چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۰۲ - ۱۸ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۴۱۸۱
کتاب، شعر و ادب

ويرجينيا وولف، زنی سرشار از جنون و نبوغ

مهدی غبرايی,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات
گفت و گو با مهدی غبرايی درباره ويرجينيا وولف، زندگی و آثارش؛ غبرايی رمان مهم «موج ها» را از وولف به فارسیبرگردانده است.

«ويرجينيا وولف» يکي از مشهورترين نويسندگان جهان است؛ نويسنده اي که هم به سبب زبان و سبک نو در نوشتن و به کلمه درآوردن آنچه در ذهن مي گذراند و روايت کردن رمان به سبک تک گويي يا مونولوگ مورد تحسين است و هم با همراه کردن ديدگاه هاي زنانه و به چالش کشيدن محدوديت هاي زنان در آثارش، به عنوان نويسنده اي متمايز و پيشرو مطرح است که توانسته، ديدگاه هاي فمنيستي را در ادبيات مطرح کند. 

 

نويسنده اي که گذشته غمناکش يعني از دست دادن اعضاي خانواده، تجاوز، آزار جنسي از سوي برادرخوانده و افسردگي، از او شخصيتي خاص مي سازد؛ زني سرشار از جنون و نبوغ که لحظه اي زندگي را چون نقاشي به تصوير مي کشيد و در کنار خلق رمان و غرق شدن در دنياي ادبيات، نمونه اي از يک کنشگر با شخصيت سياسي مستقل است. 

 

زني که محدوديت هاي سنگيني را که باري بر دوش زنان عصر اوست، برنمي تابد و براي آزادي و استقلال فردي و اجتماعي اش مي جنگد؛ اما همه اين تلاش ها و مبارزه براي بودن سبب نمي شود زندگي باري بر دوش او نباشد. مرگ او همچون تابلوي نقاشي است. تابلويي سوررئال از زني با جيب هايي پر از سنگ که در رودخانه فرو مي رود. 

مهدي غبرايي جزو مترجمان آثار ويرجينيا وولف در ايران است و رمان مهم «موج ها» را براي فارسي زبانان قابل خواندن کرده است، از او درباره وجوه مختلف ويرجينيا وولف پرسيدم. از هر آنچه ويرجينيا وولف را بدل به نويسنده اي جريان ساز و مطرح کرده است که با وجود سال هاي زيادي که از مرگ او مي گذرد، هنوز آثارش خوانده مي شود و نظرياتش مطرح و قابل بحث است.

 

آقاي غبرايي ويرجينيا وولف به عنوان نويسنده اي فمنيست مطرح است، وقتي از او حرف مي زنيم چه وجهي از او پررنگ تر است؛ نويسنده يا فمنيست بودنش؟

از نظر من ويرجينيا وولف يک نويسنده است. نويسنده اي که دوران ساز است و تنها يکي از وجوه کارش رويکرد و نگاه فمنيستي اوست. اين گرايش او به فمنيسم از شرايطي بر مي آيد که در آن زندگي مي کرده. او کتابخانه بزرگي از پدرش به ارث برده و به قول پدرش کتاب ها را مي بلعيده. خودش شرح مي دهد که گاهي لازم بوده از کتابخانه عمومي استفاده کند و در جواني اش وقتي مي خواسته به کتابخانه عمومي برود، بايد پدر يا برادرش همراهي اش مي کردند، چرا که به تنهايي اجازه استفاده از کتابخانه را نداشت. اين شرايط سبب شد او درباره اين زمينه ها کاوش کند. بازتاب اين کاوش در آثارش، فمنيسم خوانده شده است. 

 

او درباره موضوعات مختلفي چون ادبيات انگليس، نويسندگان پيش از خودش و کتاب هاي مختلف اظهارنظر کرده و طبيعي است که بخشي از رويکرد او خواستار آزادي و استفاده برابر از قانون و مواهب زندگي براي زنان باشد.

 

فکر مي کنيد چه چيزي در آثار ويرجينيا وولف بوده که او را به نويسنده اي نمادين بدل کرده، طوري که هنوز آثارش خوانده مي شود و درباره زندگي و ويژگي هاي شخصيتي او حرف زده مي شود؟

استعدادي ذاتي و نبوغي در ويرجينيا وولف وجود داشته که البته با نوعي جنون همراه شده است. او کودکي پرمشقتي داشت؛ از مرگ عزيزان و اعضاي خانواده اش بگيريد تا مسائل ديگر. همچنين روحيه جست و جوگر عجيبي داشته که سبب شده او آثار مهم ادبيات کشورش و ساير آثار ادبي انگليسي زبان را بخواند.

 

مهدی غبرايی,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات

 

او محفل مشهوري هم داشته که از تي اس اليوت گرفته تا ديگران همراهش بوده اند و اين تبادل نظر و نبوغ خودش سبب شده تا در جست و جوي شيوه نويني براي بيان باشد. او آثار نويسندگاني مانند «فورستر»، «دي. اچ. لارنس» و ديگران را به دقت بررسي کرده و به اين نتيجه رسيده که نمي تواند ديدگاه هاي خودش را با نگاه کلاسيک بيان کند. 

 

اين نويسندگان هم از برخي جنبه ها مدرن محسوب مي شوند، اما وولف در پي زبان ديگري بوده است. او از دستاوردهاي زمان خودش مثل فلسفه و علوم هم بهره برده. در آن زمان مقالاتي درباره زمان، فشردگي و گستردگي زمان در ذهن انسان منتشر مي شد. در اين منقالات آمده: اين ذهن انسان است که باعث مي شود حادثه اي کوتاه و حادثه ديگر بلند به نظر برسد. اين کشفيات باعث شد ويرجينيا وولف از اين موضوع استفاده کند. 

 

البته فاکنر و جيمز جويس هم از اين رويکرد بهره برده اند، چيزي که به سَيَلان ذهن مشهور است و ترجمه واژه stream of consciousness است و من اصرار دارم ترجمه آن جريان سيال ذهني نيست و سيلان ذهن است. اين واژه به اين اشاره دارد که ما الان در جايي حضور داريم و ذهن ما آن جا متمرکز است، اما شنيدن صداي فروشنده دوره گردي ما را به سال ها پيش مي برد.

 

ويرجينيا وولف از اين شگرد در آثارش استفاده کرده و درهم ريختگي زمان و مکان و درهم ريختن بوطيقاي زبان که ارسوط از آن حرف مي زند، از دستاوردهاي او محسوب مي شود. درواقع اين شيوه اي است که ويرجينيا وولف از سومين رمانش «اتاق جيکوب»، آن را به کار مي گيرد. دو رمان اولش به سبک ديگري است. بعد از آن در هر رماني شيوه جديدي را اجرا مي کند.

 

خودش مي گويد: «من مي خواستم همه چيز، همه چيز، همه چيز را بگويم.» البته نظرات زيادي بر آثار او نوشته شده است، خصوصا اين که نوشتن همه چيز ممکن نيست و وولف هم از طبقه خودش نوشته و نمايندگان طبقات ديگر مثل کارگردان در آثار او نيستند.

 

به نظر شما فمنيست بودن او چقدر بر آثار اين نويسنده اثرگذار بوده و چقدر بايد براي خوانش آثار او از منظر نظريات فمنيستي وارد شد؟

من شخصا نگاهم اين است که تقسيم بندي ادبيات بر اساس زنانه و مردانه و فمنيستي و غير از آن نيست؛ وقتي اثري به عنوان اثر ادبي پذيرفته شده، ادبيات است و ساير پيرايه ها فرع بر اصل مي شود. نگاه ويرجينيا وولف حتما فمنيستي هم هست، اما اصل اين است که آثار او ادبيات محسوب مي شود. وجه جنون و بيان انديشه و چينش کلماتش من را به آثار او جذب مي کند. اين کار براي من تازگي دارد و به نظرم سبب جاودانگي آثار او شده است. اين وجه براي من اهميت فوق العاده اي دارد؛ اما نمي توان منکر نگاه فمنيستي در آثار او شد. 

