جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۵۸ - ۱۳ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۳۲۷۵
فیلم و سینمای ایران

نقدی بر فیلم «ایتالیا ایتالیا» به کارگردانی کاوه‌صباغ‌زاده

فیلم ایتالیا ایتالیا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

در میان انبوهى فیلم افسرده و در سینمایى که تا فرق سرش در رئالیسم عبوس اجتماعى غرق شده، «ایتالیا ایتالیا» یک تجربه متفاوت و فیلمى سرحال و پرنکته است که خارج از جریان‌هاى رایج در محیط سینما، مسیر خودش را باز مى‌کند و قواعد خودش را مى‌سازد.

 

داستان درباره زندگى یک زوج جوان است که شادى‌ها و غم‌هایشان رنگى متفاوت دارد و در دل یک موقعیت دشوار لحظه‌هاى عجیب‌وغریبى را تجربه مى‌کنند. فیلم فضایى فانتزى دارد و کارگردان از تمام مصالحى که سینما مى‌تواند در اختیار یک فیلمساز قرار دهد استفاده کرده تا داستان ساده‌اش را جذاب و درگیرکننده پیش ببرد؛ از موسیقى گوش‌نواز تا ترکیب‌هاى بدیع رنگ و نور و حرکت، همه عناصر در اختیار روایت داستان‌ هستند و دو شخصیت اصلى مثل نمایشگرانى که روى صحنه مى‌ایستند و برنامه اجرا مى‌کنند، زیر نور متمرکز پروژکتورها قرار دارند. همه‌چیز به این دو نمایشگر اصلى، این زوج جوان، یعنی نادر و برفا بستگى دارد و نه‌تنها قصه را دغدغه‌هاى این دو پیش مى‌برد که حتى جهان فیلم نیز از دل خیال‌ها، آرزوها و حسرت‌هاى این دو بیرون آمده است.

 

آمیختگى تلخى و شیرینى و اضافه‌کردن چاشنى طنز به یک موقعیت نوعا تلخ و دشوار، باعث شده الگویى شبیه «زندگى زیباست» روبرتو بنینى در سراسر فیلم حاکم شود: موقعیتى کشنده و سخت که فقط در جهان متفاوت فیلم از آن سلب اعتبار مى‌شود و تلخى دهشتناکش را با نوعى شیرینى خیالى تلطیف مى‌کنند. ارجاع‌هاى متعدد سینمایى، از «‌هامون» مهرجویى تا همین «زندگى زیباست» و نیز ارجاع‌هاى ادبى متعدد باعث شده فیلم قدرى شلوغ به نظر برسد ولى در نگاه‌هاى بعدى و به‌خصوص وقتى فیلم براى بار دوم و سوم دیده مى‌شود مى‌توان نظم و منطق درونى سکانس‌ها را بهتر درک کرد. «ایتالیا ایتالیا» فیلمى ریزبافت و پرجزئیات است که از قطعات بصرى و صوتى فراوانى تشکیل شده و حفظ انسجام این اجزا، خود امتحان سختى براى فیلمساز بوده است.

 

تدوین دقیق و فکرشده فیلم هم به کمک حفظ انسجام آمده و ریتم دلپذیرى ایجاد کرده، اما همه این امتیازها زیر سایه یک انتخاب اشتباه، کمى کمرنگ شده است. کارگردان با اضافه‌کردن خرده‌داستان‌هایى که به نظرش جالب مى‌آمده فیلم را به دو پاره خوب و متوسط تقسیم کرده و عملا روند مناسب داستان را از بین برده است. انتقال نقطه تمرکز درام از شخصیت نادر (حامد کمیلى) به شخصیت برفا(سارا بهرامى) باعث شده زاویه روایت در اواخر فیلم تغییر کند و بحران زوج جوان به بحران زن جوان تبدیل شود و این تغییر موضع، چیزى به فیلم اضافه نمى‌کند.

 

بازى‌هاى خوب و دوئت ماهرانه کمیلى و بهرامى، جزو امتیازهاى فیلم است، اما براى سارا بهرامى باید امتیاز مضاعفى در نظر گرفت؛ بازیگرى با قابلیت‌هاى فیزیکى و حسى گسترده که تسلط چشمگیرى روى بازى با اجزاى صورتش دارد و هر حس پیچیده‌اى را با ظرافت در چهره‌اش بازتاب مى‌دهد. «ایتالیا ایتالیا» جز این‌که فیلم سرخوش و چشم‌نوازى است و با رنگ، موسیقى، حرکت و تصویرسازى، حال تماشاگرانش را خوب مى‌کند، این برگ برنده را هم دارد که اولین حضور جدى یک بازیگر تواناست.

 

«ایتالیا ایتالیا» از سازنده‌ای با ذهن سرشار از ایده و علاقه‌مند به رویکرد ماکسیمالیستی و آشنا با سینمای معاصر و دوست‌دار جلب مخاطبان انبوه با جذابیت‌‌های داستانی و ساختاری خبر می‌دهد. سازنده‌ای که عشقش به سینما و شناختش از این عرصه را همان نیم‌ساعت ابتدای فیلم به حدی ثابت می‌کند که می‌توانیم با خیالی آسوده از ظهور فیلمسازی سینمابلد بگوییم که باید منتظر فیلم‌های بعدی‌اش بنشینیم.

 

نترسید! قصد نداریم بگوییم فیلم پس از نیم‌ساعت افت می‌کند و از نفس می‌افتد. اتفاقا پس از گذشت یک‌سوم ابتدایی فیلم، تنها چیزی که کار دست فیلم‌ساز می‌دهد، دقیقا همین ذهن پر ایده است. او پیوسته برگ‌های تازه رو می‌کند و اصلا همین‌که به‌محض خواندن داستانی تلخ و تیره از جومپا لاهیری، نه‌تنها فکر نکرده باید جهان فیلمش را در همه ابعاد به این سمت ببرد، بلکه جسورانه برای روایت این قصه، دنیایی شوخ و شنگ و به ظاهر متضاد آفریده، ستودنی‌ است. پس مشکل ایده‌ها چیست؟

 

یک‌بار داستان و داستانک‌ها را مرور کنیم؛ مردی علاقه‌مند به زبان و فرهنگ ایتالیایی که از جایی به بعد می‌فهمیم مجموعه‌ای چندجلدی درباره فرهنگ ایتالیا نوشته و منتظر مجوز چاپش است، زنی سینماگر که می‌خواهد فیلم اولش را بسازد، باردار می‌شود و فرزندش مرده به‌دنیا می‌آید و از آن پس حتی توان نزدیک‌شدن دوباره به شوهرش را نمی‌یابد. این وسط فانتزی‌های مرد و فلاش‌بک‌های متعدد به ناگفته‌ها و رخدادهایی مثل چگونگی مطلع‌شدن مرد از جنسیت فرزند و گفت‌وگوهای شبانه این زوج را هم می‌بینیم. جدا از این‌ها، فیلم ارجاعاتی به سینمای ایران و «هامون» نیز دارد. بنایی با این میزان مصالح، پیش از بالارفتن نیازمند یک پی‌ریزی حساب‌شده است.

 

عیبی ندارد اگر یک فیلم چند داستان هم‌عرض را با اهمیت‌هایی ‌یکسان روایت کند، اما ظاهرا این‌جا علت اصلی رفتار زن، زایمان ناکامش است. سخنرانی پایانی‌ او درباره دلایل تصمیمش، ارجاعی پیوسته به آن اتفاق دارد، اما... ما در مقام مخاطب تنها نشانه‌ای که از این بحران در فیلم دیده‌ایم، جدایی عاطفی زن و شوهر بوده و باقی اعصاب‌خردی‌ها و جدال‌ها یا ریشه در مسائل کاری این زوج داشته‌اند یا در اتفاق‌ها و بحث‌های ناگهانی مثل آمدن پدر مرد یا طرح مسئله خیانت. درواقع در پایان فیلم می‌فهمیم باید کدام قصه را جدی‌تر می‌گرفتیم.

 

باز هم هیچ ایرادی ندارد و اصلا لازم است که قصه شاخ و برگی بیابد، اما باید تفاوتی باشد بین شاخ و برگ با افزوده‌ای که می‌توان به‌راحتی حذفش کرد‌؛ مثلا آن روایت مفصل و هنرمندانه نیم‌ساعت نخست درباره زبان و فرهنگ ایتالیایی دقیقا چیست؟ از کارکردش نمی‌پرسیم. از دوامش حرف می‌زنیم؛ یعنی اواخر فیلم، کل آن ماجرای ایتالیا کجاست؟ فیلمساز بودن زن و مشکلاتش در دریافت مجوز فیلم اول و نامه اعتراضی‌ و اشاره‌اش به ساخت فیلمی به نام «ایتالیا ایتالیا» این وسط چه می‌کند؟

 

صادقانه بگویم که تمام این قصه‌ها هم شیرین و پذیرفتنی روایت می‌شوند ولی در هم ادغام نمی‌شوند. فیلم بیش از آن‌که شبیه یک بنای معمارانه باشد، فوران مهارنشدنی آتشفشان را تداعی می‌کند. فوران گدازه‌هایی که به‌مرور تمام شاه‌راه‌ها، میان‌برها و مسیرهای فرعی را می‌پوشانند و منظره‌ای می‌آفرینند که زیباست، اما نمی‌توان به آن نزدیک شد. به‌همین دلیل آن نیم‌ساعت نخست، از سوی منتقدان زیادی تحسین شده است. آن‌جا راه‌هایی پیش پایمان می‌گسترند که بعید می‌دانیم از آن‌ها دست خالی بازگردیم و جهانی شکل می‌گیرد که نمی‌توانیم به آن امید نبندیم.

 

می‌گویند در مقام نقد نباید برای فیلمساز تعیین تکلیف کرد اما «ایتالیا ایتالیا» فیلم خوبی ا‌ست که می‌توانست خیلی عالی باشد. هم سازنده‌اش نشان می‌دهد که ظرفیت ساخت فیلمی عالی را دارد و هم ظرفیت‌های خود فیلم بسیارند. پس این را نه به‌عنوان تعیین تکلیف که واقعا در مقام یک افسوس می‌گویم؛ اگر دنیای نیم‌ساعت نخست فیلم ادامه می‌یافت، اگر فیلمساز در ادامه، دردهای شخصی‌اش را درباره مشکلات ساخت فیلم اول وارد این جهان نمی‌کرد، اگر مسیرهای اصلی و فرعی مشخص می‌شد، یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌های سینمای ایران را می‌دیدیم.

 

بگذارید حالا روراست‌تر بگویم؛ ته دلم آرزو می‌کردم کل فیلم بشود داستان پسری که عشق زبان و تاریخ ایتالیاست و گرچه در تهران امروز پرسه می‌زند، اما در جهان ذهنی‌اش (مثل سکانس تیراندازی در رستوران) در دنیای موسیقی، اپرا، ادبیات و سینمای ایتالیا سیر می‌کند و رابطه عاطفی‌ و مسائل کاری‌اش تحت‌الشعاع همین فانتزی ذهنی قرار می‌گیرد. کاوه صباغ‌زاده با توانی که در کارگردانی از خود نشان داده، می‌توانست و هنوز هم می‌تواند داستانی چنین لاغر را به فیلمی جذاب و درجه‌یک تبدیل کند. برای «ایتالیا ایتالیا» غلتیدن به ورطه ملودرام و تبدیل‌شدن به بیانیه و دردنامه دشواری ساخت فیلم اول، حیف بود.

 

همان هامونی که فیلم خود را وام‌دارش می‌داند، به گفته مهرجویی، پیرو حال بد او پس از طلاق از نخستین همسرش پیش از انقلاب نوشته شده است. دردی که رسوب کند و اثر بگذارد، ناخواسته و ناخودآگاه در روایت هر داستانی خود را نشان می‌دهد. غیر از این با هیچ مدل مونولوگ و روایتی نمی‌توان شعاری یا زائده‌بودنش را پوشاند. (بگذریم که اساسا این بحث فیلم اول برای بسیاری از مخاطبان فیلم ملموس هم نیست.) حرف آخر این که کاش یا فیلمنامه با حساب‌وکتاب بیشتری نوشته و سهم هریک از رخدادها در آن تعیین می‌شد یا فیلمساز، پشت پا زنان به هرچه حسابگری‌ است، شخصیت اصلی‌ را با دنیای ذهنی‌اش به گوشه‌وکنار زندگی می‌برد و یک پرسه‌گردی طنازانه سینمایی را پیش روی ما می‌گذاشت. «ایتالیا ایتالیا» بین این دو رویکرد در نوسان است و دقایق انتهایی هم اصلا انگار هردو را فراموش می‌کند و طومار تمام قصه‌های خودش و انتظارها و رؤیاهای ما را با یک مونولوگ درهم می‌پیچد. نه، این قرارمان نبود!

 

 

asemandaily.ir
  • 9
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش