جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۱۶:۴۷ - ۱۷ فروردین ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۱۰۲۲۹۵
موسیقی

نگاهی به ترین‌های مارکت موسیقی داخلی در سالی که گذشت

طلا و تمشک ملودیک ٩٧

رویدادهای سال 97 موسیقی ایران,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

در سالی که گذشت اتفاقات خوب و بد در بازار موسیقی ایران کم نبود، اما اگر قرار باشد مهمترین ‏اتفاق موسیقایی ‌سال را معرفی کنیم، باید از حمید سعیدی موزیسین ایرانی به‌عنوان یکی از چهره‌‏های مهم موسیقی ایران یاد کنیم.این آهنگساز و نوازنده ایرانی سرپرست گروه  (‏Opium ‎Moon‏) بود و دومین ایرانی شد که توانسته جایزه گرمی را به خانه ببرد.‌ سال ٩٧ برای گروه‌ها و ‏نام‌های زیادی در مارکت موسیقی ایران، خوب به پایان رسید و گروه‌ها و اشخاصی هم   کم ‏فروغ یا بی‌فروغ بودند. در این گزارش با نگاهی به بازار موسیقی در ایران، تلاش کرده‌ایم مهمترین ‏پیروزی‌ها و البته شکست‌ها را بیاوریم.   ‏

 

مرتضی پاشایی دوم‎! ‎

‏(محسن ابراهیم‌زاده)‏

تهیه‌کننده یا استعدادیاب فرقی ندارد! هرچه می‌خواهید اسمش را بگذارید. آسانسور شهرت محسن  ابراهیم‌زاده را مهدی کُرد طراحی کرده. همان چهره‌‌ای که دست گذاشت روی مرتضی پاشایی و ‏جای خواننده مرحوم را چندماهه میان هواخواهان موسیقی پاپ باز کرد. انگار فرمول یک‌شبه ‏مطرح‌شدن دست او و تعداد محدودی از همکارانش باشد.آنها تبحرشان مطرح کردن صداهایی ‏است که ممکن است از سال‌ها قبل هم خوانده باشند، اما هنوز به نامی و نانی در بازار ‏عجیب‌وغریب موسیقی پاپ ایران‎ نرسیده باشند! ‎

 

محسن ابراهیم‌زاده سال‌ها قبل از آن‌که مهدی کرد در فضای مجازی با او آشنا شود و مقدمه یک ‏همکاری پرزرق و برق و پول‌ساز میانشان شکل بگیرد، می‌خوانده است. اما جوان متولد تربت‌حیدریه در ۳۱ ‏سالگی موقعیتی به‌دست آورد که شاید دو‌سال پیش هم فکرش را نمی‌کرد‎.

 

از‌سال ٨٨ سراغ آموختن فن خوانندگی رفت و بعد هم‌دست گذاشت روی یکی از ملودی‌های ‏ماندگار موسیقی پاپ ایران که سال‌ها پیش از او با صدای تورج شعبانخانی شنیده ‌شده بود:   «هنوزم ‏وقتی می‌خندی...»‏

 

این تلاش زودهنگام برای شهرت ناگهانی خواننده جوان کافی نبود. سال‌ها گذشت تا بعد از این‌که کنسرتی ‏ در کرج برگزار کرد، خواندن تیتراژ برنامه مهتاب شبکه تهران مقدمه‌ای شد برای سوارشدن ‏ابراهیم‌زاده بر آسانسور شهرت‎!‎

همان تیتراژ ویدیویی که اسمش «سال نو» بود کاری کرد که نامش بر سر زبان‌ها بیفتد و از ناکجاآباد ‏‏«مرتضی پاشایی ٢» صدایش بزنند.  در بازار موسیقی که شهرت‌های یک‌شبه دارد به یک رویه ‏تبدیل می‌شود، ابراهیم‌زاده تلاش می‌کند به همان سرعتی که مطرح‌شده فراموش نشود‎.

 

آتش‌بازیِ ابراهیم

‏(محسن چاووشی)‏

 از همان ابتدا با ترس بیگانه بود، حتی محبوبیت کم‌نظیرش در میان مخاطبان جوان موسیقی پاپ ‏باعث نشد که برای تجربه سبک‌های جدید دل به دریا نزند. روزگاری صدایش، تداعی‌گرِ نوای خواننده‌ای ‏غربت‌نشین بود، ولی خیلی زود راهش را جدا کرد. پچ‌پچ‌ها بسیار بود، می‌گفتند صدایش، دستگاهی ‏است! انزوا و دوری از رسانه را گره زدند با بیش از یک دهه امتناع از برگزاری کنسرت تا نتیجه ‏بگیرند که صدا، صدای خودش نیست. او اما در دنیای دیگری سِیر می‌کرد‎.‎

 

اما او که طی این سال‌ها آلبوم‌های متنوعی داشته در «ابراهیم»   به بلوغ رسید. آلبومی به معنای واقعی شمایلِ یک تفکر است. امیر ارجینی در میانه ‏راه دلخور شد و رفیقِ نیمه‌راه لقب گرفت اما هر چه گذشت، روح چاووشی و صفا بیشتر در هم چِفت ‏شد. دغدغه‌های چهل سالگی و جوگندمیِ خود را پیوند زدند و ققنوسِ «ابراهیم» را از دلِ آتش ‏بیرون کشیدند. صفا، هشت ترانه را سپرد به چاووشی؛ هشت ترانه منحصربه‌فرد و حتی عجیب. عباراتی ‏چون «بِبُر به نام خداوندت که لطف خنجر ابراهیم به تیز بودن احکام است»، «اما پسر شدم که تو را ‏آرزو کنم» و اشعار دو قطعه ممنوعه «تو در مسافت بارانی» و «گاو، اسب، انسانیم» سیمایی جدید از ‏محسن چاووشی به موسیقی ایران

نشان داد‎.‎

 

هنوز هم صبور است و فارغ از هیاهوی جهانِ پیرامونش. وقتی شعرِ مولانا را روی ‏سرش خالکوبی کرد، انگار باز هم پچ‌پچه‌ها برایش اهمیتی نداشت. روی سرش نوشت:   «خنک آن قماربازی که ‏بباخت آن چه بودش/ به نماند هیچش الا هوس قمار دیگر». انگار بعدش یَله کرد در خلوت و رفت ‏آلبوم بعدی‌اش را بسازد؛«قمارباز‎.»

 

ورژنِ دلپذیر آواز

‏(محمد معتمدی)‏

 همکاری با زنده‌یاد محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، مجید درخشانی و بسیاری دیگر از نامداران ‏موسیقی سنتی ایران نام محمد معتمدی را از سال‌ها قبل میان هواداران موسیقی سنتی بر سر ‏زبان‌ها انداخته بود. آوازخوان کاشانی در بسیاری از کشورها برای حضور در فستیوال‌های ‏موسیقی معتبر رفت. یکی از افتخاراتش در آن ‏دوره انتخاب به‌عنوان بهترین خواننده‌سال رادیو فرانسه بود. جایزه موسیقی «بابل مد» را به ایران آورد، اما خیلی‌ها اصلا خبردار هم نشدند. معتمدی در همه ‏آن سال‌ها هم خواننده موفقی در میان جوان‌های موسیقی ایرانی به حساب می‌آمد.

 

بااین‌وجود، ‏سالی که گذشت برای معتمدی خیلی توفیر داشت با سال‌های قبلش. می‌شود گفت آن‌قدر با خودش ‏سروکله زد تا بالاخره متقاعد شود شنوندگان امروز آواز با دیروزی‌ها خیلی فرق دارند. آنها نه آن‌قدر ‏حوصله دارند که بنشینند پای یک سازوآواز تکنیکی و نه حوصله شنیدن چهچهه‌های بلبلی و اوج و ‏فرود خواننده‌ای توانا، برایشان معنی بخصوصی دارد. معتمدی در‌سال ٩٧ با جرأت و جسارت تغییر ‏ژانر داد و حالا شده یک خواننده احتمالا پاپ. البته که آن‌قدر کارش را بلد بوده که آواز ایرانی را ‏بکند سنگ بنای خواندنش. حالا «لحظه گرگ‌ومیش» که از معدود سریال‌های پرطرفدار سال‌های ‏اخیر تلویزیون هم هست، اقبال عمومی را نصیبش کرده. ‎

 

او آن‌قدر کارش را بلد است که حتی وقتی ترانه‌هایش رنگ و بوی پاپ به خودشان می‌گیرند بازهم ‏برمدار موسیقی ردیفی می‌خواند؛ آن‌قدر خوب می‌خواند که نیازی نباشد برای جلب مخاطب دست ‏به هر کاری بزند.  در روزهای آخر سالی که گذشت هم معتمدی با همراهی فرید سعادتمند «حالا ‏که می‌روی» را روانه بازار کردند. آلبومی که تنها یک قطعه‌اش قبل‌تر در سریال «گرگ‌ومیش» ‏ارایه‌شده بود:  «حالا که می‌روی‎! ‎‏»‏‎

آوازِ ترانه

‏(روزبه بمانی)‏

 آقای ترانه‌سرا در سالی که گذشت، با «کجا باید برم» همه مخاطبانش را شگفت‌زده کرد. خیلی‌ها از ‏قبل روزبه بمانی را می‌شناختند. ترانه سال‌های اخیر موسیقی پاپ در داخل و خارج از ایران تا حد ‏زیادی وامدار سروده‌های مستحکم و عاشقانه اوست. پارسال اما روزبه بمانی با اولین آلبومش همه را ‏انگشت‌به‌دهان گذاشت‎.‎

او البته ١٣‌سال قبل برای نخستین‌بار با خواندن تیتراژ شب شیشه‌ای صدایش را به گوش هموطنانش ‏رساند. فاصله میان اولین ترانه‌ای که خواند تا مطرح‌ترین تک‌آهنگی که رسما منتشر کرد هم، کمتر ‏از ١١‌سال نیست. «کجا باید برم» نام ترانه‌ای است از او که علیرضا افکاری آهنگسازی‌اش کرد. ‏انتشار این قطعه به‌عنوان تیتراژ پایانی فیلم سینمایی «لاتاری» مقدمه‌ای شد برای قرارگرفتن بمانی ‏در مسیری جدید. این قطعه مگاهیت بر سر زبان‌ها افتاد و همکاری زوج موفق بمانی- افکاری را وارد ‏فاز جدیدی کرد. فروش آلبوم «کجا باید برم» خیلی بیشتر از آن چیزی بود که هر منتقدی ‏می‌توانست پیش‌بینی را بکند. با این ‌وجود روی جلد آلبوم هیچ اثری از نام آهنگساز نیست. ظاهرا ‏وزارت ارشاد مانع قید نام افکاری شده بود.‎

 

 در «کجا باید برم» خبری از نفرین معشوق نیست. ملودی و صدا و ترانه می‌سوزند و می‌سازند. در ‏‏«به من نگو عاشق» که یکی از قطعات جذاب آلبوم بمانی است، عاشق خودش را محاکمه می‌کند. ‏خودش را که توانسته یک روز بی‌معشوق زنده بماند و شاید خم به ابرو نیاورد. مدارا و لذت‌بردن از ‏خاطرات گذشته تجربه خوبی است در «کجا باید برم». تجربه‌ای که همصدای خواننده پیش‌روی ‏مخاطب قرار داده هم، تصویرسازی ترانه‌های آلبوم و البته ملودی‌های علیرضا افکاری است. بیراه نیست ‏اگر آلبوم روزبه بمانی را مهمترین آلبوم پاپ ‌سال ٩٧ بدانیم.‏

 

 پایان روزگار همایونی

(حامد همایون)‏

 ‏«قراردادی که با سیدحامد محمودزاده بسته‌ام، ١٠ساله است». محسن رجب‌پور در نشست محک ‏این را گفته بود.بلیت‌های کنسرت جوان شیرازی که حالا نامش شده بود حامد همایون، خیلی زود ‏و قبل از این‌که تعداد قطعات منتشرشده‌اش به ‌اندازه اجرای یک کنسرت برسد، یکی پس از ‏دیگری و در فاصله چند دقیقه فروخته می‌شد و خبر از ثبت رکوردهای جدیدی در «سولد اوت»‏شدن کنسرت‌ها می‌داد. محسن رجب‌پور به‌عنوان تهیه‌کننده و صاحب برند حامد همایون همان ‏روزها گفته بود که یک تاجر است و با هرکسی مواجه می‌شود، به این فکر می‌کند که چطور می‌تواند ‏از او پول دربیاورد. قصه حامد همایون هم ظاهرا همین‌طور بود؛ محصولی که باید از او پول درآورد.

 

‏سیدحامد محمودزاده‌ای که یک روزی در دوران خدمت سربازی وقتی داشت از کنار برج میلاد ‏می‌گذشت، منقلب شد و فریاد کشید؛ فریادی که شاید پشتش حسرت یا آرزوی خواندن در این برج ‏پنهان شده بود. او بالاخره پا به برج آرزوهایش گذاشت و کنسرتش را هم نه یک‌بار بلکه بارها در آن ‏برگزار کرد. به قول محسن رجب‌پور صاحب برند حامد همایون در ٥ماه نخست ‌سال ٩٦ این نام ‏‏٢٣٩ کنسرت را روی صحنه برد و قرار هم شده بود که این رکورد در کتاب گینس ثبت شود. ‏همایون اما در سالی که گذشت، دیگر رونق قبل را نداشت. انتشار چند آهنگ و موزیک ویدیوی ‏جدید هم نتوانست چندان کمکی به او کند برای بازگشت به صدرنشینی قبلی.   ‏اصلا شاید بهترین تعبیر برای معرفی حامد همایون رنگ‌سال باشد؛ رنگی که امسال مد می‌شود و ‏سال بعد نوبتش را به رنگ دیگری می‌دهد. راستی رنگ امسال چه بود؟!‏

 

رکورد دو برادر‎

(آرش و مسیح)‏

 رکورد کنسرت‌های موسیقی ایران در‌سال ٩٧ متعلق به دو برادر نوظهور است:  آرش و مسیح. ‏برادران تازه‌وارد  مارکت موسیقی پاپ مجاز، ٥‌سال است به‌صورت جدی کارشان را شروع کرده‌اند. ‏از‌سال ٩٢ وقتی خواننده‌های زیرزمینی به‌حساب می‌آمدند با «بیا بازم»، «هنوز همونم»، «خودتو ‏برسون» و «دیوونه وار» نامشان بر سر زبان‌ها افتاد. پخش موزیک ویدیوهایشان در شبکه‌های ‏ماهواره‌ای زمینه‌ساز شهرت سریع‌شان شد. بعد هم یکی از شناخته‌شده‌ترین تهیه‌کننده موسیقی ‏پاپ وارد عمل شد:   «محسن رجب‌پور‎!‎‏»‏

 

رجب‌پور که متخصص سرمایه‌گذاری روی چهره‌های مستعد موسیقی پاپ است هم تسلط برادران ‏عدل‌پرور را به موسیقی پسندیده بود و هم با توجه به سبک و سیاقی که آنها دنبال می‌کردند، ‏می‌دانست سرمایه‌گذاری روی آرش و مسیح برایش آورده مالی قابل‌توجهی خواهد داشت. حالا دو ‏برادر رکورددار برگزاری کنسرت در سالی که گذشت به‌حساب می‌آیند‎.

 

‏«بیا بازم» معروف‌ترین و پربازدیدترین آهنگ مسیح و آرش‌ای پی حالا ورد زبان بخشی از مخاطبان ‏نوجوان و جوان آنهاست. «تو که نیستی پیشم»، «چه قشنگ»، «آرومه دل» هم شناخته‌شده‌ترین ‏کارهای دو برادر بعد از ورود به مارکت مجاز به‌حساب می‌آیند‎

.‎

آنها علاوه بر آهنگسازی کارهایشان، ترانه را هم خودشان می‌گویند. حالا علاوه بر کار روی نخستین ‏آلبوم رسمی‌شان برای دیگر فعالان عرصه موسیقی پاپ هم کار می‌نویسند. محمدرضا گلزار، مهدی ‏آذر، مهدی دارابی (هورش باند)، ماکان بند و علی لهراسبی شناخته‌شده‌ترین کسانی هستند که ‏مسیح و آرش دارند با آنها همکاری می‌کنند‎

.‎

برادران عدل پرور‌سال ٩٧ را در اوج توفیق و موفقیت پشت سر گذاشتند. هم به شهرت زیادی ‏رسیدند، هم رکورددار کنسرت در سالی که گذشت بودند و هم با شناختی که از موسیقی دارند ‏نشان دادند فقط یک مجری به حساب نمی‌آیند. آنها خودشان تولید می‌کنند و بعد آن‌چه ساخته‌اند را ‏می‌خوانند. این شاید برای عدل پرور‌ها یک برگ برنده باشد. مهم آن است که بعد از حضور مستمر ‏چندماهه در بازار نه خودشان اشباع شوند و نه آن‌قدر اسیر تکرار تا مخاطبانشان مثل بسیاری از ‏چهره‌های ناگهان مطرح‌شده دوروبرشان را خالی نکنند. باید دید حالا که نوبت حفظ جایگاهشان ‏است آیا می‌توانند دست‌کم چند سالی در مارکت موسیقی پاپ در اوج بمانند یا فرجام کار آنها هم ‏فراموشی زودتر از موعد خواهد بود؟‎!

 

رضا نامجو

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 9
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش