سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۳۹ - ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۴۳۱۸
چهره ها در سینما و تلویزیون

مژده لواسانی:

برای دریافت جایزه «سه ستاره» نذر کردم!

«موضوعی را هم برای اولین بار می‌خواهم این‌جا بگویم همان موقع که از طرف هیات انتخاب برنامه «سه ستاره» مشخص شد که کاندیدا هستم فورا نذر امام جواد کردم.»

مژده لواسانی سال ۹۶ را با دریافت تندیس بهترین بازیگر زن سال ۹۵ آغاز کرد و همان‌طور که خودش می‌گوید حالا دیگر مسئولیت دوچندانی دارد و در انتخاب‌هایش بسیار وسواسی شده است. او در نمایشگاه کتاب امسال، با اولین اثرش به‌نام «خون انار گردن پاییز است» حضور دارد. این اتفاق بهانه‌ای شد تا با او درباره مجموعه اتفاقاتی که در این چند ماه برایش رخ داده است گفت‌وگو کنیم که در ادامه می‌خوانید.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,مژده لواسانی

 

چه باعث شد که به فکرتان برسد، نوشته‌های شخصی‌ که در این سال‌ها نوشته‌اید و بخشی از آن‌ها را هم در صفحه شخصی‌تان گذاشته بودید در قالب کتاب منتشر کنید؟

خیلی قبل‌تر از این‌که پدیده‌ای به نام اینستاگرام به‌وجود بیاید نوشتن را آغاز کرده بودم؛ یعنی از ۱۲ سالگی برای برنامه‌ رادیویی‌ام می‌نوشتم و بعد از آن هم این موضوع ادامه پیدا کرد. همیشه همه به من می‌گفتند که نوشته‌هایت را چاپ کن اما سعی می‌کردم آن را به عقب بیندازم تا وقتی خیلی پخته شد این کار را انجام دهم. این را هم بگویم فقط بخش کوچکی از نوشته‌هایم را در اینستاگرام منتشر کردم و باقی را در دفترم داشتم. عبدالملکیان روزی به من توصیه کرد که حتما نوشته‌هایت را منتشر کن و بعد از آن هم مدیر انتشارات نیستان این پیشنهاد را به من داد و درنهایت این اتفاق افتاد. در واقع بدون انگیزه و هل دادن این دوستان فکر نمی‌کنم می‌توانستم این اتفاق را رقم بزنم.

 

این کتاب چند فصل با موضوعات مختلف دارد. چرا فصل‌بندی شده، این کار را منتشر کردید؟ آیا به این دلیل که موضوعات هرکدام از این فصل‌ها از هم جداست؟ و چرا هر فصل را در یک دفترچه منتشر نکردید؟

اتفاقا پیشنهاد ناشر هم همین بود که در کتابی مستقل بخش آثار مذهبی‌ را منتشر کنیم اما می‌خواستم اولین کاری که از من به چاپ می‌رسد تمام مرا نشان دهد و ذهنیت مژده لواسانی در آن منعکس باشد. در فصل اول این کتاب یک سری شعر سپید دارم، نوشته‌های مذهبی‌ام را در یک فصل، علاقه ام به تهران را در یک بخش آورده‌ام و درباره ارادتم به شهدا هم در بخش دیگری نوشتم که مجموعه آن‌ها را با نام «خون انار گردن پاییز است» منتشر کردم. دوست داشتم مخاطبم را تفکیک نکنم و مخاطب همه را در یک مجموعه بخواند.

 

آیا ایده جدا نکردن بخش‌ها و انتشارشان ناخودآگاه یا خودآگاه از تفکر تلویزیونی‌ نشات می‌گیرد که معمولا مخاطبان برنامه‌ها ازهم تفکیک نمی‌شوند، درحالی که در دنیای کتاب این اتفاق کمتر می‌افتد و هر نویسنده‌ای مخاطبان تفکیک شده و خاص خودش را دارد. مثلا ممکن است هزاران نفر مخاطب خاص محمود دولت‌آبادی باشند و هزاران نفر هم اشعار علیرضا قزوه را بخوانند. می‌توانم این نقد را به شما وارد کنم که با این کار انگار کمی شعارزده عمل کرده و علایق مذهبی‌اتان را به‌عمد پررنگ کرده‌اید. آیا درست فکر می‌کنم؟

واقعیتش این است که عین آن ‌چیزی را که زندگی می‌کنم در این کتاب منعکس پیدا کرده است. من در فعالیت مجازی‌ام به‌همان اندازه که شعر و فیلم را با مخاطبانم به اشتراک می‌گذارم، علایق مذهبی‌ام را هم سعی نمی‌کنم کتمان کنم. در این کتاب هم حتی دوز و اندازه‌اش تغییری نکرده و دلم می‌خواست حتما این‌ها کنار هم باشند تا همه جنبه‌های نویسنده‌ آن به چشم بیاید. ضمن این‌که دوست داشتم تبرک و تقدس این نام‌ها در اولین کتابم وجود داشته باشد. به این دلیل که خیلی از نوشته‌های بخش مرثیه‌ای برای آب و آبرو روبه‌روی گنبد امام‌حسین(ع) و حضرت عباس(ع) را که نوشته‌ام، کاملا از دلم آمده است.

 

پس با این اوصاف این اتفاق دلی برای شما افتاده است.

بله دقیقا. می‌توانستم آن کار را بکنم و اتفاقا مانور رسانه‌ای بیشتری روی آن بدهم اما این کار را نکردم.

 

چرا این بخش‌ها به‌خاطر تقدس نامشان اول نیامده است.

چون می‌خواستم با شعر شروع کنم و برای همین اشعار سپیدی را که عاشقانه است اول کتاب آوردیم.

 

به‌نظر می‌رسد خیلی از آن نوشته‌های اول کتاب به شعر سپید نزدیک اما قواعد آن را ندارد و بیشتر نثر ادبی است. آیا کارشناسی در این مدت بابت این موضع به شما نقدی نداشته است؟

تعداد زیادی از نوشته‌های پاییزنگاری‌ام به اذعان خیلی از این دوستان شعر سپید است هرچند که هنوز بر این عقیده‌ام که چهار فصل این مجموعه شعر نیست و نوشته‌های گاه و بیگاهم است.

 

چرا با یک نشر استخوان‌دارتر و معروف‌تر برای انتشار این نوشته‌ها کار نکردید؟

فکر می‌کنم از نشر نیستان در این فضا ناشر استخوان‌دارتری را نداریم. اگر این آثار کاملا شعر بود من با نشر تخصصی شعر کار می‌کردم یا اگر متن کلاسیک بود سراغ انتشارات دیگری می‌رفتم ولی وقتی برای نوشته‌هایی است که بخش عمده‌ای‌ از آن مذهبی است، نیستان با سابقه‌ای که دارد، به‌طور قطع بهترین انتخاب است. در این انتشارات شخصی مثل سیدمهدی شجاعی کارهایش را منتشر کرده و من هم که از کودکی قلمم تحت تاثیر او بوده‌ فکر می‌کنم تصمیم درستی گرفتم.

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,مژده لواسانی

 

منظورم این است که سراغ نشری می‌رفتید که پاتوق اهالی کتاب باشد و اسمش برند باشد مثل «چشمه» یا «ثالث» و...

واقعیتش این است که نشر «چشمه» کارهایش خیلی متفاوت با نوشته‌های مذهبی و... است ضمن این‌که پخش نیستان در شهر کتاب و... خیلی قوی است.

 

مسئله‌ای که درحال حاضر رواج دارد این است که خیلی از افراد به‌واسطه نام آشنایشان کتابشان چاپ می‌شود و شاید برای بچه‌های تلویزیون هم این اتفاق افتاده است و با احترام به نام و شخصیتشان اما نوشته‌هایشان پر از غلط‌های نگارشی و حتی املایی است. این نظر درباره کتاب شما نیست اما می‌خواهم نظرتان را در این باب بدانم که چقدر با فضای باز انتشاراتی موافق هستید؟

دو نوع مواجهه با انتشار وجود دارد؛ یکی این‌که می‌روید و هزینه می‌کنید تا نوشته‌هایتان چاپ شود و دیگر این‌که ناشر دنبال شما می‌آید و کارتان را تایید و هزینه‌اش را تقبل می‌کند تا کتاب چاپ شود. من اصلا وضعیت اول را نمی‌فهمم و فکر می‌کنم کتاب هم مثل هر تولید فرهنگی دیگری باید تقاضایی وجود داشته باشد تا عرضه‌ای صورت بگیرد. همان اول که شورای بررسی کتاب تشکیل می‌شد از مهدی شجاعی خواستم که خیلی بی‌رحمانه نوشته‌هایم را بخواند تا بعد از انتشار نه آبروی من برود نه شان ویراستاران کتابم زیر سوال برود. درنهایت فکر می‌کنم این مردم هستند که تصمیم می‌گیرند که چه کاری خوب است و چه کاری ضعیف. دوست داشتم کاری را منتشر کنم که خیلی شخصی نباشد و قابل انتشار برای عموم باشد، اما باید قبول کنیم این نظر مردم است که در ادامه تعیین‌کننده باشد. ممکن است همان کتابی که اهل فن آن را رد می‌کنند مردم دوست داشته باشند. اما نمی‌شود از این گذشت که شان انتشار با نشر هر اثری، زیر سوال می‌رود.

 

الان مشغول خواندن چه کتابی هستید؟

خیلی مصطفی مستور را دوست دارم و مشغول خواندن «بهترین شکل ممکن» هستم. این عنوان برایم خیلی نوستالژیک است چراکه در سال ۸۵ برنامه‌ای را در رادیو سردبیری می‌کردم با همین نام و برای همین با اشتیاق این اثر را می‌خوانم. همزمان خواندن آخرین دفتر شعرهای شعرای جوانمان مثل امید صباغ‌نو و علیرضا بدیع را هم انجام می‌دهم. من خیلی به نمایشگاه کتاب بسنده نمی‌کنم و مدام در شهر کتاب‌ها هستم و علاقه خاصی به مطالعه دارم.

 

آیا بازهم از شما کتابی خواهیم خواند؟

بله؛ قطعا! من اول نوشتن را دوست دارم و در مرتبه بعدی اجرا را دوست دارم و نوشتن همه لذت زندگی‌ام است. در زمانی که کلاس‌های شهسواری را می‌رفتم یک سری داستان کوتاه و طرح رمان داشتم که شاید روی آن‌ها کار کنم.

 

شما سال ۹۶ را با دریافت عنوان بهترین مجری زن سال از برنامه «سه ستاره» و با نگاه مردم آغاز کردید. این جایزه چقدر برایتان هیجان‌آور بود و چقدر باعث تغییر مسیر و حال و هوای خودتان و کارتان شد؟

نقطه عطف سال ۹۵ و شروع ۹۶ حضور در برنامه «سه ستاره» و دریافت آن تندیس بود که به‌نظرم هیچ چیزی با ارزش آن برایم برابری نمی‌کند چون مردم پشت آن هستند. حتی اگر این انتخاب آکادمیک بود باز هم نمی‌توانست این هیجان زاید‌الوصف را برایم ایجاد کند چون حس کردم مردم پشتم ایستادند و این حلاوت را با هیچ چیزی نمی‌توانم قیاس کنم. مسئولیتم هم بعد از دریافت این جایزه زیاد شد و وسواس عجیب و غریبی پیدا کردم؛ اگر بخواهم صادقانه بگویم همین الان چند پیشنهاد مختلف از شبکه‌ها دارم اما به خودم گفتم «مژده تو دیگه الان لواسانی سال ۹۵ نیستی و باید حواست به اعتماد مردم باشه.» برای همین می‌خواهم بگویم شروع خیلی دلچسبی داشتم و سعی می‌کنم آن اعتماد و مهر تایید را حفظ کنم و شرمنده نشوم.

 

شما کار خیلی زیبایی هم انجام دادید و آن نفس خیر هم کمکتان کرد؛ اهدای سه تلویزیون به افراد کم‌توان مالی بود که به واسطه کمپین «سه ستاره» اتفاق افتاد.

بله و جالب است بدانید که ما هر سه نفر این عزیزان را پیدا کردیم و یکی از آن‌ها هم از طریق دایرکت اینستاگرام از من تشکر کرد و خوشحالم که این هدیه‌ها بی‌واسطه با کمپین «سه ستاره» به دست مردم رسید. موضوعی را هم برای اولین بار می‌خواهم این‌جا بگویم همان موقع که از طرف هیات انتخاب برنامه «سه ستاره» مشخص شد که کاندیدا هستم فورا نذر امام جواد کردم و خوشحالم که توانستم هم نذرم را ادا کنم و هم تایید مردمم را همراهم داشته باشم.

 

بعد از این اتفاق برای اولین بار برنامه تحویل سال را هم اجرا کردید.

بله؛ امسال این برنامه را داشتم و خیلی برنامه محترم و قابل قبولی بود. بعد از آن یک‌ماهی سفر بودم و حالا چند پیشنهاد دارم از شبکه یک‌ و دوسیما و باید ببینم در چه شرایطی و کدام انتخاب بهتر است اما چیزی که خیلی دنبال آن هستم تولید برنامه‌ای برای دختران بیست تا ۲۵ ساله است که طرحش را ارائه کرده‌ایم. امیدوارم که بتوانیم بعد از انتخابات آن را جلو ببریم. برای تولید این برنامه خیلی دغدغه دارم چراکه تقریبا هیچ برنامه‌ای در تلویزیون مختص به آن‌ها تولید نشده است.

 

 

khabargozarisaba.ir
  • 13
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش