دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۴
۲۰:۳۲ - ۰۳ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۰۷۷۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

احمد نجفی:

آمریکایی جد و آبادته! من خرمشهری‌ام

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,احمد نجفی
«چه رفیقایی از ما رفت؛ باشو، حسن یوسفی، جواد اولادپور. با هم بزرگ شده بودیم. با هم کار کردیم. وقتی ریختند تو خرمشهر و آبادان، کی باورش می‌شد؟ از چهارگوشه شهر آتش میومد بیرون. مردم عین کارون از شهر می‌رفتند بیرون.

به گزارش جام جم، دیوار ریخته بود رو سر یه مادر و سه تا بچه ا‌ش، بچه‌های بی‌کس، دخترای بی‌مادر. پدرای بی‌پسر. همدیگرو گم کرده بودیم. اول فکر می‌کردم سختیش اوناست، اما سختیش حالاست، خونه رو می‌شه ساخت، شهرو می‌شه ساخت، کوچه رو هم می‌شه ساخت، اما خاطره‌ها...»

 

 

این بخشی از دیالوگ‌های شخصیت احمد، جوان جنگزده جنوبی در فیلم «دندان مار» به کارگردانی مسعود کیمیایی است؛ نقشی که آن را احمد نجفی، بازیگر خرمشهری سینما و تلویزیون بازی کرد که اتفاقا اولین بازی او در سینما هم به حساب می‌آید.

 

احمد نجفی سال‌ها پس از این حضور موفق و ماندگار سینمایی و همچنین سال‌ها پس از روز باشکوه فتح خرمشهر، در گفت‌وگو با جام‌جم از خونین‌شهر و خوزستان می‌گوید. منتهی او و ما ترجیح می‌دهیم به جای مرثیه‌سرایی همیشگی سینما در چنین روزی و تکرار این پرسش کلیشه‌ای که چرا سینمای ما در همه این سال‌ها کمتر از تعداد انگشتان دو دست سراغ خرمشهر رفته و درباره مقاومت مردم و حال و هوای آن روزها فیلم ساخته، به این موضوع پرداختیم که چرا برای شکوه خرمشهر و جهان‌آرایی آن از این همه ثروت و ظرفیت موجود بویژه در زمینه اقتصادی و کشاورزی آن بهره درستی برده نمی‌شود.

 

بی‌تفاوتی به ثروت عظیم خرمشهر و خوزستان

با توجه به شناختی که از خرمشهر و خوزستان دارم، تاسف می‌خورم که از ظرفیت فوق‌العاده بالای آن استفاده نمی‌شود. خوزستان از نظر موقعیت، از نظر ثروت، از نظر کشاورزی، از نظر دامداری و از نظر شیلات ثروتمندترین استان جهان است. این درحالی است که کالیفرنیا، با این‌که یک ایالت در آمریکاست، اما به اندازه یک کشور ثروت دارد و در مقایسه با خیلی از کشورها، از ثروت بالاتری برخوردار است. آن هم در شرایطی که حتی یک میلیونیوم خوزستانِ ما نفت و گاز ندارد. کالیفرنیا یک رودخانه به نام مالهالند دارد؛ همان منطقه‌ای که کارگردانانی چون رومن پولانسکی و دیوید لینچ به ترتیب فیلم‌هایی به نام «محله چینی‌ها» و «جاده مالهالند» را آنجا ساختند. بحث اینجاست که رودخانه مالهالند، شعبه دهمِ رود کارونِ ما نمی‌شود. پسته و خرمایی اطراف سن‌دیه‌گو و پالم اسپرینگ دارد که از نظر کیفیت یک میلیونیوم پسته و یک‌میلیاردیوم خرمای ما نیست.

 

آنجا زمین کشاورزی دارد، اما هیچ ارتباطی با زمین کشاورزی خرمشهر و خوزستان که اصطلاحا خواص خاک سیاه نامیده می‌شود، نیست. در خوزستان ما خاصیت خاک سیاه را داریم که اوکراین را تبدیل کرده به ۶۰ میلیون تولید گندم در سال. این ظرفیت ماست. ما رودخانه‌هایی مثل کرخه، کارون، دز و اروند داریم که هر‌کدام گنجایش کشتیرانی هم دارند، اما چون رسوبات نشسته، آنها را رها کرده‌ایم.

 

ماهی و میگو و شیلات ما بی‌نظیر است. خیلی وقت‌ها به شوخی به دوستان می‌گویم نفت مال شما، اینها را بگذارید برای ما. ما صادر کنیم و پولش را بیاوریم در استان خرج کنیم.

 

عامل اصلی گازرسانی به خرمشهر منم

شما می‌دانید خرمشهر و آبادان به طور کامل گازکشی نشده است؟ می‌گویند صرف نمی‌کند! این یکی از کمدی‌ترین حرف‌هایی است که من در زندگی‌ام شنیده‌ام. می‌گویند چون گرم است، نیاز به گاز نیست! فکر می‌کنند این گاز فقط باید بیاید فر خانه را روشن کند. آقا باید گاز باشد تا کارخانه‌ها بیایند. یک شهری مثل خرمشهر که جنگ به آن خورده است، باید به سمتی برود که سرمایه‌گذار تشویق شود در آنجا سرمایه‌گذاری کند، اما گاز ندارد. نمی‌خواهم ادعا کنم، اما با عکس و فیلم ثابت می‌کنم عامل اصلی طرح گازرسانی به خرمشهر و آبادان من بودم. به استاندار وقت التماس کردم، چرا باید برای چنین چیزی التماس کرد؟ همین منطقه آزاد را من آن موقع پیش‌بینی کردم، آن هم درحالی که مدیران ما خواب بودند. واقعا این چه مدیری است که نمی‌تواند ۲۰ سال آینده را پیش‌بینی کند.

 

در دنیا با کشتی‌های توسعه‌یافته تا آلاسکا می‌روند که ماهی بگیرند، آن‌وقت برای ما صرف نمی‌کند که ۵ کیلومتر آن‌طرف‌تر در خلیج‌فارس از کشتی خوب استفاده کنیم؟ چرا هنوز با لنچ این کار را می‌کنیم! می‌دانید چه صادراتی نادیده گرفته می‌شود؟ می‌دانید ماهی‌های ما در اروپا و آمریکا و کانادا چه قیمتی دارد؟

 

می‌دانید خرمای ما آنجا چه قیمتی دارد؟ تُنی ۱۵۰۰ دلار و به‌عبارتی ۱۵۰ هزار دلار گنجایش تولید و صادرات داریم. می‌توانیم سالی ۲۰ میلیارد دلار خرما صادر کنیم. ما بهترین خرمای جهان را داریم، این را نه به دلیل این‌که بچه خرمشهر و جنوب و خوزستان هستم، می‌گویم بلکه به خاطر این که پدرم صادرکننده خرما بود و گوشت و پوست و استخوانم از خرماست. تحصیلم از خرماست. تنها پدرم در سال ۸۰۰۰ تن خرما تولید و صادر می‌کرد. می‌دانید چه ارزی در صادرات خرماست؟ می‌دانید چه چیزی می‌توانید از درخت خرما دربیاورید؟ تازه فقط خرما نیست، انواع و اقسام سس‌های خوب جهان که این غربی‌ها با استیک می‌خورند، از همین خرماست. اینها را به چه کسی بگوییم؟ اینها را برای انتقاد کردن نمی‌گویم، می‌گویم بلکه چشم مدیران و مسئولان باز شود. مدام از وضعیت اقتصادی گلایه می‌کنند، همه اینها اقتصاد است. نفت و گاز را بردارید و هرکاری دوست دارید با آن بکنید، بگذارید ما روی این چیزها متمرکز شویم، روی خرما، روی شیلات، روی میوه، روی تره بار، روی سبزیجات. بگذارید روی این همه ثروت و طلایی که داریم برای این مردم کار کنیم.

 

ایفای نقش در فیلم خط‌ آتش

احمد نجفی در فیلم جنگی «خط آتش» ساخته شادروان علی سجادی‌حسینی نقش یک سرگرد ایرانی را در دوران دفاع مقدس بازی می‌کند. او و همراهانش که برای انجام ماموریتی خطرناک وارد خاک دشمن شده‌اند، در مقاطع مختلفی با نیروهای بعثی عراقی درگیر می‌شوند. در جایی از فیلم، سرگرد و همرزمانش توسط عراقی‌ها دستگیر می‌شوند، سرگرد عراقی با بازی رضا صفایی‌پور به‌دلیل قد بلند و چشمان روشن سرگرد ایرانی (نجفی) از او می‌پرسد آیا آمریکایی است؟ که سرگرد جواب نمی‌دهد. در سکانس پایانی فیلم وقتی این دو برای درگیری نهایی باهم روبه‌رو می‌شوند، احمد نجفی قبل از این که آخرین ضربه را به همتای عراقی‌اش بزند و او را ناکار کند، دیالوگ جالب و وطن‌پرستانه‌ای به او می‌گوید: «آمریکایی جد و آبادته، من خرمشهری‌ام!» یادم می‌آید تماشاگران سالن سینما در این لحظه و زمان اکران فیلم در سال ۱۳۷۳ به ابراز احساسات پرداختند و حسابی نجفی را تشویق کردند.نجفی یک بار هم در گفت‌وگویی با باشگاه خبرنگاران جوان خاطره‌ای در ارتباط با همین آمریکایی بودن تعریف کرده بود؛ خاطره‌ای که اتفاقا مربوط به روزهای سقوط خرمشهر در جنگ می‌شد. او گفت: وقتی جنگ شد از آمریکا به ایران آمدم و برای جنگ به خرمشهر رفتم و با عراقی‌ها درگیر شدیم. با ژـ۳ و کلاشینکف می‌جنگیدیم، البته بیشتر با دوستان و آشنایان و بچه‌های خرمشهر در گروه امداد بودیم. بیشتر آنهایی که شهید شده بودند، پیکرشان را پیدا می‌کردیم و به خاک می‌سپردیم. ما برای انتقال مجروحان به دورود آمده بودیم که شنیدیم خرمشهر سقوط کرد، اما آنجا یک اتفاق جالب افتاد، نزدیک بود ما را بگیرند، چون آن روزها شایع شده بود یک هواپیمای آمریکایی را زده‌اند و مردم فکر می‌کردند من هم آمریکایی هستم! اما واقعیت این است که من شبیه آمریکایی‌ها نیستم! غلط کردند، آنها شبیه من هستند. ما خوبیم آنها سعی کردند مثل ما شوند!

 

 

 

 

 

  • 14
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش