جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۲۴ - ۰۱ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۰۱۳۷
فیلم و سینمای ایران

کارگردان فیلم سینمایی آذر:

خودم را فمینیست نمی‏دانم، به هیچ وجه!

محمد حمزه ای بیشتر به عنوان برنامه‌ریز و دستیار کارگردان در سینما و تلویزیون شناخته می شود. او در بیش از سی فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی با فیلمسازانی چون ایرج کریمی، فرزاد مؤتمن، محمدحسین لطیفی، حجت قاسم‌زاده اصل، علیرضا امینی، سعید ابراهیمی‌فر و … همکاری داشته‌است. حمزه ای همچنین درکارنامه هنری خود کارگردانی بیش از بیست فیلم کوتاه، نیمه بلند و تلویزیونی را به ثبت رسانده و جوایز متعددی از جشنواره‌ها دریافت کرده‌ است. او سال گذشته با کارگردانی فیلم سینمایی «آذر» اولین فیلم بلند سینمایی خود را با تهیه کنندگی نیکی کریمی ساخت. همکاری ای که البته در زمان تولید و حتی اکران به دور از حاشیه هم نبوده است. به هر حال او همیشه در فیلمسازی سعی کرده تا حرفی برای گفتن داشته باشد و به گفته خودش تلاش کرده است قصه ای را روایت کند که رویکرد اخلاقی و انسانی داشته باشد و تجربیات او در جایی به «آذر» رسیده است.

 

به بهانه اکران فیلم سینمایی «آذر» که این روزها سومین هفته اکرانش را می گذراند و از فروش قابل قبولی برخوردار است، با محمد حمزه ای به گفت و گو نشستیم.

 

آذر فیلمی با دغدغه های زنانه در قالب ترسیم یک قهرمان زن است. در شناخت این دغدغه ها به عنوان یک کارگردان مرد و ارائه تصویری واقعی از یک زن شاغل چطور عمل کردید تا نتیجه ایده آل باشد؟

-این سوالی است که این روزها زیاد از من پرسیده می شود. من از این منظر به «آذر» نگاه نمی کنم، چون می بینیم که کارگردان آذر یک مرد است، نویسنده و کسی هم که فیلمنامه را بازنویسی کرده مرد است. آذر قصه اش را در قالب یک قهرمان زن تعریف می کند، ولی مسئله اش صرفا زنان نیست. موضوع آذر یک بحث اخلاقی است و نظراتی که در قصه مطرح می شود، فراجنسیتی است. کسی نمی تواند بگوید اتفاقی که برای آذر می افتد و اتفاق چالش برانگیزی که آذر در آن گیر می کند، مختص یک زن است. اگر از منظر اخلاقی به آن نگاه کنیم ممکن است برای یک مرد هم اتفاق بیفتد. به خاطر همین فکر می کنم آذر بیش از آن که دغدغه مسائل پیرامون زنان را داشته باشد، مسئله آن رویکرد اخلاقی این موقعیت در این اجتماع را دارد. به هر حال کاراکتر آذر در یک چالش قرار می گیرد. چالش آن هم این است که اگر ما در چنین موقعیت سخت و پیچیده ای قرار بگیریم، چقدر اجازه داریم اخلاق را زیر پا بگذاریم و برای رهایی خودمان از سلامت رفتاری و اجتماعی یک فرد دیگر مایه بگذاریم. من آذر را این گونه می بینم.

 

فیلم در بخش هایی از قصه، تصویری مردسالارانه از جامعه و محیط شهری نشان می دهد که به نظر می رسد به سمت دیدگاه فمینیستی گرایش پیدا می کند. آیا با این مسئله موافقید؟

-به هر حال ما باید قبول کنیم در جامعه ای زندگی می کنیم که توانایی و قدرت عمل آقایان نسبت به خانم ها بیشتر است. این را نمی توانم رد کنم، ولی ارائه تصویری فمینیستی در «آذر» را اصلا قبول ندارم. این ها تفاسیری است که از حاشیه به متن آمده است. کسی که برچسب فمینیستی روی آذر می زند به نظرم تعریف فمینیسم را به خوبی نمی داند. به واسطه اینکه قهرمان این قصه زن است، عامل بازدارنده این زن همجنس مخالفش است، نه همجنس خود. اگر کاراکتری طراحی می کردیم که آذر در چالشی با یک همجنس خود قرار می گرفت، در آنجا بیشتر متهم می شدیم که یک کاراکتر زن را زیر سوال برده ایم. در نتیجه با رویکرد فمینیستی این فیلم را نساختم و به هیچ وجه خودم را هم فمینیست نمی دانم.

 

در فیلم «آذر» تلاش شده تا کاراکتر اصلی یک قهرمان و زنی متکی به خود تصویر شود. با این وصف برای عینیت بخشیدن به این مفاهیم در فیلمنامه و فیلم خلاء هایی حس می شود که مثلا سوار موتور شدن به تنهایی در رسیدن به این تصویر کافی نیست. نظر خودتان در این خصوص چیست؟

-مسئله آذر موتور سواری نیست. همین که قهرمان قصه متکی به خودش است و مثل زنان دیگر عمل نمی کند، تصمیمی می گیرد که شرایط را برای رهایی همسرش فراهم کند – در این تصمیم گیری مغازه را به عنوان منبع درآمدش راه می اندازد و آدم ها را جمع می کند و سعی می کند همه شرایط را فراهم کند-،بیشتر کارکرد دارد تا اینکه جایی سوار موتور می شود. آنجایی که سوار موتور می شود، در شرایطی قرار می گیرد که ناگزیر می شود آن کار را انجام دهد. حال ما برای اینکه برای موتورسواری آذر عقبه ای در نظر بگیریم که مخاطب- از اینکه یک زن چگونه می تواند در جامعه ای موتورسواری زنان معمول نیست، می تواند سوار موتور شود، -حیرت زده نشود آن فصل ابتدایی فیلم را آوردیم که فارغ از فضای شهری این زن به موتور در کنار همسرش علاقمند است و موتور سوار می شود. مردانگی آذر در این است که در وهله اول تصمیم می گیرد کیان خانواده خودش را حفظ کند. منظور از مردانه نفس جنسیت نیست، نفس عمل است. آن موارد مسئله من و فیلم نیست. شاید این نکته ای را که می گویم نتوانسته باشم به خوبی در فیلم منتقل کنم که آن بحث دیگری است و توجیه نمی کنم، ولی من نگاهم به آذر همین است که عرض کردم.

 

در بخشی که مردی آذر را هنگام تحویل دادن غذا با زنی خیابانی اشتباه می گیرد، فیلم در مرز یک کمدی سیاه قرار می گیرد که با توجه به فضای درام فیلم، این سکانس به خوبی مدیریت شده و از فیلم بیرون نمی زند. با توجه به پیشینه شما به خاطر حضور در فیلم ها و سریال های طنز، علایق خود را در حوزه طنز چطور مدیریت کردید؟

-در فیلم اشاره مستقیمی به آن موقعیت و کارکتر  آن خانمی که آن آقا منتظرش است، نمی شود، ولی کنتراستی ایجاد می شود که این کنتراست باعث ایجاد موقعیت کمدی می شود. این کمدی هم رگه های خفیفی از جنس همان کمدی سیاه است که اشاره کردید. کاراکترها در موقعیتی کاملا جدی و ناخواسته قرار می گیرند و همین باعث می شود فضای متناقضی برایشان ایجاد شود. این در جای دیگری از فیلم، آنجایی که آذر به پیرمردی می رسد هم وجود دارد. همان طور که همه بسیار جدی درباره شخصیت اصلی فیلم اظهارنظر می کنند، آن پیرمرد هم بر اساس نگاه خودش، بسیار جدی اظهارنظر می کند و این موقعیت  ایجاد می شود که در لحظه از مخاطب خنده می گیرد. این جریان چندان به اینکه پیشتر چند کار طنز داشتم، مرتبط نیست. این طنزها به فراخور قصه ایجاد شد. به خاطر دارم زمان پیش تولید با احسان بیگلری که درباره فیلمنامه صحبت می کردیم، این فضاها در فیلم گنجانده شد تا بتوانیم از میزان یکدستی و تلخی قصه بکاهیم.

 

فیلم در زمان ساخت با حاشیه هایی در رابطه با اختلاف شما با تهیه کننده مواجه بود که گویا اخیرا هم در زمان اکران تداوم یافته است. همچنین ویدئویی هم در صفحه اینستاگرام خودتان گذاشتید که در لفافه به این موضوع اشاره کردید. اگر ممکن است در این باره توضیح دهید تا ابهامات رفع شود. 

-شاید حواشی که زمان تولید ایجاد شد از بیرون وارد فیلم شده بود. به نظرم درباره حواشی ای هم که اکنون بوجود آمده است به اندازه کافی صحبت شده است. من اگر بخواهم اظهارنظر کنم ممکن است منجر به یک داستان جدید شود که ترجیح می دهم راجع به آن صحبت نکنم و امیدوارم آن چیزهایی که بناست گفته شود در زمان دیگری عنوان شود. من وظیفه حرفه ای وکاری ام این است که در این مقطع تا جایی که بتوانم و در اختیار من باشد، از سلامت اکران در این تورنمنت نفسگیر محافظت کنم.

 

برای کارهای بعدیتان آیا دوباره سراغ ساخت درام خواهید رفت یا ساختن فیلم طنز را امتحان می کنید؟

-مجموعه دوستان و اهالی این حرفه و یا رسانه که بعضا مرا هم می شناسند و بسیاری از کارهای کوتاه و بلند مرا دیده اند، می دانند در مجموعه کارهایم فیلم هایی بوده که اصولا همه آنها یک بیس ابتدایی مشترکی داشته اند؛ یعنی تلاش کرده ام قصه ای را روایت کنم که رویکرد اخلاقی و انسانی داشته باشد. این گذشته من بوده که در جایی به «آذر» رسیده است. آینده را خیلی نمی توانم پیش بینی کنم. نمی دانم اگر شرایط به شکل دیگری برایم رقم بخورد، من هم روزی فیلم کمدی بسازم یا خیر. ولی اگر فضا، طوری باشد که بتوانم برای ادامه حیات حرفه ای، خودم تصمیم بگیرم، ترجیح می دهم فیلمسازی در حوزه درام و یا ملودرام را ادامه دهم. این مبنی بر این نیست که فیلم کمدی را دوست ندارم. کمدی توانایی و تسلط خاصی می خواهد. آدم هایی را می خواهد که از جنس خود آن باشند و بلد آن کار باشند. من تاکنون فیلمسازی در این حوزه را تجربه نکرده ام و نمی دانم اگر به آن سمت بروم چقدر موفق خواهم بود.

 

تا امروز از فروش فیلمتان راضی بوده اید؟

-آذر ماه، فصل مناسبی برای اکران «آذر» نبود. با توجه به ترافیکی که در نمایش فیلم ها وجود دارد، حتی فیلم های کمدی هم که اکنون می فروشند، در جاهایی تحت الشعاع این فیلم ها قرار می گیرند و رقم های خودشان را هم بالا و پایین می کنند. چون تعداد سالن های محدودی داریم. در نتیجه  شرایط هم به گونه ای است که ذائقه مردم به سمت فیلم های کمدی-مثل چند سال پیش- رفته است. فیلم هایی از جنس فیلم های من که مسئله ای را مطرح می کند -و نیاز است درباره این مسائل کمی تأمل کرد، زمان می برد مخاطب با این جنس فیلم آشنا شود- تا بخواهد به مرحله مطلوب برسد، زمان خود را به واسطه محدود بودن تعداد سالن ها از دست می دهد. با این حال من فکر می کنم در حال حاضر با توجه به اینکه هفته اول تبلیغات و تیزر تلویزیونی نداشتیم و تیزرهای تلویزیونی ما از هفته دوم آغاز شد و یک سری تبلیغات محیطی و شهری برای آذر فراهم شد، فروش بدی نداشته و به نسبت فیلم های دیگری که اکنون روی پرده است بهتر فروخته، ولی برای من راضی کننده نیست. تصورم بر این است آذر اگر در شرایطی بهتری اکران می شد بی شک می توانست فروشی بهتر از این داشته باشد، چون فارغ از این ماجراها به زعم من این فیلم ظرفیت ارتباط با توده خانواده ها را دارد.

 

 

 

 

  • 9
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش