جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۳۸ - ۲۰ مهر ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۰۷۱۵۵۳
چهره ها در سینما و تلویزیون

چرا امروزی‌ها محبوبیت «فردین» را ندارند؟

محبوبیت فردین در جامعه,

روزنامه همدلی نوشت: کشتی‌گیران در خاطره جمعی این ملت به نماد‌هایی برای مردانگی، مهربانی و سربه‌زیری بدل شده‌اند. حالا به سراغ امامعلی حبیبی رفته‌ایم تا برایمان از کشتی‌گیری بگوید که رفتار و کردارش هنوز هم مثلی میان عموم جامعه ساخته که هرگاه به کارش می‌برند، یعنی طرف مقابل آدمی ازخودگذشته و عیار است؛ محمدعلی فردین و ماجرای فردین بازی؛ او را اولین سوپراستار سینمای ایران می‌دانند؛ سلبریتی به معنای واقعی. چهره جذاب و هیکل ورزشکاری یادگاری از روز‌های قهرمانی در کشتی، از او بازیگری ساخت که با عناوینی، چون مشهورترین و محبوب‌ترین بازیگر تاریخ سینمای ایران یادش می‌کنند

.

خوش‌تیپ بود و جذاب؛ تا جایی که هم مدل موی «فردینی» مُد و هم «فردین‌بازی» شد سمبل مرام و معرفت. محمدعلی فردین پیش از ورود به سینما و درخشش روی پرده نقره‌ای، کشتی‌گیری حرفه‌ای بود و حتی مدال نقره جهانی را بر گردن آویخت. همدوره نسل طلایی کشتی ایران بود؛ دمخور با غلامرضا تختی و امامعلی حبیبی. عاشق کشتی بود، اما کم‌کم راهش را به سوی سینما کج کرد.

امامعلی حبیبی، نخستین مدال طلای ایران در تاریخ مسابقات المپیک را کسب کرده و سه بار هم قهرمان جهان شده؛ هم‌نشین و هم‌صحبت فردین بوده؛ چه در اردو‌های تیم ملی کشتی و چه بیرون از تشک. با حبیبی، کشتی‌گیر پُرافتخار ایران به گفتگو نشستیم. او در ۹۰ سالگی، هنوز خاطرات خوش گذشته را در یاد دارد؛ روزی که فردین از او خواست وقتی برنج و روغن به دست مردم نیازمند می‌رساند، همراهش باشد. ماحصل گفت‌وگوی نوستالژیک با امامعلی حبیبی، درباره محمدعلی فردین را در ادامه می‌خوانید:

فردین به معنای واقعی کلمه «پهلوان» بود. او هم در سینما درخشید و هم خیلی خوب کشتی گرفت. فردین در مسابقات قهرمانی کشتی جهان سال ۱۹۵۴ که در توکیو ژاپن برگزار شد، مدال نقره گرفت و در مجموع کشتی‌گیر قابلی بود، اما جلوتر و مهم‌تر از ورزشکاری و بازیگری، شرافت داشت.

من از نزدیک با فردین در ارتباط بودم و روز‌های بسیاری را با او گذراندم. هیچ انسانی را به خوبی و شریفی او ندیدم. همان‌طور که گفتم این مرد روحیه پهلوانی داشت و به داد مردم نیازمند می‌رسید. با وجود این‌که در اوج شهرت و ثروت قرار داشت، نمی‌توانست ببیند در همان مملکت و شهری که او زندگی می‌کند، مردمی سر گرسنه بر زمین می‌گذارند.البته چنین اخلاقی نداشت که کار‌های خوب و کمک به دیگران را فریاد بزند، اما یک روز به من زنگ زد و گفت: «داش حبیبی، چه روزی می‌تونی یه سر پیش من بیای؟» یادش به‌خیر، همیشه مرا «داش حبیبی» صدا می‌زد. گفتم: «هر وقت اراده کنی، خدمت می‌رسم». به خاطر دارم دو، سه هفته بیشتر به عید نمانده بود. آن زمان فردین، یک اتومبیل شورلت داشت. وقتی رفتم تا او را ببینم، دیدم در حال چیدن کیسه‌های برنج و قوطی‌های حلبی روغن در صندوق عقب شورلت است. پرسیدم: «می‌خواهی این برنج‌ها و روغن‌ها را چه کار کنی؟» گفت: «دم عید است. خیلی از مردم نیاز دارند. نباید اجازه دهیم جلوی زن و بچه شرمنده شوند».

به خوبی یادم هست که اول به جوادیه رفتیم. یکی، یکی درِ خانه‌ها را می‌زد و بعد یک کیسه برنج و یک حلب روغن دم در می‌گذاشت و راهی خانه بعدی می‌شد. نمی‌دانم ورزشکاران و بازیگران امروز چه روحیه‌ای دارند و چه کار‌هایی برای کمک به مردم انجام می‌دهند، اما فکر نمی‌کنم تا سال‌ها، دیگر انسانی مانند فردین به دنیا بیاید. ما از ستاره‌ای حرف می‌زنیم که مشهورترین و محبوب‌ترین آدم زمان خودش بود. مردم وقتی اسم و عکس فردین را روی سردر سینما می‌دیدند، جلوی گیشه‌های بلیت‌فروشی صف می‌کشیدند، اما چنین آدمی هیچ وقت مغرور نشد و روی قله شهرت هم یادش نرفت از کجا آمده و چگونه به این جایگاه رسیده است.فردین هم مثل من بچه پایین‌شهر بود، ولی با وجود این‌که با درخشش در ورزش و سینما، وضع و اوضاعش حسابی فرق کرده بود، اما نه‌تن‌ها ریشه و اصالتش را انکار نمی‌کرد، بلکه همیشه می‌گفت: «من نماینده مردم هستم». باز هم می‌گویم فردین، پهلوانی واقعی بود و تا جایی که می‌توانست دست مردم را می‌گرفت و به همین دلیل هم مردم، عاشقانه دوستش داشتند.

علاقه مردم به او به حدی بود که عبارت «فردین‌بازی» وارد ادبیات عامه جامعه شد.واقعاً اگر می‌خواهند برای پهلوانی، مرام و معرفت مثالی بیاورند، بهترین گزینه همان فردین است. مردم دقیقاً به خاطر روحیه و منش پهلوانی که از او در فیلم‌ها می‌دیدند، این اصطلاح را باب کردند که به نظرم واقعاً هم درست است. فردین همیشه نقش قهرمان قصه را بر عهده داشت و مردم هم با قهرمان خود زندگی می‌کردند.آن زمان سینما در زندگی مردم خیلی جدی و تأثیرگذار بود و بازیگران مشهور و محبوب، جایگاه ویژه‌ای داشتند.

نکته مهم اینجاست که فردین در زندگی واقعی هم شبیه همان قهرمان‌های قصه‌های فیلم‌هایش بود و هیچ تفاوتی نداشت، به دلیل همین جایگاه ویژه و تأثیرگذاری عمیق در جامعه بود که اصطلاحی به نام فردین‌بازی برگرفته از نام او بین مردم گل کرد.روح کشتی با پهلوانی درآمیخته است و کشتی‌گیر قبل از هر چیزی، با مرام و منش پهلوانی آشنا می‌شود. این موضوع به‌ویژه در زمان ما خیلی مهم بود و مربیانی مثل استاد بلور، تأکید ویژه‌ای روی آن داشتند. وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم، می‌بینیم از غلامرضا تختی تا محمدعلی فردین با چنین روحیه‌ای پرورش یافتند. به شخصه عاشق پوریای، ولی بودم و هستم و او الهام‌بخش من؛ نه‌تن‌ها در کشتی، بلکه در تمام مراحل زندگی‌ام بوده است. پوریای، ولی از عاشقان مکتب حضرت علی بود و من هم مثل او عاشق مولا علی هستم.

ورزش باستانی ما با نام علی گره خورده و کشتی هم تا اندازه زیادی تحت تأثیر مرام و منش علی است. اصلاً به همین دلیل کشتی را انتخاب کردم، چرا که می‌خواستم مانند پوریای ولی، رسم پهلوانی را یاد بگیرم. هر وقت روی تشک کشتی می‌رفتم نام علی را فریاد می‌زدم و تمام قهرمانان کشتی بزرگ دنیا را با این اسم رمز خاک می‌کردم. وقتی سال ۱۹۵۶ قهرمان شدم، خبرنگاران زیادی از کشور‌های مختلف دنیا دور من جمع شدند. جالب این‌که سؤال همه آن‌ها یکسان بود. به من گفتند: «وقتی می‌خواهی فن روی حریف اجرا کنی، فریاد می‌زنی و کلماتی بر زبان می‌آوری.

می‌خواهیم این کلمات را بدانیم». گفتم: «یا علی می‌گویم و اسم علی را فریاد می‌زنم». از من پرسیدند: «آیا علی را می‌پرستید؟» گفتم: «نه، بلکه از راه او به خدا می‌رسیم». اگر همین امروز به میان مردم بروید، می‌بینید اکثراً کشتی‌گیرانی را نام می‌برند که از نسل ما بودند. بیش از ۵۰ سال از مرگ جهان‌پهلوان تختی می‌گذرد، اما هنوز هم در قلب مردم ایران جای دارد، یا هنوز هم از فردین صحبت می‌کنند. من خاک پای مردم ایران هستم، اما آن‌ها لطف دارند و من را هم یکی از همان جمع حساب می‌کنند.

فکر می‌کنم دلیل این ماندگاری، همان وفاداری به روح پهلوانی باشد؛ کاری که فردین هم تا پایان عمر خود انجام داد و حتی با ورود به سینما و دستیابی به شهرت و ثروت، باز هم روحیه پهلوانی خود را حفظ کرد. نباید فراموش کنیم این کار بسیار سخت است. آدم‌ها وقتی به جایی می‌رسند به راحتی و به سرعت و بدون آن که خودشان متوجه شوند، تغییر می‌کنند و دچار غرور و تکبر می‌شوند، اما به عنوان کسی که فردین را از نزدیک می‌شناختم و با او نشست و برخاست داشتم، به چشم دیدم که هیچ وقت چنین نشد.

فردین واقعاً انسان متواضع و فروتنی بود و از دیدن موفقیت دیگران خوشحال می‌شد. وقتی برای اولین بار به مسابقات انتخابی تیم ملی دعوت شدم، فردین در باشگاه «سرباز» با من تمرین کرد. وقتی تمرین تمام شد یک‌دفعه دیدم دستی به پشتم زد و گفت «نه تنها من، بلکه هیچ کشتی‌گیری در ایران حریف تو نمی‌شود». بعد از مدتی استاد [حبیب‌الله]بلور سراغ فردین را گرفت. وقتی او را پیدا کرد، پرسید: «چرا دیگر به تمرین نمی‌آیی؟» فردین هم با اشاره به من گفت: «تا وقتی این دیوانه کشتی در تمرینات هست، دیگر به باشگاه نمی‌آیم». در ادامه وارد سینما شد و موفقیت‌های خیره‌کننده‌ای به دست آورد.بعد از گذشت ۵۰، ۶۰ سال هنوز بازیگری نتوانسته جای فردین را بگیرد. او هم چهره جذابی داشت و هم بازیگر خوبی بود. فکر کنید این همه سال از فیلم‌های فردین می‌گذرد، اما هنوز هم مردم از آن‌ها یاد می‌کنند. وقتی نام «سلطان قلب‌ها» را می‌شنوند، اول از همه چهره فردین به ذهن‌شان می‌آید. فردین، یک استثنا در این مملکت بود. وقتی در فیلمی، آهنگی از «ایرج» روی تصویر فردین پخش می‌شد، به سرعت در بین مردم جا باز می‌کرد و از فردا هر جا می‌رفتید، آهنگ‌های فیلم‌های فردین را می‌شنیدید.

فردین در فیلم‌های خیلی زیادی بازی کرد و هر سال با چند فیلم روی سردر و پرده سینما‌ها حضور داشت، اما هیچ وقت برای مردم تکراری نشد. مردم عاشق فردین بودند. به محض این‌که فیلم جدیدی با عکس و اسم فردین می‌آمد، مردم برای تماشای فیلم صف می‌کشیدند. عکس فردین روی پوستر یک فیلم یا جلد یک مجله، حکم تضمین فروش را داشت. همان‌طور که گفتم فردین در فیلم‌های خیلی زیادی بازی کرد که بسیاری از آن‌ها به فیلم‌های ماندگاری در سینمای ایران تبدیل شدند.

طبیعتاً بعضی از این فیلم‌ها بیشتر از دیگران در خاطره‌ها مانده است؛ فیلم‌هایی مثل «گنج قارون»، «سلطان قلب‌ها» و «کوچه مردها». فردین واقعا بازیگر درجه یک و به معنای واقعی سوپراستار بود و فکر نمی‌کنم دیگر کسی به محبوبیت او برسد. اسم فردین با محبوبیت گره خورده بوده و هست. تصور کنید او سال‌ها دور از سینما بود و در هیچ فیلمی بازی نکرد، اما وقتی از دنیا رفت باز هم مردم برایش سنگ تمام گذاشتند. چنین محبوبیتی فقط از روحیه پهلوانی و قلب بزرگ ورزشکار و هنرمندی مثل فردین نشأت می‌گیرد.

ما ایرانی‌ها عادت داریم وقتی فردی از دنیا می‌رود، فقط خوبی‌های او را بگوییم و به بدی‌های او اشاره‌ای نکنیم. البته این اخلاق بسیار خوب است. هرچند معتقدم وقتی فردی زنده است هم باید بیشتر توجه و تمرکز خود را روی دیدن خوبی‌های او بگذاریم، چرا که خوش‌بینی، یکی از صفات پهلوانی است، اما صادقانه و بدون هیچ اغراقی باید بگویم تقریباً هیچ اخلاق بد و نقطه منفی در فردین ندیدم. آدمی بسیار خاکی و متواضع بود و همیشه می‌گفت و می‌خندید.

یکی از ویژگی‌های برجسته او خنده‌ای بود که هیچ‌گاه از لبش محو نمی‌شد. یادم نمی‌آید فردین را ناراحت دیده باشم. همیشه سرشار از انرژی بود و سعی می‌کرد به دیگران هم روحیه بدهد و حال آن‌ها را خوب کند. زمانی که در اردوی تیم ملی بودیم یک‌دفعه می‌دیدیم فردین، ضرب می‌گرفت و زیر آواز می‌زد. پدرش مغازه فروش و تعمیر آلات موسیقی داشت و از گیتار تا ویولن در مغازه‌اش پیدا می‌شد، به همین دلیل فردین از کودکی با هنر، آشنایی داشت و در نهایت هم از کشتی به سینما رفت.

فردین در خانواده‌ای درست و حسابی متولد شد و رشد کرد. بسیاری از مردم فکر می‌کنند فردین به صرف چهره جذاب، تیپ خوب و هیکل ورزشکاری وارد سینما شد، اما او در خانواده‌ای هنری به دنیا آمد. پدرش بازیگر تئاتر بود و نمایش اجرا می‌کرد. محمدعلی فردین هم از بچگی با صحنه آشنا شد، اما عاشق ورزش بود و دوست داشت کشتی‌گیر شود، ولی پدرش مخالف بود و می‌خواست «محمدعلی» به‌جای ورزش، هنر را دنبال کند.

او چند رشته ورزشی دیگر غیر از کشتی، مثل فوتبال و شنا را هم تجربه کرد، ولی عشق به کشتی باعث شد سرانجام دوبنده بر تن کند و روی تشک بیاید. واقعاً هم کشتی‌گیر مستعدی بود. بله؛ پدر فردین ابتدا با ورزشکار شدن پسرش مخالف بود، اما در ادامه او را حمایت کرد. فردین بچه درستی بود و در خانواده‌ای سالم هم رشد کرد.

 فردین هنوز ۲۰ سالش نشده بود که عاشق خواهر رفیقش شد و ازدواج کرد. با این حال همان‌طور  تا آخر عمرش وفادار بود و نه من و نه هیچ کس دیگری، حتی یک بار شایعه‌ای بد درباره او نشنیدیم. او انسانی خانواده‌دوست بود و به همسر و فرزندانش عشق می‌ورزید. قبلاً هم گفتم فردین، روحیه پهلوانی داشت و می‌دانست برای رسیدن به کمال باید مراقبت‌های زیادی انجام دهد. یکی از این مراقبت‌ها، مراقبت اخلاقی است. یک پهلوان هیچ‌گاه قدم در راه کج نمی‌گذارد و صرفاً لذت‌های زودگذر را انتخاب نمی‌کند. فردین هم یک پهلوان بود و می‌دانست اصل، چیز دیگری است و نباید خود را با مسائل دیگری که شاید در ظاهر جذاب و وسوسه‌کننده باشند، مشغول کرده و چهره‌اش را خراب کند.

فردین اصلاً به چنین چیز‌هایی فکر نمی‌کرد. او فقط می‌خواست هر کاری می‌تواند برای مردم مملکتش انجام دهد. اصلاً هدف یک ورزشکار و یک هنرمند واقعی، چیزی به‌جز این نیست. ما وقتی روی تشک می‌رفتیم، فقط و فقط می‌خواستیم پرچم ایران را بالا ببریم و کاری کنیم مردم کشورمان؛ هم خوشحال شوند و هم احساس غرور کنند. فردین بعد از کشتی، این کار را به شکل دیگری در سینما هم انجام داده و با فیلم‌هایش به مردم احساس خوبی منتقل کرد. شما نگاه کنید فردین در تمام نقش‌هایی که بازی کرده، انسانی با معرفت و چشم‌پاک است که گاهی با وجود فقر، باز هم به دیگران کمک می‌کند.

تصور کنید وقتی مردم به‌ویژه نوجوان‌ها و جوان‌ها چنین تصویری را از محبوب‌ترین و مشهورترین بازیگر زمان خود می‌دیدند، ناخودآگاه می‌خواستند شبیه به او باشند. به نظر من، فردین حتی روی فرهنگ مملکت هم تأثیر مثبت گذاشت. شما یک فیلم پیدا نمی‌کنید که ضعیف بوده و فردین، چیز بدی به مردم یاد داده باشد. همان اصطلاح «فردین‌بازی» که گفتید، برای عمر یک بازیگر بس است. مگر هنرمند چه چیزی به‌جز این می‌خواهد؟ همین‌که از او به نیکی یاد کنند و اسمش مساوی مرام، معرفت و درستی باشد، برایش کافی است.

فردین عاشق ایران بود. او به دنبال شهرت و کسب درآمد نبود که بخواهد به هر قیمتی روی صحنه بماند. فردین به مملکتش عشق می‌ورزید و به همین خاطر در خانه و مغازه‌اش نشست و هر چند دیگر تصویرش روی سینما‌ها نبود، اما باز هم ماند تا این‌که سرانجام برای همیشه ما را ترک کرد.

  • 17
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۹
جدیدترین
قدیمی ترین
روحت شاد فردین ایران تا ابد در قلب ما هستی
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش