سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۲:۲۸ - ۲۴ بهمن ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۱۰۲۶۰۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

نیکی کریمی:

یاد گرفتم دل نبندم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,نیکی کریمی

نیکی کریمی در مقام بازیگر، فیلمساز و تهیه کننده همچنان راوی داستان های زنان این سرزمین است. نیکی کریمی برای سینمای ایران، هنوز ستاره ای بی جایگزین است که فرصت تجربه کردن را هرگز از دست نمی دهد.باران که بارید و خیابان های تهران در شامگاه یک روز سرد زمستانی اوایل بهمن قفل شد، قرارمان یک ساعت عقب افتاد. همین ۶۰ دقیقه باعث شد قرعه گفت و گو با ستاره سه دهه اخیر سینمای ایران به نام من بخورد. شنیده بودم خیلی حساس است و جایی خوانده بودم اگر بخت یارم نباشد، شاید حتی پروژه به سرانجام نرسد. وقتی به طبقه ۱۱ برجی در شمال غربی پایتخت رسیدم، با دقت و وسواس تمام پشت میز تدوین صدا کنار پرویز آبنار مشغول نظارت بر صداگذاری فیلم تازه اش بود.

 

بازیگر و تهیه کننده «آذر» با اینکه همچنان شمایل ستاره بودن خود را در تمام این سال ها حفظ کرده اما مثل همان سال های اول مشتاقانه نما به نمای فیلم را می بیند تا نخستین تجربه کارگردانی یک جوان تازه کار با بهترین کیفیت به جشنواره برسد. فرصت ۳۰ دقیقه ای ما کمی تمدید شد و همین ۴۰ دقیقه کافی بود تا تمام پیش فرض های من از برخوردهای احتمالی او دگرگون شود. با اینکه همان ابتدا گفت ممکن است به برخی پرسش ها پاسخ ندهد، این اتفاق فقط یک بار افتاد که آن هم برای هر دو طرف قابل پیش بینی بود. نیکی کریمی برای سینمای ایران، هنوز ستاره ای بی جایگزین است که فرصت تجربه کردن را هرگز از دست نمی دهد.

 

شما از نخستین ستاره های بازیگری سینمای ایران هستید که برای داوری به جشنواره های خارجی رفتید. هنوز هم با سینمای جهان ارتباط دارید؟

بله. درواقع می توانم بگویم سینمای جهان مثل همین جا یک خانواده است. تقریبا روسای خیلی از جشنواره های مختلف را می شناسم. برنامه ریزها را می شناسم. سال پیش غیر از جشنواره هایی که با «شیفت شب» رفتیم، دو سه تا داوری بین المللی هم داشتم که الان دقیقا یادم نمی آید کجا ولی رفته بودم.

 

در این رفت و آمدها، هرگز به شما پیشنهاد بازیگری یا فیلم ساختن خارج از ایران شده است؟

بله. فیلم «سارا» که برای اولین بار رفته بود، من پیشنهاد بازی داشتم تا همین الان؛ هم از فیلمسازان مهم، هم فیلمسازانی که در جنشواره ها دیدم کار اول و دوم شان بود. همین سال پیش هم که لس آنجلس بودم، باز پیشنهاد کار داشتم در یکی از سریال های خیلی معروف که در حال حاضر همه دارند می بینند. به این علت قبول نکردم که به هر حال شاید با آن قوانین ما جور در نمی آید و من هم نمی خواهم به گونه ای بشود که نتوانم به ایران برگردم. انجام دادن این کار برای من نمی ارزد.

 

وسوسه نشدید فیلم هم بسازید؟

البته وسوسه ای نیست. واقعا دلم می خواهد فیلم بسازم. اتفاقا یک فیلمنامه با کامبوزیا پرتوی نوشتیم درباره یک خانواده مهاجر در لندن که یک بخشی از سرمایه اش را هم جور کردیم ولی بعد دیدیم سرمایه زیاد نیاز دارد.

 

این اواخر بود؟

نه. پنج شش سال پیش بود. من جشنواره برلین که داور بودم، آنجا یکی از داورها تهیه کننده بود و او به من پیشنهاد داد. خودش هم رفت دنبالش و یک بخشی از سرمایه را توانست جور کند. سرمایه خیلی مهم است؛ مهم ترین اصل است برای ساختن فیلم به ویژه خارج از ایران.

 

چند سال است از حوزه بازیگری و کارگردانی وارد حوزه تهیه کنندگی هم شده اید. با فیلم خودتان شروع کردید و امسال «آذر» را در جشنواره دارید. دوست دارم بدانم وقتی فیلمنامه را می خوانید، این خانم کریمی بازیگر است که متن را می خواند، کارگردان یا تهیه کننده؟

(می خندد) هر سه.

 

 

واقعا کدام برایتان در اولویت است؟

هر سه. همه کارهایی که انجام می دهم. من ترجمه می کنم. می نویسم. عکاسم و همه این کارها را در کنار هم انجام می دهم.

 

و بعد به همه آنها هم می رسید؟

بله. به خاطر اینکه اینها همه به هم مرتبط است. اینها یکسری شاخه های هنری است و همه شان هم زیرمجموعه سینماست و به هم ارتباط دارد. چند وقت پیش درباره یکی از آدم های معروف سینما می خواندم که گفته بود من مددکار اجتماعی هستم که کار سینما هم می کنم. این جمله به نظرم خیلی جالب آمد. سال پیش بعد از جشنواره فجر که سال جدید سینمایی شروع می شود، به این فکر می کردم که یک فیلم تاثیرگذار کار کنم با یک کارگردان فیلم اول. 

 

پس با تصمیم و ایده قبلی سراغ پروژه تازه رفتید؟

بله. تصمیم رگفتم. من از مدت ها پیش پیشنهادهای بازیگری را رد کردم تا وقت و توانم را بگذارم برای این فیلم. چون برای من تهیه کنندگی صرفا سرمایه گذاری و این جور چیزها نیست. برای من چیزی است فراتر از آنها و می خواستم فیلم واقعا ماندگار بشود. پس از تمام این وجوهی که شما گفتید، به قضیه نگاه کردم. 

 

و «آذر» آن ویژگی هایی را که شما گفتید، دارد؟

نهایت سعی مان را کردیم که این اتفاق بیفتد.

 

می خواهید درباره مضمون فیلم هم به مخاطبان ما بگویید.

«آذر» فیلمی است درباره حقوق زنان و اینکه در جامعه ای که اگر پیش بیاید همه تلاش می کنند حق زنان پایمال شود و چاره ای دیگر وجود ندارد، یک زن مقابل این قضیه می ایستد. فیلم در حقیقت درباره ارزش های اخلاقی است؛ درباره عزت نفس یک زن. این ته مایه فیلم است که من خیلی دوست دارم.

 

در راستای دغدغه هایی که شما در فیلم های خودتان دنبال کرده اید.

بله.

 

می دانم کتاب باز هستید و در صفحه اینستاگرام تان گاهی کتاب معرفی می کنید حتی شده با گذاشتن عکس جلد. فیلم باز هم هستید؟

خیلی

 

پس چرا در اینستاگرام فیلم معرفی نمی کنید؟

(می خندد) راست می گویید... حرف خیلی خوبی بود. از این به بعد توجه می کنم! نمی دانم... کتاب یک اتفاق کامل تر به نظر می آید انگار. اصلا ادبیات. آدم می تواند انفرادی با آن برخورد کند. یعنی شما یک کتاب را می خوانید و می پسندید ولی فیلم ممکن است از یک بازی خوشتان نیاید یا از فیلمبرداری. عوامل زیادی هست که یک فیلم را کامل می کند. بعد هم اینکه فیلم هایی که در ایران می آید، آدم نمی داند شاید نتواند مثل یک کتاب با آن برخورد کند.

 

سریال های روز جهان را پیگیری می کنید؟

بعضی ها را بله. گیم آف ترونز (بازی تاج و تخت) آن چیزی که درباره وایت هاوس بود... هاوس آف کاردز (خانه پوشالی) البته این طور نیست که تمام وقت خودم را صرف دیدن سریال ها بکنم. سریال هایی که دوست داشته باشم.

 

سری هم بزنیم به فضای مجازی. بیش از دو میلیون نفر دنبال کننده در صفحه اینستاگران دارید. حضور در فضای مجازی خیلی وقت تان را می گیرد؟ خیلی وقت می گذارید برای این کار؟

نه. کلا سعی می کنم در زندگی به این صورت باشد که معتاد به چیزی نشوم. این وابستگی را بدم می آید و اینکه خودم را برای یکسری مسائل دیسیپلین می کنم. مثل همین اینترنت. سعی می کنم حتی سر صحنه هم یک زمان مشخص برایش بگذارم. حالا می تواند یک بار بعد از گریم باشد، یک بار وقت ناهار باشد و این طور. زمانی هم که خانه هستم، سعی می کنم حواسم باشد به کتاب و چیزهای دیگر و گاهی هم به اینترنت سری بزنم.

 

به مخاطبان و هواداران خودتان چطور؟ به آنها هم توجه می کنید؟ بالاخره برای شما هزاران پیام ممکن است در طول روز بیاید. شده سر بزنید به این پیام ها، یکی دو تا را بخوانید یا حتی پاسخ بدهید؟

بله، شده. یک دلیل که دائم این کار را نمی کنم این است که متاسفانه ما هنوز فرهنگ دنیای مجازی و این جور چیزها را نداریم. همان طور که خیلی از بچه های بازیگر ودرعرصه های دیگر هم نوشتند و خیلی ها صفحه هایشان را بستند، متاسفانه این فرهنگ اصلا وجود ندارد.

 

مردم این صفحه ها را فضایی می بینند برای عنوان کردن مشکلات، تبلیغات و حتی جایی که بخواهند عقده هایشان را خالی کنند. خیلی آدم متاسف می شود. حالا من می بینیم عده ای هم چیزهای خوب می نویسند و پیام های خوب می گذارند ولی در مجموع اینکه بخواهم وقت بگذارم برای این کار، جالب نمی دانم. بنابراین ممکن است ماهی یک بار بروم نگاه کنم ببینم پیام ها چیست اما چون می دانم پیام های خاصی نیست یا حرفی خاص برای زدن وجود ندارد، دلیلی نمی بینم که زیاد وقت بگذارم.

 

یک مدت سراغ فوتبال رفتید. می توانم بپرسم چرا؟

من آن موقع فیلم «سوت پایان» را کار کردم و فیلم که تمام شد، با دوستانم فکر می کردیم پروژه بعدی مان چه باشد. بعد به این فکر افتادیم مستندی بسازیم درباره فوتبال که به آن علاقه داریم.

 

خودتان به فوتبال علاقه دارید؟

خیلی

 

بازی ها را دنبال می کنید؟

الان زیاد وقت نمی کنم و بیشتر سعی می کنم مثلا جام اروپا رسید به مراحل حساس، نگاه کنم. یا رئال و منچستر یونایتد را که دوست دارم، می بینم. چلسی و آرسنال را هم اگر من بیکار باشم و بازی باشد، حتما نگاه می کنم. 

 

نتایج را چطور؟ دنبال می کنید؟

نه. می شنوم که مثلا الان پرسپولیس دارد خراب می کند و استقلال خوب است یا برعکس! اینطوری در جریان قرار می گیرم.

 

با فوتبالیست ها خارج از فضای ساختن فیمل فوتبالی هم ارتباط دارید؟

اصلا.

 

مثلا با علی دایی؟

اتفاقا اصلا. ایشان را فکر می کنم یک بار رفتیم سر تمرین راه آهن و آنجا دیدم. برای تولید مستند «روزی روزگاری فوتبال» رفته بودیم. خارج از آن، نه!

 

با هیچ کدام از اهالی فوتبال؟

وقتی ما اولین مستند را درباره تمرین های تیم فوتبال سپاهان ساختیم، با محرم نویدکیا به خاطر اینکه خیلی کتابخوان بود آشنا شدم و با او مصاحبه گرفتیم. برایم خیلی جالب بود و خوشم آمد که یک آدم فوتبالی، اهل کتاب و ادبیات هم هست. 

 

غیر از فوتبال به چه ورزشی علاقه دارید؟

تنیس. وقت کنم بازی می کنم.

 

خبرهایش را هم پیگیری می کنید؟ می بینید؟

بازی ها را دنبال می کنم. مثلا می دانم الان در چه تورنمنتی مثلا تنیسور مورد علاقه ام راجر فدرر باخته یا نباخته یا الان در چه مرحله ای است.

 

واقعیت این است که فدرر تنیسور محبوب من هم هست. من در نوجوانی طرفدار پیت سمپراس بودم...

 

چه جالب! من هم همین طور!

 

در این تیم هایی که بازیگران سینما و تلویزیون تشکیل می دهند، هیچ وقت عضو نشدید؟

نه. فعلا نه. اگر بخواهم کار خیر هم بکنم، خودم می کنم. دنبال اینکه در یک تیم باشم و اینها، نه، نیستم.

 

گفتید که ادبیات را قوی تر و کامل تر از سینما و تئاتر و اینها می دانید. اولویت اول تان ادبیات است؟

من الان زندگی ام آمیخته است با سینما اما ادبیات چیزی است که هیچ روزی فراموش نمی شود. امکان ندارد روزی را بدون کتاب خواندن بگذرانم...

 

ولی ممکن است فیلم نبینید؟

ممکن است مثلا یک فیلم کامل نبینم در یک روز ولی کتاب را حتما می خوانم.

 

علاقه به ترجمه هم از همین دوست داشتن ادبیات آمد؟

بله.

 

از دوره کودکی و نوجوانی وجود داشت یا ناگهان احساس کردید دوست دارید چیزهایی را که می خوانید و می پسندید با دیگران به اشتراک بگذارید؟

دقیقا. حتما می دانید که از کودکی ترجمه می کردم و علاقه داشتم. بعد زندگینامه مارلون براندو را برای مجله «فیلم» ترجمه کردم و بعد هم کتاب «نزدیکی» پیش آمد و...

 

این کتاب ها چطور به دست شما می رسد؟ کسی معرفی می کند یا...؟

کتاب «نزدیکی» یا Intimacy حنیف قریشی را عباس کیارستمی برای من از لندن آورد و وقتی خواندم با خودم گفتم چطور کسی در ایران این نویسنده را هنوز نمی شناسد. یادم هست آقای کیارستمی هم به من گفت: «خیلی خوب است. مارلون براندو را که ترجمه کردی، این را هم ترجمه کن.» این شد که کار را شروع کردم و...

 

در سفرهای خارجی به کتابفروشی ها سر می زنید؟

حتما سر می زنم. اصلا یکی از علایق من است و حتما کتاب می خرم و همیشه با خودم می آورم. هم از نویسنده های مورد علاقه خودم هم نگاه می کنم ببینم فهرست کتاب های پرفروش در آن کتابفروشی هایی که من دوست دارم، مثلا فویلز (Foyles از بزرگ ترین کتابفروشی زنجیره ای بریتانیا) یا واترستن (Waterstones با ۲۷۵ شعبه در اروپا) چیست. کلا هم از آن کتابفروشی ها نیوزلتر (خبرنامه) می گیرم و می دانم چه کتاب هایی الان دارد نوشته می شود و آنهایی را که بخواهم با خودم می خرم و می آورم. یکی از علاقه هایم هم کتاب های روانشناسی است که خیلی می خوانم...

 

خودتان که سراغ این کتاب ها نرفته اید؟

برای ترجمه؟ نه. خیلی قطور است و سنگین (می خندد) ما هم که وقت نداریم. بیشتر تمرکز روی حنیف قریشی بود که بتوانم ادامه بدهم ترجمه کتاب هایش را و خواننده های ایرانی بیشتر او را بشناسند.

 

یک نکته را صادقانه اینجا اعتراف می کنم. وقتی قرار شد با شما گفت و گو کنیم، دوستان هشدار دادند که خانم نیکی کریمی بسیار حساس است و باید حتی روی انتخاب واژه ها دقت کنم. فکر می کنید چرا چنین جوی وجود دارد؟

 

من که بدم نمی آید! من اولا دوست خبرنگار و روزنمامه نگار خیلی زیاد دارم و اگر هم چنین جوی باشد، بدم نمی آید. شاید از این می آید که من حدود سه دهه است در این حرفه حضور دارم و یک عده می گویند آدمی است که خیلی سخت می گیرد. من از این حرف ها بدم نمی آید. مگر آدم باید راحت بگیرد؟ بله، حساس هستم و همیشه آن دیسیپلین را رعایت می کنم.

 

مدتی در کار عکاسی بودید و در یک دوره حضورتان بسیار هم پررنگ بود. چرا ناگهان متوقف شد؟

متوقف نشد. من اردیبهشت سال آینده نمایشگاه عکس دارم. ماجرا این است که باید محصولی وجود داشته باشد تا به نمایش درآید. چیزهایی مثل نقاشی و عکاسی که سالانه نیست. می دانید چه می گویم؟ بنابراین می بایست در کنار کارهای دیگرم، وقتی برای عکاسی کردن می داشتم.

 

مگر نقاشی هم می کنید؟

نه. منظورم این است هر کاری که نمایشگاه می خواهد، باید برآیند یکی دو سال کار باشد.

 

«آذر» که در جشنواره به نمایش درآمد. پروژه بعدی تان چیست؟

استراحت. پروژه من استراحت است! یک سال است هر روز درگیرم. تهیه کننده باشی، بازی هم بکنی و روی همه امور نظارت داشته باشی...

 

البته شما خودتان خواستید این همه مسئولیت بپذیرید!

 

منظورم این است که بعد از یک پروژه سنگین، آدم باید ببیند کار بعدی چه می خواهد باشد. من که خودم زمان های بین کارهایم بسیار کوتاه است. چون بلافاصله به نتیجه می رسم باید کاری انجام بدهم. الان واقعا می خواهم استراحت کنم.

 

البته ممکن است در همان روزهای اول استراحت چیزی ته ذهن تان را قلقلک بدهد و...

 

هیچ بعید نیست. یک فیلمنامه هست که با علی اصغری از سال پیش داریم روی آن کار می کنیم برای خودم ولی اینکه سال آینده بخواهم بسازم، هنوز واقعا نمی دانم. باید خستگی ام در برود و احساس کنم فیلمنامه به جای خوبی رسیده است.

 

اصرار دارید همیشه فیلمنامه های خودتان را بسازید؟

اتفاقا این را اصغری دارد براساس یکی از شاهکارهای ادبیات ایران می نویسد. هنوز به جایی که دقیقا بگوییم خوب است، نرسیده است.

 

در کتاب هایی که زیاد هم می خوانید، گزینه ای هست که احساس کنید باید بیاید روی پرده تا حق مطلب ادا شود؟

خیلی.

 

به عنوان یک سینماگر کتاب باز، فکر می کنید چرا اقتباس ادبی در سینمای ما جایگاه ندارد؟

این یکی از مصائب ماست. این همه ما تاریخچه زیبا داریم از اساطیر و افسانه ها، زندگی آرش کمانگیر، بابک خرمدین، خیلی ها هستند که ما می توانیم فیلمش را بسازیم. نه آنها را می سازیم، نه ادبیات معاصر خودمان. گاهی اواقت خارج که می روم، تلویزیون می بینم دائم از شکسپیر می گوید، از این شخصیت و آن شخصیت. اصلا یک بودجه گذاشته اند برای این کارها ولی ما این کار را نمی کنیم. من خیلی دلم می خواهد درباره ادبیات خودمان اصلا یک بودجه بگذارند و بگویند فیلمسازهایی که کارشان را بلدند، درباره اینها فیلم بسازند.

 

پروژه ای بوده که به هر دلیل نتوانسته باشید در آن کار کنید و بعد افسوس بخورید؟

خیلی بوده. من همیشه فکر می کنم این جور چیزها قسمت آن کسی بود که رفته کار کرده و من دیده ام مثلا بعد از آن فیلم موفق هم شده است.

 

با اینکه خیلی مایل به حضور در تلویزیون نبودید، در سال های اخیر در دو پروژه با جواد افشار و کمال تبریزی همکاری کردید. هرچند درباره «کیمیا» چندان اظهارنظر نکردید.

 

آخر یک نقش خیلی کوچک بود. من چه باید بگویم؟ نقشی نبود که خیلی فراز و نشیب داشته باشد. من این را همه جا گفته ام که من و حامد بهداد و رضا کیانیان تصمیم گرفتیم. یعنی این کار، نقش های کوچک به ما پیشنهادشد، بعد سه نفری تصمیم گرفتیم با هم برویم و کار کنیم.

 

«سرزمین کهن» چطور؟

من در ارمنستان داشتم در فیلم «خیابان های آرام» آقای تبریزی کار می کردم و همان جا ایشان به من گفت نقش اصلی سریال است با هم صحبت کردیم و و وقتی برگشتیم تهران، سر کار رفتم. همین چند روز پیش هم بازی من در «سرزمین کهن» تمام شد.

 

و راضی بودید؟

بله. خدا را شکر. خیلی خوب بود. کار با آقای تبریزی همیشه لذتبخش است.

 

از سرنوشت «خیابان های آرام» خبر دارید؟

فیلم که خیلی خوب است و خیلی متاسفام که این اتفاق برایش افتاد. سرنوشت آن را باید از تهیه کننده بپرسید.

 

 

 

 

bartarinha.ir
  • 16
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش