جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۶:۰۶ - ۰۱ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۰۲۲۶
فیلم و سینمای جهان

نقد و بررسی فیلم کلاسیک غلاف تمام فلزی

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,فیلم غلاف تمام فلزی

سال ۱۹۸۰ کوبریک به تازگی فیلم “درخشش” را تمام کرده بود و فیلم به اکران در آمده بود. کوبریک در اوج دوران هنری خود قرار داشت و با “درخشش” عملا تمام ژانر‌ها را تجربه کرده بود و تقریبا در هر ژانری از درام، طنز و علمی تخیلی گرفته تا روانشناسانه و وحشت فیلم ساخته بود.

 

برای فیلم بعدی خود تصمیم گرفت تا با مایکل هِر، که نویسنده مطرحی در حوزه آثار جنگی بود و در آن سال‌ها با کتاب گزارش‌های خبری که درباره جنگ هند و چین بود مطرح شده بود، تماس بگیرد. به گفته مایکل هِر این دو حدود سه سال هر روز با هم تلفنی صحبت می‌کردند و کوبریک به دنبال فیلمنامه‌ای برای فیلم جدید خود می‌گشت تا باز هم به خشونت مورد علاقه خود این‌ بار در بستر جنگ بپردازد.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,فیلم غلاف تمام فلزی

مایکل هِر رمان موقتی ها اثر گوستاوو هسفورد یعنی “موقتی‌ها” را به او پیشنهاد داد که این پیشنهاد با موافقت کوبریک همراه شد. هسفورد نوشتن فیلمنامه را بر عهده گرفت و کوبریک هم به نظارت بر کار پرداخت. پس از آن کوبریک به مانند همیشه به پیدا کردن بازیگران مختلف که اصولا معروف نبودند پرداخت و از آن‌ها آزمایش گرفت.

 

در خلال این آزمایش‌ها بود که با لی ارمی (الحق و والانصاف پدیده‌ این فیلم!) آشنا شد و از او تست گرفت. در واقعیت لی ارمی قبلا حدود دو سال و نیم مربی تعلیمات نظامی تفنگ داران دریایی ویتنام بود و در سال ۱۹۶۹ به دنبال انفجار راکت از ناحیه کمر و دست دچار سانحه شد.

 

در سال ۱۹۷۶ در فیلم “اینک آخر الزمان” اثر فرانسیس فورد کاپولا نقش کوچکی را بر عهده گرفت و پس از آن نیز در فیلم‌های سینمایی کوچکی بازی کرد. کوبریک پس از دیدن تست او که پانزده دقیقه به افراد مختلف فحاشی کرد و آن‌ها را مورد تمسخر گرفت او را برای نقش مربی تعلیمات نظامی یعنی گروهبان هارتمن در فیلم خود انتخاب کرد.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,فیلم غلاف تمام فلزی

غلاف تمام فلزی دو نیمه‌ کاملا متفاوت دارد. یک نیمه‌ بی نظیر و یک نیمه نه چندان خوب. نیمه اول فیلم چنان جان دارد و چنان ریتم و ضرب آهنگ و کمدی فوق‌ العاده‌ای دارد که بلا شک اگر نیمه دوم فیلم هم مانند نیمه اول آن بود این فیلم می‌توانست به بهترین اثر کوبریک تبدیل شود.

 

به جرئت می‌گویم با اینکه فیلم کمدی نیست اما هیچ فیلمی در تاریخ نمی‌تواند مثل طنز نیمه اول غلاف تمام فلزی مخاطب را به خنده بیندازد. اما متاسفانه در نیمه دوم فیلم در سراشیبی سقوط می‌افتد و با اتمام کامل یک داستان، داستانی دیگر را شروع می‌کند که اصلا جذابیت قبلی را ندارد (جز در اواخرش که کمی جان می‌گیرد) و به نوعی از اوج طوفان به جایی ملال آور و خسته کننده پرتاب می‌شویم.

 

در ابتدا با بررسی نیمه اول فیلم شروع می‌کنیم. فیلم با صحنه‌ای از آرایشگاه شروع می‌شود که سربازان موهای خود را از ته می‌زنند و همگی آماده رفتن به پادگان نظامی می‌شوند. پس از این صحنه ما وارد پادگان نظامی می‌شویم و برای اولین بار با گروهبان هارتمن رو به رو می‌شویم.

 

این قسمت از فیلم جزو بی نظیرترین سکانس‌های کل فیلم است. هارتمن بسیار تندخوست و با همه سرباز‌ها مثل حیوان رفتار می‌کند. به آن‌ها فحاشی می‌کند و از هیچ چیز نیز ابایی ندارد. در همین سکانس ما برای اولین بار با سرباز جوکر (شخصیت اصلی کل فیلم) و سرباز پایل (شخصیت اصلی نیمه اول فیلم) آشنا می‌شویم. پایل سربازی بسیار چاق است که اصولا نه فیزیکش به سرباز بودن می‌خورد و نه شجاعت لازم برای این کار را دارد. او ترسو، بی انضباط و چاق است و هارتمن از تمام این خصوصیت‌ها تنفر دارد.

 

پس از آن سربازان به تمرین می‌پردازند، پایل از انجام ساده‌ترین حرکات نیز عاجز است و هارتمن نیز مرتب به او فحش می‌دهد و کتکش می‌زند تا بدود. این صحنه‌ها کمیک‌ترین لحظات فیلم است و حتی در اوج خشونت هارتمن نیز، تنبیهاتش با لحظاتی طنز (هر چند تلخ) برای مخاطب همراه است.

 

او سربازان را مجبور می‌کند که بر روی تفنگ‌هایشان اسم زنانه بگذارند، به آن‌ها عشق بورزند و شب‌ها با تفنگ خود به رختخواب بروند. هارتمن اعتقاد دارد که این تفکر از سربازان سلاح کشتار واقعی می‌سازد. به عقیده کوبریک با این کار سربازان تبدیل به ماشین‌هایی به احساس می‌شوند (شاید هم پرتقال‌هایی کوکی!) که به هیچ چیز مگر تفنگ خود احساس نخواهند داشت.

 

هارتمن جوکر را مسئول آموزش پایل می‌کند و از او می‌خواهد که تیراندازی، نظم و انظباط را به پایل آموزش دهد. پایل کم کم همه این‌ها را یاد می‌گیرد و به سرباز بهتری تبدیل می‌شود. در یکی از کلیدی‌ترین سکانس‌ها هارتمن یک شیرینی داخل چمدان پایل پیدا می‌کند و همه را جز او تنبیه می‌کند. در این سکانس که بسیار زیباست همه سرباز‌ها را می‌بینیم که تنبیه می‌شوند و پایل ایستاده بین آن‌ها شیرینی می‌خورد. هارتمن اعلام می‌کند که هر خطایی از پایل سر بزند او کل گروهان را تنبیه می‌کند.

 

این اتفاق نوعی وحدت جمعی بین سرباز‌ها برای تنفر جمعی نسبت به پایل به وجود می‌آورد. همان شب سرباز‌ها تصمیم می‌گیرند با صابون پیچیده شده لای حوله پایل را کتک بزنند. حتی جوکر نیز او را می‌زند. در واقع هارتمن با این کار تمام سرباز‌ها را مقابل پایل قرار می‌دهد و همه از او متنفر می‌شوند.

 

این اتفاق و فشار تمرینات باعث می‌شود پایل آرام آرام عقل خود را از دست بدهد. او حالا در تنهایی فقط با تفنگ خود صحبت می‌کند و به آن عشق می‌ورزد (همان چیزی که هارتمن از یک سرباز انتظار دارد). در سکانس پایانی این نیمه از فیلم جوکر، پایل را با یک تفنگ در مستراح می‌یابد.

 

هارتمن سر می‌رسد و از پایل می‌پرسد که چه غلطی می‌کند و شروع می‌کند به توهین به او. پایل نیز به او شلیک می‌کند و هارتمن را می‌کشد. سپس ماشه تفنگ را در دهان خود می‌گذارد و خود را نیز می‌کشد. نگاه جنون آمیز پایل در لحظات آخر قبل از مرگ خود بسیار زیبا و تاثیر گذار است.

 

فشار عصبی بیش از حدی که هارتمن به سرباز‌ها وارد می‌کند از آستانه تحمل سرباز ضعیفی مثل پایل عبور می‌کند و او را به جنونی می‌کشاند که دامان خود هارتمن را می‌گیرد. در واقع هارتمن تلاش خود را می‌کند تا از سربازان تحت امر خود انسان زدایی کند و آن‌ها را به ماشین‌هایی بی احساس تبدیل کند ولی غافل از این است که این ماشین بی عقل می‌تواند بر علیه خالق خود عمل کند و در نهایت نیز پایل که عقل خود را کاملا از دست داده است همین کار را می‌کند.

 

کوبریک در این نیمه از فیلم که در انتها بسیار تلخ و گزنده است با طنازی خاص خود در مقابل تبدیل کردن سربازان به حیواناتی بی اراده می‌ایستد و همان طور که در پرتقال کوکی از الکس برای باز پس گیری اراده‌اش حمایت می‌کند اینجا نیز سربازان را قربانی می‌داند.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,فیلم غلاف تمام فلزی

در نیمه دوم فیلم سرباز جوکر را می‌بینیم که حالا وارد ویتنام شده است و با کمک دوست عکاسش رافترمن به گزارش می‌پردازد. حالا جوکر وظیفه دارد که وقایع ناخوشایند و دردناک ویتنام را گزارش کند. آن‌ها راجع به یک گور دسته جمعی گزارش جمع می‌کنند و در بین راه با گروهی از سربازان برمی‌خورند.  در حین گشت زنی در محیط ناگهان تک تیز اندازی به یکی از آن‌ها شلیک می‌کند.

 

یکی از افراد برای نجات او می‌رود و تک تیر‌انداز او را نیز با تیر می‌زند. سرکرده این دسته سعی می‌کند با مقر فرماندهی تماس بگیرد تا شرایط وخیمشان را گزارش دهد اما او هم تیر‌ می‌خورد. همه افراد ترسیده‌اند. یکی از‌ آن‌ها سعی می‌کند ساختمان را دور بزند.

 

جوکر نیز از جلو حمله می‌کند و تک تیر‌انداز را می‌بیند. او یک زن است. در انتها رافترمن به او شلیک می‌کند. زن همان طور که به زمین افتاده است با التماس از آن‌ها می‌خواهد که راحتش کنند. جوکر این کار را انجام می‌دهد و با تیر او را خلاص می‌کند. کشتنی از روی ترحم! سپس در سکانس آخر فیلم گروه سربازان را می‌بینیم که در دل شب راه می‌روند و آواز می‌خوانند. در این نیمه به عینه مشاهده می‌کنیم که تمام تعلیمات به هدر رفته است.

 

جوکر نمی‌تواند کسی را بکشد و قادر به اقدام کردن در جنگ نیست و فقط می‌تواند صحبت کند. انگار هنوز کمی انسانیت در وجود او باقی مانده است و هارتمن موفق نشده است تا تمام آن را از بین ببرد. حتی وقتی که زن تک تیر انداز را می‌کشد این قتل از روی نفرت جنگ نیست و از روی انسانیت او را می‌کشد.

 

نیمه دوم فیلم تمرکز خود را روی شخصیت جوکر می‌گذارد و ما با شخصیت او و تناقضات درونی‌اش بیشتر آشنا می‌شویم. تناقضی که بین حرف‌هایش مبنی بر کشت و کشتار و در مقابل ناتوانی او در کشتن مشخص است. حتی روی لباس او علامت صلیب سرخ نقش بسته است و روی کلاهش نوشته : زاده شده برای کشتن! ما در این فیلم سربازان بی گناهی را می‌بینیم که هیچ کدام اطلاعی از ماهیت واقعی جنگ ندارند و فقط مجبور به کشتن هستند.

 

لوله تفنگشان به هر طرف که مافوقشان امر کند می‌چرخد بی آن که بدانند چرا و فقط مانند حیواناتی دست آموز می‌کشند. کوبریک در سه فیلم جنگی که ساخت نگاه ضد جنگی داشت که با راه‌های افتخار شروع می‌شود و با غلاف تمام فلزی به اوج گزندگی خود می‌رسد.

 

هرچند باز هم به تیرگی رمان اصلی فیلم نیست. در نسخه اصلی رمان موقتی‌ها که فیلم از آن اقتباس شده است جوکر شخصیت قوی‌تری دارد و در آخر هم قلب خود را دور می‌اندازد و به یک قاتل تبدیل می‌شود اما در فیلم شخصیتی نشان داده می‌شود که انسانیت در وجود او نمی‌میرد.

 

همین موضوع سبب بروز تناقضات و سرگشتگی اخلاقی وی در طول فیلم می‌شود و هر چقدر سعی می‌کند بین وجه جنگی خود و انسانیش تعادل برقرار کند نمی‌تواند. این نیمه از فیلم با این‌که ساختار خوبی ندارد اما از لحاظ محتوایی نگاه کوبریک راجع به عدم آگاهی سربازان و تناقضات جنگی را به خوبی در بستر فیلم نشان می‌دهد.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,فیلم غلاف تمام فلزی

فیلم از لوکیشن‌های جزیره پریس و ویتنام برخوردار بود. غلاف تمام فلزی تقریبا فیلم پر‌خرجی حساب می‌شد و کوبریک مجبور شد ۲۰۰ اصله نخل را برای بعضی صحنه‌ها از اسپانیا وارد کند و از ۵۰۰۰ مهاجر ویتنامی برای سیاهی لشگر استفاده کند. فیلم از لحاظ موسیقی نیز در سطح بالایی قرار دارد. موسیقی آخر فیلم نیز Paint It Black اثر گروه جاودانه سبک راک یعنی رولینگ استونز است که به فیلم‌ حال و هوای زیبایی بخشیده است.

 

غلاف تمام فلزی مانند اکثر فیلم‌های استنلی کوبریک دچار سانسور شد و انگار قرار نبود هیچ فیلمی از وی زیر تیغ سانسور نرود. در این فیلم نیز صحنه‌هایی مانند بریدن سر زن تک تیر انداز از نسخه نهایی فیلم که در ژوئن سال ۱۹۸۷ اکران شد حذف شدند. همچنین فیلم برای کوبریک از نظر مالی نیز یک موفقیت بود و هزینه ۱۷ میلیون دلاری آن با فروش ۳۰ میلیون دلار در پنجاه روز اول اکران جبران شد.

 

بازیگران فیلم کار خود را به نحو احسن انجام دادند. لی ارمی را می‌توان بهترین بازیگر فیلم دانست که با خشونت کلامی و بصری بی نظیر خود جان فوق‌العاده‌ای به نیمه ابتدایی فیلم بخشید. در سکانس‌های اولیه او یک نفس حرف می‌زند و توهین می‌کند و ریتم تندی به فیلمنامه می‌دهد.

 

در یک کلام لی ارمی بسیار عالی است و به حدی مهره مهمی در این فیلم بود که در پی تصادفش کوبریک ۵ ماه کامل فیلمبرداری را متوقف کرد تا او بهبود یابد. با این حال باز هم در برخی سکانس‌ها می‌بینیم که او یگ دستش را تکان نمی‌دهد.

 

وینسنت دون آفریو نیز در نقش پایل چاق بازی بسیار خوبی از خود به جا گذاشت. متیو مداین هم که پیش از آن در هیچ فیلم مشهوری بازی نکرده بود موفق شد پرتره نسبتا خوبی از جوکر ترسیم کند. به طور کلی کوبریک را می‌توان جزو بهترین کارگردانان تاریخ در حیطه‌ بازی گرفتن از بازیگرانش دانست به طوری که تقریبا در هیچ کدام از آثار او بازیگری نقش بدی ارائه نکرده است.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,فیلم غلاف تمام فلزی

غلاف تمام فلزی را می‌توان یکی از بهترین فیلم‌های جنگی تاریخ دانست. با این‌که نیمه دوم آن از لحاظ ساختاری چندان قوی نیست اما کلیت فیلم باز هم یک سر و گردن کامل از اکثر فیلم‌های این‌ ژانر که اسم در کرده‌اند بهتر است.

 

این فیلم چکیده سینمای جنگی کوبریک و عقیده ضد جنگ اوست که تمام فیلم‌های جنگی قبلی را نیز پوشش می‌دهد. کوبریک سمت سربازان است و این در فیلم کاملا مشخص است اما او به هیچ عنوان در جانبداری‌هایش افراط نمی‌ورزد. غلاف تمام فلزی شروعی بی نظیر دارد، در ادامه کمی سقوط می‌کند اما در پایان باز هم‌ اوج می‌گیرد.

 

 

cinema.gamefa.com
  • 12
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش