه‌های ما هم محدودتر می‌شد. بزرگترین حسن این دو نفر این بود که عادت نداشتند دو کار را با هم قبول کنند. توانایی‌های سارا را قبلا می‌شناختم و می‌دانستم که بازیگر خوبی است، حامد را زیاد نمی‌شناختم ولی حس کردم و در او دیدم که تصمیم گرفته هم در خودش و هم در افکار عمومی تغییری ایجاد کند. شاید حامد تنها بازیگری بود که از اینکه این همه خودش را بشکند استقبال کرد. واقعا هم فیلم را متعلق به خودش می‌دانست و کاملا در اختیار کار بود. فکر می‌کنم بازخوردهای منفی که از قبل وجود داشت آنقدری که من فکر می‌کردم به فیلم لطمه می‌زند نزد، یعنی اصلا این اتفاق نیفتاد.

 

در سینمای خودمان شاید کمتر فیلمی در این ژانر ساخته شده باشد اما در سینمای جهان فیلم‌های زیادی در این فضا ساخته شده و این ژانر حتی جزو ژانرهای پرطرفدار سینمای دنیا هم به حساب می‌آید. چقدر تحت تاثیر فیلم‌هایی بودید که در این ژانر ساخته شده بود؟

کاوه صباغ‌زاده: هیچ وقت فکرش را نمی‌کردم که بتوانم فیلم کمدی یا حتی شاد بسازم چون خودم هم خیلی روحیه‌اش را ندارم و تصورش را نمی‌کردم علاقه و استعدادی هم در این زمینه داشته باشم. ولی بیننده فیلم‌های این مدلی بودم و دوست هم داشتم اما باز هم فکرش را نمی‌کردم خودم فیلم این سبکی بسازم. نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که یکدفعه این حجم انرژی وارد فیلم شد. قطعا همه‌اش بخاطر من نبوده و یک بخشی‌اش بخاطر عواملی بود که در فیلم حضور داشتند و البته انرژی خود بازیگران. شاید یک بخشی از این قضیه به این دلیل بود که بازیگرها اینجا بازی نمی کردند و در نقش خودشان بودند و همین طبیعی بودن برای بیننده باورپذیر و جذاب بود. من تا لحظه‌ای که فیلمنامه را می نوشتم فکر نمی‌کردم چنین اتفاقی برای فیلم بیفتد.

 

در این فیلم که اولین فیلم بلندتان هم هست چقدر به ذهنیت اولیه‌ای که داشتید رسیدید؟

کاوه صباغ‌زاده: شاید بتوانم بگویم ۵۰ درصد، فکر می کنم اگر قرار بود همه آنچه که در ذهن من است عینا پیاده و اجرا فیلم خیلی فیلم عجیب و غریبی می‌شد. ضمن اینکه خیال و حتی آنچه که روی کاغذ می‌آید با آن چیزی که در واقعیت وجود دارد و قرار است ساخته شود خیلی فرق دارد. موقع نوشتن معمولا همه چیز را ایده‌آل می‌بینیم ولی در عمل ممکن است همه آن اتفاق‌ها و شرایط امکانپذیر نشود. فکر کنم فیلمسازی پیدا نمی‌شود که بگوید من ۱۰۰ درصد آن چیزی که در ذهنم داشتم را توانستم عینا پیاده و اجرا  کنم و آن را بسازم، حداقل من سراغ ندارم.

 

در نیمه اول فیلم ما فضای بسیار شاد و سرزنده‌ای می‌بینیم، قاب‌بندی ‌ها هم کاملا پر از نشاط هستند. در واقع لحظات شیرین و کمدی هم در فیلم زیاد است. این فضا چقدر نشات گرفته از جوی است که در سال‌های اخیر بر سینما حاکم شده و باعث شده مردم روی خوش بیشتری به فیلم‌های کمدی نشان دهند؟ البته قصدم مقایسه فیلم شما با یکسری کمدی‌ها که تکلیفشان مشخص است نیست.

کاوه صباغ‌زاده: بله، خیلی زیاد. من شخصا سینما را اول از همه سرگرمی  می‌بینم، در کنار سرگرمی شما می‌توانی هر پیام و مفهومی که می‌خواهی به بیننده منتقل کنی را هم داشته باشی. ولی جنبه اول از نظر من سرگرم کنندگی‌ آن است. بیننده پول می‌دهد به سینما می‌آید و انتظار دارد دوساعت سرش گرم شود، نهایتا چند چیز هم یاد بگیرد. من همیشه دوست داشتم فیلمی بسازم که مخاطب داشته باشد. ترجیح می‌دهم حتی اگر قرار است فیلم پرمخاطب خاص هم می‌سازم همه نوع مخاطب خاص را جذب کند و فروش قابل قبولی داشته باشم. برای همین یه این جنبه سرگرم‌کننده بودن خود داستان خیلی اهمیت می‌دادم برایم مهم بود قصه جذابی را تعریف کنم که بیننده از اول تا آخر همراه‌اش شود. در نیمه اول فیلم خیلی سعی کردیم پلان‌هایمان حرکت یا به قول شما نشاط داشته باشد. نیمه دوم هم به تناسب قصه ساکن‌تر بود چون خود آدم‌های قصه هم به وضعیت ساکنی رسیده بودند. البته خیلی مراقب بودیم در نیمه دوم فیلم هم باعث کسالت مخاطب نشویم یا آن جنبه سرگرم کنندگی فیلم کم نشود.

 

فیلم در طول مدتی که تماشاگر آن را دنبال می‌کند با وجود اینکه در نیمه دوم ملایم‌تر می‌شود اما از ریتم نمی‌افتد، ولی در نسخه‌ای که در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، مدت زمان فیلم به نظر طولانی بود. خودتان هم به این مسئله قائل بودید که تصمیم گرفتید برای اکران عمومی آن را کوتاه‌تر کنید؟

کاوه صباغ‌زاده: تدوین فیلم خیلی طولانی شد و یک بار هم تدوینگرمان را عوض کردیم و در واقع فیلم دوبار تدوین شد. ما زمان کافی برای اینکه بتوانیم فیلم را تدوین کنیم، یک هفته - ده روز از آن فاصله بگیریم و دوباره آن را ببینیم نداشتیم. دو روز بعد از اینکه تدوین فیلم تمام شد ما باید نسخه نهایی را تحویل دفتر جشنواره می‌دادیم و به همین دلیل آن موقع فرصت کار دیگری حتی صدا گذاری مجدد و تصحیح رنگ را هم نداشتیم. من نگران بودم با یکسری از حذفیات فیلم از نظر موضوعی لطمه بخورد. در واقع جشنواره فیلم فجر برای این می‌دیدم که هزار یا دو هزار نفر فیلم را می‌بینند و درباره آن نظر می‌دهند. جشنواره فیلم فجر هم به نظرم خیلی جای پر اهمیتی نیست، جایی است که بیشتر آدم‌ها جمع می شوند و نظر می‌دهند. آنجا می‌شود نظرسنجی کرد و ایرادات و اشکالات را فهمید. البته نسخه‌ای که ما به هیات انتخاب دادیم ۱۲۵ دقیقه بود، نسخه‌ای که در جشنواره نمایش داده با توجه به فرصت دو هفته‌ای که داشتیم و اصلاحاتی روی نسخه اولیه انجام دادیم ۱۱۳ دقیقه شد و نسخه‌ای اکران عمومی شد ۱۰۲ دقیقه است. من خودم به لحاظ سلیقه‌ای همچنان نسخه ۱۲۵ دقیقه‌ای را بیشتر دوست دارم چون آن نسخه شخصی‌تر است. ولی چون فیلم برای تماشاگر ساخته شده من نمی‌توانم بگویم سلیقه شخصی من باید در آن باشد.

 

در نیمه دوم به دلیل اتفاقی که در قصه می افتد فضای فیلم کاملا آرام‌تر و ریتم آن ملایم‌تر می‌شود. در واقع همه چیز برخلاف نیمه اول می‌شود. به نظر می‌رسد این موضوع باعث شده انسجام فیلم کمی دچار تزلزل شود، چرا نخواستید جلوی این اتفاق را بگیرید؟

کاوه صباغ‌زاده: با حرف شما موافقم، ولی تمهید ما از اول این بود که این اتفاق بیفتد و حتی توی ذوق بخورد.

 

خب این مسئله فیلم را دچار دوپارگی می‌کند...

کاوه صباغ‌زاده: بله، دقیقا می‌خواستیم فیلم دوپاره شود. از ابتدا من اصرار داشتم حوادث، اتفاقات و زندگی این آدم‌ها خیلی شبیه زندگی واقعی باشد. در زندگی واقعی آدم‌ها هم یکدفعه همه چیز بهم می‌ریزد و از این رو به آن رو بشود یا همه چیز ساکن شود. تصادف، مریضی، مرگ و ... از قبل خبر نمی‌کند و همه چیز به یکباره پیش می‌آید. خیلی برای من بود که این اتفاق در فیلم هم بیفتد و بدون هیچ اطلاع قبلی یک دفعه همه چیز تغییر کند. همانطور که حال شخصیت‌های فیلم در ابتدای قصه خیلی خوب است، ولی نیمه دوم چون رابطه‌شان دچار سکته شده، همین حس و حالشان هم کاملا به بیننده منتقل شود، همانطور که حال خوبشان هم به آنها منتقل شده بود. به نظر خودم شاید حال و هوای نیمه دوم توی ذوق خیلی‌ها خورده اما در نهایت باعث نشده که آن را پس بزنند. البته این قضیه می‌توانست باعث شکست یا اتفاق خیلی بدی شود ولی ما چون در همه چیز ریسک کرده بودیم در روایت هم همین کار را انجام دادیم. کاری که شاید استاندارد سینما هم نباشد، استاندارد سینما به قول شما ماجرا را یک مقدار هم سطح می‌کند، پله نمی‌گذارد که قصه زمین بخورد ولی ما می‌خواستیم بیننده این لحظه را هم تجربه کند.

 

چقدر از فضای ایتالیایی فیلم نشات گرفته از علاقه خودتان به ایتالیا بوده؟

کاوه صباغ‌زاده: خیلی زیاد، البته نه همه آنچه که در قصه می‌بینیم ولی موارد زیادی علاقه خودم هم بوده. مثل علاقه به موسیقی، زبان و ادبیات ایتالیایی جزو علاقه‌مندی‌های خودم بوده.

 

«ایتالیا ایتالیا» به کارگردانی کاوه صباغ‌زاده یکی از فیلم‌های متفاوت در حال اکران این روزهای سینماست که به پشت صحنه سینمای ایران می‌پردازد و در قصه‌اش داستان زندگی زن و شوهری جوان را روایت می کند که دچار بحران می‌شوند.کاوه صباغ‌‌زاده در اولین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی‌اش سراغ سوژه‌ای متفاوت رفته و در فضایی شاد و سرزنده فیلمش را جلوی دوربین برده است. یک کمدی رمانتیک به نام «ایتالیا ایتالیا» که شاید مخاطبان سینمای ایران نمونه‌اش را کمتر دیده‌اند اما در سینمای جهان این سبک فیلم‌ها بیشتر ساخته می‌شود و البته مخاطبان خاص خودش را نیز دارد.

 

«ایتالیا ایتالیا» که اولین نمایش خود را در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر تجربه کرد این روزها در ۲۷ سالن اکران عمومی شده و تا به حال نیز با استقبال خوب تماشاگران رو به رو شده است. سارا بهرامی و حامد کمیلی بازیگران اصلی این فیلم هستند که در نقش زن و شوهری جوان که در ابتدا زندگی آرامی دارند و بعد دچار بحران می‌شوند در فیلم مقابل دوربین رفته‌اند.

 

نکته جالب دیگر در «ایتالیا ایتالیا» پرداختن به پشت صحنه سینمای ایران است که قطعا برای مخاطب عام نیز جذابیت‌هایی دارد. کاوه صباغ‌ازده کارگردان و پدر ش مهدی صباغ‌زاده که تهیه‌کننده این اثر سینمایی است مهمان کافه خبر بودند و پاسخگوی سوالات ما درباره این فیلم شدند.

 

 به عنوان یک فیلمساز جوان که اولین فیلم بلند سینمایی‌تان را که فیلمی متفاوت هم بود کارگردانی کردید چقدر بستر فیلمسازی را برای جوان‌هایی مثل خودتان فراهم دیدید؟ فراهم بودن شرایط برای شما به دلیل اینکه پدرتان تهیه‌کننده فیلم اولتان بود برایتان اتفاق افتاد یا اگر اگر ایشان هم به عنوان تهیه‌کننده در «ایتالیا ایتالیا» حضور نداشتند باز هم این مسیر با شرایطی خوب برایتان مهیا بود؟

کاوه صباغ‌زاده: شرایط فیلمسازی اصولا سخت است، طبیعی است که اگر فیلمساز اول هم باشی این شرایط بیشتر سخت می‌شود، مخصوصا در ایران. فیلمسازی در همه جای دنیا سختی‌های خاص خودش را دارد ولی در ایران شاید برخی مشکلات بیشتر باشد. اما به نظرم متفاوت بودن فیلم ساخت آن را سخت‌تر نکرد. خود این پروسه سخت هست و خیلی فرق نمی‌کند که شما می‌خواهید چه بسازید. ولی قطعا اگر تهیه‌کننده دیگری پای این کار بود شاید فیلم به این راحتی ساخته نمی‌شد. البته منظورم این نیست که ساخت این فیلم کار راحتی بود، نه منظورم این است که می‌توانست سخت‌تر از این باشد.

 

آقای صباغ‌زاده شما به عنوان کارگردان و تهیه‌کننده سال‌هاست در سینمای ایران فعالیت می‌کنید، چقدر به این مسئله که شرایط و موقعیت باید برای فیلمسازهای جوانی مثل پسر خودتان که فیلم اولش را سال گذشته کارگردانی کرده باید فراهم شود و البته حمایت‌هایی هم برای شروع کارش از او صورت بگیرد؟ شما خودتان به صرف اینکه پسرتان کاوه قصد داشته چنین فیلمی را کارگردانی کند تهیه‌کننده کار شدید یا اگر کارگردان جوان دیگری هم بود این اتفاق می‌افتاد؟

مهدی صباغ‌زاده: برای کاوه هر اتفاقی می‌توانست بیفتد چون دو سال وقت و نیرویش را برای کار قبلی خودش گذاشت و با آزار و اذیت‌های مختلفی مواجه شد. تهیه‌کننده‌هایی که نتوانستند کمکش کنند و کارش را راه بیاندازند. دولت، منظورم فارابی است، کمکی به او نکرد، در صورتیکه وظیفه‌شان است که به فیلمسازهای اول کمک کند تا بتوانند فیلم خودشان را بسازند. این پروسه تا جایی ادامه پیدا کرد که خودش به این نتیجه رسید که فیلمنامه‌اش را عوض کند و فیلمنامه جدید را به من ارائه داد. درست است که نگاه ویژه من به کاوه به عنوان پسرم وجود داشت اما بحث کار و فیلمنامه هم مهم بود. آن زمان من دیگر به عنوان یک تهیه‌کننده به فلیمنامه نگاه می‌کردم، وقتی فیلمنامه را خواندم دیدم کاری خوب و تازه است. اما می‌دانستم اینکه کاوه چطور می‌خواهد آن را بسازد کار سختی است. من با اطمینانی که به کاوه داشتم می‌دانستم تمام تلاشش را برای ساخت یک کار خوب که در ذهنش است می‌کند. او سال‌ها دستیاری کرده بود، فیلم کوتاه ساخته بود و در نگارش فیلمنامه‌اش هم ادبیات خیلی خوبی داشت چون سال‌های سال مطالعه کرده بود. با توجه به همه این موارد و شناختی که از او داشتم سعی کردم امکانات را برای او فراهم کنم تا بتواند فیلم دلخواهش را بسازد. وقتی من فیلمنامه را خواندم و در جریان فضایی که کار قرار بود ساخته شود قرار گرفتم ولی واقعیت این است که نمی‌دانستم کار چه از آب در می‌آید. ته ذهن کارگردان را نمی‌شود خواند، من هم کلیات را متوجه شده بودم ولی چیزی از جزئیاتی که در ذهن کاوه بود نمی‌دانستم. البته کاوه اولین کارگردان جوانی نبود که من تهیه‌کننده کارش شدم، من قبلا هم با خانم بنی‌اعتماد که منشی صحنه من در فیلم «آفتاب‌نشین‌ها» بود در اولین فیلمش «خارج ار محدوده» کمکش کردم تا ساخته شد. به آقای سیامک شایقی به عنوان فیلمساز اول نیز ما کمک کردیم تا فیلمش را ساخت، همینطور ناصر غلامرضایی که فیلمش را ساخت ما به او کردیم.

 

البته این نکته را هم باید بگویم که شرایط امروز سخت‌تر از آن سال‌هاست و الان حداقل بالای یکی- دو میلیارد مخارج فیلم است که هزینه کمی هم نیست. همه اینها به کنار شرایط اکران هم الان سخت و پیچیده شده است. اما خوشبختانه کاوه با فیلم اولش توانست پرتاب خوبی رو به جلو داشته باشد. چون هم در جشنواره فیلمش مورد توجه قرار گرفت و هم حالا که زمان اکران عمومی فیلم است مردم استقبال خوبی از آن می‌کنند.

 

«ایتالیا ایتالیا» ژانر متفاوتی دارد که نمونه‌اش در سینمای ایران نیز کم است، آیا می‌توانیم این فیلم را یک کمدی رمانتیک بدانیم؟

کاوه صباغ‌زاده: بله، کمدی رمانتیکی که فانتزی هم دارد.

 

چقدر فکر کردید که ساخت چنین اثری در این ژانر و با این حال و هوا ریسک است؟

کاوه صباغ‌زاده: ما از ابتدا می‌دانستیم که ساخت چنین فیلمی ریسک است. اما هر چه جلوتر می‌رفتیم و به عوامل فیلم اضافه می‌شد و تعداد دوستان پشت صحنه بیشتر می‌شد به واسطه گفتن آنها و اشاره‌هایی که به این ریسک می‌کردند احساس می‌کردیم ریسک بزرگتری را می‌خواهیم انجام دهیم. مدل فیلم «ایتالیا ایتالیا» به گونه‌ای بود که یا باید دل را به دریا می‌زدیم و این کار را می‌ساختیم، یا قیدش را می‌زدیم چون با محافظه کاری نمی‌شد ریسک کرد. نظر همه عوامل این بود که یا فیلم خوبی می‌شود یا به شدت فیلم ضعیفی از آب در می‌آید و اصلا آن چیزی که ما می خواهیم نمی‌شود و فیلم مضحک و خنده‌دار ( به معنی خنده دار بد) می‌شود. اما از همان ابتدا هم تصمیم گرفتیم که این ریسک را انجام دهیم و خیلی نگران چیزی نباشیم. هر چند که همیشه نگران هم بودیم ولی سعی کردیم مخافظه کاری را کنار بگذاریم و کارمان را انجام دهیم.

 

این روحیه ریسک‌پذیری‌تان به دلیل سن و سال‌تان است که جوان هستید یا اینکه اساسا معتقدید در عالم فیلمسازی باید دل را به دریا زد تا به نتیجه دلخواه‌ برسی؟

کاوه صباغ‌زاده: به نظرم هر دوی این مواردی که شما اشاره کردید تاثیر دارد، مثلا من اگر بیست سال بزرگتر از سنی که الان دارم داشتم شاید این ریسک را نمی‌کردم و یک مقدار محتاط‌تر قدم برمی داشتم. اما از سوی دیگر به نظر من سینما ریسک است و اگر شما بخواهی فیلم متفاوت‌تری بسازی باید ریسک بیشتری کنی. ولی بهتر است وقتی می‌خواهی فیلم متفاوت را تجربه کنی آن را خیلی گران تمام نکنی که یک مقدار بیشتر مراقب هزینه‌های تولیدش باشی. این را هم از این جهت می‌گویم چون مشخص نیست در زمان اکران چه بازخوردهایی می‌گیری.

 

پس به خاطر جمع و جور کردن هزینه‌های تولید بود که در بازیگری سراغ سوپراستار نرفتید و از بازیگرهایی استفاده کردید که برای مخاطب سینما چندان شناخته‌شده نیستند؟

کاوه صباغ‌زاده: نه راستش به این دلیل نبود ولی از اول دلم نمی خواست با سوپراستار کار کنم و از همان ابتدا هم دنبال بازیگر خیلی چهره نبودم. دنبال دو تا چهره ساده و معمولی می‌گشتم تا بیننده احساس همذات پنداری بیشتری با آنها کند، هم پس زمینه ذهنی زیادی از آنها نداشته باشد، نقش مشابه بازی نکرده باشند. راستش خودم هم خیلی حوصله سر و کله زدن با سوپراستارها را نداشتم. خود فیلم به اندازه کافی سخت بود دیگر حوصله اینکه دو تا سوپراستار هم داشته باشم که زیر سایه آنهاهم قرار بگیرم و مدام با آنها کلنجار بروم را نداشتم. سوپراستارها معمولا عادت هایی دارند که من حوصله‌اش را ندارم و ترجیح می‌دادم به جای درگیر شدن با این حواشی تمرکزم کاملا روی فیلم و کارگردانی آن باشد. به همین دلیل تاکید زیادی داشتم بازیگرهایم خیلی چهره نباشند مخصوصا بازیگر نقش دختر (برفا).

 

ولی فکر کنم پدرتان به عنوان تهیه‌کننده نظر دیگری داشتند، چون معمولا تهیه‌کننده‌ها برای تضمین بازگشت سرمایه‌شان هم که شده از حضور سوپراستارها استقبال می‌کنند. آقای صباغ‌زاده نظر شما در این رابطه چه بود؟

مهدی صباغ‌زاده: همانطور که کاوه خودش هم توضیح داد او دوست داشت با یکسری جوان با خودش نزدیک و همفکر بودند کار کند. در نتیجه بیشتر افراد را هم خودش انتخاب کرد و من هم دخالت چندانی نمی‌کردم. البته بیشتر بچه‌ها هم با هم دوست بودند. من هم چند نفری از آنها را می‌شناختم و با هم همکاری‌هایم هم داشتیم. درباره بازیگر زن فیلم چون من قبلا هم بازی سارا بهرامی را دیده بودم و پیش از این فیلم هم در فیلم کوتاه کاوه بازی کرده بودم و به نظرم خوب هم ظاهر شده بود با او موافق بودم. اما درباره بازیگر مرد کاوه ابتدا سراغ گزینه‌ای رفته بود که بیش از حد ریسک بود و من با انتخابش موافق نبودم. بعد از صحبت‌هایی که با هم داشتیم خودش هم به این نتیجه رسید که می‌تواند گزینه بهتری را برای این نقش داشته باشد و حامد کمیلی را انتخاب کرد. بازیگر قبلی حتی تا پای گریم هم آمد اما بعد تصمیم دیگری گرفته شد. تنها دلشوره من هم در کار همین بود که خوشبختانه برطرف شد. به هر حال هر کاری ویژگی های خودش را دارد و کاوه هم بر اساس آنچه که در ذهنش بود نمی‌توانست گلزار و الناز شاکردوست را برای این دو نقش بیاورد.

 

کاوه صباغ‌زاده: البته گزینه اولی که من انتخاب کرده بودم نابازیگر بود.

 

سارا بهرامی چندی پیش در تلویزیون سریال داشتند و بیشتر به عنوان چهره‌ای تلویزیونی شناخته می‌شوند، حامد کمیلی هم با وجود اینکه پیش از این در سینما بازی کرده بود اما باز هم در بین مخاطبان نلویزیون بیشتر شناخته ‌می‌شود. ضمن اینکه مخاطبان سینما به دلیل حضور او در یک فیلم در سینما خاطره چندان خوشی از او نداشتند و حتی تا مدتها جبهه و موضع‌گیری‌های تندی هم نسبت به او داشتند. نگران بازخورد و تاثیر منفی حضور او در فیلمتان نبودید؟

کاوه صباغ‌زاده: راستش چرا، اوائلش نگران بودم ولی ما دنبال دو بازیگر می گشتیم که بتوانند فول تایم و به طور کامل در اختیار فیلم باشند. بازیگرهای دیگری که سراغشان می‌رفیتم و با آنها صحبت می‌کردیم این شرایط را نداشتند چون اصولا الان بازیگرها عادت کردند با چند فیلم همزمان قرارداد می‌بندند. به همین دلیل خیلی‌ها اصلا حاضر نمی‌شدند این نقش را قبول کنند و گزینه‌های ما هم محدودتر می‌شد. بزرگترین حسن این دو نفر این بود که عادت نداشتند دو کار را با هم قبول کنند. توانایی‌های سارا را قبلا می‌شناختم و می‌دانستم که بازیگر خوبی است، حامد را زیاد نمی‌شناختم ولی حس کردم و در او دیدم که تصمیم گرفته هم در خودش و هم در افکار عمومی تغییری ایجاد کند. شاید حامد تنها بازیگری بود که از اینکه این همه خودش را بشکند استقبال کرد. واقعا هم فیلم را متعلق به خودش می‌دانست و کاملا در اختیار کار بود. فکر می‌کنم بازخوردهای منفی که از قبل وجود داشت آنقدری که من فکر می‌کردم به فیلم لطمه می‌زند نزد، یعنی اصلا این اتفاق نیفتاد.

 

در سینمای خودمان شاید کمتر فیلمی در این ژانر ساخته شده باشد اما در سینمای جهان فیلم‌های زیادی در این فضا ساخته شده و این ژانر حتی جزو ژانرهای پرطرفدار سینمای دنیا هم به حساب می‌آید. چقدر تحت تاثیر فیلم‌هایی بودید که در این ژانر ساخته شده بود؟

کاوه صباغ‌زاده: هیچ وقت فکرش را نمی‌کردم که بتوانم فیلم کمدی یا حتی شاد بسازم چون خودم هم خیلی روحیه‌اش را ندارم و تصورش را نمی‌کردم علاقه و استعدادی هم در این زمینه داشته باشم. ولی بیننده فیلم‌های این مدلی بودم و دوست هم داشتم اما باز هم فکرش را نمی‌کردم خودم فیلم این سبکی بسازم. نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که یکدفعه این حجم انرژی وارد فیلم شد. قطعا همه‌اش بخاطر من نبوده و یک بخشی‌اش بخاطر عواملی بود که در فیلم حضور داشتند و البته انرژی خود بازیگران. شاید یک بخشی از این قضیه به این دلیل بود که بازیگرها اینجا بازی نمی کردند و در نقش خودشان بودند و همین طبیعی بودن برای بیننده باورپذیر و جذاب بود. من تا لحظه‌ای که فیلمنامه را می نوشتم فکر نمی‌کردم چنین اتفاقی برای فیلم بیفتد.

 

در این فیلم که اولین فیلم بلندتان هم هست چقدر به ذهنیت اولیه‌ای که داشتید رسیدید؟

کاوه صباغ‌زاده: شاید بتوانم بگویم ۵۰ درصد، فکر می کنم اگر قرار بود همه آنچه که در ذهن من است عینا پیاده و اجرا فیلم خیلی فیلم عجیب و غریبی می‌شد. ضمن اینکه خیال و حتی آنچه که روی کاغذ می‌آید با آن چیزی که در واقعیت وجود دارد و قرار است ساخته شود خیلی فرق دارد. موقع نوشتن معمولا همه چیز را ایده‌آل می‌بینیم ولی در عمل ممکن است همه آن اتفاق‌ها و شرایط امکانپذیر نشود. فکر کنم فیلمسازی پیدا نمی‌شود که بگوید من ۱۰۰ درصد آن چیزی که در ذهنم داشتم را توانستم عینا پیاده و اجرا  کنم و آن را بسازم، حداقل من سراغ ندارم.

 

در نیمه اول فیلم ما فضای بسیار شاد و سرزنده‌ای می‌بینیم، قاب‌بندی ‌ها هم کاملا پر از نشاط هستند. در واقع لحظات شیرین و کمدی هم در فیلم زیاد است. این فضا چقدر نشات گرفته از جوی است که در سال‌های اخیر بر سینما حاکم شده و باعث شده مردم روی خوش بیشتری به فیلم‌های کمدی نشان دهند؟ البته قصدم مقایسه فیلم شما با یکسری کمدی‌ها که تکلیفشان مشخص است نیست.

کاوه صباغ‌زاده: بله، خیلی زیاد. من شخصا سینما را اول از همه سرگرمی  می‌بینم، در کنار سرگرمی شما می‌توانی هر پیام و مفهومی که می‌خواهی به بیننده منتقل کنی را هم داشته باشی. ولی جنبه اول از نظر من سرگرم کنندگی‌ آن است. بیننده پول می‌دهد به سینما می‌آید و انتظار دارد دوساعت سرش گرم شود، نهایتا چند چیز هم یاد بگیرد. من همیشه دوست داشتم فیلمی بسازم که مخاطب داشته باشد. ترجیح می‌دهم حتی اگر قرار است فیلم پرمخاطب خاص هم می‌سازم همه نوع مخاطب خاص را جذب کند و فروش قابل قبولی داشته باشم. برای همین یه این جنبه سرگرم‌کننده بودن خود داستان خیلی اهمیت می‌دادم برایم مهم بود قصه جذابی را تعریف کنم که بیننده از اول تا آخر همراه‌اش شود. در نیمه اول فیلم خیلی سعی کردیم پلان‌هایمان حرکت یا به قول شما نشاط داشته باشد. نیمه دوم هم به تناسب قصه ساکن‌تر بود چون خود آدم‌های قصه هم به وضعیت ساکنی رسیده بودند. البته خیلی مراقب بودیم در نیمه دوم فیلم هم باعث کسالت مخاطب نشویم یا آن جنبه سرگرم کنندگی فیلم کم نشود.

 

فیلم در طول مدتی که تماشاگر آن را دنبال می‌کند با وجود اینکه در نیمه دوم ملایم‌تر می‌شود اما از ریتم نمی‌افتد، ولی در نسخه‌ای که در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، مدت زمان فیلم به نظر طولانی بود. خودتان هم به این مسئله قائل بودید که تصمیم گرفتید برای اکران عمومی آن را کوتاه‌تر کنید؟

کاوه صباغ‌زاده: تدوین فیلم خیلی طولانی شد و یک بار هم تدوینگرمان را عوض کردیم و در واقع فیلم دوبار تدوین شد. ما زمان کافی برای اینکه بتوانیم فیلم را تدوین کنیم، یک هفته - ده روز از آن فاصله بگیریم و دوباره آن را ببینیم نداشتیم. دو روز بعد از اینکه تدوین فیلم تمام شد ما باید نسخه نهایی را تحویل دفتر جشنواره می‌دادیم و به همین دلیل آن موقع فرصت کار دیگری حتی صدا گذاری مجدد و تصحیح رنگ را هم نداشتیم. من نگران بودم با یکسری از حذفیات فیلم از نظر موضوعی لطمه بخورد. در واقع جشنواره فیلم فجر برای این می‌دیدم که هزار یا دو هزار نفر فیلم را می‌بینند و درباره آن نظر می‌دهند. جشنواره فیلم فجر هم به نظرم خیلی جای پر اهمیتی نیست، جایی است که بیشتر آدم‌ها جمع می شوند و نظر می‌دهند. آنجا می‌شود نظرسنجی کرد و ایرادات و اشکالات را فهمید. البته نسخه‌ای که ما به هیات انتخاب دادیم ۱۲۵ دقیقه بود، نسخه‌ای که در جشنواره نمایش داده با توجه به فرصت دو هفته‌ای که داشتیم و اصلاحاتی روی نسخه اولیه انجام دادیم ۱۱۳ دقیقه شد و نسخه‌ای اکران عمومی شد ۱۰۲ دقیقه است. من خودم به لحاظ سلیقه‌ای همچنان نسخه ۱۲۵ دقیقه‌ای را بیشتر دوست دارم چون آن نسخه شخصی‌تر است. ولی چون فیلم برای تماشاگر ساخته شده من نمی‌توانم بگویم سلیقه شخصی من باید در آن باشد.

 

در نیمه دوم به دلیل اتفاقی که در قصه می افتد فضای فیلم کاملا آرام‌تر و ریتم آن ملایم‌تر می‌شود. در واقع همه چیز برخلاف نیمه اول می‌شود. به نظر می‌رسد این موضوع باعث شده انسجام فیلم کمی دچار تزلزل شود، چرا نخواستید جلوی این اتفاق را بگیرید؟

کاوه صباغ‌زاده: با حرف شما موافقم، ولی تمهید ما از اول این بود که این اتفاق بیفتد و حتی توی ذوق بخورد.

 

خب این مسئله فیلم را دچار دوپارگی می‌کند...

کاوه صباغ‌زاده: بله، دقیقا می‌خواستیم فیلم دوپاره شود. از ابتدا من اصرار داشتم حوادث، اتفاقات و زندگی این آدم‌ها خیلی شبیه زندگی واقعی باشد. در زندگی واقعی آدم‌ها هم یکدفعه همه چیز بهم می‌ریزد و از این رو به آن رو بشود یا همه چیز ساکن شود. تصادف، مریضی، مرگ و ... از قبل خبر نمی‌کند و همه چیز به یکباره پیش می‌آید. خیلی برای من بود که این اتفاق در فیلم هم بیفتد و بدون هیچ اطلاع قبلی یک دفعه همه چیز تغییر کند. همانطور که حال شخصیت‌های فیلم در ابتدای قصه خیلی خوب است، ولی نیمه دوم چون رابطه‌شان دچار سکته شده، همین حس و حالشان هم کاملا به بیننده منتقل شود، همانطور که حال خوبشان هم به آنها منتقل شده بود. به نظر خودم شاید حال و هوای نیمه دوم توی ذوق خیلی‌ها خورده اما در نهایت باعث نشده که آن را پس بزنند. البته این قضیه می‌توانست باعث شکست یا اتفاق خیلی بدی شود ولی ما چون در همه چیز ریسک کرده بودیم در روایت هم همین کار را انجام دادیم. کاری که شاید استاندارد سینما هم نباشد، استاندارد سینما به قول شما ماجرا را یک مقدار هم سطح می‌کند، پله نمی‌گذارد که قصه زمین بخورد ولی ما می‌خواستیم بیننده این لحظه را هم تجربه کند.

 

چقدر از فضای ایتالیایی فیلم نشات گرفته از علاقه خودتان به ایتالیا بوده؟

کاوه صباغ‌زاده: خیلی زیاد، البته نه همه آنچه که در قصه می‌بینیم ولی موارد زیادی علاقه خودم هم بوده. مثل علاقه به موسیقی، زبان و ادبیات ایتالیایی جزو علاقه‌مندی‌های خودم بوده.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • 11
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش