پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۴
۲۱:۱۸ - ۰۳ مرداد ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۰۵۰۲۴۴
تئاتر شهر

گلایه‌های دختر محمود استادمحمد از بی‌ مهری‌ها/ دیگر مرده‌پرست هم نیستیم!

محمود استادمحمد,گلایه های دختر محمود استادمحمد
دختر محمود استامحمد می‌گوید در این سال‌ها هیچ پیشنهادی از سوی هیچ مقام و مسئولی برای راه اندازی موزه محمود استاد محمد، نامگذاری خیابان یا کوچه‌ای به نام او مطرح نشده است.

به گزارش ایسنا، امروز سوم مرداد هشتمین سالروز درگذشت محمود استادمحمد است. هنرمندی که گویی از دل تاریخ آمده بود و عشقی اساطیری داشت. آنچنان که هر از زمان از تئاتر سخن می‌گفت، می‌توانستی حس کنی چگونه از عمق وجود خود سخن می‌گوید.

حتی زمانی که در بستر بیماری به دیدارش می‌رفتیم، همه سخنش از تئاتر بود و دلگیر بود که آینده این تئاتر را نمی‌شود پیش‌بینی کرد. می‌گفت شوربختی ماست که در تئاترمان واژه "تولید"، جایگزین "خلق" شده است.

و طبیعتا چنین عاشقی آنچنان که باید قدر نمی‌بیند و این قدر نادیدگی هم در دوره حیاتش رخ داد و هم پس از آن.

تا سال‌ها پیش از مرده‌پرستی به عنوان یکی از ایرادهای فرهنگی‌مان می‌گفتیم، اینکه وقتی عزیزی را از دست دادیم، تازه سیل توجه‌ها به سوی او معطوف می‌شود ولی حالا سالهاست که دیگر مرده پرست هم نیستیم و این گونه است که در هشتمین سالروز درگذشت محمود استادمحمد، دخترش مانا می‌گوید در این سال‌ها هیچ پیشنهادی از سوی هیچ مقام و مسئولی برای راه اندازی موزه محمود استاد محمد، نامگذاری خیابان یا کوچه‌ای به نام او و حتی ابراز تمایل برای نگهداری از وسایل شخصی‌اش در موزه‌ای صورت نگرفته است.

مانا استادمحمد درباره تصمیم‌گیری برای راه اندازی موزه‌ای به نام این هنرمند به ایسنا می‌گوید: تاکنون هیچ پیشنهادی از سوی هیچ نهادی برای نگهداری خانه پدرم یا تبدیل آن به فضایی فرهنگی نداشته‌ام . هیچ صحبتی هم انجام نشده که به عنوان مثال وسایل شخصی ایشان در مکانی عمومی در معرض دید مخاطبان قرار بگیرد.

او یادآوری می‌کند: آنچه در سال‌های گذشته در بنیاد محمد استادمحمد رخ داد، با توان فردی خودمان بود که به طور شخصی از بعضی مسئولان درخواست همراهی می‌کردیم و آنان نیز به دلیل رابطه عاطفی که با پدرم داشتند، ما را در انجام امور بنیاد یاری می‌دادند ولی همه اینها به شکل فردی و دوستانه بود و سازماندهی شده نبود. بلکه کمک‌های احساسی و عاطفی بود.

مانا استادمحمد از مساله‌ای دیگر هم سخن می‌گوید: این روزها مدیران فرهنگی آنقدر گرفتاری دارند که در بهترین حالت می‌توانند امور روزمره تئاتر را سر و سامان بدهند چه برسد به موضوعاتی مانند حفظ خانه هنرمندان یا راه‌اندازی موزه برای آنان.

خانه محمود استادمحمد اما خانه‌ای ساده بود، در خیابان پلیس، رونق این خانه‌ کوچک به صفای صاحبخانه بود. استادمحمد همان اندازه که فریفته تئاتر بود، به گل‌ها و گیاهان هم عشق می‌ورزید و خانه او با همه کوچکی‌اش، باغچه‌ای بزرگ داشت، باغچه‌ای پر طراوات و پر از شور زندگی و مرد صاحبخانه هر زمان که فرصتی دست می‌داد، ساعت‌ها با این باغچه در راز و نیاز بود.

این خانه محل نگارش بسیاری نمایشنامه‌ها بوده است، محل سرودن بسیاری ترانه‌هایی که عموما جایی منتشر نشده‌اند . در این خانه چه بسیار ایده‌هایی که برای اجرای نمایش رد و بدل شده و خدا می‌داند تک تک اجراهای آن چه بسیار از تئاتر شنیده‌اند. این خانه اگر در کشوری صاحب تئاتر بود، حتما در حفظ و نگهداری‌اش تلاش می‌شد، حتما موزه‌ای در آن راه‌اندازی می‌شد تا نسل‌های بعدی و دوستداران تئاتر بدانند خانه یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌نویسان اجتماعی‌شان چگونه مکانی بوده است. اما این حسرت را هم اضافه می‌کنیم به بسیاری حسرت‌های دیگر.

محمود استادمحمد، با نگارش نمایشنامه‌هایی همچون "آسید کاظم"، "شب بیست و یکم"،"قصص‌القصر"،"آنها مامور اعدام خود هستند"، "خونیان و خوزیان"،"سیری محتوم"،"چهل پله تا مرگ"،"عکس یادگاری"،"سپنج رنج و شکنج"،"دیوان تئاترال"،"تهرن" و ... در تئاتر ایران زمین ماندنی است حتی اگر هیچ کوچه‌ای به نامش نباشد.

او با بازی در نقش "خر" نمایش مشهور "شهر قصه" بیژن مفید در یاد دوستداران هنر همیشه زنده است.

سحرگاه سوم مرداد سال ۱۳۹۲  تئاتر ایران یکی از دوستداران راستین خود را در بیمارستان جم از دست داد. عاشقی که در محله اعدام به دنیا آمد و زندگی نه چندان بلند شصت و سه ساله‌اش بسیار فراز و فرود بسیار داشت اما یک چیز در آن ثابت بود؛ عشق به تئاتر و گل‌ها.

  • 21
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش