پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۶:۱۹ - ۱۱ آذر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۹۰۲۹۲۵
رادیو و تلویزیون

عمو‌های خاطره انگیز در قاب تلویزیون/ مجری‌هایی که تاریخ انقضا ندارند

مسعود روشن پژوه,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

به گزارش باشگاه خبرنگاران، کودکان و نوجوانان در گذشته برای سرگرمی به برنامه‌های تلویزیونی پناه می‌بردند و ساعت شماری می‌کردند تا برنامه‌های کودک مورد علاقه خود را ببینند. برنامه‌های تلویزیون هم با توجه به سنین آن‌ها تولید می‌شد تا علاوه بر سرگرمی، خوراک فرهنگی خوبی برای آن‌ها باشد، اما امروزه این روند تغییر کرده و بچه‌ها به سمت برنامه‌های کودک در قالب‌هایی گرایش پیدا کرده اند که افرادی به عنوان عمو یا خاله در آن ایفای نقش دارند و در چند سال اخیر در ذهن بچه‌ها ماندگار شده اند.

 

مسعود روشن پژوه مجری، خواننده، تهیه‌کننده و کارگردان صدا و سیمای ایران است. وی تاکنون مجری مسابقات و برنامه‌های تلویزیونی مختلفی بوده‌ است که از مشهورترین آن‌ها برنامه مسابقه محله است. او به خاطر صمیمی و طنزپرداز بودنش موفق به جذب طرفداران بسیاری میان نوجوانان و کودکان شد.

 

بدون پارتی وارد تلویزیون شدم

 

از ورودتان به سازمان و اجرای برنامه‌ های کودک بگویید که چه عاملی باعث اجرا‌های دلنشین برای کودکان و حتی خانواده‌ها شد؟

من از جوانی فعالیت تئاتری داشتم و به‌صورت جدی کار می‌کردم و جایزه هم برده بودم. بعد از آن وارد سیستم تلویزیون شدم. یک روز اتفاقی برای دریافت چک با تهیه کننده تماس گرفتم که گفت اگر می‌خواهی چک را بگیری باید به سازمان بیایی، وقتی رسیدم به من گفت تا اینجا آمده‌ای، در تستی که برای اجرای برنامه می‌گیرند، شرکت کن؛ تا آن موقع من اجرا نکرده بودم و بیشتر بازی می‌کردم، اما تست دادم و از میان ۴۰ نفر انتخاب شدم و آبان ماه سال ۱۳۶۹ اولین «مسابقه محله» ضبط شد.

 

مجریان در دیگر برنامه‌های کودک یک نظم و مقرراتی برای بچه‌ها ایجاد می‌کنند که ما آن را در برنامه شما نمی‌بینیم و بچه‌ها آزاد و رها هستند؛ علت این تفاوت چیست؟

واقعیت این است که تا قبل از این برنامه، همیشه عمو‌ها و خاله‌هایی بودند که از بچه‌ها می‌خواستند مرتب بنشینند و دست‌به‌سینه باشند، اما در «مسابقه محله» بچه‌ها همان شکلی که خودشان بودند، می‌آمدند، پشتک می‌زدند و صدای خروس درمی‌آوردند! در حقیقت بچه‌ها زمان پخش این برنامه حس می‌کردند پنجره‌ای رو به محله خودشان باز می‌شود.

 

من دلم می‌خواست بچه‌ها را همان‌طور که هستند نشان بدهم. آن موقعی که روی آنتن زنده به بچه می‌گفتم، صدای مرغ دربیاور یک تابوی بزرگ را شکستم.

 

عمو‌ها و خاله‌ها خوب هستند، اما جای خالی دوربین بین بچه‌ها حس می‌شود. مثلاً دوربین به شهرکرد یا سیستان برود شما وقتی به بچه‌های نیک شهر سیستان نگاه می‌کنید متوجه می‌شوید هیچ‌کدام از بچه‌ها کفش ندارند، اما دوست دارند در تلویزیون دیده شوند؛ در آن سال‌ها دیده شدن در تلویزیون برای بسیاری هیجان‌انگیز و باورنکردنی بود و هنوز هم تلویزیون به‌عنوان یک جعبه جادو بین بچه‌ها محبوب است.

مسعود روشن پژوه,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

 

من سعی می‌کنم با کمترین امکانات اتفاقات قشنگی که خیلی هم رایج نیستند را رقم بزنم، همچنین در ساخت «مسابقه محله» معتقدم که باید متفاوت بود. مثلاً اینکه شیر داخل بطری را به جای نی با شیلنگ بنوشید خیلی سخت است، اما ما این‌کار را در مسابقه محله انجام دادیم و همین ابتکارات و تنوع‌ها باعث هیجان و گرمی برنامه شد.

 

شهرت را با این برنامه تجربه کردید؟

خیلی جالب است دومین جمعه‌ای که برنامه را روی آنتن فرستادیم، همه تهران من را می‌شناختند! این اتفاق برایم مانند معجزه بود.

 

شعر «یک و یک و یک...» چگونه ایجاد شد؟

عمو قناد یک برنامه با عنوان «ده و ده و ده» داشت که آن موقع خود من هم بچه بودم. موقعی که می‌خواستیم شعر و اصطلاحی برای مسابقه محله بسازیم با امیر سماوات که از دوستان و همکاران من است، گفتیم یک اصطلاحی پیدا کنیم که معیاری برای حرکات مسابقه باشد و با توجه به برنامه عمو قناد، «یک و یک و یک» به وجود آمد که در حال حاضر آوازه‌اش تا آن‌سوی آب‌ها هم رفته است و خیلی‌ها با آن خاطره دارند.

 

شاید این اصطلاح پیش‌زمینه‌ای بود برای اینکه ما این شعر را طراحی کنیم که در خاطره‌ها بماند. البته «مسابقه محله» جای خود را بین خانواده‌ها پیدا کرده است.

 

چرا بعد از این سال‌ها هنوز «مسابقه محله» را می‌سازید؟

خیلی‌ها به من گفتند بیا برنامه بی‌دردسر بساز، اما من مثل خلبانی که عشقش پرواز است، عشقم این است که مثلاً به چابهار بروم و از آنجا برنامه را به روی آنتن ببرم یا مثلاً به مرز سراوان بروم و با بچه‌های آن منطقه برنامه اجرا کنم.

 

همیشه از آن دسته افرادی بودم که سعی داشتم چارچوب کودک را برای خودم حفظ کنم و از این شاخه به آن شاخه نروم. هم در این حوزه از دیگران یاد بگیرم و هم اینکه به آن‌ها آموزش دهم و امیدوارم در این ۳۵ سال حضور و فعالیت در حوزه کودک، نوجوان و خردسال در کنار پدر، مادر، معلم، پلیس و پزشک که نماینده آن‌ها در برنامه‌هایمان هستیم، توانسته باشم عنصری مفید باشم.

 

مجید قناد تهیه‌کننده و کارگردان و مجری برنامه‌های کودک و نوجوان در تلویزیون ایران است. یکی از برنامه‌های پرطرفدار او «فیتیله» نام داشت که به مدت هشت سال بدون وقفه در تمامی جمعه‌ها و اعیاد تعطیل از شبکه دو پخش می‌شد. او سپس برنامه دیگری را با گروهی جدید متشکل از ۵ بازیگر جوان در روز‌های جمعه با نام «جمعه به جمعه خونه به خونه» به شبکه دو سیما آورد. این مجری در حال حاضر شروع به تدریس در دانشگاه‌های هنر کرده و برنامه جدیدی به نام «یه گله جا» را برای گروه کودک و نوجوان شبکه دو سیما تهیه و اجرا می‌کند.

 

انرژی درونم با کودکان شارژ می‌شود

 

چه اتفاقی افتاد که شما به صورت منحصر به فرد به سمت اجرا‌های کودک و نوجوان آمدید؟

مدتی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خرمشهر بودم و کتاب‌ می‌خواندم و به همراه گروهی در نمایش‌هایی نیز بازی می‌کردیم. از طرفی به این دلیل که شش سال از فوت پدرم می‌گذشت احساس خلا عجیبی در درونم داشتم و زمانیکه کودکی را به همراه پدرش می‌دیدم دلم می‌خواست که من هم مثل او باشم، خدارا از این بابت شاکرم که مادرم هم پدرم بود و هم مادرم و خیلی خوب جای هر دوی این عزیزان را برایم پر کرده بود.

 

همیشه فکر می‌کردم که از طریق ارتباط نزدیک با بچه‌ها می‌توانم جای خالی یک عزیز (پدر و مادر) را در زندگی آن‌ها پر کنم و به آن‌ها محبت کنم از این طریق بود به سمت کار‌های کودک آمدم و کار را از سال ۶۲ در تهران شبکه دو شروع کردم و از سال ۵۴ در خوزستان و آبادان بودم.

 

بچه‌ها شور و هیجان را می‌پسندند و حتی اگر همین الان هم برنامه‌ای به من سپرده شود، باز هم به همان روش شاد و اکتیو آن را اجرا می‌کنم. معتقدم اگر از کودکان فاصله بگیرید، آن‌ها شما را نمی‌پذیرند و نباید آن‌ها را دست کم گرفت.

 

قلقلی لال نبود، کم رو بود

مسعود روشن پژوه,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

 

دلیل انتخاب فردی بی کلام به نام قلقلی در برنامه چه بود؟

به این دلیل قلقلی را انتخاب کردیم که بعضی از بچه‌های آن زمان به شدت خجالتی بودند و حتی اگر روزی مهمانی به خانه‌شان می‌آمد، همیشه پشت در می‌ایستادند و به داخل نمی‌آمدند تا اینکه بعد از مدتی طولانی بالاخره به داخل سالن مهمان می‌آمدند. از طرفی درصد کمی از بچه‌ها نیز ناشنوا بودند و ما با آوردن قلقلی در این برنامه سعی کردیم تا به این ماجرا نمونه عینی دهیم و از این طریق به بچه‌ها بگوییم حتی اگر خجالتی و ناشنوا هستید می‌توانید مثل قلقلی به جمع آدم‌ها بیایید.

 

جالب اینجاست که همیشه در برنامه‌هایم مدام در حال تجربه کردن هستم و سعی می‌کنم تا خوب ببینم.

 

در کار‌های هنری باید خوب نگاه کرد حتی همه مردم آن زمان که این برنامه را می‌دیدند با لحن خیلی مظلومانه سوال می‌کردند که واقعا قلقلی صحبت می‌کند؟! من نیز در پاسخ می‌گفتم «بله» و آن‌ها که فکر می‌کردند او واقعا نمی‌تواند صحبت کند که با شنیدن این جواب خوشحال می‌شدند.

 

در بین همه این بازخورد‌های شبیه به هم، یک روز فرد معلولی مرا در خیابان دید و با همان زبان شکسته به من فهماند که برنامه ما را می‌بیند، از او پرسیدم کدام قسمت را دوست داری؟ گفت: «قلقلی را دوست دارم و مطمئنم که او حرف می‌زند». پرسیدم از کجا متوجه شدی؟ گفت: «بار‌ها دیده‌ام زمانیکه پشت قلقلی به دوربین است، شما با او صحبت می‌کنید و او متوجه می‌شود چراکه اگر فردی لال باشد بالطبع ناشنوا هم هست». می‌خواهم بگویم ما همه این‌ها را تجربه کردیم و یاد گرفتیم و از آن به بعد همیشه دوست داشتم که در برنامه‌هایم حتما در کنار بچه‌ها معلول هم بیاورم و دوست نداشتم خودم را به روز جهانی معلولان محدود کنم. معلول‌ها هیچ تفاوتی با افراد عادی ندارند، اتفاقا می‌توانند یک ورزشکار و یا فردی موفق باشند.

 

شما حدود دو سال است که اجرای تلویزیونی ندارید. در این مدت دلتان برای اجرای کودک تنگ نشده است؟

هشت سال در راه اندازی «برنامه فیتیله» نقش داشتم و از این بابت خوشحالم که این برنامه در جایگاه خود موفق بود، بعد از آن هم برنامه دیگری را با فرمتی دیگر در دست گرفتم و معتقدم من و امثال من نباید درجا بزنیم مخصوصا افرادی که در کار‌های مربوط به کودک فعالیت دارند.

 

نباید این را از یاد ببریم که در حال حاضر بچه‌های ما با سایت‌های مجازی در ارتباط هستند و ما باید با آن‌ها هم قدم باشیم. در حال حاضر بچه هشت ساله از لحاظ ذهنی در رده بندی نوجوان قرار می‌گیرد.

 

در برخی از برنامه‌های کودک برخی تبلیغاتی دیده می‌شد که با کودک و دنیای او هیچ تناسبی نداشت. اسپانسر در تمام دنیا هست، اما باید درباره نوع، جایگاه و شکل مکانی که می‌خواهد در آن مورد استفاده قرار بگیرد، دقت لازم را به کار برد.من به دلیل این موضوع نزدیک یکسال و نیم فاصله گرفتم و برخی‌ها فکر می‌کنند من بازنشسته شدم.

 

معتقدم زمانی که می‌خواهم کاری را انجام دهم تمام و کمال آن را قبول داشته باشم و اگر هم فرزندم پای تلویزیون نشسته است این موضوع را کاملا متوجه شود. دوست دارم خطاب به مسئولان تلویزیون یگویم که من دلم برای بچه‌ها تنگ شده است، شما ۳۵ سال برای من زحمت کشیدید تا به اینجا رسیدم. توانم دو برابر توانی است که در گذشته داشتم، اما مطالعاتم را خواهم داشت و اغلب برنامه‌های کودک را نیز پیگیری می کنم و این انصاف نیست که به دلایلی، چون نبود اسپانسر، من و امثال من بیکار بمانیم.

 

به عقیده شما یک مجری در حوزه کودک تاریخ انقضا دارد؟

اگر به نمونه‌های خارجی برنامه‌ها دقتی داشته باشیم به راحتی می‌بینیم که سال‌های سال یک برنامه با همان یک مجری و بازیگر ادامه دارد و در کنار این موضوع تلاش می کند که به مخاطبان و بچه‌های سراسر دنیا نکاتی را آموزش دهد. به همین جهت نباید این را از یاد ببریم که تلویزیون یک دانشگاه است و در محیطی چون دانشگاه باید اغلب پیام و نکته‌های آموزشی دیده شود و همراه این موضوع محیطی شاد را برای کودکان فراهم کند تا آن‌ها جذب این دست برنامه‌ها شوند.

 

گاهی اوقات با مشاهده برنا‌مه‌هایی برای مخاطب کودک واقعا متاسف می‌شوم، چراکه حس می‌کنم این برنامه‌ها در تلویزیون جایی ندارند و بیشتر برنامه‌های رادیویی هستند تا تلویزیونی البته تلویزیون نیز حق دارد چرا که بودجه مناسبی را در اختیار ندارد و نباید انتظار بیش از این داشت، اما از طرفی نیز نباید از یاد ببریم که تلویزیون یک دانشگاه است و باید به این رسانه کمک کرد تا بنواند در آموزش به همه اصناف کمک بسزایی داشته باشد.

مسعود روشن پژوه,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

 

تلویزیون نگاه می‌کنید و همه برنامه‌ها را می‌بینید؟

بله و به راحتی از کنار هر برنامه‌ای عبور نمی‌کنم چراکه معتقدم می‌توان از هر فرصتی برای یادگیری بیشتر بهره جست و نکات خوب را یادداشت می‌کنم و در فضای درست از آن استفاده می‌کنم.

 

دخترتان کارگردانی آثار نمایش را بر عهده دارد شما هم به او در این زمینه کمک می‌کنید؟

اگر فردی در راستای کار فرهنگی از جمله آتش نشانی، استاندارد، کتاب، زلزله، طبیعت، محیط زیست، بهداشت و ... حرکت کند، می‌توانیم در بخش آموزش به بچه‌ها کمک مفیدی کنیم. در این فرصتی که در اختیار داشتم تنها نبودم و دخترم کارگردانی نمایشی را به عهده داشت.

 

بازی رایانه‌ای به نام «بال‌های تاریکی» را ساختم که در نرم افزار‌های موبایل می‌توان با آن بازی کرد. این بازی در ایران مقام اول را از سمت بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای کسب کرد و در خارج از کشور دوم شد.

 

این بازی معمای پلیسی است که در آن یادی از دهه شصت داشتیم و طی آن بازیگر‌ها دزدیده می‌شوند و از طریق معمای پلیسی آن را پیدا می‌کنند.

 

دهه شصت با دیدن شما چه می گویند؟

خوشحالم که در ایران غریب نیستم و حتی برخی افراد که مرا در خیابان می‌بینند با نشان دادن من به بچه‌های خود می‌گویند که ایشان عمو قناد است که برای زمان کودکی ما برنامه اجرا می‌کرد;باعث خوشحالی من است و همیشه از این بابت خدا را شاکر بوده‌ام و دوست ندارم نعمتی که خداوند به من عطا کرده است را به راحتی از دست بدهم.

 

 

  • 16
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش