دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۴
۱۸:۲۵ - ۱۴ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۳۴۱۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

خمینی، چگونه خمینی شد؟ / ۱۰ تمایز یا تفاوت امام با دیگران

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,امام خمینی
درآنچه «آیت الله حاج آقا روح الله» را از حد یک مرجع تقلید هم بالاتر برد و به « امام خمینی» بدل ساخت فقط مبارزه سیاسی نقش نداشت. او در عرفان و فلسفه و نوع نگاه به مدرنیته و موارد دیگر هم متفاوت بود...

به گزارش عصر ایران، این یک گفتار «متفاوت» است چون می خواهد به «تفاوت» های امام خمینی – اگر نخواهیم بگوییم « تمایز» های او – با روحانیون دیگر بپردازد.

 

تأکید بر تفاوت ها و تمایزها به معنی انکارِ خاستگاه و تعلق اصلی نیست. کما این که وقتی می گوییم «حافظ» با شاعران دیگر متفاوت بود «شاعر» بودن او به مثابه یک اصل بدیهی پذیرفته شده است. ایضا هنگامی که از تفاوت پیامبر گرامی اسلام با دیگر پیامبران سخن گفته می شود به منزله آن است که اشتراکات پذیرفته شده و مثال های دیگر.

 

«آیت الله حاج آقا روح الله» یک مرجع تقلید بود و تا قبل از آن که عنوان «امام» عام و همه گیر شود همچون دیگر مراجع با عنوان «آیت الله العظمی» از او یاد می شد. شگفتا که در دی ماه ۱۳۵۶ در نوشته ای موهن این لقب یا عنوان را نیاوردند و تنها ۹ ماه بعد ناگزیر شدند تمام نیم صفحه اول روزنامه های کیهان و اطلاعات را به این کلمات اختصاص دهند: آیت الله العظمی خمینی ...

 

با این حال تفاوت های آشکاری در او مشهود بود که اگر نبود «خمینی» نمی شد.

 

مراد از تفاوت ها یا تمایزها در این نوشته نه صفات اخلاقی و ویژگی های شخصیتی امام است و نه کارنامه دهه اول جمهوری اسلامی را برمی رسد بلکه از منظر تاریخی و واقعا تفاوت هایی مد نظر است که در نگاه مراجع و روحانیون دیگر یا نبود یا کمتر دیده می شد:

 

ابن عربی

۱-آیت الله خمینی فقیه و مجتهد بود اما یک تفاوت بزرگ با دیگر فقهای معاصر یا ماقبل خود داشت و آن علاقه به «محی الدین عربی» بود و عرفان را از منظر او پی می گرفت. این در حالی است که ابن عربی از نظر شماری از فقها به کفر هم متهم شده بود. 

 

  سید جلال الدین آشتیانی در انتهای مقدمه خود بر کتاب « مصباح الهدایه» می نویسد: « نکته مهم در آثار عرفانی امام این است که بیش از همه به بزرگانی چون ابن عربی و ملاصدرا و دیگران که از نظر اهل ظاهر کافر محسوب می شدند و کسی جرأت ذکر نام آنها را نداشت عقاید و اندیشه های آنان را پذیرفته بود و نقل می کرد.»-[ زیبا پرستی در عرفان اسلامی- ص ۴۸۷]

 

آیت الله صابری همدانی نیز می گوید: « ایشان در تدریس از دو شخصیت بسیار تعریف می کرد. یکی مرحوم شاه آبادی بود که تعبیر شیخناالاستاد را درباره او به کار می بردند و دیگری محی الدین عربی که کلمه امام العارفین یا کلمه دیگری را برای او می آوردند و همین باعث شد از ذهنیت اولیه دست بکشیم و به این عارف، حُسنِ ظنّ داشته باشیم.»-[ حریم امام، شماره ۲۶۹، ص ۳۱]

 

برخی البته می گویند این مربوط به سال های جوانی امام است. اما جالب است بدانیم در واپسین ماه های زندگی و در پیام مشهور به آخرین رهبر اتحاد شوروی نیز از محی الدین ابن عربی یاد می کنند.

 

صریح و روشن این که کم نبودند و نیستند روحانیون بلند مرتبه ای که ابن عربی و کل عرفان را قبول ندارند اما آیت الله خمینی از جوانی تا واپسین دم حیات در زمره ستایندگان ابن عربی بود.

 

جمهوریت

۲- واژه « جمهوری» نزد کثیری از مراجع یا روحانیون، تابو بود. مخالفت سید حسن مدرس با جمهوریت نه فقط به خاطر رضاخان که با اصل ایده جمهوریت هم بود.

 

امام خمینی البته «جمهوری اسلامی» را مطرح کرد تا هم با «جمهوری» متفاوت باشد و هم با «حکومت اسلامی» اما «جمهوری اسلامی» هم چنان که در نوفل لو شاتو گفته شد باز نوعی «جمهوری» است و حتی امام به عنوان فرم و ظرف جمهوری فرانسه را مثال می آورد.

 

در تاریخ ایران و قبل از طرح و موفقیت «جمهوری اسلامی» ۴ بار موضوع جمهوری به میان آمده و هر ۴ به دلیل مخالفت های آشکار روحانیت یا عوامل دیگر ناکام مانده است:

 

بار اول « جمهوری گیلان» که هم از برخی ایده های میرزا کوچک خان قابل مشاهده بود و هم از کودتای احسان الله خان و خالو قربان علیه او وجنبش جنگل.

 

نوبت دوم همان که رضاخان در پی آن بود و می خواست مانند مصطفی کمال پاشا که در ترکیه جمهوری تأسیس کرد با بر انداختن سلطنت چنین کند و مخالفت های فراوان و متنوعی را در برابر دید.

 

بار سوم در شهریور ۱۳۲۰ که رضا شاه باید ایران را ترک می کرد و صحبت از انقراض سلطنت پهلوی بود و ابتدا قرار بود محمد رضا هم با پدر و برادران همراه شود اما محمد علی فروغی اعلام جمهوری ولو با ریاست جمهوری خود را نپذیرفت و پروژه یا سناریوی سلطنت ولیعهد را به جای پدرو برادرانی که راهی تبعید می شدند با موفقیت به اجرا گذاشت.

 

نوبت چهارم هم در روزهای پر التهاب مرداد ۱۳۳۲ که حزب توده از یک طرف و دکتر حسین فاطمی از سوی دیگر زمان را برای تأسیس جمهوری مناسب می دانستند و دکتر مصدق مخالفت کرد و گفت: « من، قُرآن مُهر کرده ام که به قانون اساسی مشروطه وفادار باشم.»

 

امام خمینی اما با طرح ایده « جمهوری اسلامی» تفاوت خود را هم با آنان نشان داد و هم روحانیون سنتی که می پنداشتند مدل جمهوری با قواعد اسلامی جور در نمی آید.

 

کاشانی و مصدق

۳- این واقعیت را نمی توان انکار کرد که اگر امام می خواست در ۵۰ سالگی و در نهضت ملی شدن صنعت نفت و در جریان اختلاف رهبران جانب یکی را بگیرد قطعا سید ابوالقاسم کاشانی را ترجیح می داد چندان که در سال ۶۰ و در نطق هایی علیه جبهه ملی و بنی صدر از کاشانی یاد می کند. 

 

اما در سال های آغازین دهه ۳۰ با این که از ۵۰ سالگی عبور کرده و خود نیز اهل سیاست بود نمی خواست ذیل کاشانی تعریف شود و به همین خاطر در سال های مبارزه و تبعید از ۴۲ تا ۵۷ و خصوصا در سال ۵۷ مصدقی ها تعارضی در همکاری نمی دیدند که اگر چنین بود مرد شماره ۲ انقلاب – آیت الله طالقانی- نبود که از علاقه مندان مصدق بود و اولین نخست وزیر کسی نبود که خود را با سه واژه « ایرانی، مسلمان و مصدقی» معرفی می کرد و اولین رییس جمهوری ایران نیز کسی نبود که از اعضای پیشین جبهه ملی و علاقه مند و مبلّغ مصدق در خارج از کشور به حساب می آمد یا نباید دبیر کل جبهه ملی و وزیر فرهنگ دکتر مصدق و همراه او در دیوان داوری لاهه اولین وزیر خارجه جمهوری اسلامی می شد ( دکتر کریم سنجابی).

 

علی شریعتی

۴- در سال هایی که برخی روحانیون و گاه در حد مراجع آشکارا به دکتر علی شریعتی می تاختند و در حالی که  مرتضی مطهری هم به صف منتقدین پیوسته بود امام خمینی یک کلمه در نفی و نقد شریعتی نگفت. در تأیید هم البته نگفت اما هرگز مانند بسیاری از روحانیون دیگر علیه شریعتی موضع نگرفت. 

 

چرا که نمی خواست در صف مبارزه اختلاف افتد و از سوی دیگر در میان خانواده و نزدیکان خود از برادر عروس – صادق طباطبایی- تا  صادق قطب زاده و ابراهیم یزدی همه از دوستان علی شریعتی بودند و می دانست که مهم ترین روحانیون داخلی علاقه مند به ایشان در نوع نگاه به شریعتی با سنتی ها تفاوت دارند.

 

 

در میان روحانیون مبارز و نسبتا جوان داخلی بیش از همه آیت الله بهشتی و آیت الله خامنه ای به شریعتی علاقه و در واقع گرایش داشتند و امام تفاوت خود را با روحانیون سنتی در اینجا هم نشان داد. 

 

برخی می گویند پس از درگذشت دکتر شریعتی و در پاسخ به تلگراف تسلیت دکتر یزدی و در قالب پیام به دانشجویان امام از لفظ «فقد» و نه «شهادت» برای دکتر استفاده می کند در حالی که واژه « فوت» را نیز به کار نمی برد و قضیه را مبهم باقی می گذارد و برای فرزند خود – سید مصطفی- نیز لفظ شهادت را به کار نمی برد زیرا نمی خواسته با ضرس قاطع داوری کند.

 

ملاصدرا و فلسفه

۵- غالب روحانیون با فلسفه میانه ای ندارند. چندان که به عرفان. امام اما اهل فلسفه بود همچون عرفان و دیدیم که تفسیر او از قرآن را حتی در نخستین سال جمهوری اسلامی تاب نیاوردند. مهم ترین شاگردان و دست پروردگان امام همچون مرتضی مطهری اما اهل فلسفه بودند و همین نیز او را متفاوت و متمایز جلوه می داد.

 

 

در همان پیام به گورباچوف در کنار نام ابن عربی از صدرالمتالهین نیز یاد می کند و از گورباچوف می خواهد اندیشمندان خود را به مطالعه آرای او ترغیب کند و وقتی ادوارد شوارد نادزه پیام رهبر شوروی را به تهران می آورد و امام احساس می کند برخورد سیاسی دارند و روح پیام را انگار درک نکرده اند به وزیر خارجه وقت شوروی می گوید: «من می خواستم دریچه تازه ای به روی شما بگشایم» و دیدار را کوتاه می کند. 

 

این دریچه تازه را امام با اندیشه های ابن عربی و ملاصدرا گشاده و گشوده می دید.

 

مدرس و پارلمان

۶- نقل شده که آیت الله خمینی در جوانی به تهران می آمده و در ساختمان مجلس شورای ملی نظاره گر مباحثات و گفتار و رفتار شخص سید حسن مدرس بوده است. یادمان باشد مدرس بیش از آن که فقیه سنتی باشد سیاست مدار بود و هر چند در مجلس اول مشروطه نقش نظارتی را پذیرفت اما از مجلس دوم به بعد و تا وقتی استبداد رضاشاهی مجال داد ترجیح داد با رأی مردم نماینده و وکیل باشد و اعتبار خود را تنها از فقه و دین نگیرد.

امام هم مدرس را الگو قرار داد و آن قدر که از زبان رهبر فقید انقلاب در ستایش مدرس شنیده ایم هیچ مرجع و روحانی ارشد دیگری چنین یاد نکرده است.

 

در نطق ۱۲ بهمن ۵۷ هم امام وقتی می خواهد به تشکیل دولت اشاره کند می گوید: « من به واسطه این که ملت مرا قبول دارد دولت تعیین می کنم.»یعنی همچون مدرس به این که مردم هم باید قبول داشته باشند اعتقاد داشته است.

 

توجه به پارلمان و جمله مشهور « مجلس، در رأس امور است» نیز به احتمال زیاد به خاطر شخصیت پارلمانی مدرس بود.  همان مدرس که بر خلاف شیخ فضل الله نوری به مشروطه باور داشت و آن را «مشئومه» نمی دانست.

 

نفی سلطنت

۷- در تاریخ ایران سابقه نداشت که یک مرجع تقلید به نفی کل سلطنت برسد و مهم تر این که سلطنت را به سبب « تعارض موروثی بودن با حقوق بشر و حق تعیین سرنوشت برای هر ملت و هر نسل» نفی کند.

 

 انتقاد مراجع در حد توصیه های اخلاقی بود و حفظ اصل سلطنت را به هر رو لازم می دانستند. کما این که انقلاب مشروطه سلطان را کنار نزد. از قدرت مطلق به مشروط بدل کرد و حتی استبداد محمدعلی شاه کسی را به صرافت برانداختن اصل سلطنت نینداخت.

 

تفاوت مهم امام اما این بود که بعد از سال ۴۲ شخص شاه را مخاطب قرار می دهد.

 

نوع نگاه به نهاد سلطنت و نه شخص شاه او را متفاوت و متمایز ساخته بود. به همین خاطر از ۴۲ به بعد هر گونه ملاقات یا تماس روحانیون ارشد با سلطنت و دربار از نگاه انقلابیون نفی و رد می شد. 

 

ترور و فداییان اسلام

۸- تفاوت نگاه با روحانیون سنتی اما سبب نشد که به آن سو بگرود و از گروه های مسلح حمایت کند. با این که برای لغو مجازات اعدام سید مجتبی نواب صفوی می کوشد و از اعتبار خود نزد آیت الله بروجردی مایه می گذارد اما شیفته نواب نبود. 

 

سال ها بعد که هم آیت الله طالقانی و هم هاشمی رفسنجانی از او می خواهند مجاهدین خلق را تأیید کند نیز امام چنین نمی کند زیرا به روش مسلحانه باور نداشت و به رغم اصرار و ادعای  مؤتلفه برای هیچ تروری فتوا صادر نکرد.

 

احکام ثانویه

۹- یکی از دلایلی که برخی مراجع را از ایده تأسیس حکومت بازمی داشت نگرانی از شیوه حکم رانی و تصمیم گیری در قبال مالیات، بهره بانکی، حق رأی و اشتغال زنان، موسیقی، حرام نبودن مواد مخدر و مانند اینها بود. امام اما در همه اینها تجدید نظر کرد و در حکومتی که خود در رأس آن قرار گرفت مالیات اخذ شد در حالی که در کتاب « ولایت فقیه» خمس و زکات برای اداره جامعه کافی دانسته شده است. 

 

انک ها هم تعطیل نشدند و با ساز و کارهای دیگر به فعالیت بانکی پرداختند. زنان انتخاب کردند و انتخاب شدند و اشتغال آنان منتفی نشد. 

 

حجاب اجباری شد اما درعمل آنان که از سر الزام حجاب دارند به رعایت حداقل ها متعهدند و حجاب اکمل که در نگاه کسانی چون مرحوم آیت الله احمد آذری قمی در خانه نشینی زنان و دیده نشدن توسط غیر محرم ها جلوه می کند از جانب حکومت و شخص امام رواج نیافت.

 

 موسیقی هم به دو گونه غنایی و غیر غنایی تقسیم شد و دومی مجال بروز یافت.مواد مخدر ممنوع اعلام شد در حالی که فقه بر حُرمت آن تأکید ندارد و این تفاوت ها البته ناشی از اقتضائات حکومت داری در دنیای مدرن هم بود.

 

ملیت و ایران

۱۰- روحانیون سنتی چندان درگیر مفهوم «ایران» نبودند و نیستند. در قانون اساسی اما برای رییس جمهوری قید «ایرانی الاصل» آمده و به خاطر همین به دستور شخص امام، جلال الدین فارسی کاندیدای حزب جمهوری اسلامی در دوره اول کنار گذاشته شد.

 

هر چند در قانون اساسی برای مقام رهبری قید «ایرانی تبار» نیامده اما روشن است که خبرگان به یک فقیه غیر ایرانی تبار رأی نمی دهند تا در رأس حکومت قرار گیرد.

 

یاهمین که دین زرتشت هم به رسمیت شناخته شده نشان می دهد مفهوم «ایران» مورد توجه بوده چندان که در نخستین پیام های پس از شروع جنگ در سال ۱۳۵۹ رهبر فقید انقلاب به دفعات واژه های «میهن» را به کار می برد و به صرف تعابیر دینی اکتفا نمی کند.

 

مواضع امام علیه «ملی گرایی» بیشتر به خاطر اتفاقات دهه ۶۰ است و نفی ایدیولوژی « ناسیونالیسم» و گرنه اگر به مفهوم ایران و مرزهای جغرافیایی باور نداشت در ابتدا با ورود به خاک عراق پس از بازپس گیری بندر خرمشهر مخالفت نمی کرد.

 

در خاطرات مرحوم سید احمد خمینی آمده که نگران بوده خبر سقوط فاو در سال ۶۷ را چگونه به امام منتقل کند و سرانجام تصمیم می گیرد بگوید و در مقابل با این واکنش رو به رو می شود: « خوب، مال خودشان بود». یعنی فاو را در قالب منطقه ای در جغرافیای عراق می دیده که بنا به مصالح جنگ و برای واداشتن صدام حسین به پرداخت خسارت و خودداری از حمله مجدد در اختیار ایرانی ها بوده است نه این که ما و عراق نداشته باشیم و مرز های جغرافیایی در دنیای مدرن را به رسمیت نشناسد و همه را ذیل «امت» تعریف کند.

 

نکات دیگر را نیز می توان ذکر کرد اما مطلب را طولانی می کند. غرض این است که گفته شود:

 

آیت الله حاج سید روح الله خمینی روحانی و مرجع بود اما با تفاوت ها و تمایزهایی و همین ها بود که از او «امام خمینی» ساخت. 

 

هم او که از دل سنت برخاست اما ضد مدرنیته نبود چندان که در اولین نطق رسمی خود در بهشت زهرا ( اگر سخنرانی فرودگاه را در حد تشکر بدانیم) در بیان دلیل مخالف نبودن با سینما می گوید: « سینما یکی از مظاهر تمدن است.»

 

خمینی، خمینی بود نه شیخ فضل الله نوری. نه سید ابوالقاسم کاشانی و نه حتی سید حسن مدرس که آن قدر هم به او علاقه داشت.

 

از این رو برای شناخت او تفاوت ها و تمایزهای ۱۰ گانه را باید شناخت.

 

 

 

 

  • 18
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش