چهارشنبه ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۱:۴۲ - ۱۴ دي ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۱۰۱۳۲۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

رزیتا غفاری: با پولی که به هنر کارت واریز می کنند مگر می شود زندگی کرد؟

رزیتا غفاری,مصاحبه جدید رزیتا غفاری
رزیتا غفاری گفت: آقایان مسئول چرا به درد دل مردم توجه نمی‌کنید؟ چرا مدام ساز خودتان را می‌زنید؟ چرا وقتی هنوز در راس کار قرار نگرفتید پشت مردمید و وقتی به صندلی ریاست رسیدید پشتشان را خالی می‌کنید؟

روزنامه آفتاب یزد نوشت: «فعلا کار جدیدی در دست ندارم چون کارهایی که پیشنهاد شده راضی‌کننده نبوده است. با اینکه در حال حاضر آنقدر نیاز به کار داریم که به کرونا و بیماری فکر هم نمی‌کنیم و علت اصلی بیکاری این است که کارهای پیشنهاد شده از لحاظ فیلمنامه یا کارگردانی بسیار ضعیف بوده و دستمزدهای پیشنهادی بسیار پایین است. متاسفانه صداوسیما در ایام کرونا هیچ حمایتی از بازیگران نداشته و در واقع بازیگران سال‌هاست که دیگر از صداوسیما توقعی ندارند. خانه هنرمندان هم در این ایام مبلغ ناچیزی به هنرکارت واریز کرد؛ اما با این پول که نمی‌توان زندگی کرد.»

آنچه خواندید بخشی از سخنان رزیتا غفاری بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر است که روز گذشته در گفتگویی پیرامون وضعیت زندگی و معیشت هنرمندان در دوران کرونا بیان کرده بود. سخنانی که در این گزارش بنا داریم به بررسی آنها بپردازیم.

همه ما دیدیم که رئیس سازمان صداوسیما هم تغییر کرد و پیمان جبلی جای علی عسگری را گرفت و اکنون مدتی ست که بر صندلی ریاست این سازمان تکیه اما متاسفانه آب از آب تکان نخورد، یعنی الان آش همان است و کاسه همان کاسه که قبلا بود.

گرچه پیمان جبلی وعده‌های پرزرقی نداد اما هرآنچه هم که بیان کرد متاسفانه هیچکدام تا امروز جامه عمل بر تن خود نکرده و به منصه ظهور نرسیده اند، انگار که بسیاری از مسئولان مملکت ما در شعار دادن و کار امروز را به فرداهای نیامده موکول کردن بسیار خبره هستند اما چو فردا رسد کاری انجام نمی‌دهند و تنها می‌ایستند و به دوربین‌ها نگاه می‌کنند و لبخندزنان می‌گویند: «حالا درست میشه، در دست اقدامه، منتظر بودجه هستیم، بودجه که بیاد کار رو استارت می‌زنیم...» حال اینکه مثلا برگشتن عادل فردوسی پور به تلویزیون چه ربطی به تخصیص بودجه دارد، الله اعلم.

این اولین باری نیست که یک هنرمند درباره شرایط بد کاری و زندگی‌اش اظهاراتی را بیان می‌کند، اولین باری هم نیست که از بیکاری و دستمزدهای پایین و فیلمنامه‌های بی‌کیفیت صداوسیما انتقاد می‌کند و باز هم اولین باری نیست که ما و روزنامه نگاران و خبرنگاران بقیه رسانه‌های مکتوب و غیرمکتوب گزارشی پیرامون این موضوع به رشته تحریر درمی آوریم و آن را پیشکش شما می‌کنیم، با این حال و با اینهمه تکرار مکررات هیچکس هیچ توجهی به آنچه بیان شده و می‌شود، نمی‌کند.

خب لابد آقایان کار واجب تری دارند، مثلا اینکه بگردند ببینند برای بانوان کجا باشگاه بدنسازی تاسیس شده تا بروند مجوزش را باطل کنند و مردم را از ورزش کردن محروم کنند، اما اصلا و ابدا کاری به فقر و بیچارگی مردم نداشته باشند، چرا که مسائلی مانند بیچارگی مردم، موضوعاتی حاشیه هستند و مسئولان باید به مسائل مهمتر مانند ممنوعیت پرورش اندام بانوان دقت کنند. می‌خواهیم در اینجا یک «چرا»ی بزرگ را مطرح کنیم، چرایی که علامات سوال زیادی پشتش قرار خواهد گرفت مثل اینکه:

آقایان مسئول چرا به درد دل مردم توجه نمی‌کنید؟

چرا مدام ساز خودتان را می‌زنید؟

چرا وقتی هنوز در راس کار قرار نگرفتید پشت مردمید و وقتی به صندلی ریاست رسیدید پشتشان را خالی می‌کنید؟

چرا روزنامه نمی‌خوانید یا اگر می‌خوانید چرا به گزارش‌هایی که درباره وضعیت مردم در روزنامه‌ها منتشر می‌شود اهمیت نمی‌دهید و برایشان کاری نمی‌کنید؟

چرا دل نمی‌سوزانید؟

چرا به وعده‌هایی که دادید عمل نمی‌کنید؟ اصلا وعده‌ها به کنار، چرا به وظایفتان عمل نمی‌کنید؟

می دانیم این گزارش هم مانند بقیه گزارش‌ها توسط مسئولان (خاصه مسئولان صداوسیما) خوانده نمی‌شود اما آقایان مسئول بدانید با نخواندن گزارش‌های ما، واقعیت پشت ابر نمی‌ماند.

در آغاز این گزارش سخنان بانویی را نقل کردیم که نه سن و سال بالایی دارد و نه عدم توانایی برای انجام کاری. او یک جوان است و نیروی جوانی دارد و می‌تواند کار کند و روزی خود و خانواده‌اش را تامین کند، اما خودش می‌گوید کار نیست و یا اگر هست دستمزد آنقدر پایین است که آدم خجالت می‌کشد بگوید کار کردم و دستمزد گرفتم. آخر این نشد زندگی که یک نفر چند ماه سر یک پروژه حاضر شود و گریم شود و سرما و گرما را تحمل کند و هزار مسئله دیگر را تجربه کند، اما دست آخر صنار سی شاهی پول کف دستش بگذارند و بگویند: «بفرمایید؛ این هم حق الزحمه شما» وقتی رزیتا غفاری از بیکاری در تلویزیون سخن می‌گوید یعنی در سینما و شبکه نمایش خانگی اتفاقاتی رخ داده که ورود بازیگرانی مانند غفاری و خیلی‌های دیگر را به این مدیوم‌ها تقریبا غیرممکن کرده است، اگرنه همه ما می‌دانیم که در سینما و شبکه نمایش خانگی کار است و اتفاقا از نوع خوبش هم هست اما این کارها فقط شامل حال برخی از هنرمندان (دردانه ها) می‌شود (آنهم با دستمزدهای فوق لاکچری) و این یعنی حتما و حتما سر بقیه بازیگران بی‌کلاه می‌ماند و آنها به جبر زمانه مجبور می‌شود به سمت تلویزیون سوق پیدا کنند، درباره وضعیت تلویزیون هم که پیشتر عنوان کردیم که از چه شرایطی برخوردار است.

خب در چنین حالتی تکلیف بازیگرانی که بیکار مانده‌اند چه می‌شود؟ هیچ می‌دانید این چندمین بار است که بازیگران این جمله را که «دستمزدها بسیار پایین است» عنوان کرده اند، کسی هم نیست از کارگردانها و تهیه کنندگان و عوامل پشت صحنه سریال‌های مختلف بپرسد که مگر این بندگان خدا که شما دستمزد پایین به آنان پیشنهاد می‌دهید، قرار نیست برای شما کار کنند؟

رزیتا غفاری,مصاحبه جدید رزیتا غفاری

اگر دارید منت سر آنها می‌گذارید و در این وانفسای بیکاری، نقشی ریزه میزه به آنها پیشنهاد می‌کنید که آنها هم فراموش نشوند و مانند گذشته در مقابل دوربین نقش آفرینی کنند که خودتان می‌دانید و خدایتان؛ اما اگر واقعا برایتان کار می‌کنند و شما به بازی آنها نیاز دارید و مخاطب از دیدن هر کدام از این بازیگران خوشحال می‌شود و پای سریالتان می‌نشیند و آن را دنبال می‌کند، بینی و بین الله روا نیست که زمان تسویه حساب حق و حقوقشان را ندهید و بازی در بیاورید و قسط آخر دستمزدشان را حواله کنید به روز قیامت.

اما در اینجا انگار باید یک نشتری هم به صداوسیمایی (آنها که مسئول تنظیم قراردادها و سفارش سریال‌های مختلف تلویزیونی هستند) بزنیم و این پرسش را از آنها مطرح کنیم که مگر شما برای ساخت سریال‌های مختلف بودجه اختصاص نمی‌دهید و با کارگردانان و تهیه کنندگان قرارداد نمی‌بندید؟

پس چرا نظارتی روی هزینه شدن این بودجه‌ها ندارید؟ اینکه یک نفر از راه برسد و به خاطر فامیل بازی بیاید و نقش اول را بازی کند و احتمالا کلی پول هم از بودجه‌ای که شما در نظر گرفته‌اید را بگذارد در جیبش و در مقابل چند بازیگری که هر کدام سالها در همین تلویزیون نقش آفرینی کرده‌اند و مردم با آنها خاطره دارند مجبور باشند در مقابل دریافت مبلغ ناچیزی (که آنهم دست آخر ممکن است نصیبشان نشود) نقش‌های فرعی و پیش پا افتاده را بپذیرند و بازی کنند؟ نکته مهمتر آنکه بسیاری از بازیگران همواره از «فیلمنامه‌ها و کارگردانان ضعیف» گله دارند، سوال اینجاست که چرا صداوسیما این همه اصرار دارد با کارگردانان ضعیف کار کند و فیلمنامه‌های ضعیف را مقابل دوربین ببرد؟ مگر خود شما مسئولان بارها اعلام نکرده‌اید که مردم ایران لایق بهترین‌ها هستند؟ پس چرا در عمل ضعیف ترین‌ها و پیش پا افتاده ترین‌ها را برایشان تولید می‌کنید؟ یعنی تاکنون متوجه نشده‌اید که بسیاری از سریالهایی که روی آنتن می‌فرستید به لحاظ قصه، شخصیت پردازی، کارگردانی، بازیگری و... از کیفیت مطلوبی برخوردار نیست؟ به فرض که خیال می‌کنید آنچه تولید می‌کنید، بهترین است، یعنی واقعا از اظهاراتی که بسیاری از بازیگران پیرامون ضعف فیلمنامه نویسی و کارگردانی در تلویزیون بیان می‌کنند هم بی‌اطلاعید؟ اگر چنین است که باید گفت وای به روزگار رسانه‌ای که مسئولانش در جریان آنچه در داخل و پیرامونش رخ می‌دهد قرار ندارند.

بهتر است در این قسمت از گزارش یادی کنیم از سخنان پیمان جبلی پیرامون برنامه‌ای که قرار بود در تلویزیون تولید شود و محتوایش مرتبط با نقد منصفانه باشد. با اینکه ما می‌دانیم منظر رئیس سازمان صداوسیما از «نقد منصفانه» چیست اما‌ای کاش همان زمان که خبر این برنامه را رسانه‌ای کردند، تعریفی هم از «نقد منصفانه» ارائه می‌نمودند تا حداقل تکلیف مردم روشن باشد تا بدانند چه باید بگویند و چه چیزی را باید به نقد بکشند و چه نباید بگویند و چه را نباید به نقد بکشند. به هر روی در این وانفسای عجیبی که همه ما گرفتارش شده ایم، اگر مردم (حداقل ما ژورنالیست ها) تکلیف خودمان را پیرامون مطالبی که می‌نویسیم، بدانیم بد نیست. اقلش این است که در هنگام نگارش گزارش هایمان می‌دانیم که تَهِ تَهَش در واکنش به نوشته هایمان، نه نسیمی خواهد وزید و نه شاخه‌ای تکان خواهد خورد، در آن صورت شاید ما هم قلممان را روی زمین بگذاریم و ناامیدانه به ادامه زندگی مبادرت ورزیم.

آقایان مسئول، متولیان امر (صداوسیمایی‌ها و غیرصداوسیمایی ها) مطلع باشید وقتی هنرمندان این سرزمین مدتهاست کاری برای انجام دادن ندارند و دستمزدی برای خرج و مخارج زندگی دریافت نمی‌کنند و هیچ کمکی هم از هیچ ارگان یا سازمانی به آنها نمی‌شود معنا و مفهومش آن است که ناامیدی در زندگی آنها ریشه دوانده و غم و اندوه از سر و کولشان بالا می‌رود، اینکه بنشینیم و فقط نظاره گر باشیم یا اینکه بنشینیم و مدام شعار بدون عمل بدهیم یا اینکه بنشینیم و منتظر باشیم که باران ببارد و همه چیز را درست کند هیچ سودی برای هیچ کسی نخواهد داشت. شما را به خدا برای یکبار هم که شده به رگ غیرتتان بربخورد و کاری انجام دهید تا زندگی این مردم از این شرایط سختی که سالهاست گرفتارش هستند، رهایی یابد و آنها هم بتوانند نفسی بکشند. بخدا این مردم شایسته داشتن وضعیت خوب اقتصادی و معیشتی به همراه کار و شغلی که در شانشان باشد، هستند. حال خود دانید و مملکت‌تان.

  • 18
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۱۳
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش