چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴
۱۵:۲۸ - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۲۰۸۷۰۶
کتاب، شعر و ادب

گذری بر مجموعه داستان کوتاه «افسانه باغ سیب»

داستان‌های هادی غلام دوست,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات

با داستان‌های هادی غلام دوست، نویسنده خوش قلم لاهیجان، سال‌هاست که آشنایی دارم؛ به همین خاطر ارزیابی‌ای که می‌توانم از قلمش داشته باشم، شاید از نقدنویسان دیگر به حقیقت نزدیک‌تر باشد.

نویسنده «افسانه باغ سیب» از نخستین نوشته‌هایش تاکنون بسیار فاصله گرفته و در سال های اخیر آثاری پخته‌تر به بازار اندیشه عرضه کرده است. گرچه می‌گویند: هر هنرمند می‌تواند تنها یک اثرخلق کند ولی تنوع نحوه بیان، همواره اقشار گونه‌گونه‌تری را به سوی خود می‌کشد و می‌تواند نسل‌های ناهمگون‌تری را جذب کند. وانگهی هرچه بر تجربیات روحی و روانی و مطالعاتی هنرمند افزوده می‌شود، اثرش عمیق‌تر و تودرتو تر و در نتیجه مخاطبان بیشتری را  دربرمی‌گیرد.

 

غلام دوست در فنون نویسندگی کارآمدتر شده و سیر آفاقی و انفسی، نگرش ایشان را در موضوعات موردعلاقه‌اش ژرف‌تر کرده است .

 

غلام دوست نویسنده اقشار فرو‌دست اجتماعی است؛ اقشاری که معمولاً جز در موارد خاصی که بالادستی‌ها به آنها نیاز دارند از صحنه اندیشه و اجتماع غایبند. از‌ دید روشنفکران نادانند. عوام اما براستی ستون‌های قابل اتکا و پابرجای همه ملت‌ها، همین قشرهای به ظاهر بی‌ارزشند؛ قشری که با همه فداکاری‌ها و وفاداری‌ها تقریباً هیچگاه طلبکار اجتماع نیست.

 

نویسنده نگاه ظریفش را دقیقاً روی همین گروه زوم و دردهای فروخورده‌شان را بازگو می‌کند. او درواقع هوگوی ایرانی است و قهرمانان داستان هایش، بینوایان هستند شاید همانگونه که دیگران اینان را نمی‌بینند او نیز آن دیگران ظاهراً بی‌درد را نمی‌بیند. شاید هم نمی‌خواهد ببیند البته با یک تفاوت جوهری با رمانتیک‌ها. او مثل آنها خدا را با آیین خاصی جار نمی‌زند، قهرمانانش را با او تنها می‌گذارد که هر جور می‌خواهند تصورش کنند، او تنها دنیای واقعی مردم را نقاشی می‌کند و در نقاشی او نادیدنی‌ها به چشم نمی‌آیند فقط باید تصورشان کرد .

 

گرچه به نظرم هنوز شاهکار غلام دوست «غازهای وحشی» است، (اگرچه من هنوز رمان‌های«سرباز و چتر قرمز»، «بالشی از خاک» و رمان اخیرش«ورزای تپه‌های مارلیک» را ندیده و مطالعه نکرده ام) اما مجموعه داستان کوتاه «افسانه باغ سیب» از چند جهت برجستگی‌هایی دارد.

 

نخست اینکه کتاب با داستان‌های بسیار کوتاهش متناسب نسل شتابناک و کتاب‌گریز ماست. نسل بی‌حوصله‌ای که پای چت‌های بی‌ در و پیکر و شدیداً بی‌حاصل اینترنت ساعت‌ها می‌نشیند و از هرجهت هزینه‌های گزافی می‌پردازد اما وقتی به ‌کتاب می‌رسد دغدغه قیمت و وقت گریبان عقل حسابگرش را می‌گیرد و نمی‌گذارد دست به عمل بیهوده مطالعه بزند!

 

دیگر اینکه «افسانه باغ سیب» به مراتب از آثار قبلی نویسنده فنی‌تر شده و نویسنده در انتخاب واژه‌ها و عبارات وسواس بیشتری به خرج داده و مهم‌تر اینکه فنون نویسندگی‌اش بیشتر به چشم می‌خورد. داستان‌های «افسانه باغ سیب» از نظر فنون نگارش کلاً از لونی دیگرند و برخی تا حد شعری منثور اوج گرفته‌اند مثل داستان «باد».

این که در تعیین نتیجه و هدف در بیشتر داستان‌ها، ذهن خواننده معلق می‌ماند و در چندراهی‌های تردید گیر می‌کند و نمی‌تواند به حدسی یقینی و نتیجه‌ای مسجل، برسد نشانگر پختگی روزافزون اوست. در «پل» راز زیبایی در ابهام داستان است که در آن گوینده و شنونده و خواننده هر سه حیرانند که آنچه گفته می‌شود خیال محض است یا واقعیت تاریخی .

 

انگار نویسنده که برخلاف گذشته که قهرمانانش کمی بی‌دست پا بودند و آرام، به تناسب حرکات اجتماعی بی‌تاب شده و دیگر دنبال قهرمانان منفعل نمی‌رود وکم و بیش قهرمانانش حادثه ساز نیز می‌شوند، این نگرش به هرصورت بازتاب صبر ملتی است که درحال  سرریزشدن است و چون او، خود در بطن اجتماع است این بی‌تابی را آگاهانه یا ناخودآگاه نیک دریافته و نیکو بازتاب داده است. مثلاً در داستان «من خودم دیدم که داشت موهایت را شانه می‌کرد» قهرمان داستان به‌خاطر عدم تحمل رقیب دست به چاقو می‌برد و سر بر باد می‌دهد؛ یا در داستان «جوجه فنگ»، برخورد خشک و خشن نظامی سروان، علی‌محمد را به واکنشی تلافی جویانه وامی‌دارد و در داستان «ببو» کارگر را به رغم نیاز جانکاه به کار، علیه کارفرما می‌شوراند. دیگر قهرمانان داستان‌هایش نه زور را می‌پذیرند و نه توهین را تحمل می‌کنند.

 

با اینکه خود غلام دوست را پیش‌تر «نسیمی از شمال» خوانده بودم ظاهراً این نسیم اندک اندک دارد به طوفان بدل می‌شود.

 

«رقص پا»، از داستان‌های بسیارکوتاه و جذاب و فنی است که دید روانشناسانه نویسنده را بسیار زیبا به نمایش می‌گذارد. دختری که تمام درونش را در حرکات تند رقصش می‌ریزد تا ناخواسته آنچه که می‌خواهد بیان کند اما خانواده اسیر سنت از درک پیام این به ظاهر دیوانگی‌هایش ناتوان است.

 

در داستان «اسب» با استادی تمام خواننده را لحظه‌ای در مرز بین واقعیت و رؤیا، مردد نگه می‌دارد. دختر کنار پنجره ایستاده و خیره به برف سنگین دیشبی نگاه می‌کند و منتظر عاشق است؛ عاشقی که سال‌ها به او وعده ازدواج داده ولی نمی‌تواند به عهدش وفا کند دوست هم اتاقی‌اش به طعنه می‌گوید «آخرش چه؟ او که عرضه آمدن ندارد... نکند منتظر اسب سفیدی که... ناگهان اسب سفیدی شیهه کشید و به تاخت از توی آن همه برف به طرفش آمد نزدیک و نزدیک‌تر شد دختر را سوار کرد و با خود برد و برد و برد... دختر لبخندی زد وسبک و رها خود را درآغوش دوستش انداخت».

 

این رؤیا لحظاتی او را از کمند اندیشه‌های دردناک رها می‌‌کند اما ناخودآگاه به ما گوشزد می‌شود که گاهی در تخیل می‌توان به شکلی گذرا، از سوز حقیقت رهایی یافت اما همیشه نمی‌شود در تخیل زیست .

 

امیدواری یکی از نکته‌های مثبت همه داستان‌های غلام دوست اند، یعنی همان عنصرحیات بخشی که ایرانیان، با تعدد و تکرار جشن‌ها، در درازنای تاریخ پرفراز و نشیب خود زنده نگه داشته‌اند ولی امروز تحت تأثیر آشفتگی‌های اقتصادی و اجتماعی و نوع خاصی از ادبیات غربی، از آثار هنرمندان ما رخت بربسته است. در داستان‌های او تکیه بر روزهای شادی آفرینی مثل چهارشنبه‌سوری و سیزده بدر که‌ زاده ذهن زند‌گی ‌پرور نیاکان ما هستند، همچنین نرگس و بنفشه و پرستو که درشمال ایران پیام آوران بهارند و شوق زیستن و سرزندگی را در آدمی بیدار می‌کنند، در راستای چنین اندیشه‌ای است.

 

فضا آفرینی، یکی از نشانه‌های زبردستی هنرمند است تا بتواند درصحنه‌ای که می‌خواهد ترسیم کند خواننده را به موقعیت قهرمان داستان نزدیک و حتی سهیم کند تا مقصود خود را در روان خواننده تأیید کند. گرچه به طورکلی ترس از جن و پری در ناخودآگاه همه انسان‌ها نهفته است اما در داستان «پشت ترس» نویسنده به خوبی از عهده قرار دادن خواننده در آن موقعیت برآمده است.

 

اشتباهات و درک نادرست آدمیان از واکنش‌های آدمیان از هم که بعضاً به حوادثی ناگوار منجر می‌شود در داستان «گرمای کلافه‌کننده» به خوبی ترسیم شده است. مردی که توجه بی‌قصد و بی‌ریای خانمی در ماشین، ذهن او را به سوی خود می‌کشد و نهایتاً به اشتباه خود پی می‌برد و متوجه می‌شود خانم متأهل است. گرمای هوا و شرم درونی دست به دست هم می‌دهند و او را بی‌تاب گریختن از صحنه می‌‌کنند.

 

تلخی دردناک و سوزنده فقر و حسرت رسیدن به ناچیزترین توقعات زندگی، درهیچ داستانی به خوبی «عطرخربزه» ترسیم نشده است. ترسیم زیبای نویسنده از احساسات کودکی در شکم مادری حامله که عطرخربزه مستش کرده اما مادرش توان خرید آن را ندارد هر دلی را به همدردی و هر چشمی را با نم آشنا می‌کند.

 

داستان «ساز» تمام ویژگی‌های یک داستان خوب را دارد. گرچه دو سوی داستان را مرگ و ناامیدی احاطه کرده است ولی در طول داستان با توجه دادن خواننده به جلوه‌های زیبای هستی، انگیزه‌های زیستن و زیبایی‌های آن را‌ همیشه در او بیدار نگه می‌دارد و تازه رمز‌گشایی در این مورد که آن دو نفر ابتدای داستان که روبه‌روی هم نشسته‌اند، چه کسانی هستند، در پایان داستان به طرزی زیبا انجام می‌گیرد.

 

هر دو شخصیت زن و مرد داستان، نیز در هاله‌ای از ابهام هستند که آیا مرگ‌هایی واقعی داشتند یا خودکشی. و اینکه اگر‌ سازی بر زمین گذاشته شود، کسانی دیگر به هر صورت بر‌می‌دارند و می‌نوازند و صحنه هستی هرگز از آهنگ دلنواز زندگی خالی نیست، ما را مجاب می‌‌کند که برای زیستن باید جنگید و تلاش کرد و اصلاً زیستن یعنی جنگ با مرگ و نزیستن.

 

عبارات عمیق و چالش برانگیز، یکی از ویژگی‌های این مجموعه است که هر خواننده اندیشمندی را در خود فرو می‌برد. نویسنده ازطریق این عبارات موجز و مؤثر، تلنگری هم به لایه‌های عمیق‌تر اندیشه می‌زند که از مرز باور خوانندگان معمولی عبور می‌کند. در داستان «سیب گلاب»، در مورد حرمت و هراس از خودکشی می‌گوید: «نمی‌دانند کسی که دست به این کار می‌زند با خدا یک جوری کنار آمده است.» غلام دوست با این جمله نشان می‌دهد دریافتش در مواردی چنین تنش زا، از حد درک و قضاوت مردم عادی فراتر رفته و در واقع وضعیت روانی یک انسان به مرز خودکشی رسیده را به خوبی درک می‌کند و بی‌این که شماتتی بی‌درد و ناآگاهانه کرده باشد درمورد انسان نماهای فرو رفته در لجن زندگی که حتی شهامت خودکشی را ندارند با نیشخندی بسیار معنی دار می‌گوید: «حتی کثیف ترین‌شان خیلی خوشحال است که مثلاً خودکشی نکرده و زنده است».

 

نویسنده که همیشه بهشت صفات انسانی طبقات فرودست را می‌ستاید و شیفتگی خود را با برجسته کردنشان نشان می‌دهد، بالاخره در داستان پایانی که «افسانه باغ سیب» نام دارد، ابراهیم بی‌نوا را که در دنیای به این فراخی تنها کلبه‌ای درگوشه‌ای جنگلی داشت درحالی‌ که در خیالات بهشتی و کودکانه خود غوطه‌ور بود به کام مرگ می‌کشاند تا ثابت کند که بهشت راستین حتی اگر نه در عالم واقعی، دست کم درخیال از آن درماندگان و بینوایان است و شاید هم می‌خواهد اثبات کند که خوشبختی و شادکامی همیشه برای آنها در حد یک خیال و آرزوی کودکانه باقی خواهد ماند.

 

نثر کتاب گرچه کمی طعم نوشته‌های دهخدا را دارد ولی نه تنها از نظر کاربرد واژه‌ها‌ی گیلکی که نویسنده در به کار بردنشان تعمد دارد بلکه از نظر نحوه بیان اغلب بین گویش گیلکی و فارسی و زبان عامیانه و ادبی در نوسان است. بی تردید غلام دوست با داستان‌های زیبا و داستان پردازی‌های استادانه اش، اندک اندک دارد به مرزهای جاودانگی می‌رسد، وجود مغتنم و قلم هنرمندش، افتخاری برای گیلان و نهایتاً برای ایران زمین خواهد بود.

 

غلا‌م‌دوستی که من از لابه لای قصه‌هایش می‌شناسم، با قلمش دنبال نان نمی‌گردد. او‌ به خوبی می‌داند‌ نان در جاهای دیگریست ولی امیدواریم نامش همراه داستان‌های زیبایش پرآوازه شود.

 

علیرضا اسماعیلی رودسری

 

iran-newspaper.com
  • 17
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

حکایت های اسرار التوحید اسرار التوحید یکی از آثار برجسته ادبیات فارسی است که سرشار از پند و موعضه و داستان های زیبا است. این کتاب به نیمه ی دوم قرن ششم هجری  مربوط می باشد و از لحاظ نثر فارسی و عرفانی بسیار حائز اهمیت است. در این مطلب از سرپوش تعدادی از حکایت های اسرار التوحید آورده شده است.

...[ادامه]
ویژه سرپوش