یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۵۱ - ۰۶ دي ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۰۰۰۲۳۱
چهره ها در سینما و تلویزیون

برای زادروز بهرام بیضایی

نبود او خسران بزرگ است

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,بهرام بیضایی

«بیضایی ۷۸ساله شد؛ دور از وطن. دور از وطن‌بودن کسی که حالا خیلی‌ها معتقدند مرد شماره‌یک تئا‌تر ایران است، برای دوستدارانش در چندسال اخیر تبدیل به یک حسرت شده است». خبرگزاری ایلنا به‌مناسبت پنجم دی برای زادروز ۷۸سالگی بهرام بیضایی با محمد رحمانیان، کارگردان و نویسنده تئا‌تر و از شاگردان بهرام بیضایی و پرویز جاهد، نویسنده و منتقد سینما و فیلم‌ساز، گفت‌وگو کرده و همراه با عکس، فیلم و صوت، مروری بر چند دهه فعالیت‌ این هنرمند و پژوهشگر داشته‌ است. 

 

آشنایی با بیضایی، به سود جامعه تئاتر 

محمد رحمانیان، از شاگردان وفادار بهرام بیضایی است که تاکنون در غیابش بار‌ها آثار او را اجرا یا خوانش کرده. او در پاسخ به این سؤال که برگزاری جشنواره‌هایی به نام بیضایی چقدر اثرگذار است، می‌گوید: «معتقدم هرجایی کاری از بیضایی خوانده یا اجرا شود، درکل نه به‌نفع آقای بیضایی که به‌نفع جامعه تئاتری ماست. به‌خصوص نسل جوان هرچه بیشتر با آثار بهرام بیضایی آشنا شوند اتفاق خوبی است و می‌فهمیم که این جامعه دارد رشد پیدا می‌کند و پویا‌تر می‌شود. برخی از دانشجویان جوان ممکن است آثار بهرام بیضایی را نخوانده باشند و یک تلنگری مثل جشنواره بتواند (البته جشنواره کار‌شناسی‌شده با اهداف مشخص) این امکان را برای نسل جوان تئاتری فراهم کند که با پیشینه درخشان خودشان در ادبیات نمایشی مثل بهرام بیضایی، غلامحسین ساعدی، اکبر رادی، اسماعیل خلج، مهین تجدد و دیگران آشنا شود. پس از این نظر اتفاق خوبی است». 

 

رحمانیان ادامه می‌دهد: «اما خود آقای بیضایی به این نیازی ندارد که جشنواره‌ای به نامش برگزار کنیم، یادمان یا بزرگداشتی برایش بگذاریم. چون دارد همچنان می‌نویسد، تحقیق می‌کند، تدریس می‌کند و همه کارهایی را که در ایران جلویش را گرفتند، دارد در خارج از کشور انجام می‌دهد و آن‌قدر نتیجه‌اش خوب بوده که دوستانمان را نگران کرده است. من رپرسیون نمایش «طرب‌نامه» را دیدم و بسیار نمایش خوبی است. نمایشی که کیهان رویش انگشت گذاشته درباره اتفاقی است که در سال ۱۲۷۴ هجری‌قمری می‌گذرد؛ مربوط به چیزی حدود صد سال پیش است. همه را زیر تیغ گرفته است. این نمایش‌نامه در صدوچند سال قبل می‌گذرد و معلوم نیست نویسنده کیهان و نه هیچ‌کس دیگری نه اثر را خوانده و نه از آن اطلاعی داشته باشد». 

 

رحمانیان در انتهای صحبتش با تأکید بر اینکه «وقتی بیضایی در این مملکت زیر سؤال برود، همه تئا‌تر کشور زیر سؤال رفته است»، گفت: «وقتی جلوی کار ساعدی، بیضایی، رادی و دیگران را، هرکدام به‌نوعی، می‌گیرند، پس چه کسی باید در این کشور کار کند؟ چه‌کسی باید به مردم بیاموزد و روشنگری کند؟» 

 

بیضایی برای هنر چه کرده؟ 

بهرام بیضایی چه آن زمانی که ایران بود و چه حالا که در استنفورد آمریکا ساکن شده، ۱۳ نمایش روی صحنه برد و ۱۰ فیلم بلند و چهار فیلم کوتاه ساخت؛ همه اینها علاوه بر چیزی حدود ٧٠ کتاب فارسی چاپ‌شده اوست که گنجینه عظیمی از ادبیات و دانش او به‌شمار می‌روند؛ نمایش‌نامه و فیلم‌نامه و داستان و گفت‌وگو و پژوهش تاریخی و فرهنگی و ...  که تعدادی از آنها به زبان‌های دیگر هم ترجمه شده‌اند. «نمایش در ایران»، «ریشه‌یابی درخت کهن» و «هزارافسان کجاست؟» تنها تعدادی از این آثار پژوهشی به‌شمار می‌روند. 

 

بیضایی از سال ۱۳۴۰ بود که به‌طور جدی نمایش‌نامه‌نویسی را آغاز کرد و پنج سال بعد اولین نمایشش را کارگردانی کرد. «مرگ یزدگرد» بیضایی یکی از تحسین‌شده‌ترین آثار اوست که تئا‌تر را با قالب سینما آمیخته است؛ این نمایش در سال ۱۳۵۸ روی صحنه رفت و او بعد از ١٨ سال محروم‌شدن از صحنه در سال ۱۳۷۶ دو نمایش‌نامه «کارنامه بندار بیدخش»، نوشته خودش و «بانو آئویی» را به طور هم‌زمان در سالن چهارسو و سالن قشقایی، واقع در تئا‌تر شهر روی صحنه برد. در سال‌هایی که بیضایی از صحنه دور ماند، مشغول نوشتن نمایش‌نامه و فیلم‌نامه و پژوهش بود که تعدادی از آنها از سوی انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده‌اند.

 

بیضایی نمایش «شب‌ هزارویکم» را در سال ۱۳۸۲ در سالن چهارسو اجرا کرد و در تابستان سال ۱۳۸۴ «مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» را در سالن اصلی تئا‌تر شهر روی صحنه برد، اما آخرین نمایش او در ایران «افرا؛ یا روز می‌گذرد» بود که در زمستان ۱۳۸۶ در تالار وحدت تهران به صحنه رفت و با موفقیت و استقبال تماشاگران هم روبه‌رو شد. زبان در نمایش‌نامه‌های بیضایی عنصری درخور توجه بوده است؛ به‌طوری‌که در برخوانی‌های «آرش»، «اژدهاک»، «مرگ یزدگرد»، «سهراب‌کشی» و «کارنامه بندار بیدخش» از هیچ کلمه عربی‌ای استفاده نشده است. اهالی تئا‌تر، تعدادی از مهم‌ترین نمایش‌نامه‌های بیضایی را شامل «مرگ یزدگرد»، «فتحنامه کلات» و «سهراب‌کشی» می‌دانند. 

 

اما در سینما هم «باشو غریبه کوچک» بیضایی اثر ماندگار و تحسین‌شده‌ای بود که یک پرتره تصویرشده از مام وطن به‌شمار می‌رفت. «مسافران»، «رگبار» و فیلم‌نامه «روز واقعه» هم تعدادی دیگر از آثار برجسته او در مدیوم تصویر به‌شمار می‌روند. 

 

چرا بیضایی از ایران رفت؟ 

شهریورماه ۹۵، شش سال از مهاجرت بهرام بیضایی به آمریکا گذشت؛ شش‌سالی که با حضور در دانشگاه استنفورد آمریکا به‌عنوان مدرس و اجرای سه نمایش گذشت. بیضایی در زمان حضورش در ایران با محدودیت‌های مختلفی برای کار و تدریس مواجه بود. آخرین فیلم او؛ یعنی «وقتی همه خوابیم» در نقد مناسبات سینما بود و با وجود تلاش برای ساخت دو فیلم دیگر بعد از آن؛ یعنی «اشغال» و «مقصد»، راه به جایی نبرد؛ این دو فیلم با بهانه‌های مختلف مانند پرهزینه‌بودن و برداشت‌های فرامتنی به دریافت مجوز نرسیدند و بیضایی را هرچه بیشتر به ترک ایران سوق دادند. درواقع این آخرین تلاش‌ها برای ساخت فیلم آخرین تیر ترکش بعد از سال‌ها اجازه‌نیافتن برای کار و انواع تهمت‌ها و انگ‌هایی بود که به بیضایی چسبانده می‌شد تا در ‌‌نهایت او را به سوی این تبعید ناخواسته بکشاند. 

 

بهرام بیضایی سال ۱۳۸۹ به دعوت عباس میلانی و برنامه مطالعات ایران‌شناسی به استنفورد رفت و تا امروز در دانشگاه آنجا مشغول به تدریس شده است؛ علاوه‌‌بر‌این، او تاکنون سه نمایش «جانا و بلادور»، «گزارش ارداویراف» و «طرب‌نامه» را روی صحنه برده است. 

 

آیا بیضایی باید به ایران برگردد؟ 

پرویز جاهد، نویسنده و فیلم‌ساز درباره شرایط بهرام بیضایی در داخل ایران می‌گوید: «بهرام بیضایی در این سال‌ها در ایران عملا تدریس نمی‌کرد؛ چراکه نظام آکادمیک ایران و سیستم گزینش با تدریس‌ او در دانشگاه مشکل داشت. این تنها مشکل بیضایی نبود و نیست و استادان زیادی به خاطر نگاه متفاوت با این مشکل مواجه شده و از نظام آموزشی کنار گذاشته شدند. در چنین شرایطی، زمینه طوری فراهم می‌شود که از فضای آموزشی رانده می‌شوی و دیگر برای تدریس، سواد، سابقه آکادمیک و دانش یک استاد ملاک و معیار نیست؛ بلکه معیارهای دیگری در نظر گرفته می‌شود. وقتی به یکی برچسب زده می‌شود، او دیگر تبدیل به آدمی می‌شود که حق استفاده از حقوقش را ندارد. بهرام بیضایی هم با اینکه از هر لحاظ شایسته تدریس در دانشگاه‌ها بود، متأسفانه قربانی چنین فضایی شد».

 

جاهد با بیان اینکه «چنین فضایی به تبعیض و تقسیم آدم‌ها می‌پرداخت» ادامه می‌دهد: «وقتی چه در سطح آکادمیک، چه در فیلم‌سازی و چه در حوزه تئا‌تر جلوی کار تو را بگیرند، در واقع به زبان بی‌زبانی به تو می‌گویند «برو؛ اینجا نمان» و این اتفاق برای بهرام بیضایی افتاد و او رفت». جاهد با تأکید بر اینکه «تئا‌تر و سینمای ایران مدیون بهرام بیضایی است و ایشان شاگردان زیادی تربیت کرد و با نمایش‌نامه‌هایی که نوشت، فیلم‌هایی که ساخت و تئاترهایی که روی صحنه برد و آثار پژوهشی ارزنده‌اش در زمینه نمایش در ایران، خدمت زیادی به فرهنگ ایران کرد» ادامه می‌دهد: «واقعیت این است که در این حوزه‌ها کمتر کسی در حد و اندازه بیضایی داریم. او نویسنده و کارگردانی برجسته با آثاری درخشان و ماندگار در سینما و تئا‌تر ایران است». این منتقد سینما، در انتها خاطرنشان می‌کند: «مهاجرت بهرام بیضایی، برای فرهنگ و هنر و تئا‌تر و آموزش و سینمای ما دریغ و حسرت است. نبود او یک خسران بزرگ است؛ اما سؤال این است که آیا اگر امروز او در ایران بود، از همه قابلیت‌ها و توان آکادمیک، نمایشی و سینمایی او استفاده می‌شد؟ متأسفانه باید بگویم نه! وقتی بیضایی در ایران بود، چند دانشگاه از وجود او استفاده کردند؟ چند جا تدریس می‌کرد؟

 

 

 

sharghdaily.ir
  • 16
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش