
بعد از پایان ریاست آیتا... یزدی بر قوه قضائیه تغییراتی در حوزه کاری شما به وجود آمد؟ بعد از دوران ریاست آقای یزدی بر قوه قضائیه؛ آقای شاهرودی رئیس قوه قضائیه شد. آقای یزدی به سخت گیری معروف بود. البته من آقای یزدی را از قبل از انقلاب میشناختم و نقش انقلابی ایشان را در پیش از پیروزی انقلاب و در پیروی از مشی امام میستایم.
از همان ایام نوجوانی ایشان را میدیدم و با کتابفروشی مرحوم ابوی در قم در ارتباط بودند و چاپ و توزیع کتاب معروف «حسین ابن علی» تالیف خودشان را برای انتشار به ایشان واگذار کردند. در ستاد استقبال از ورود امام به ایران که بهمن ۵۷ و در منزل ایشان در کوچه ناصر قم و روبهروی منزل آیتا... منتظری تشکیل شد، من چند روزی تلفنهایی که از اقصی نقاط کشور به آنجا میشد را پاسخ میدادم. به هر ترتیب وقتی آیتا... هاشمی شاهرودی به جای ایشان به قوه قضائیه آمدند، گفتند «من یک ویرانه را تحویل گرفتهام».
ورود هاشمی شاهرودی به قوهقضائیه مصادف با اوایل کار دولت دوم آقای خاتمی بود که در اقدامی کم سابقه ایشان برای تبریک انتصاب شاهرودی به جای یزدی در دفتر رئیس قوه حاضر و با ایشان دیدار و گفت وگو کردند. با انجام دیدار نمادین، امیدی برای بهبود اوضاع و مشاهده قانون گرایی که شعار دولت بود در جامعه ایجاد شد، اما این امید خیلی دوام نیاورد و همان گروههایی که به دنبال برخورد تند و تقابل با دولت بودند شروع به دخالت ونقش آفرینی کردند. من در معاونت امور مطبوعاتی هم سعی کردم به نوبه خود تعاملاتم را با این قوه بهتر کنم. چون نگاه آقای شاهرودی را که با روی گشاده با مسائل مواجه میشدند و معتدل تر و منطقی تر از سلف ایشان یعنی آقای یزدی میدانستیم. روزی به دیدار ایشان رفتم و گزارشی از وضعیت مطبوعات و حوزه نشر کشور ارائه کردم. ایشان در آن جلسه با بگیر و ببند و توقیف روزنامهها و حبس روزنامه نگاران اظهار مخالفت کردند و معتقد بودند نظارت بر مطبوعات قاعدتا برعهده «هیات نظارت بر مطبوعات» و سعی در اجرای قانون مطبوعات است.
اگرچه این قانون اصلاحاتی هم لازم دارد، مگر اینکه دادگاهها استثنائا ورود پیدا کنند آن هم با استفاده از آرای هیات منصفه مطبوعات. از جلسه که بیرون آمدم از مسئول دفتر ایشان پرسیدم آیا اجازه میدهند این اظهارات آیتا... شاهرودی را به عنوان یک خبر خشنود کننده و امید بخش منتشر کنیم؟شاید بازخورد مثبتی در جامعه داشته باشد. پاسخ شنیدم که باید مشورت کنند و اگر صلاح دیدند خود دفتر حضرت آیتا... این کار را خواهد کرد. اما خبر آن دیدار وگفتوگوهای مطرح شده منتشر نشد.
محتوای این جلسه چه بود؟
مطابق معمول دیدار با بزرگان این جلسه به ارائه گزارش ودرخواست رهنمود گذشت. اما آقای شاهرودی در آن جلسه شاد و خندان و بسیار مثبت ظاهر شدند واظهار کردند:«من مشکلی با آزادی فضای مطبوعات ندارم و این فضا را برای جامعه مفید میدانم و توقیف و حبس چاره کار و روش نظارت بر مطبوعات نیست. هیات نظارت بر مطبوعات باید خودش با مطبوعات متخلف برخورد کند و این کار صرفا کار قوه قضائیه نیست.» انگار ایشان تمایل داشتند برای بهبود چهره قوه قضائیه هزینه توقیف را «هیات نظارت بر مطبوعات» بپردازد.
آقای شاهرودی که آمدند به قوه ما هم سعی کردیم کمک کنیم تا مقداری فشار و کنترل بر مطبوعات کاسته شود. در مراحل بعدی این رفت و آمدها با معاونین و مدیران قوه قضائیه ادامه داشت اما در این میان، رفتار قاضی مرتضوی همچنان عجیب و غیرمتعارف مینمود. ما فقط اینقدر درک میکردیم که رفتار ایشان با منش و اظهارات رئیس قوه نمیخواند. بنای کارش بر سخت گیری و برخورد با مطبوعات و روزنامهنگاران نزدیک به اصلاحطلبان بود. قدرتی زیاد و دستی گشاده برای بریدن حکم، تعیین وثیقه و اجرای احکام سنگین قضائی داشت و مهم تر اینکه نگاهش به اصحاب فرهنگ و رسانه همانند نگاهش به اراذل و اوباش بود و همان مقررات را روی این قشر نخبه جامعه اجرا میکرد.
خاطره مشخصی هم از ایشان- مرتضوی- دارید؟
اواخر سال ۸۳ بود، یکبار که روزنامهای را توقیف موقت کرده بود، من در جایی و درپاسخ به سوال یک خبرنگار که «موضع وزارت ارشاد راجع به این توقیف چیست؟» گفته بودم«ما متاسفیم از این توقیف شتابزده و امیدواریم در اسرع وقت اقدامات لازم برای رفع توقیف این روزنامه انجام شود». فردای آن روز موبایل من زنگ زد. آقای مرتضوی پشت خط بود. با عصبانیت گفت: آقای صحفی از قول شما در رسانهها آمده است که تصمیم قوه قضائیه و دادستان تهران درباره توقیف شرق شتابزده بوده است.
این چه طرز اظهار نظر راجع به یک حکم قضائی است و شما حق ندارید اینگونه اظهار نظر کنید! پاسخ دادم: من معاون امورمطبوعاتی وزارت ارشاد هستم و در قبال حقوق مطبوعات و کار روزنامهها مسئولم و نمیتوانم درباره اتفاقاتی که برای مطبوعات میافتد سکوت کنم. اگر این روزنامه تخلفی کرده آیا بهتر نبود که ابتدا صبر میکردید پرونده آن در «هیات نظارت بر مطبوعات» بررسی شود و نه اینکه دادستانی بدون هیچ استعلامی از هیات نظارت رأسا وارد عمل شود. آقای مرتضوی بدون اینکه جواب مرا بدهد گفت: شما اصلا خبر دارید که در زیرمجموعه شما دارند رشوه میگیرند؟!! گفتم: من که از ادعای شما تا بهحال بی خبر بودم. اما شما که مطلعید و لابد مدرک هم دارید خب برخورد کنید.
در واقع آقای مرتضوی داشت با پیش کشیدن یک موضوع انحرافی و یادآوری وجود یک پروژه آبروریزی برای معاونت امور مطبوعاتی وزارت ارشاد تلویحا بگوید: حواست باشه که با من طرف هستی، بخواهی از اینجور حرفها بزنی آماده باش که بهانه برای برخورد با معاونت امور مطبوعاتی فراهم است! مواجهه ایشان با یک اظهار نظر عادی من این بود. در ادامه این مکالمه کوتاه گفتم: شما مختار هستید اگر کسی را میشناسید تخلفی کرده است حتما برخورد کنید بدون معطلی و ما هیچ گلایهای از شما نخواهیم کرد. هر از چندی از این ماجراها و کشمکشها داشتیم. فارغ از این فضای پر تنش چیزی که به ما امید میداد و ما را دلگرم میکرد این بود که رئیس جمهور خیلی به موضوع توسعه مطبوعات توجه داشتند و آن را بهطور جدی پیگیری میکردند و از ما میخواستند پیش نیازهای این توسعه را فراهم کنیم و اگر درخواستی از دولت داریم مطرح کنیم. ما هم به طور ادواری گزارش میدادیم.
اینکه چالشهای مطبوعات چیست؟ دولت چه کمکی میتواند بکند؟و از این قبیل. در مجموع اجرای بیشتر سیاستهایی که توسعه مطبوعات و رسانهها را موجب شود، با در بسته مواجه میشد. رئیس دولت اصلاحات هم بطور مرتب در مراسم افتتاح جشنوارههای مطبوعاتی کشوری بدون منت میآمدند و سخنرانی و مصاحبه میکردند و از آثار مکتوب جامعه مطبوعاتی و رسانهای کشور بازدید میکردند و راهنماییهایی هم به ما و مدیران و روزنامه نگاران ارائه میدادند. شخصا دو بار در جلسات هیات دولت شرکت کردم و گزارشهایی دادم و درخواستهایی را مطرح کردم. این درخواستها بیشتر در جهت تقویت بنیه مالی مطبوعات و خبرگزاریها و کسب مجوزهای قانونی بود.
- 15
- 1