شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۳۳ - ۰۱ آذر ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۰۹۰۰۰۰۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

مزدک رستمی:

بعد از حضور در «مارمولک» و «به‌رنگ ارغوان» به تلویزیون آمدم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,مزدک رستمی
گفت‌وگو با مزدک رستمی به بهانه پخش «هشت‌و‌نیم دقیقه»

مزدک رستمی با حضور در سریال «همه‌چیز آن‌جاست» به کارگردانی شهرام شاه‌حسینی و ایفای نقش مردی با اختلالات عدیده روانی دیده شد. بازی خوب او در آن مجموعه نشانگر توانایی‌هایش بود که همین هم باعث شد پس از آن کار در پروژه‌های تلویزیونی دیگری هم حضور داشته باشد. «هشت‌ونیم دقیقه» دومین همکاری او با شاه‌حسینی است که بازهم عهده‌دار نقش تاثیرگذاری در روند قصه است. با او گپی در این‌باره زدیم که در ادامه می‌خوانید.

  

سریال «هشت‌ونیم دقیقه» دومین همکاری شما با آقای شهرام شاه‌حسینی است، نحوه آشنایی شما با او چطور بود و چگونه برای ایفای نقش به این کار دعوت شدید؟ 

پیش از«همه‌چیز آن‌جاست» که اولین همکاری من با شهرام شاه‌حسینی بود، در یکی از اپیزودهای مجموعه «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» به‌نام «درسراشیبی» به کارگردانی آقای باباپورکار کرده بودم به‌همین خاطر به آقای شاه‌حسینی معرفی شدم البته از آن‌جا که کاراکتر اسماعیل دارای جزئیات و ویژگی‌های خاصی بود، تعداد زیادی برای ایفای آن مراجعه کرده بودند، به‌همین دلیل هنگام مراجعه از من تست هم گرفته شد، درنهایت تمام دوستانی که باید نظر مثبت می‌دادند از بازی من رضایت داشتند و این همکاری شکل گرفت که خدا را شکر با اقبال هم مواجه شد.

 

پروسه پیوستن به این سریال به چه صورت بود؟ 

قبل از هرگونه صحبت با شاه‌حسینی از دفتر تهیه‌کننده کار، یعنی آقای مفید با من تماس گرفته شده بود و در مورد این سریال صحبت‌‌هایی کرده بودیم که بعد از آن با کارگردان هم حرف‌های نهایی زده شد. شاید برخی تصور کنند گروه ثابتی وجود دارد که در کارهای مختلف با یکدیگر همکاری می‌کنیم، اما این‌طور نیست من در حدفاصل «همه‌چیز آن‌جاست» و «هشت‌ونیم دقیقه» در سریال «چرخ فلک» و در اپیزود سید‌رضی بازی کردم و البته کارهای دیگر، ممکن است آقای شاه‌حسینی به‌لحاظ همکاری‌ای که با هم داشتیم به بازی من آشنا بود و درنهایت برای بار دوم هم در کنارهم قرار گرفتیم. درمجموع به‌نظر من طبیعی است که یک کارگردان از بازیگرانی که تجربه همکاری با آن‌ها را داشته بار دیگر دعوت به‌کار کند.

 

کاراکتر نیما همان نقشی بود که از ابتدا برای ایفای آن در نظر گرفته شده بودید؟ 

گستردگی فضا در ابتدا به‌قدری بود که به‌طور قطعی هیچ‌چیز مشخص نبود و فقط در حد مطرح شدن همکاری در سریال صحبت شده بود، اما با آمدن شاه‌حسینی نقش مورد نظر برای من هم تعیین شد.

 

عمده فعالیت شما تا چندوقت اخیر در زمینه تئاتر بوده، فکر نمی‌کنید کمی دیر کار تصویر و آمدن جلوی دوربین در مدیوم تلویزیون را تجربه کردید؟ 

این سوال در نگاه اول ساده به‌نظر می‌رسد اما دارای پیچیدگی‌‌هایی است که باید مطرح شود. من در سال ۸۱-۸۲ قرار بود در فیلم سینمایی «مارمولک» ایفاگر یک نقش اصلی باشم، اما براساس تغییر و تحولاتی که شامل حال فیلمنامه شد، نقش کوتاهی را در این فیلم بازی کردم که شاید شما آن را به‌خاطر نداشته باشید، بنابراین اولین تجربه بازیگری من سینمایی بود یعنی «مارمولک» و بعد از آن با ابراهیم حاتمی‌کیا «به‌رنگ ارغوان» را کار کردم؛ من هنرجوی ممتاز «کارنامه» بودم و به این پروژه‌ها معرفی شدم. به‌ هر ترتیب زمانی، راهی، آشنایی و ارتباطاتی (نه به‌معنای بد کلمه) وجود دارد که زودتر شخص را به این عرصه معرفی می‌کنند و از آن‌جایی که من احساس می‌کنم بازیگری مقوله‌ای جدی‌تر از این حرف‌هاست بعد از فضای آموزشگاهی که در آن قرار داشتم وارد فضای دانشگاهی شدم و به‌صورت آکادمیک بازیگری را دنبال کردم و با این اوصاف به کارهای مختلفی معرفی می‌شوم؛ هرجایی که نقش جدی وجود داشته باشد و مایل باشم آن را انتخاب کنم، هنگام ورود دقت زیادی راجع به خرج می‌دهم تا بتوانم نقش را از آنِ خود کنم و به‌خوبی از پس آن برآیم. شاید این روند و طرز تفکر باعث شده تا چند نقشی که در تلویزیون داشتم مورد توجه قرار بگیرند و دیده شوند؛ زیرا احساس می‌کردم چیزی باید نشان داده شود که در ازای آن پیشنهادات برای بازی وجود داشته باشند، بنابراین براساس تلاش و طی‌کردن مسیر دانشگاهی و آموزشگاهی، همچنین توانی که در حد خود در این چند نقش نشان دادم، روند بازی‌ها ادامه‌دار شد، حالا اگر دیر یا زود است نمی‌دانم، شاید می‌بایست در این زمان اتفاق می‌افتاد.

 

پس اگر به گذشته برگردیم باز هم همین روال را طی می‌کنید؟ 

بله؛ قطع به‌یقین؛ زیرا اعتقادم بر این اصل استوار است و هم این‌که مدل رفتاری من به‌شکلی است که احساس می‌کنم اگر هر چیزی سرجای خودش قرار بگیرد ثمرخواهد داد، بنابراین بهتر است هرکس به‌موقع آموزش‌های لازم در هر زمینه‌ای را ببیند، تجربه بیندوزد تا با کیفیتی درخور حرفی برای گفتن داشته باشد.

 

شما کیفیت را ملاک اصلی بازیگری و فعالیت در زمینه هنر قرار داده‌اید؟ 

صددرصد، شاید افراد بسیاری درابتدا به دنبال راهی برای ورود به این حیطه هستند با فرض این‌که وارد این فضا شدند، اما آیا کافی است! باید در این زمینه کار کرد، یعنی ما به‌عنوان بازیگر باید شاخه‌ها و فیلدهایی را درنظر داشته باشیم که هرکدام احتیاج به نگاهی متخصصانه دارد، چرا که بازیگری در اصل یک تخصص محسوب می‌شود، بحث دیگر زمانی است که فرد در خود توانایی‌های لازم را می‌بیند اما موضوع آموزش و کسب دانش و تجربه اندوزی مسئله‌ای جداست، یکی ازاین راه‌ها تئاتر کار کردن است، رفتن روی صحنه مواردی را به بازیگر اضافه می‌کند که اگر روزی روزگاری پیشنهاد بازی جلوی دوربین داشته باشیم کیفیت خوبی را ارائه خواهیم کرد. فکر می‌کنم گاهی این کار به‌شوخی گرفته شده، اما جهان‌بینی و ایدئولوژی من نسبت به این قضیه همان است که عنوان کردم. آنقدر خود شیفته نیستم که وقتی مقابل آینه می‌ایستم احساس کنم خیلی بازیگرم و در کار خود بسیار قوی، نه! بازیگری اتفاقی است که جلوی دوربین یا روی صحنه رخ می‌دهد و خروجی آن احساس و حالی است که بازیگر با نقش خود به تماشاگر منتقل می‌کند.

 

علاقه اصلی شما به تئاتر است یا کار تصویری و قرار گرفتن جلوی دوربین؟ 

به‌طور قطع بازیگری برای من مهم است، اما نقش هم دارای اهمیت‌های مخصوص به خود است البته کار تصویر را دوست دارم آن هم بنا به دلایل مختلف، هر کدام از این مدیوم‌ها دارای جذابیت‌های خاص خود هستند. در تئاتر با دم تماشاگر و حضور زنده آن‌ها همراه هستیم که این موضوع مزیت‌‌هایی دارد؛ از آن طرف وقتی با یک سریال ۲۶ قسمتی مواجه هستیم نقش مدنظر مانند: پازلی است که منِ بازیگر آن را پرورانده‌ام و در طول کار هر تکه گرفته می‌شود که در پایان این تکه‌ها به هم چسبیده و ما شاهد خروجی نهایی کارهستیم، دیدن مشاهده نسخه نهایی پازل چیده شده برای خودم خیلی جذاب است و این‌که ببینم آیا کار همان‌طور که تصور می‌کردیم از آب درآمده یا خیر؛ برای من در حوزه سینما و تلویزیون پروراندن یک کاراکتر جذاب است، البته پیشنهاد هم مقوله مهمی است، به اصطلاح نقش باید من را قلقلک بدهد.

 

همکاری با شهرام شاه‌حسینی چطور بود؟ چه قواعدی در کار وجود داشت؟ 

نقش نیما متفاوت بود؛ درواقع یک فرآیندی بود که در ابتدای قبول آن یک‌سری تردیدها داشتم اما شهرام بازیگری را می‌شناسد و البته همه آدم‌ها با گذشت زمان تغییر می‌کنند. احساس می‌کنم آن چیزی که پسِ ذهن شاه‌حسینی می‌گذرد به سمت‌و‌سویی می‌رود که شاید با دو سال پیش تفاوت داشته باشد؛ این موارد در حیطه تفکر اوست اما از لحاظ شخصی نه با شهرام شاه‌حسینی بلکه با هر کارگردان دیگری که کار می‌کنم همیشه با ایده سر صحنه حاضر می‌شوم و تلاش می‌کنم هر آنچه را که باید، ارائه دهم. من با همه کارگردان‌‌هایی که کار کرده‌ام از روز اول این تعامل را برقرار می‌کنم و این تعامل با شهرام شاه‌حسینی قوی‌تر است. مبنای من بر تعامل است؛ اما نظر کارگردان و قواعد مختص به او مهم است و من سعی می‌کنم که آن‌ها را رعایت کنم.

 

نقش اسماعیل در «همه‌چیز آن‌جاست» و نیما در «هشت‌ونیم قیقه» در ابتدا تشابهاتی را در ذهن مخاطب تداعی می‌کند؛ شما به‌عنوان بازیگر این دو کاراکتر چه فاکتورهایی را برای تمیز دادن این دو نقش به‌کار گرفتید؟ 

سوال خوبی پرسیدید. وقتی کاری دیده می‌شود متاسفانه همه در پی تکرار آن هستند و به بازیگر پیشنهادات شبیه به نقش‌های قبلی را ارائه می‌دهند اما باید دید یک بازیگر چه‌چیز در چنته خود دارد که خودش در درجه اول کاراکتر را بپذیرد و بداند قرار است چه عناصری را به آن اضافه یا کم کند تا در پایان نقشی متفاوت را ببینیم، به بیان دیگر درون مایه‌ای در هر کاراکتر وجود دارد که آن‌ها را از هم جدا می‌کند، شاید با یک نگاه سطحی بگوییم این نقش‌ها به‌هم نزدیک هستند اما هرکدام از ما رنگ و حالاتی داریم که کاراکتر ما را می‌سازد بنابراین در بده‌بستان‌های کار هر نقش را تبدیل به کاراکتری می‌کنیم که رنگ خودش را دارد اگر تحلیل و شناسنامه درستی از شخصیت موجود باشد و به آن اشراف داشته باشیم به‌طور قطع هرکدام از کاراکترها از هم مجزا می‌شوند. تمام ترس من این بود که وقتی کاری دیده شده نقش بعدی شبیه به آن نباشد، این موضوع برای من سخت‌تر است چرا که بینندگان قبلی و حال‌حاضر رصد می‌کنند و می‌خواهند ببینند که این کاراکتر همان آدم قبلی است یا نه؛ خوشبختانه بازخوردهایی که تاکنون داشته ام نشان می‌دهد که مخاطبان رنگ متفاوت این نقش را درک کرده‌اند و متوجه شده‌اند که این دو نفر کاملا با هم تفاوت دارند. مزدک رستمی بازیگر هردوی این نقش‌ها بوده و اوست که باید رنگ متفاوتی را به هر دو نقش بدهد. خوشبختانه فکر می‌کنم آنچه را که مدنظر داشتم به منصه ظهور رسیده است.

 

نقش خاصی وجود دارد که همیشه خود را در قالب آن ببینید؟ 

تمام نقش‌هایی که به من پیشنهاد می‌شوند اگر باب میلم باشند (دراماتیک و جذاب) خودم را در آن قالب می‌بینم اما گاهی نقش‌های منحصر‌به‌فردی وجود دارند که دوست دارم و امیدوارم که بتوانم آن را بازی کنم البته الزاما به‌دنبال آن نیستم که فقط آن نقش را ایفا کنم بلکه مایلم در هر کاری که بازی می‌کنم ویژگی‌های کاراکتر و رنگ و لعاب کارم را متفاوت نشان دهد.

 

در پایان صحبتی هست که بخواهید مطرح کنید؟ 

«صبا» یکی از روزنامه‌های خوب هنری مملکت ما است، امیدوارم بیش از پیش در راستای مقولات فرهنگی، نگاه کارشناسی پررنگ‌تری داشته باشیم و به بازیگری و استانداردهای آن نگاه کیفی‌تری بیندازیم تا به خیل عظیم علاقه‌مند به بازیگری آگاهی بیشتری داده شود و مرزهای این عرصه مشخص شوند تا همه در یک چرخه قرار نگیریم؛ قطع به‌یقین این اتفاق رخ می‌دهد اما نقش رسانه‌ها هم بسیار مهم است

 

 

  • 12
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش