شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۲۶ - ۱۶ شهریور ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۶۰۴۴۴۷
حوادث کار

روایت اختصاصی نجات یافتگان حادثه ریزش معدن در حوالی یزد و گفت و گو با دو حادثه دیده

۲۰ ساعت جدال با مرگ در قعر معدن

نجات یافتگان حادثه ریزش معدن در حوالی یزد,کار و کارگر,اخبار کار و کارگر,حوادث کار
سیاهی مطلق بود. ابوالفضل جز صدای نفس‌های خودش و دایی حسین، صدای دیگری نمی‌شنید. انگشتان دستش را تكان داد، جز خلأیی عمیق و ترسناك، چیزی حس نكرد. انگار كه انگشت نداشت. انگار تبدیل به دو روح شناور شده بودند. تك و تنها در میان دل كوه و نیم‌متر حفره‌ای‌كه درون آن به دام افتاده بودند و مرگی كه هر لحظه آغوشش را برایشان تنگ‌تر می‌كرد، فقط به یك چیز فكر می‌كردند؛ معجزه برای نجات.

به گزارش جام‌جم، دو سالی می‌شد كه حسین امیری، معدن گزینو در ۶۰ كیلومتری بهاباد یزد را خریده بود و می‌خواست دوباره آن را فعال كند، اما تصمیم گرفت ابتدا همه جایش را بررسی‌كند. موضوع را با خواهرزاده‌اش ابوالفضل درمیان گذاشت و او هم قبول كرد و همراه با سه نفر از دوستان شان به سمت معدن گزینو حركت‌كردند. معدنی مرموز با صدها سال قدمت‌كه آبستن حادثه‌ای عجیب برای آنان بود.

۱۲ شهریور، بهاباد، معدن گزینو  چند ساعت قبل از حادثه

كوه در دشتی بزرگ قرار داشت و تاكیلومترها، هیچ ردی از انسان و زندگی در آن دیده نمی‌شد. پنج مرد از ماشین پیاده شدند. سه نفر پای كوه ماندند و ابوالفضل و حسین وارد معدن سرب و روی گزینو شدند. بعد از ورود، با تحسین به هنر دست معدنچیان قدیمی نگاه كردند. قدیمی‌ها، پس از استخراج لایه بین‌كوه و خالی شدنش، میان آن چوب‌های متوالی و قطور قرار می‌دادند تا هم به عنوان مسیر از آن استفاده‌كنند و هم فاصله بین دو لایه حفظ شود تا روی هم نخوابد و فاجعه رخ ندهد. فاجعه‌ای كه اتفاقا بی‌صبرانه در انتظار حسین و ابوالفضل بود.

نیم‌ساعت از ورودشان به معدن گذشته بودكه ناگهان یكی از چوب‌ها سست شد و شروع به ریزش‌كرد. اتفاق مرگبار اصلی هنوز نیفتاده بود. در نوك قله‌كوه، اقدامات اكتشافی جدید انجام و مقداری خاك و سنگ روی ورودی معدن قدیمی انبار شده بود كه هیچ كس از آن خبر نداشت و بی‌خبر از ابوالفضل و دایی‌اش، داشت قاتل جان آنها می‌شد.

چند دقیقه بعد، چوب آزاد شد و ناگهان حجم عظیمی از خاك و سنگ درست مثل آبشار از ارتفاع ۴۰ متری نزدیك دو مرد روی زمین آوار شد. اگر یكی از سنگ‌ها به سرشان اصابت می‌كرد، در جا كشته می‌شدند. گرد و خاك غلیظ كه خوابید، هر دو متوجه عمق فاجعه شدند.

 ابوالفضل می‌گوید: «صدای‌آوار خیلی وحشتناك بود. تونل‌كوچكی كه در آن بودیم مسدود شد و فضایی ‌كه داشتیم، فقط نیم‌متر بود. تنها شانس‌مان این بودكه به دلیل وجود سنگ، مقداری هوا در محیط جریان داشت، اگر خاك بود، حتما خفه می‌شدیم.»

كابوس ناتمام آوار

در شرایطی‌كه ابوالفضل و حسین اسیر حفره‌ شده بودند، سه مردی كه بیرون معدن بودند، با شنیدن صدای آوار از منطقه فاصله گرفتند. علی نوری می‌گوید: «داشتم چای آماده می‌كردم‌كه آوار ریزش‌ كرد. از وضعیت آنجا خبر داشتم. موتور برق آوردیم و بعد از برقراری روشنایی، شروع به تخلیه خاك و سنگ ‌كردیم. هرچه خالی می‌كردیم، دوباره آوار پایین می‌آمد. تا ساعت ۱۰ شب به كار ادامه دادیم.»

در تمام این ساعات، ابوالفضل و حسین هزاربار مردند و زنده شدند. نه آب داشتند، نه غذا. تا كیلومترها آن منطقه آنتن نداشت و تلفن همراه‌شان بی‌مصرف بود. هرچه زمان حبس‌شان در حفره طولانی‌تر می‌شد، بیشتر می‌ترسیدند. حسین بیشتر ترسیده بود. او می‌گوید: «لحظات ترسناكی بود. تمام امیدمان به كسانی بود كه می‌توانستند راه نجات را پیدا كنند، اما خیلی امیدوار نبودیم. به یاد زن و بچه‌هایم افتادم. آرزو كردم از وضعیت‌مان باخبر نشوند و عذاب نكشند.»

ابوالفضل و حسین، تا این حد مرگ را از نزدیك حس نكرده بودند. به دایی‌اش قوت قلب می‌داد، اما خودش را برای مرگ آماده‌كرده بود. بیرون معدن، مردان با بیل و دیلم سنگ و خاك‌ها را بیرون می‌كشیدند، اما انگار تمامی نداشت. دوباره آوار از بالای قله می‌جوشید و پایین می‌ریخت. درون معدن، ابوالفضل و حسین در همان نیم‌متر جا سعی كردند بخوابند، اما مگر می‌شد. صدای خوفناك آوار، ترس و مرگ را به جان هر دو انداخته و خواب را به چشم‌شان حرام كرده بود. كابوس سنگ و خاك تمامی نداشت. هر دو در دل‌شان با خدا راز و نیاز می‌كردند تا نجات‌شان دهد.

نجات‌مان معجزه بود

در حالی‌كه ابوالفضل و حسین دست‌شان را به نشانه تسلیم به فرشته مرگ بالا برده بودند، مردان بیرون معدن، همچنان تلاش می‌كردند. آن‌طوركه نوری می‌گوید، حدود هشت تریلی خاك و سنگ بیرون ‌كشیدند، اما آوار دست‌بردار نبود. هرچه بیشتر نوری و دوستانش خاك و سنگ را كنار می‌زدند، آوار با لجاجت بیشتری فرومی‌ریخت. هر دقیقه‌ای‌كه می‌گذشت، شمع امید معدنكاران برای نجات‌، كم‌رمق‌تر می‌شد. ابوالفضل ادامه می‌دهد: «در میان بیم و امید برای زنده ماندن، ناگهان صدای ترق ترق چوب‌ها بلند شد كه نشان می‌داد دو طرف ‌كوه در حال فشار آوردن به‌هم است. اگر این اتفاق می‌افتاد، پرس می‌شدیم و چیزی جز چند تكه لباس از ما باقی نمی‌ماند. با تمام وجود دست به دعا برداشتیم. انگار خدا صدا‌مان را شنید، اما هنوز خطر رفع نشده بود. دوستان‌مان متوجه وضعیتمان نبودند و به همین خاطر، خودمان قسمتی از تونل را با سنگ و خاك مسدود كردیم تا وقتی رفقای‌مان مسیر را از پایین باز می‌كنند، دوباره با سنگ و خاك پر نشود. بعد از مدتی حس‌كردیم مسیر باز شد و چون صدای‌مان را می‌شنیدند، به آنها گفتیم به این سمت نیایند كه خطرناك است.» هنوز راه مشخصی برای خروج دو مرد اسیر در معدن وجود نداشت.

ساعت سه و نیم بامداد روز پس از حادثه به نعمت‌ا... قاسمی، معاون و مسؤول عملیات امداد و نجات هلال‌احمر بهاباد ماموریت دادند تا به معدن برود. او می‌گوید: «دستگاه زنده‌یاب، بتون‌بر، طناب و تجهیزات انفرادی مانند بیلچه را برداشتیم و با گروه به سمت معدن حركت‌كردیم. افرادی‌كه آنجا بودند، با وجود تلاش زیاد نتوانسته بودند محبوسان را خارج‌كنند. ایمنی مسیر جدیدی را همراه با نیروهای اورژانس، هلال‌احمر و آتش‌نشانی تامین و پس از چند ساعت آواربرداری توانستیم آنان را ساعت ۹ صبح و بعد از ۲۰ ساعت از معدن خارج‌كنیم.»

حمیدرضا دهقان، كاردان فوریت‌های پزشكی بهاباد در مورد این عملیات می‌گوید: «هر دو ترسیده بودند و حالت‌گریه داشتند. علائم جسمی‌شان را چك‌كردیم و جز كوفتگی مشكل خاصی نداشتند و برای همین به مركز درمانی اعزام نشدند.»

از لحن حسین مشخص است‌ حتی یك درصد هم احتمال نمی‌داد از مرگ نجات پیدا كند. ابوالفضل هم كمك‌های مردم، دوستانشان و البته نیروهای امدادی را معجزه خداوند می‌داند كه باعث نجاتشان شد. 

  • 11
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
ویژه سرپوش