پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۴
۱۵:۲۳ - ۰۹ مرداد ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۵۰۲۳۷۹
کتاب، شعر و ادب

احمد پوری: ذات رمان با تک‌گویی میانه‌ای ندارد

احمد پوری,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات

«فقط ده ساعت» سومین رمانی است که از احمد پوری به بازار نشر راه پیدا کرده؛ رمانی با محوریت تقابل عشق و مرگ که برخلاف دو رمان قبلی نویسنده‌اش در آن خبری از وقایع تاریخی و اتفاقات سیاسی نیست. سال‌هاست که پوری را با ترجمه‌های ادبی‌اش می‌شناسیم اما او خودش را بیش از مترجم، نویسنده می‌داند و حتی تأکید دارد که این مسأله از خواست قلبی چندین و چند ساله‌اش ریشه می‌گیرد؛ البته نویسنده‌ای که نخستین رمانش را در آستانه پنجاه‌ سالگی نوشته و همچنان عزمی جدی برای ادامه این مسیر دارد. پوری فارغ از همه نگرانی‌هایی که این روزها در خصوص وضعیت ادبیات داستانی‌مان شنیده می‌شود، نظری متفاوت از دیگر همکارانش دارد. او هم منکر آسیب‌هایی که برای داستان‌نویسی امروزمان برمی‌شمارند نیست اما تأکید می‌کند که در میان نوشته‌های جوانان امروز آثار شاخصی خوانده و دیده که موجب امیدواری‌اش به آینده ادبیات ایران شده است.

رمان «فقط  ده ساعت» را با محوریت بیماری سرطان نوشته اید. هدف‌تان از اشاره به موضوع سرطان به تصویرکشیدن مرگ و تبعات آن بوده یا طرح یکی از گرفتاری‌های امروز که در جامعه با آن دست به گریبان هستیم؟

به هیچ وجه به سراغ سرطان از بُعد اجتماعی و آسیبی که به شکلی گسترده متوجه مردم‌مان می‌کند نرفته‌ام. این موضوع را انتخاب کردم تا همان‌طور که اشاره کردید بهانه برای به تصویر کشیدن مرگ داشته باشم. اصل ماجرای این رمان هم درباره جوانی است که سی و چند سالی بیشتر از سنش نمی‌گذرد و اصلاً انتظار مرگ ندارد، اما به شکل غیرقابل انتظاری با آن روبه‌رو می‌شود. البته او کمی قبل‌تر درگیر احساسی عاشقانه هم شده و به محض آنکه می‌فهمد فاصله بسیار کمی با مرگ دارد احساس می‌کند که با دو ماجرای بزرگ در زندگی‌اش مواجه شده است؛ ماجرای مرگ و عشق. مرگ و زندگی مهم‌ترین تقابلی است که امکان وقوع آن در زندگی هر یک از ما وجود دارد. مهم‌ترین بحث «فقط ده ساعت» هم همین نکته است.

چرا برای اشاره به تقابل سراغ بیماری سرطان رفتید؟

شاید چون آن‌قدر گسترش پیدا کرده که برای هیچ‌کدام از ما بیماری غریب و دور از تصوری نیست. از سوی دیگر به هر حال همه ما روزی می‌میریم و اغلب هم به بهانه‌ای همچون ابتلا به بیماری.

«فقط  ده ساعت» دو راوی دارد؛ یکی روان‌ درمانگری که دوست شخصیت اصلی داستان است و دیگر خود پسری که بهانه اصلی شکل‌گیری این رمان شده. اما چرا موقع خواندن رمان تفاوتی میان زبان این دو راوی احساس نمی‌شود؟

اتفاقاً به نظر من زبان این دو راوی به هم شبیه نیست. یکی از راویان همان‌طور که گفتید حامد، پسرجوانی است که مبتلا به سرطان شده و می‌داند خیلی زود می‌میرد. او پیش از آنکه متوجه بیماری‌اش شود دست به نوشتن مجموعه یادداشت‌هایی درباره عشقی که از آن گفتم می‌زند تا بهانه تألیف یک رمان شود. اما به یکباره می‌فهمد فرصتی ندارد و آنها را به کاوه، نزدیک‌ترین دوستش می‌سپارد؛ جوانی که روان‌درمانگر است و مطب هم دارد. بگذارید بیش از این چیزی نگویم تا هرکسی علاقه‌مند است خودش داستان را بخواند. فقط این را اضافه کنم که «فقط ده ساعت» رمانی است که از دریچه نگاه اول شخص، همان جوان مبتلا به سرطان، نوشته شده. همان‌طور که گفتم کاوه راوی دوم است که ماجراها را براساس یادداشت‌های دوست خود تعریف می‌کند.

علاوه بر کاوه و حامد، شاهد حضور شخصیت‌ها و چند ماجرا و گره‌های داستانی دیگر هم هستیم؛ این ترفند چقدر برای جذب بیشتر مخاطب استفاده شده است؟

نویسنده اگر خواستار جذب مخاطب تا پایان کتاب باشد باید از تک‌گویی پرهیز کند؛ بویژه که اصلاً ذات رمان از تک‌گویی دور است. بر همین اساس هم علاوه بر شخصیت‌های اصلی رمان‌ها معمولاً چند شخصیت دیگر هم در آنها حضوری جدی دارند. البته این تنها به رمان و داستان محدود نمی‌شود. اگر به زندگی واقعی هم توجه کنید می‌بینید که در آن هم تنها خود ما نیستیم که نقش‌آفرینی می‌کنیم و افراد متعددی با تارهای نامرئی به ما و زندگی‌مان متصل شده‌اند. همان‌طور که اشاره کردید در این رمان مخاطب همزمان با چند گره داستانی روبه‌رو است که ماجراها را پیش می‌برند. نویسنده ناگزیر است که به هر روشی که می‌تواند خواننده را پای کتاب بنشاند تا کتاب او به گوشه‌ای پرت نشود!

در دو نوشته قبلی‌تان روایت‌های تاریخی حضوری پررنگ دارند؛ حتی سیاست هم نقش مهمی در آنها ایفا می‌کند؛ چرا کتاب جدید‌تان تا حدی متفاوت به نظر می‌رسد و در آن به مسیر دیگری رفته‌اید؟

خودم هم مهم‌ترین تفاوت این رمان با دو کتاب قبلی‌ام را در این می‌دانم که در «فقط ده ساعت» خبری از روایت‌های تاریخی و سیاسی نیست. دو نوشته قبلی‌ام با توجهی نسبی به وقایع تاریخی - سیاسی کشورمان نوشته شده بودند؛ البته در آنها هم قصد تاریخی‌نویسی نداشتم. منتها از آن جایی که شخصیت‌ها به دهه‌های قبل مرتبط بودند ناخودآگاه بحث تاریخ هم به میان می‌آمد. اما «فقط ده ساعت» کتابی درباره امروز تهران است.

تأکید به دور بودن نوشته اخیرتان از وقایع تاریخی و سیاسی دارید؛ این در حالی است که رمان‌تان را نمی‌توان جدا از تحولات روز جامعه که قطعاً بخشی از آن به سیاست هم ختم می‌شود، دانست.

به هر حال نمی‌توانم رمانم را از تحولات و ماجراهای روز جامعه جدا کنم. تنها در صورتی قادر به این کار خواهم بود که از فضای رئالیستی دور شوم. با اینکه نوشته من در قالب آثار رئالیستی جای می‌گیرد، اما وقتی می‌گویم کتابم اثری سیاسی نیست به این معناست که من به قصد تألیف اثری سیاسی به سراغ آن نرفته‌ام. هرچند که حداقل زندگی ما ایرانیان به گونه‌ای شده که پیوندی نزدیکی با سیاست دارند. چه بخواهیم چه نخواهیم وقتی به سوپرمارکت محلمان می‌رویم ، می‌بینیم که یک شب قیمت برخی کالاها به‌دلیل تحریم چند برابر شده، سیاست که شاخ و دم ندارد. همین مسائل تأثیر سیاست است و رمان من هم جدا از اتفاقات روز جامعه نیست.

با اینکه می‌گویید پرداختن به این بیماری بهانه‌ای بوده برای دستیابی شما به مفهوم مورد نظرتان، اما از آنجایی که کل ماجرای رمان درباره بیماری شخصیت اصلی داستان است به فضاسازی‌هایی منطبق بر واقعیت نیاز بوده است. چقدر در ارتباط با مباحث روان شناختی مرتبط با این بیماری و حتی ویژگی‌های ابتلا به آن تحقیق کردید تا برای مخاطب باورپذیر شود؟

در ارتباط با بحث روان شناسی تنها به قصد این کتاب کاری نخوانده‌ام، منتهی به‌دلیل علاقه‌ام به علم روان شناسی مطالعات بسیاری دراین زمینه داشته‌ام. اما در ارتباط با بخش دوم سؤال تان درباره‌ تحقیقات خاص متمرکز بر سرطان باید بگویم که مطالعات مختلفی داشته‌ام و حتی با دو پزشک متخصص سرطان خون، بیماری شخصیت اصلی داستان، هم صحبت کردم. هم در ارتباط با حالت‌های بیمار و هم درباره حداقل و حداکثر زمانی که بیماری تا مرگ دارد. این تحقیقات حداقل شش ماهی زمان برد و خوشبختانه آن دسته از دوستانی که اطلاعات کافی درباره این بیماری دارند وقتی کتاب را خواندند تأیید کردند که اشتباهی نداشته‌ام.

درست است که برای اطلاع از علائم این بیماری و شرایط افراد مبتلا به آن چندین ماه صرف کرده‌اید. اما به نظر می‌رسد دیگر همکارانتان حوصله چندانی برای چنین کارهایی ندارند. به همین دلیل یکی از مشکلات ادبیات داستانی امروز را بی‌توجهی نویسندگان به مطالعه و کسب تجربه دانسته‌اند. با توجه به حضورتان در داوری جوایز مختلف شما هم معتقد به چنین ضعفی در آثار امروز هستید؟

پاسخ به این سؤال بررسی دقیقی می‌طلبد. با این حال من هم هنگام مطالعه برخی آثار حس کرده‌ام نویسنده سراغ موضوعی رفته که اشراف کاملی به آن نداشته و از نزدیک آن را لمسش نکرده است. البته منظورم این نیست که نویسنده باید از نزدیک خیلی مسائل را حس کند؛ بلکه بحث این است که باید درباره موضوع مورد نظر به اندازه کافی جست‌و‌جو کند و مطالعه داشته باشد؛ حساسیت نویسنده نسبت به موضوعی که سراغ آن رفته یکی از مهم‌ترین مسائل در خلق اثر است. مخاطب، نوشته‌ای که بی‌توجه به این مسأله خلق شده باشد ، پس می‌زند.

البته منظورم مخاطب کتابخوان و حرفه ای‌ است، وگرنه در عرصه کتابخوانی ما با مخاطبان زرد هم روبه‌رو هستیم که این دسته قطعاً به سراغ آثاری می‌روند که بویی از شاخصی که به آن اشاره کردیم نبرده‌اند.

شما بیش از ورود به عرصه تألیف سال‌ها به‌عنوان مترجم آثار ادبی فعالیت کرده اید، با این حساب باز هم شاهد انتشار رمانی از سوی شما خواهیم بود؟

از آنجایی که بخش عمده‌ای از فعالیت حرفه‌ای من به ترجمه تعلق پیدا کرده همچنان دراین عرصه فعالیت خواهم کرد. با این حال نوشتن را هم ادامه خواهم داد، پیش‌تر گفته‌ام که آغاز کار من با داستان‌نویسی بوده منتهی بعدها ترجمه، بویژه در حوزه شعر آنقدر جذبم کرد که آن را ادامه دادم. با این حال حسرت نوشتن همواره در دلم بود، امروز که به این خواسته چندین و چند ساله‌ام رسیدم دیگر آن را رها نخواهم کرد، بویژه که گمان می‌کنم در عرصه تألیف هم کم کم راهم را پیدا کرده‌ام.

استقبال از سه رمان‌تان را مدیون شخصیت احمد پوری به‌عنوان مترجم می‌دانید یا تصور می‌کنید در نویسندگی هم به هویت مستقلی رسیده‌اید؟

در ارتباط با اولین کتابی که در حوزه تألیف منتشر کردم به طور قطع شناختی که مخاطب از ترجمه‌های من داشته در جلب اعتمادش به خرید و مطالعه اثر بی‌تأثیر نبوده است. با این حال معتقدم این عرصه، عرصه خطرناکی است. وقتی مخاطب بر اساس شناخت قبلی فعالیت‌های دیگر یک نویسنده به سراغ کتاب او برود ولی کار را نپسندد بی‌اعتماد می‌شود و حتی ممکن است این حرف بین مخاطبان بپیچد که اگر از فلانی کاری غیر از ترجمه دیدید نخوانید. اتفاقاً به همین دلیل سال‌ها طول کشید تا  گرفتار وسوسه‌ام برای ورود به عرصه تألیف بشوم و نخستین رمانم را در آستانه پنجاه سالگی منتشر کنم.

مریم شهبازی

iran-newspaper.com
  • 18
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

حکایت های اسرار التوحید اسرار التوحید یکی از آثار برجسته ادبیات فارسی است که سرشار از پند و موعضه و داستان های زیبا است. این کتاب به نیمه ی دوم قرن ششم هجری  مربوط می باشد و از لحاظ نثر فارسی و عرفانی بسیار حائز اهمیت است. در این مطلب از سرپوش تعدادی از حکایت های اسرار التوحید آورده شده است.

...[ادامه]
ویژه سرپوش