
ما ایرانیها ملت قصهدوستی هستیم؛ از هر اتفاق و ماجرایی، یک قصه با شاخ و برگهای فراوان میسازیم و برای دیگران تعریف میکنیم؛ عاشق این هستیم که قصه آدمهای دور و برمان را بدانیم و برای همین گاهی کارمان به فضولی و سرک کشیدن در زندگی دیگران میکشد! همین روحیه باعث شده است تا در طول تاریخ ادبیاتمان، داستانها و قصههای شفاهی و کتبی فراوانی به وجود بیاید؛ از افسانههایی که سینه به سینه نقل شده تا قصههای عامیانهای که بر اساس همین روایتهای شفاهی روی کاغذ آمدهاست. قصههای عامیانه بخش مهمی از ادبیات فارسی و نشاندهنده وضعیت طبقات مختلف اجتماعی در دورههای مختلف هستند. در ادامه از چند قصه عامیانه ادبیات فارسی میخوانید.
داراب نامه
فردی به نام ابوطاهر محمد بن موسی طرطوسی در قرن ششم روایتی عامیانه از داراب، پادشاه ایرانی را نوشت. اصل این داستان به دوره ساسانی برمیگردد و به همین دلیل داستانی که طرطوسی نوشته، به «دارابنامه طرطوسی» هم مشهور است. نثر ساده و روان کتاب و نزدیکی به زبان مخاطب از ویژگیهای مهم این داستان عامیانه است. هم اکنون یک نسخه قدیمی از این داستان در کتابخانه بریتانیا نگهداری میشود.
حسین کرد شبستری
حتما شنیدهاید به کسی که پرگو و پرحرف است، میگویند: «قصه حسین کرد شبستری را تعریف نکن». اما شاید بعضیها ندانند که چنین قصهای وجود خارجی دارد و متنش موجود است! ماجرای این قصه که هویت نویسندهاش مشخص نیست، در دوره صفویه میگذرد. «حسین کرد» یکی از پهلوانان دربار شاه عباس صفوی است؛ تا جایی که گفته میشود جایگاه او نزد شاه عباس مثل جایگاه رستم در جمع پهلوانان شاهنامه است. این قصه تا سالهای سال یکی از قصههای مورد علاقه مردم ایران بود و در قهوهخانهها نقل میشد. در سال ۱۳۴۵ روایت سینمایی این قصه توسط اسماعیل کوشان ساخته و کاملترین روایت مکتوب آن هم با تصحیح زندهیاد استاد ایرج افشار در سال ۱۳۸۵ در ۵۱۶ صفحه منتشر شد.
امیر ارسلان نامدار
یکی از قصههای مهم ادبیات عامیانه فارسی، قصه «امیرارسلان نامدار» است؛ یک داستان حماسی- عاشقانه که در دوران قاجار نوشته و به شدت مشهور شد. داستان از این قرار است که ناصرالدین شاه یک نقال مخصوص به نام «نقیب الممالک» داشت که هر شب برایش قصه تعریف میکرد تا خوابش ببرد. از آنجا که ناصرالدین شاه علاقه خاصی به قصه امیر ارسلان داشت، نقیب الممالک هر چند وقت یک بار آن را برایش تعریف میکرد تا این که یکی از دختران شاه به نام «توران آغا» از بیرون اتاق این قصه را میشنود، خوشش میآید و آن را روی کاغذ میآورد. دکتر محمدجعفر محجوب در دهه ۱۳۴۰ شمسی، نسخه تصحیح شده امیر ارسلان نامدار را چاپ کرد.
هزار و یک شب
«شهرزاد قصهگو» یکی از شخصیتهای مشهور ادبیات عامیانه است که «هزار و یک شب» برای پادشاه قصه گفت تا از کشتن زنان بگذرد. قضیۀ به وجود آمدن این داستانها از این قرار است که پادشاهی به قصد انتقام گرفتن از همسرش که به او خیانت کرده بود، هر روز دستور قتل دختری را میداد تا این که یکی از دختران وزیر به نام شهرزاد چارهای میاندیشد. او هر شب قصهای دنبالهدار برای پادشاه تعریف میکند و به این بهانه که قصه ادامه دارد، او را از قتل خودش منصرف میکند و به این ترتیب قصه تا هزار و یک شب به طول میانجامد. عدهای میگویند اصل داستان هزار و یک شب هندی است که به فارسی باستان ترجمه شده و در قرن سوم هجری به زبان عربی درآمده است.
عدهای هم معتقدند اصل داستان ایرانی است. شخصی به نام ملا عبداللطیف طسوجی در سال ۱۲۵۹ هجری قمری، هزار و یک شب را از عربی به فارسی ترجمه کرد و در قرن هجدهم میلادی شخصی به نام آنتوان گالان آن را به فرانسه برگرداند. جالب این که بورخس، نویسنده مطرح آرژانتینی، همه آثار خود را مدیون هزار و یک شب میدانست.
سمک عیّار
شاهزادهای در حلب به نام خورشید شاه گرفتار عشق دختر شاه چین میشود و برای به دست آوردنش به چین سفر میکند. در این بین مردی به نام «سمک عیّار» خورشید شاه را همراهی و با جوانمردی و پهلوانیاش به او کمکهای بسیاری میکند. این محور اصلی قصه عامیانه «سمک عیّار» است که فرامرز پسر خداداد در قرن ششم هجری بر اساس روایتهای فردی به نام صدقه ابوالقاسم نوشت. جالب این که بیشتر شخصیتهای این داستان نامهای ایرانی دارند مانند شاهک، گیلسوار، مهرویه و... . دکتر پرویز ناتل خانلری متن کامل سمک عیّار را در پنج جلد بین سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۵۳ تصحیح و منتشر کرد.

- 19
- 4