 

براي مثال در رمان «موج ها» ما شش راوي داريم که سه مرد و سه زن هستند. وقتي به بيان راوي هاي زن نگاه مي کنيم، مي بينيم که چقدر جزييات در بيان آن ها وجود دارد و نگاه آن ها ريز و ظريف است. اگر کسي محدوديت ها و شرايط زنانه را درک نکرده باشد، نمي تواند اين اثر را بنويسد. يا در زمان «خانم دَلُوِي» قهرمان داستان يک زن است که يک روز از زندگي اش با رجعت به گذشته و فلش بک و همچنين نگاه به آينده روايت مي شود. 

 

مهدی غبرايی,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات

 

در «به سوي فانوس دريايي» هم بيشتر داستان مربوط به نوعي نگاه زنانه است. فکر مي کنم جلوه پررنگ ديدگاه هاي فمنيستي وولف در آثار غيرداستاني اش وجود دارد و رد اين ديدگاه را در آن آثار بيشتر مي توان گرفت.

 

آثار وولف چقدر تحت تاثير مسائل شخصي، گذشته و بيماري او بوده؟ چقدر مي توان رد پاي زندگي شخصي وولف را در آثارش ديد؟

اگر در هر صفحه نتوان اين گذشته و زندگي او را ديد، قطعا در هر فصل ردي از زندگي شخصي او وجود دارد. خصوصا در رمان موج ها، رد پاي زندگي شخصي و بيماري او بيشتر مشخص است. من بارها اين رمان را خوانده ام. حتي در جمع هاي خصوصي و عمومي ان را براي ديگران هم خوانده ام؛ جايي هست که مي گويد «گنجشک ها به زبان يوناني حرف مي زنند»؛ اين تعبير مرز نبوغ و جنون را درهم آميخته و اين جنون چنان در آثار او خوب راه يافته که آدم آن را باور مي کند. 

 

مارکز مي گويد: «رمان دروغي است که مي خواهد حقيقت والاتري را بيان کند.» بايد اين دروغ را باور کني که بتواني به ديگران بباوراني اش. آثار ويرجينيا وولف هم جز دو کار اولش، نوعي سفر ذهني و دروني قهرمان هايش است. حتي رنج هاي خودش هم در اين آثار آمده است.

 

آقاي غبرايي، به نظر شما چه ويژگي هايي در آثار ويرجينيا وولف وجود دارد که او را از يک نويسنده معمولي متمايز مي کند و از او يک نويسنده جريان ساز و موثر مي سازد؟

اگر به تاريخ ادبيات خودمان هم نگاه کنيد، مي بينيد که ما نويسندگان و شاعران بزرگي داريم، اما جايگاه غزل هاي حافظ و سعدي و ديوان شمس مولانا براي ما فرق دارد و چيزي در آثار آن ها هست که نمي توان در آثار همه ديد. در ادبيات جهان هم به همين صورت است. وقتي مي خواهيم به شاخص ترين نويسندگان ادبيات جهان اشاره کنيم، کساني چون پروست، جويس و ويرجينيا وولف مقدم بر ديگرانند. حتي به زعم من فاکنر هم بعد از اين ها مي ايستد.

 

 به نظر من اين تمايز و اين جريان ساز بودن نتيجه مجموعه اي از عوامل اجتماعي و فردي است که دست به دست هم مي دهند تا کسي از ميان ديگران جوشش و غليان کند و برون بيايد. به نظر من پروست، جويس و ويرجينيا وولف قله هاي ادبيات جهانند و همه محصول دست به دست دادن شرايط فردي و اجتماعي، اقتصادي و فکري و علمي در يک نفر هستند و برآيند آن فردي چون وولف مي شود که بر اثر داشتن زبان ممتاز، نبوغ و شناخت از ادبيات آثاري جاودانه خلق مي کند.

 

مهدی غبرايی,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات

 

برخي کتاب «اتاقي از آن خود» را زنانه ترين رمان اين نويسنده مي دانند. چقدر اين رمان را بازتاب دهنده ديدگاه هاي فمنيستي او مي دانيد؟

ويرجينيا وولف با اشاره به اين که زنان محدوديت هاي بسياري را تجربه مي کنند مثال معروفي دارد و مي گويد اگر شکسپير خواهري داشت و قصد داشت راه او را بپيمايد و در لندن زندگي کند، يا به او تجاوز مي شد يا سرش را زير آب مي کردند و اصلا اين امکان را نداشت که ببالد و آثاري چون شکسپر خلق کند؛ فقط و فقط به صرف زن بودن. 

 

در پي اين مسائل، او اين بحث را پيش مي کشد که نويسنده به خلوت نياز دارد و بايد بتواند ساعاتي در نبوغ و جنون خود غرقه شود و اگر جايي از آن خود و خلوتي براي خود نداشته باشد، هميشه عقب است. بنابراين «اتاقي از آن خود» آرزوي هر نويسنده و البته به نظر من هر مترجمي است که اصولا دست يافتن به آن براي زنان دشوارتر است.

 

خصوصا اگر درگير زندگي خانوادگي و داشتن فرزند باشد، چرا که نمي تواند در يک فضاي آرامش بخش نبوغ خون را نشان بدهد و شايد هيچ گاه نتواند اثري خلق کند. او همچنين در اين کتاب بخشي از ادبيات انگلستان را بررسي مي کند که نشان مي دهد او چه درجه اشرافي بر ادبيات کشورش دارد.

 

شما از ميان آثار ويرجينيا وولف «موج ها» را ترجمه کرده ايد که برخي او را مهم ترين رمان او مي دانند، اين رمان را چگونه مي بينيد؟

در مقدمه مفصلم در رمان موج ها هم نوشته ام که به نظر من اين رمان بهترين رمان ويرجينيا وولف است؛ شش راوي دارد که هر يک بدون آن که ديگري را مورد خطاب قرار بدهند، از ذهنيات، واکنش ها، کردار و گفتار سايرين حرف مي زنند. اين روند تا انتها به همان صورت پيش مي رود، اما در پنجاه، شصت صفحه آخر يکي از راوي ها داستان را جمع بندي مي کند که به نظر مروري است بر زندگي چهل، پنجاه ساله آن ها. البته از اين مرور زمان حرفي زده نمي شود و خواننده گذشت زمان را حس مي کند.

 

سه نفر از اين راوي ها مرد و سه نفر زن هستند. يک نفر هم راوي غايب است؛ دوستي که در هند از روي اسب مي افتد و مي ميرد؛ اين صحنه هم صحنه بسيار تاثيرگذاري است. من اگر الان هم دوباره آن را بخوانم متاثر مي شوم. در واقع وولف در اين رمان، تکنيک يا شگردي را که از «اتاق جيکوب» شروع شده بود ادامه مي دهد، اما همان طور که اشاره کردم او در هر رمان يک نوآوري مي کند، اين رمان هم شش راوي دارد.

 

در «خانم دَلُوِي»، راوي همان خانم دلوي و گذشته اوست، در «به سوي فانون دريايي» هم راوي يک نفر است، اما در موج ها شش نفر با سيلان ذهن داستان را پيش مي برند و روايت مي کنند؛ شش راوي که از ذهنيات و زندگي خودشان در فاصله دو جنگ جهاني حرف مي زنند و به تعبير و تفسير ديگران از طبقه متوسط هستند.

 

ن ها از اين قشر و از زندگي کمابيش معمولي خود حرف مي زنند. رمان موج ها، همان طور که از اسمش هم بر مي آيد، تشبيه زندگي به موج است؛ در کل داستان خواننده اين حالت موج گونه راحس مي کند و در جايي هم زندگي به موج تشبيه مي شود که گاهي سر به ساحل مي زند و پس مي رود و پيش مي آيد؛ زندگي اي که لبريز از دريغ و درد، هجران و خسران، خيانت و فقدان است.

 

اين رمان هم نوعي نگاه فمنيستي دارد. راوي هاي زن نوعي نگاه ظريف زنانه دارند و از ذهنيات زنانه مي گويند.

من وقتي اين رمان را ترجمه کردم اصرار داشتم چند مترجم خانم يا نويسنده اين بخش را بخوانند تا مطمئن شوم اين احساسات ظريف و نازک کاري هايي که از ذهنيات زنان، از عشق و از جنسيت آن ها مي گويد، به خوبي ترجمه شده باشند. من کمتر نويسنده اي را ديده ام که اين گونه توانسته باشد از درونيات زنان بنويسد.

 

چطور شد که به ترجمه همين رمان بسنده کرديد و تصميم به ترجمه رمان ديگري از اين نويسنده نگرفتيد؟

از نشر افق که موج ها را منتشر کرده است، چندين بار به من پيشنهاد داده شد که اين پروژه را تکميل کنم، اما واقعيت اين است که با توجه به وضعيت نشر، ترجمه اين آثار کار راحتي نيست. البته کتاب موج ها به چاپ ششم رسيد و در هر نوبت دو هزار نسخه از اين کتاب چاپ شد. خيلي وقت ها ما کتاب ها را مي خريم ولي نمي خوانيم، اگر از اين دوازده هزار نفر، شش هزار نفر هم کتاب را خوانده باشند، قابل تحسين است.

 

مهدی غبرايی,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات

 

من دوست داشتم آثار ديگري از اين نويسنده را هم که البته در ايران ترجمه هم شده اند، ترجمه کنم؛ مثل اتاق جيکوب و «Between the act» يا «ميان پرده ها». فکر مي کنم اين آثار جاي ترجمه دوباره دارند. اما زبان اين نويسنده زبان سختي است و درآوردن هر يک از حالات و کلمات رمان بسيار زمانگير است. البته او خيلي بازي با کلمات ندارد، اما به هر حال همان تعداد هم که در کارهايش هست، به سختي قابل ترجمه اند. براي مثال در رمان موج ها واژه اي بود که من معادلش را «شلم شنگي» گذاشتم.

 

اين واژه در هيچ لغت نامه اي نبود و فقط يک جا آن را پيدا کردم. من هم ليستي از واژه هاي مشابه را مقابلم گذاشتم و واژه «شلم شنگي» را از هشلهفت و شلم شوربا و غيره استخراج کردم. اگر قرار باشد کاري با مسئوليت ترجمه شود همين قدر زمانبر است، چون نويسنده بارها کتاب را بازخواني و ويرايش مي کند و صيقل مي زند و مترجم هم اگر بخواهد مسئول باشد، بايد يک دهم نويسنده براي اثر زمان بگذارد؛ اما با توجه به شرايط نشر کتاب و تعداد کتاب هايي که فروش مي رود، اين همه وقت گذاشتن تناسب ندارد.

 

 آزاده شمس

 

 

 

 

bartarinha.ir
  • 18
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه

انواع ضرب المثل درباره امانت داری ضرب المثل ها ابزار ارزشمندی برای انتقال مفاهیم مهم اجتماعی و اخلاقی به نسل های بعدی هستند. انواع ضرب المثل درباره امانت داری نیز از این قاعده مستثنی نیستند و طی قرن ها، اهمیت حفظ امانت و درستی در روابط انسانی را به ما گوشزد کرده اند.

...[ادامه]
ویژه سرپوش