چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴
۱۵:۱۴ - ۱۸ بهمن ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۱۰۴۵۳۱
فیلم و سینمای ایران

توجه: خطر لو رفتن قصه وجود دارد

نگاهی به فیلم «طلا»؛ از طلا گشتن پشیمان شده کارگردان!

فیلم سینمایی طلا,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
پرویز شهبازی که دلبسته مسائل اجتماعی مختص جوانان و فیلم نامه هایش گواه این مدعاست، بیشتر موارد مربوط به این قشر را مستقیم و یا غیر مستقیم به نگارش در آورده و دست کم دو فیلم امسال جشنواره ، «سال دوم دانشکده من» در مقام فیلم نامه نویس و فیلم خودش «طلا»، موید آن است که کماکان دلمشغولی این قشر ، موتیف کارهایش است.

طلا نیز بر همین اساس داستان چهار رفیقی است که در پی کسب و کار جدیدی هستند و در این رهگذر می خواهند به قول یکی از شخصیت ها، بیزینس خود را راه اندازی کنند. منصور و رضا و لیلی و دریا چهار نفری هستند که شراکتی قرار است سوپ فروشی ای دائر کنند. هر فردی فراخور دارایی اش پولی وسط می آورد. رضا از پدرش پول میگیرد، منصور ماشین اش را میفروشد، دریا پس اندارش را وسط می گذارد و لیلی هم همینطور. منصور به واسطه دریا از بانک تقاضای وام می نماید تا بدهی اش را به لیلی که به او قرض داده بود؛ پرداخت نماید.

 

منصور برادری دارد که دختری بیمار دارد و زنش ترکش کرده و گویا دریا نیز به طور دوستانه با منصور زندگی می کند و طبق جواب آزمایشگاه باردار نیز است. تا اینجای کار شهبازی هر چه نابهنجاری رفتاری و کرداری اجتماع است را در فیلم نامه اش گنجانده؛ از بیکاری منصور و برادرش از روابط ناموجه و غیر عرفی منصور و دریا و بیماری کودک در فیلم. و کار کردن مادر منصور ( سبری پاک گردن) . از طرف دیگر دریا در صرافی پدرش کار می کند و وقتی لیلی بدهی اش را از منصور که نتوانسته وامش را جور کند، می خواهد، به منصور پیشنهاد میدهد که در زیر زمین صرافی پدرش ، جایی که پدر، دلارهای قاچاق را پنهان کرده مبلغی بردارد (این هم معضل دیگر اجتماع که در اواسط فیلم گنجانده شد!) منصور دلاد را بر میدارد و پدر دریا افتاده نقش بر زمین و بر اثر این دزدی سکته میکند و بعدا مشخص میشود منصور او را کشته است !

 

دریا در پی منصور روانه میشود و او را در خانه پسر خاله اش که برادرش را در آن جای داده می یابد. حال داشته باشیم که زن برادر منصور نیز تقاضای طلاق داده و منصور از زبان برادرش میشنود که دوست پسر دارد و زیر سرش بلند شده(معضلی دیگر) و پیکی را که جلو دادگاه ها کارشان زاغ سیاه چوب زدنش است را مامور پاییدن زن برادر می کند. از طرفی دکتر معالج طلا برادرزاده منصور، به آنها میگوید که هزینه درمان طلا زیاد است و باید پول جور کنند. پیکی که مامور پاییدن زن برادر منصور است ادرس جایی را میدهد؛ منصور میرود و زن را در حال نظافت آپارتمانی می بیند! تا اینجا شهبازی هر چه خواسته در فیلم آورده و بازی های ضعیف هومن سیدی و نگار جواهریان و دیگران هم این پازل را تکمیل کرده اند.

 

پایانی بس قابل پیش بینی که فرار از کشور است هم به این کردارهای بی جواب ، افزوده میشود که اگر قرار است همه موارد مطروحه در فیلم به سرانجامی برسد این یکی به نقطه عزیمت خوبی رسیده است. شهبازی هر چند بیماری کودک را مخرج مشترک کردار ناصواب منصور قرار داده ولی نمی تواند و یا نمی خواهد پا را از این فراتر قرار دهد و مخاطب را درگیر امری می نماید که هیچ همذات پنداری با کاراکتری پیدا نمی کند. چه برای منصور که نوعی قربانی است چه برای طلا که قربانی عشقی نابهنجار است و چه برای سایر شخصیت ها… انگار «نفسی عمیق» می کشد نویسنده از این همه وارد کردن مسائل مختلف و خوشحال است که حتی از آهنگ خواننده پاپ نیز نمیگذرد و از تتو و غیره که به نحوی باید در فیلم نامه اش باشند.

 

نویسنده به مخاطب باج نمیدهد و شاید حق اش هم چنین باشد ولی مخاطب هم نمی تواند «دربند» مسائلی باشد که پایان محتوم آن از نیش «مالاریا« نیز دردناک تر است. شاید از طلا گشتن پشیمان شده کارگردان و مرحمتی هم نمیبیند که مس شود… !

 

ابراهیم عمران

 

banifilm.ir
  • 9
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش