جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۴۷ - ۰۴ شهریور ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۶۰۰۸۱۵
فیلم و سینمای ایران

چند نکته درباره «تنگه ابوقريب»؛ یک فیلم متفاوت جنگی

فیلم تنگه ابوقريب,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

«نقد» منصفانه و سازنده حق منتقدِ مطلعِ صاحب‌نظر و بادانش است که مناسبات خارج از ساخت یک فیلم به‌مثابه یک اثر هنری را، بر انتخاب کلمات و عبارات خود تاثیر نمی‌دهد. ازاین‌رو این مطلب که «نقد فیلم» نیست هیچ مواجهه‌ای با «نقد کردن» به معنای انتخاب سره از ناسره و ارائه تحلیل برای اعتلاء دیدگاه تماشاگر و فیلم‌ساز و جلوگیری از جعل و تقلب و درنهایت کمک به لذت بردن هرچه بیشتر از فیلم‌ها ندارد؛ اما با آن رویه‌ای که مفهوم نقد فیلم را برای مطالب خود به عاریت می‌گیرد و در تنظیم و کولاژ مطالب با سوءاستفاده از این واژه، حواشی را بر اصل و متن تحمیل و محاط می‌کند و با این پوشش، تمناهای شخصی یادداشت و گزارش مواجب طلبانه خود را در متن می‌گنجاند؛ و گاهی آن‌چنان نازل و بی‌کیفیت و پراشتباه و مشحون از اطلاعاتی نادرست و در نگاهی خوش‌بینانه با اغلاطی ناشی از بی‌دقتی و یا کم‌دقتی و با اعتمادبه‌نفس فراوان، به این اقدام غلط همت می‌گمارد؛ در راستای دفاع از واژه «نقد» مشکل دارد.

 

حال که به دلیل هم‌زمانی با فقدان هنرمند منزه «عزت‌الله انتظامی» بزرگ، مخاطبان فعال رسانه‌های رسمی و غیررسمی با انواع ارجاعات و یادآوری‌ها به کارنامه و عملکرد او مواجهند، ناگزیر این دیالوگ فیلم «خانه‌ای روی آب» به ذهن یادآور می‌شود که: «این روزها بخل و حسادت و تنگ‌نظری شغل دوم همه مردمه!»

 

نگارنده ناگزیر است از خود سئوال کند که اگر «تنگه ابوقریب» ساخته نمی‌شد چه مشکلی و از چه کسی رفع می‌شد؟ و چه کسی آرام می‌گرفت؟ آن‌هم در سینمایی که فیلم‌های توصیه‌شده میلیاردی که در سا‌ل‌هایی خاص توسط ناکارآمدترین مدعیان فیلم‌سازی، به‌صرف «خودی بودن» و از «بچه‌های جبهه و جنگ بودن» ساخته‌شده، حتی بخش کوچکی از جامعه بچه‌های جنگ را هم قانع نکرد که به تماشای فیلم بروند تا شاید حداقل پول طراحی و چاپ پوسترهای فیلم بازگردد؛ و باز این سئوال که آیا اطلاق واژه «سفارشی بودن» به یک فیلم دلیلی برای فروکاستن از کیفیت و غنای اثر است؟ هرچند در ادامه تاکید خواهد شد که به‌زعم نگارنده «تنگه ابوقریب» به دلایلی متقن فیلمی سفارشی به معنای رایج آن محسوب نمی‌شود.

 

اما برخی گزارش نویسان خبری که خود را فارغ از حداقل نیاز به کمی جستجوی لازم در این زمینه که ذات فعالیت در این رشته است می‌دانند و تک‌نگاری نویسانی که دلایل خبث طینت‌شان لو رفته است، در ابتدا باید تاریخ سینمای خود را شناخته و بعد به سفارش دادن‌ها و گرفتن‌ها خرده بگیرند. مهم این است که در طی فرآیند این نوع فیلم‌سازی چه نتیجه‌ای حاصل می‌شود. قبل از ورود به این مناقشه، با یادآوری تاکید قبلی، به‌صراحت ادعای سفارشی نبودن «تنگه ابوقریب» درجای خود باقی است؛ یعنی سفارش «موسسه اوج» که وظیفه هزینه از بودجه عمومی کشور برای ساخت فیلم جنگی با اهداف یک‌نهاد نظامی مشخص و قدرتمند به آن محول شده، نیست.

 

باید یادآوری کرد قبل از ساخت این فیلم، تهیه‌کننده آن، فیلمی با عنوان «ویلایی‌ها» را تولید کرده بود که فیلم‌نامه‌اش دوازده سال به نیت گرفتن بودجه‌های آن‌چنانی در دیگر دفاتر سینمایی بلاتکلیف می‌چرخید؛ اما سرانجام «ویلایی‌ها» توسط «سعید ملکان» از بخش خصوصی پروانه ساخت گرفت و سهم شراکت بنیاد فارابی در آن نیز، هم تمایل بنیاد و هم طبق عرف رایج تولید فیلم‌های اول و از وظایف این نهاد بوده که متاسفانه در حین تولید تا اکران فیلم به آن تزریق نشد. حتی تا یک سال پس از پایان اکران فیلم نیز! مبلغ قابل‌توجهی از سهم‌الشراکه از طرف آن نهاد به این فیلم تزریق نشد و نهایتا ملکان ناگزیر شد تا با قبول حقوق مختلفی که غیر از اکران عمومی فیلم وجود دارد، ضرر شراکت را جبران کند. هرچند و اما این فیلم در مصاحبه‌های مختلف چه بسیار به دادِ کارنامه و عملکرد مسئولین آن نهاد رسید!

 

اما «تنگه ابوقریب» به روش دیگری تولید شد. کیفیتِ سابق «سعید ملکان» مسئولین «موسسه اوج» را بر آن داشت تا به دلیل اطمینان بیشتر از حصول نتیجه مطلوب، با وسوسه همکاری با او کنار بیایند. درهرصورت ملکان «خودی» محسوب نمی‌شد و آن‌ها باید پاسخ «خودی» ها را هم می‌دادند؛ اما ملکان هیچ‌کدام از طرح‌های پیشنهادی و کارگردانان تحمیلی آن‌ها را نپذیرفت و «موسسه اوج» را به یاد رویدادی که سی سال در ناگفته‌ها حبس شده بود، یعنی حماسه «تنگه ابوقریب» که دغدغه قدیمی‌اش بود انداخت و بهرام توکلی را نیز به‌عنوان کارگردان معرفی کرد.

 

اتفاقی که لابد برای «موسسه اوج» یک ریسک سازمانی محسوب می‌شد. پافشاری زیادی نیز از سوی ملکان در کار نبود. چراکه او تمایل به کناره‌گیری از همکاری را، در غیر این صورت، خیلی راحت مطرح کرده بود. اتفاقی که قطعا بسیاری از سینماگران مدعی این عرصه را خوشحال می‌کرد. درواقع «تنگه ابوقریب» سفارش سعید ملکان به «موسسه اوج» و تحت ضمانت او بود. او سال‌ها آرزوی ساخته‌شدن ماجرای «تنگه ابوقریب» و شرح رشادت بازمانده گان «گردان عمار» توسط هر تهیه‌کننده دیگری را هم داشت و چه نهادی غیر از «موسسه اوج» بايد این مسئولیت را به گردن می‌گرفت؟ و او نیز مشوق می‌بود. شاید متخصصان خود خوانده تصورشان این است که برای مثال «وزارت آموزش‌وپرورش» باید برای ساخت این فیلم اقدام می‌کرد! هر چند دو فيلم نامه جنگي ديگري نيز در اولويت كاري ملكان قرار داشت كه فعلا آنها را بنا به دلايلي كنار گذاشته است.

 

نگارنده ناگزیر است مروری برنهادها و سازمان‌های سفارش‌دهنده و یا حمایت‌کننده مالی در طول تاریخ سینمای ایران داشته باشد و گمان دارد ذکر چند مثال از قبل و بعد از انقلاب کافی است که اثبات کند یک فیلم از هر نهادی تامین مالی شود مهم این است که درنهایت چه اثری و با چه نگاه و رویکردی ساخته می‌شود. آیا کسی نیست که نداند «گاو» محصول وزارت فرهنگ و هنر و «آرامش در حضور دیگران»، «چشمه»، «طبیعت بیجان»، «در غربت»، «زنبورک»، «شازده احتجاب»، «اوکی مستر»، «مغول ها»، «باغ سنگی» و «دایره مینا» با سرمایه‌گذاری تل فیلم که از موسسات معروف متعلق به رادیو و تلویزیون ملی ایران بود ساخته‌شده‌اند و عمده این فیلم‌ها در زمره فیلم‌های ضد جریان اصلی، روشنفکرانه و همراه با نگاهی انتقادی نیز بوده‌اند که حتی در مواردی مثل «آرامش در حضور دیگران» و «دایره مینا» به توقیف هم منجر شدند.

 

از طرفی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» متعلق به وزارت آموزش‌وپرورش نیز در آن دوره محل فعالیت بسیاری از فیلم‌سازان مطرح با ویژگی‌های ذکرشده بود که حتی در خصوص عباس کیارستمی تا فیلم «کلوزآپ» نیز ادامه یافت و کسی پاسخ دهد که نسبت این فیلم با کودکان و نوجوانان در چیست؟ در ضمن مدیریت و سرمایه‌گذاری‌های «شرکت گسترش خدمات صنایع فیلم ایران» در امر تولید برخی فیلم‌ها نیز به‌راحتی قابل تحقیق‌اند.

 

در پس از انقلاب نیز تولیدات متعدد، متنوع و حتی غیرایدئولوژیک، اما باهدف رشد توان تکنیکی و روایی و آزمودن عرصه‌های جدید در تاریخ سینمای ایران و نیز سرمایه‌گذاری روی فیلم‌سازان جوان و تازه‌نفسی چون مسعود جعفری جوزانی، کیانوش عیاری، رسول ملاقلی‌پور، رخشان بنی اعتماد و کارگردانانی که در سینمای آزاد فیلم‌های کوتاه می‌ساختند، با حمایت نهادهایی چون «موسسه امور سینمایی بنیاد مستضعفان و جانبازان»، «حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی»، «بنیاد سینمایی فارابی»، «گروه تلویزیونی شاهد» و حتی «مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق» در تولید فیلمی مثل «عروس حلبچه»، نیز به‌راحتی برای یادداشت نویسان! و تک نگاران! قابل تحقیق است.

 

مهم این است که فیلم‌ساز از این امکان چگونه بهره برده و این فرصت را به ساخت چه فیلمی سوق داده است. آیا خودمُطلع پنداران عرصه ژورنالیسم سینمایی هیچ می‌دانند فیلم‌سازانی که ادعای مستقل بودن دارند با فیلم‌نامه‌هایی با برآوردهای عجیب‌وغریب بالای بیست میلیارد تومان در دست، یعنی بیش از چهار برابر فیلم شش‌میلیاردی «تنگه ابوقریب»، پشت درب اطاق مدیران موسسه‌ای که وظیفه‌اش ساخت فیلم جنگی است در انتظار تقاضای پاسخ مثبت‌اند؟! فیلم‌سازان بی‌دغدغه‌ای که بوی کباب به مشام‌شان خورده است و قطعا اگر این فرصت‌ها در اختیارشان قرار گیرد هدفی جز مال‌اندوزی در پی ندارند.

 

این مطلب تلاش ندارد تا به برخی خرده‌هایی که به‌غلط به «تنگه ابوقریب» گرفته‌شده است و نه از قضا که به‌قصد، عموما مطالعه و بررسی‌شده‌اند و متاسفانه چیزی جز یکسری عبارات تکراری که قابل الحاق به هر مطلبی تحت عنوان نقد هر فیلمی هستند، پاسخ دهد. این‌که این روایت متاثر کننده حتی ضد «جنگ و جنگ آفرینی» قهرمانانی خلق کند که هم مخاطب جدی و حرفه‌ای و هم مخاطب عام را ازنظر عاطفی درگیر خود کنند و آن‌وقت ابراز شود که چون این فیلم نتوانسته فرد و فردیت بسازد پس نتوانسته آدم بسازد؛ چیزی به سواد منِ مخاطب بیننده یا شنونده این اظهاراتِ در قالب نقد نمی‌افزاید.

 

این ایراد که تلاش شده تا صحنه‌های جنگی فیلم شبیه هالیوودی‌ها شود و این در حالی است که هم‌صحبتی نگارنده با چند کهنه سرباز و رزمنده قدیمی روشن ساخت که اگر امکانات بیشتری در اختیار فیلم و تیم سازنده‌اش قرار می‌گرفت و «موسسه اوج» فیلم را در تقابل با آن فیلم عزیزکرده دیگرش قرار نمی‌داد، حماسه ابوقریب حتی از این‌که دیده‌ایم دهشتناک‌تر بوده را چگونه باید پذیرفت؟ این‌که فیلم «بیگ پروداکشن» نامیده شود اما به هزینه تولید شش میلیارد تومانی آن در مقایسه با هزینه تولید دو تا سه‌میلیاردی یک فیلم شهری/آپارتمانی در سینمای ایران توجهی نشود، به کار بردن کلمه «بیگ پروداکشن» را به یک کنایه تبدیل می‌کند؛ اما از طرفی نشان می‌دهد هزینه «تنگه ابوقریب» بیشتر به نظر میرسد و این ناشی از توانایی‌های تهیه‌کننده فیلم است. حال این تناقض‌ها را چگونه کنار هم بگذاریم؟

 

آیا توقع این‌که کارگردانی توانایی خود و تیم اش را در اجرای کم‌نظیر یک پلان جنگی چهارونیم دقیقه‌ای از هراسِ متهم به خودنمایی کردن و به رخ کشیدن تکنیک اش در محاق قرار دهد تا به تکنیک زدگی متهم نشود، مضحک‌ترین استدلالی نیست که می‌شد شنید و یا خواند؟

 

این فیلم یک روایت امروزی و به‌اصطلاح به‌روز شده است که به بهانه یک اتفاق مهم، بخشی از تاریخ جنگ ایران و عراق را نشان می‌دهد. نگارنده خود از نسلی است که می‌داند واژه «دفاع مقدس» بعد از جنگ ابداع‌شده و اساسا آن هنگام کسی حرف از دفاع نمی‌زده و شعارها همه پر از «جنگ! ... جنگ!» بوده و از ترکیب «جنگ تحمیلی» در ادبیات سیاسی استفاده می‌شده و دفاع تا فتح خرمشهر و یا با نگاهی خیلی ارفاقی تا زمان صدور قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت که در ۲۹ تیر سال ۱۳۶۶ برای پایان دادن به جنگ صادرشده معنا داشته است.

 

باآنکه این قطعنامه مفصل‌ و ازنظر ضمانت اجرایی قوی‌ترین قطعنامه شورای امنیت در مورد جنگ ایران و عراق بوده ‌است و پیشتر از سوی عراق پذیرفته‌شده بود، ولی یک سال بعد و به فاصله پانزده روز بعد از سقوط هواپیمای ایرباس مسافربری به دست ناو وینسنس آمریکا، در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد. پذیرش این قطعنامه باآنکه به معنای پذیرش آتش‌بس از سوی ایران بود، ولی عراق به حملات خود ادامه داد و مجدداً داخل خاک ایران شد تا نقاط مهمی ازجمله خرمشهر را به دست بیاورد تا باقدرت بیشتری در مذاکرات حضورداشته باشد، اما موفقیتی به دست نیاورد و نهایتاً جنگ در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ پایان یافت.

 

ازاین‌رو «تنگه ابوقریب» نشان می‌دهد که چند روز مانده به قبول قطعنامه وضعیت ایران در جبهه‌های جنگ چگونه و قصد جدی عراق چه بوده است؟ و زمین بحث‌های امروزی در خصوص چرایی پذیرش قطعنامه را نیز در زیر متن این روایت نشان می‌دهد. نکته مهمی که متاسفانه از تحلیل‌ها دورمانده است.

 

نکته مهم پایانی این است که نگارنده سال‌هاست از انفعال غیرمنطقی ارتش در مقابل میزان نمایش حضورش در جبهه‌های جنگ و بخصوص در بخش‌های تخصصی نیروی زمینی، نیروی هوایی و نیز دریایی متعجب است. کافی است در اینترنت جستجوی ساده‌ای شود و در تعداد عملیات و نیز شهدای ارتش تأمل شود؟!

 

لحظه‌های جاه طلبانه

مصطفی جلالی فخر

تنگه ابوقریب، عینی‌ترین فیلم جنگی سینمای ایران است؛ سال‌ها پس‌ازآن که جنگ و روابط و حوادث و آدم‌هایش به حافظه دور جمعی ما بدل شده. ما دهه پنجاهی‌ها، آخرین نسلی بودیم که درگیر جنگ بودیم و واقعیت عینی آن را تجربه کردیم. این در حالی است که عده اندکی از نسل ما، رزمندگان آن جنگ بودند و بقیه از دوردستی بر آتش داشتند. اما درهرصورت، آتش شعله‌ور جنگ را که گاه تا موشک‌های فرود آمده در همسایگی‌مان نزدیک می‌شد، حس می‌کردیم. نسل‌های بعدی، این گذشته را با عنوان دفاع مقدس، صرفا در فیلم‌ها و کتاب‌ها و خاطرات پراکنده دیدند و شنیدند و بعید است که آن را به‌صورت ملموس درک کرده باشند.

 

تنگه ابوقریب، ملموس‌ترین فیلم جنگی است که در سی سال گذشته ساخته‌شده. در حدی که حتی برای دهه پنجاهی‌های جبهه نرفته نیز، بهت‌آور و ناباورانه است. یک آخرالزمان تمام‌عیار که خلق آرمان را با تمام وجود در دل آتش و گوشت و خون به نمایش گذاشته است. یک مواجهه ضروری باکسانی که تا آخرین لحظه و تاآخرین‌نفس، به مفهوم واقعی ایستادند. روایتی موقعیت محور که بیش از آن‌که به جذابیت سازی بر مبنای درام استوار باشد، به خلق عینی «لحظه»های جنگ می‌رسد و موقعیت به‌مثابه روایت را شکل می‌دهد. به جرات می‌توان مدعی شد که هیچ دقیقه‌ای از فیلم نیست که سروشکل جاه طلبانه ای نداشته باشد. می‌تواند کلیتی ایجاد کند که جزئیات موثرش را بدون نیاز به پررنگ‌تر شدن، به خاطر داشت.

 

اشتباه است که فکر کنیم کوبش فیلم صرفا به دلیل کیفیت تکنیکی جلوه‌های ویژه و فیلم‌برداری و صداگذاری است.این درست که تمام این اجزا توانستند استانداردهای جدیدی در سینمای ایران ایجاد کنند اما باورپذیری فیلم به آدم‌ها و موقعیت‌های آن است. و اتفاقا به نفع فیلم است که روایت کلاسیک ندارد و اوج و فرودی در کار نیست. اوج اثر فراتر از داستان، و درجایی رقم می‌خورد که آدم‌های هم‌طراز این کارزار، برای حفظ تنگه / وطن / آرمان به شکل فجیعی به خاک و خون کشیده می‌شوند.

 

فیلم را فقط یک‌بار و در جشنواره فیلم فجر دیدم و یادم هست در آخرش گریستم. از این‌که سال‌ها پیش چه جور مردانی و تا کجا برای شرافت سرزمین‌شان جان دادند و حالا کسانی که کاخ ریاست خود را بر پیکر خونین آن‌ها بنانهاده‌اند، چه بی‌شرافتی‌ها که نمی‌کنند. تنگه ابوقریب، این امکان را فراهم می‌کند که با هر میزان اعتقاد و علاقه یا کنجکاوی یا انتقاد و حتی خشم نسبت به جنگ / دفاع هشت‌ساله به تماشای تاریخی بنشینی که تا چند متری کنار شما جلو می‌آید و چاره‌ای جز احترام به آدم‌های روی پرده نخواهی داشت. تماشای فیلم، یک توصیه‌ لازم است.

 

علی علائی

 

etemadnewspaper.ir
  • 15
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش