سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴
۲۲:۵۹ - ۲۱ فروردین ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۱۰۳۲۰۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

پاسخ سریال ساز سرشناس تلویزیون به انتقادها

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,سیروس مقدم
نام سیروس مقدم در هر سریالی بیننده را با خود همراه می کند. چرا که مخاطب می داند وقت خود را بیهوده تلف نمی کند.

به گزارش شرق ؛جوان علاقه‌مند به سینما که به‌واسطه ارتباط فامیلی با ناصر تقوایی توانست نخستین قدم‌هایش را در دنیای تصویر با حضور در کنار این کارگردان در «دایی‌جان ناپلئون»، «آرامش در حضور دیگران» و... آغاز کند، به مرور با دستیاری برخی از کارگردانان سینما و تلویزیون مسیرش را ادامه داد و به‌عنوان یکی از کارگردان‌های پرکار تلویزیون مطرح شد، اما قطعا یکی از نکات حائزاهمیت در شیوه کارگردانی مقدم، نگاه او به موضوعات اطراف و تصویر قصه‌هایی است که با مخاطب ارتباط خوبی برقرار می‌کند و به‌نوعی نبض مخاطب را در دست می‌گیرد و او را با خود همراه می‌کند.

 

ساخت مجموعه‌های «پایتخت» بیش از هرچیز گواه این موضوع است که مقدم دیگر شیوه روایت قصه در مدیوم تلویزیون را به‌خوبی می‌شناسد. از طرف دیگر قطعا بخشی از موفقیت مقدم، در همراهی گروهی است که در رأس آن می‌توان به محسن تنابنده در مقام نویسنده سریال‌های طنز‌ش اشاره کرد. جنس کمدی‌های مقدم برای بیننده شناخته‌شده است، مجموعه «علی‌البدل» تازه‌ترین مجموعه‌ای است که به‌عنوان سریال نوروزی شبکه یک سیما روی آنتن رفت؛ سریالی که از زمان پخش بازتاب‌های متفاوتی در میان مخاطبانش داشته و برخی این سریال را در مرتبه‌ای پایین‌تر از کارهای اخیر مقدم می‌دانند و گروهی دیگر خلاف این نظر را دارند. سریال «علی‌البدل» با تمام نقاط قوت و ضعفش به پایان رسید و بلافاصله پس از آن مقدم سرگرم ساخت فصل دیگری از سریال «پایتخت» شد، سریالی که بخشی از آن در خارج از ایران مقابل دوربین می‌رود و طبق گفته عواملش قصه این فصل نیز مثل سابق داستان خانواده‌ای است که این‌بار نیز درگیر حوادث و اتفاقاتی می‌شوند. به بهانه پایان پخش سریال «علی‌البدل» با سیروس مقدم درباره چگونگی ساخت این سریال و برخی از حواشی کار صحبت کردیم که در ادامه می‌خوانید.

 

مجموعه «علی‌البدل» تفاوت‌هایی با کارهای پیشین شما داشت و قطعا یکی از نقاط قوت گروه شما پرهیز از تکرار تجربه‌های گذشته است، اما درعین‌حال از زمان پخش سریال این نقد زیاد شنیده می‌شود که «علی‌البدل» بیش از هر چیز از فیلم‌نامه آسیب دیده است. کمی درباره زمان نگارش فیلم‌نامه تا ساخت صحبت کنیم، زمان مانع از پرداخت بهتر فیلم‌نامه شد یا اساسا با این نقد موافق نیستید؟

 

ما همان‌قدر که وقت برای ساخت سریال داشتیم برای نگارش فیلم‌نامه هم زمان صرف شد. «علی‌البدل» سوژه‌ای نبود که ناگهان به آن برسیم و به جریان بیفتد. طرح اولیه این سریال شاید حدود دوسال‌ونیم پیش مطرح و نوشته شد. با همین مضمون ارائه شد و سیناپسی از آن برای نگارش فیلم‌نامه نوشته شد و حتی در یک مرحله، هفت قسمت از آن را آقای احمد رفیع‌زاده نوشت و مجددا وقتی به جریان افتاد و جریان ساختش جدی شد، با تیم جدید نویسنده نگارش شد. بنابراین وقت نسبتا خوبی داشتیم.

 

تنها این نکته وجود داشت که قرار بود این مجموعه در ٣٠ قسمت ساخته شود و برای پخش در ایام ماه مبارک رمضان در نظر گرفته شده بود، اما به دلیل شرایط نابسامان اقتصادی‌ای که صداوسیما در زمان مدیریت آقای سرافراز داشت و البته سختی‌های ساخت این سریال و تغییر مدیریت در سازمان صداوسیما، به این نتیجه رسیدیم که ٣٠ قسمت سریال را در ١٥-١٤ قسمت فشرده و خلاصه کنیم. در این تصمیم‌گیری هم زمان نسبتا خوبی برای طرح سیناپس، سکانس‌بندی، نگارش، دیالوگ‌نویسی و اجرا داشتیم. اساسا شیوه کار گروه ما این است که فیلم‌نامه را حتی اگر یک‌سال وقت داشته باشیم کامل نمی‌نویسیم، بلکه بخشی از کار نگارش می‌شود و بخشی براساس سیناپسی که قبلا نوشته شده باقی می‌ماند تا خودمان را با مسائل روز و مسائل جامعه هماهنگ کرده و بتوانیم آنها را در فیلم‌نامه تزریق کنیم تا به‌این‌وسیله قصه را به‌روز نگاه داریم و «علی‌البدل» هم از این قاعده پیروی کرد.

 

البته بیشتر نقدها روی چگونگی دیالوگ‌نویسی و پرداخت شخصیت‌هاست... .

این فیلم‌نامه در شتابی نوشته نشد که چیزی را از دست بدهیم. «علی‌البدل» مدل خودش را در نگارش فیلم‌نامه داشت؛ مثلا در سریال‌های «پایتخت» یا دیگر مجموعه‌ها همیشه با یک شوک یا اتفاق مهم قصه شروع می‌شد و بعد کم‌کم وارد ماجراها می‌شدیم. ما در «علی‌البدل» این سبک را تغییر دادیم، همان‌طور که فضای کار را عوض کردیم. براین‌اساس قصه را با ریتم کند‌تری آغاز کردیم تا شخصیت‌هایی که معرفی می‌شوند، در ذهن مخاطب رسوخ کنند و به این دلیل که شخصیت‌ها برای مخاطب آشنا نبودند و در یک فضای جدید قصه روایت می‌شد، شکل قصه‌گویی ما نیز تغییر کرد.

 

براین‌اساس در قصه، خبر آمدن رئیس‌جمهور را به‌عنوان بزرگ‌ترین حادثه، در پایان قسمت اول گذاشتیم، اما قطعا اگر از ابتدا به‌جای ٣٠ قسمت براساس ١٤-١٣ قسمت می‌نوشتیم، با ریتم تندتری قصه روایت می‌شد و زودتر به شروع ماجرا که آمدن نماینده از طرف فرد موردنظر بود می‌رسیدیم. تمام تلاش ما این بود که «علی‌البدل» شکل روایت خاص خودش را داشته باشد. برای معرفی کار باید از ابتدا درباره این موضوع که اصلا این آبادی کجاست؟ چه خصوصیاتی دارد؟ و مردمانش چه ارتباطی با هم دارند گفته می‌شد که همه اینها به شخصیت‌پردازی برمی‌گشت.

 

البته تصور می‌کنم درنظرگرفتن این آبادی به‌عنوان لوکیشن اصلی مجموعه و درنظرنگرفتن لهجه باعث شد تا مشکلات مجموعه‌های قبل و انتقادهایی که از چرایی استفاده از لهجه داشتید، وجود نداشته باشد... .

در پاسخ سؤال شما باید بگویم بخشی از این ماجرا درست است و بخشی دیگر نه؛ مثلا ما در دورخوانی یا تمرین با لهجه تمرین می‌کردیم منتها بعد از چند جلسه به این نتیجه رسیدیم که لهجه را از روی کار برداریم، چراکه آن‌قدر موضوع دارای ویژگی‌ها و حساسیت‌هایی بود که نمی‌خواستیم حساسیت‌های دیگری به آن اضافه شود و اصل مسئله از بین برود و قصه تحت‌الشعاع مسائلی دیگر قرار بگیرد.

 

به‌همین‌خاطر از ابتدا تصمیم گرفتیم یک روستا و آبادی ذهنی خلق کنیم. در لباس و پوشش دقت کردیم؛ مثلا فرم کلاه‌ها متعلق به هیچ خطه‌ای نیست و بحثی در خصوص قومی خاص پیش نیاید، بلکه به اصل سریال توجه شود یا برای پیداکردن روستا رفتیم سراغ روستایی که حتما بافت سنگی داشته باشد و از هرچیزی که از قومیت خاصی صحبت کند پرهیز کردیم.

 

همان‌طور که دیدید، این قصه در هرجایی می‌تواند روایت شود؛ چراکه هر منطقه‌ای، ثروتی خدادادی دارد و عده‌ای قدرش را نمی‌دانند و نمی‌توانند آنجا را اداره کنند، همین باعث می‌شود روزبه‌روز فقیرتر شوند و حتی زمانی که قرار است، شخصی برای کمک به آنها بیاید، به جان هم می‌افتند. این حرف کلی ما در این قصه بود و همان‌طور که می‌بینید، این قصه در هرجایی می‌تواند روایت شود. حتی در موسیقی سعی کردیم باز هم از همان اصل استفاده کنیم که موسیقی متعلق به هیچ شهری نباشد، با اینکه ترکیبی از موسیقی نواحی مختلف را در این کار می‌شنوید، اما اساسا متعلق به هیچ‌جا نیست.

 

پیش از ساخت مجموعه با تمام مختصاتی که درباره آن صحبت کردیم، تصوری از واکنش مخاطب به قصه‌ای که روایت می‌کنید داشتید؟

 

من و همکارانم، در این سال‌ها خودمان عادت‌ها را به وجود آوردیم و به‌نوعی بدعت گذاشتیم و سبک‌ها را به وجود آوردیم. مدیوم سینما یا تلویزیون خیلی تفاوتی ندارد، در هر دو حوزه قرار نیست درجا بزنیم و خودمان را تکرار کنیم. اساسا ذات هنر این است که رو به جلو حرکت کنیم و به ورطه تکرار نیفتیم. ما می‌دانستیم که از یک فضای رئال و معمولی و روزمره مثل «پایتخت» قرار است وارد فضای فانتزی و ناکجاآبادی شویم که با ذائقه‌ای که خود من مخاطب را تربیت کردم و عادت دادم سازگار نیست. زمان می‌خواهد تا بیننده، شخصیت‌ها را درک کند، برای اینکه مخاطب را عادت دادم به نقی، ارسطو، باباپنجعلی و...، ولی از طرف دیگر وظیفه ندارم خودم را تکرار و تماشاچی را نسبت به یک نوع کمدی دچار دلزدگی کنم.

 

کمدی تنوع زیادی دارد و در سریال«علی‌البدل»تلاش کردیم تا شکل دیگری از کمدی را مطرح کنیم، منتها این‌بار با یک محتوای اجتماعی و سیاسی‌تر و حرف‌های اساسی در دل جامعه. این‌بار به‌جای اینکه لحظه‌ای‌تر و دم‌دستی‌تر تماشاچی به موقعیت‌های ما بخندد و رد شود، کمی تفکر کند و همذات‌پنداری داشته باشد، که البته همین موضوع برای خود من و گروه ریسک بزرگی بود. این سؤال برای خود ما هم مطرح بود که آیا مخاطب این تغییر را می‌پذیرد یا پس می‌زند؟ حدس می‌زدیم قطعا در ابتدا مخاطب این مجموعه را با «پایتخت» مقایسه خواهد کرد. همین موضوع خطر بزرگی برای ما بود.

 

سعی کردیم نقدی را که دوستان شما در یکی، دو سال اخیر به همه ما وارد می‌دانند که چرا سریال‌ها همه شبیه هم است و تنوعی در آنها نمی‌بینیم، پاسخ دهیم و کار متفاوتی انجام دهیم، سعی کردیم کار جدیدی انجام بدهیم اما استانداردها را رعایت کنیم. یقین دارم تجربه «پایتخت» بار دیگر تکرار خواهد شد و مثل همان زمان که مخاطب از دیدن شخصیت‌ها جا خورد و شاید کمی دیر آنها را باور کرد، به سبکی که در «علی‌البدل» با آن روبه‌رو شد هم عادت می‌کند و می‌پذیرد که کمدی انواع مختلفی دارد و روایت‌های بسیاری از طنز وجود دارد.

 

امسال علاوه بر سریال «پایتخت»، مجموعه‌ای دیگر با عنوان «هنگام بیداری» را با مؤسسه اوج کار می‌کنید. از این همکاری در ابتدای شروع مسیر «پایتخت» صحبت کنید... .

 

درواقع شاید بتوانم ماجرای ساخت سریال «پایتخت» را این‌طور مختصر تعریف کنم که تلویزیون درخواست ساخت این سریال را داشت و همان‌طور که می‌دانید به‌هرحال سریال کم‌هزینه‌ای نیست، به‌خصوص اینکه بخش عمده‌ای از «پایتخت ٥» در خارج از کشور روایت می‌شود. با توجه به شرایط مالی سازمان صداوسیما، ساخت این مجموعه تقریبا امری نشدنی بود. بنابراین یا باید ساخته نمی‌شد یا راهی برای تأمین هزینه‌هایش پیدا می‌کردیم.

 

برهمین‌اساس با مؤسسه اوج وارد مذاکره شدیم و قرار شد تا این مؤسسه به‌عنوان حامی مالی در ساخت این مجموعه، مشارکت داشته باشد. خب، طبیعی است هر نهادی به محض مشارکت و حمایت مالی، توقعات خودش را دارد و خوشبختانه در مورد «پایتخت ٥» این اتفاق نیفتاد، چراکه قصه فصل جدید «پایتخت» به‌گونه‌ای است که اساسا نمی‌توان سفارشی درباره روایت قصه داشت. قصه این فصل عمومیت دارد و همه آدم‌ها می‌توانند سهمی در قصه داشته باشند.

 

شاید تعریف درست‌تر قصه این فصل این‌طور است که «پایتخت» را با همان آدم‌های سابق می‌بینیم؛ خانواده‌ای با مجموعه‌ای از رفتارها و ارتباط‌های خاصی که بینشان است، اما این‌بار اتفاقاتی می‌افتد که قصه همان آدم‌ها به وفاق ملی کمک می‌کند. شاید این وفاق ملی در چارچوب اهداف مؤسسه اوج هم می‌گنجد که از طرح استقبال کرد و حاضر شد از پروژه حمایت مالی کند و چیزی به‌عنوان سفارش یا دستور در تغییر فیلم‌نامه نداد.

 

چرا بخشی از «پایتخت٥» خارج از ایران روایت می‌شود؟

 

قصه از ایران شروع می‌شود، بعد از چند قسمت کشیده می‌شود به خارج از کشور و مجددا به تهران برمی‌گردد.

 

جایی از شما خواندم اگر قرار باشد سریالی تاریخی کارگردانی کنید، با شیوه کلاسیک پیش خواهید رفت. سریال «هنگام بیداری» با همین ویژگی ساخته خواهد شد؟

 

مجموعه «هنگام بیداری» نیز با مشارکت مؤسسه اوج ساخته خواهد شد. نویسنده سریال، آقای طالب‌آبادی است و قصه درواقع درباره اشغال بوشهر در جنگ جهانی اول است و روایتگر دوران چهارساله جنگ جهانی اول و تأثیراتش در منطقه و مقاومت مردم بوشهر، تنگستانی‌ها و دشتستانی‌ها در مقابل اشغال و تجاوز انگلیسی‌هاست. طبعا سریال سروشکلش را مشخص می‌کند که با شیوه کلاسیک‌تری کارگردانی کنم. منتها از آنجایی که یک تاریخ را با تفکرات امروز روایت می‌کنیم، نمی‌توان نگاه امروز را در شکل روایت کار وارد نکرد، در غیراین‌صورت به کتاب تاریخ مصور تبدیل می‌شویم. در صورتی که وقتی اکثر سریال‌های تاریخی موفق دنیا را نگاه کنید، اگر سراغ تاریخ می‌روند با دیدگاه‌های امروز روایت می‌شود که با حال‌وهوای مردم و روزگار امروز سازگار باشد، اما درعین‌حال چارچوب تاریخی‌اش را حفظ می‌کند.

 

 

  • 10
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش