پنجشنبه ۰۹ فروردین ۱۴۰۳
۱۷:۲۸ - ۰۶ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۱۲۲۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

احسان کرمی:

با همسرم به شايعات می خنديم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,احسان کرمی

احسان کرمي، مجري ممنوع التصويري که نمي خواهد در برابر تلويزيون موضع بگيرد، از سال ۱۳۸۵ به طور حرفه اي وارد عرصه اجراشد، در حالي که پيش از آن، آن هم در کودکي استعداد موسيقايي اش را کشف کرده بودند. 

 

عشق و علاقه اش به تمام رشته هاي هنري اي که کار کرده مثال زدني است و اين عشق را مي شد در لحظه لحظه هاي مصاحبه و شور و شوق بي وصفش در توصيف حال و هواي اين روزهايش به راحتي احساس کرد. او اين روزها گروه موفق تئاتر آيس لند را در کانادا همراهي مي کند. گفت و گوي ما به اين بهانه اما در مورد همه حاشيه هاي زندگي اوست.

 

 

البته شما خيلي خوب و شيرين صحبت مي کنيد. مصاحبه کردن با شما بهانه نمي خواهد اما ما بهانه داشتيم. بهانه ما تئاتر آخرتان آيس لند است که با استقبال بي نظيري هم مواجه شد و قرار است براي اجراي آن به کانادا برويد. از اين تئاتر برايمان بگوييد.

تئاتر هم براي من مانند راديو بود. ابتدا تئاتر را از تئاتر شهر ياد گرفتم و مي توانم بگويم تا آن زمان تقريبا تئاتري نبود که نرفته و نديده باشم. نه به قصد ورود به عرصه بازيگري، فقط به اين خاطر که از ديدن تئاتر لذت مي بردم. شما يک جهان موازي با خودتان را مشاهده مي کنيد بدون آن که در آن دخل و تصرفي داشته باشيد، بنابراين تئاتر قضاوت را از شما دور مي کند و اين اتفاق جالبي است. کسي به عنوان نويسنده و کارگردان آن را قضاوت مي کند و شما به عنوان بيننده مجبور به پذيرش آن هستيد.

 

در تئاتر افتخارم اين است که شاگردي ميکاييل شهرستاني را کردم و افتخار ديگرم کارکردن با محمد رحمانيان است.

 

اتفاقي که در تئاتر به عنوان بازيگر براي من افتاد، اين بود که مخاطبين و اهالي تئاتر تقريبا با کار آيس لند من را به عنوان بازيگر پذيرفتند. البته زماني که شما با محمد رحمانيان و همچنين ميکاييل شهرستاني کار مي کنيد يعني اين که شما تئاتر هستيد.

 

اما آيس لند به لحاظ متن و نقش دقيقا آن چيزي بود که من به آن نياز داشتم. استقبال خيلي خوبي از اين کار شد، هيچ نقد منفي اي نگرفتم و اين براي من عالي است و خيلي اميدوار هستم که بتوانيم اين کار را در سالن هاي خوبي به روي صحنه ببريم، متاسفانه گروه اين کار اصلا خاطره خوبي از کار با تئاتر باران ندارند. و من به شخصه از طرف خودم، از طرف آزاده صمدي و آيدا کيخاهي و محمد يعقوبي مي گويم که امکان ندارد که اين گروه دوباره با تئاتر باران کار کند.

 

ولي نمايش آيس لند براي من اتفاق بزرگي بود و در حال حاضر هم که در حال آماده شدن براي روي صحنه رفتن در کانادا هستيم، مي دانم که از آن استقبال خوبي خواهدشد.

 

شخصيت تان در آيس بلند منفي بود. با آن ارتباط برقرار کرديد؟

من در آيس لند نقش يک شخصيت کاپيتاليست به نام حليم را ايفا مي کنم که پاکستاني الاصل است.

 

که فوق العاده از ايفاي اين نقش مثبت شنيده ام. تبريک مي گويم!

ممنونم. خدا را شکر فيدبک هاي مثبتي از آن گرفتم و بعد از آن بلافاصله توانستم با خانم نازنين سهامي زاده در نمايش مانوس همکاري داشته باشم. که آن نمايش هم در زمين تئاتر براي من از اهميت ويژه اي برخوردار بود.

 

لازم است که اين نکته را هم در اين جا بياورم که جدا از اين که از همکاري با خانم آيدا کيخاهي خيلي خوشحال هستم و به عنوان کارگران حق بزرگي بر گردن بنده دارند اما در مورد نقش حليم به ميزان زيادي مديون خانم آزاده صمدي هستم و ايشان خيلي به من کمک کردند. به نظرم آزاده صمدي بهترين پارتنري هستند کهکسي مي تواند در بازي داشته باشد و اين سومين تجربه من با ايشان بود.

 

به محض برگشتن از کانادا قرار است که در نمايش صدام نقشي را داشته باشم که از اين بابت بسيار هيجان زده هستم که قرار است با آقاي محمد رحمانيان ۵۰ تا ۶۰ شب در تالار وحدت اين نمايش را روي صحنه ببريم. تمام سه ماه تابستانم را به اين کار اختصاص داده ام. کار با آقاي رحمانيان براي من بي اندازه خوشايند و جذاب است.

 

من با چند نابغه افتخار همکاري داشتم که يکي از آن ها آقاي ايرج طهماسب و ديگري محمد رحمانيان هستند که مي توان گفت در هر حوزه از هنر شناخت دارند.

 

جاي خالي دنيا در کلاه قرمزي

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,احسان کرمی

از طريق خانم فني زاده براي کار کلاه قرمزي معرفي شده ايد. درست است؟ قبل از آن صداپيشگي انجام داده بوديد؟

خير، دوبله انيميشن کار کرده بودم، حدود يک سال و نيم براي کار دوبله تست دادم و بالاخره قبول شدم. ولي در واحد دوبلاژ هيچ وقت کار نکردم چون وقت گير بود و من دائما درگير اجرا بودم. اما خارج از سازمان دوبله کردم. مانند کارتون فروزن و در مورد حضورم در مجموعه کلاه قرمزي هم بايد بگويم که با اين که خانم فني زاده شناخت زيادي از من نداشتند اما از ايشان خواهش کردم و ايشان من را به آقاي طهماسب معرفي کردند.

 

روزهاي ضبط کلاه قرمزي بدون حضور خانم فني زاده چطور گذشت؟

دنيا فني زاده نه فقط يک عروسک گردان برجسته و باسابقه، بلکه در مجموعه کلاه قرمزي به شدت ايجاد تحرک و شور و نشاط مي کرد و پر از انگيزه بود. من کمتر کسي را ديدم که در شغل خودش تا اين حد انگيزه داشته باشد. دو سال پيش که ما سر ضبط بوديم خانم فني زاده نمي توانستند با دست راست کار کنند، با اين حال لحظه اي کلاه قرمزي را رها نکردند و با دست چپ کار را ادامه دادند. 

 

نبودنشان خيلي کار را دشوار کرده بود، ولي به همان اندازه به ما انگيزه مي داد که خوب باشيم. عکس دنيا هميشه در استوديو رو به روي ما بود و خانم شيما بخشنده که به جاي ايشان کلاه قرمزي را دست گرفتند به نظرم بسيار عالي و باانگيزه کار کردند چون همه مي دانستيم که اگر خوب کار نکنيم به دنيا مديونيم.

 

با موسيقي ديوانه و مريض مي شوم!

 

و اما موسيقي؟... (خنده)

جالب است که در مورد هر کدام از حوزه ها که صحبت مي شود چشمان تان برق مي زند، حق داريد که انتخاب يکي از بين اين همه جذابيت برايتان سخت باشد.

 

دقيقا همين طور است. واقعا نمي توانم انتخاب کنم (با خنده) در حال حاضر من خواننده گروه نوشه هستم و يک سال و نيم است که با هم همکاري داريم. دو کنسرت موفق در برج آزادي برگزار کرديم و يکي، دو ترک داشتيم. ولي تصميم گرفتيم که سبک گروه مان را عوض کنيم. ما در ابتدا پاپ سنتي کار مي کرديم و تمرکزمان بيشتر در بازخواني آثار قديمي بود اما ناگهان تصميم گرفتيم که يک چرخش ۱۸۰ درجه اي داشته باشيم و تمرکزمان را ببريم روي موسيقي پاپ به شدت پاپ، هاووس. با بهترين آهنگ سازان پاپ که در حال حاضر کار مي کنند همکاري مي کنيم و سرپرست گروه مان خانم نيوشا بريماني هستند.

 

همين اواخر آلبوم مان ضبط شده و شامل ۸ ترک است و ان شاءالله بتوانيم در آذر يا دي ماه کنسرت برگزار کنيم. پروژه را خيلي آرام ولي حرفه اي پيش مي بريم. رونمايي آلبوم به بهترين شکل انجام خواهدشد و تمام تلاش مان اين است که اتفاق خوبي در حوزه موسيقي رقم بزنيم

 

خودتان به چه سبکي علاقه داريد؟

سنتي بيشتر گوش مي کنم ولي واقعيت اين است که من همه نوع موسيقي به جز موسيقي رپ را دوست دارم و گوش مي کنم.

 

بايد بگويم که ديوانه آقاي شجريان هستم و به نظرم ايشان انسان باعظمتي هستند و يکي از افتخاراتم اين است که هموطن محمدرضا شجريان هستم و در زمانه و هوايي نفس مي کشم که ايشان نفس کشيده اند. موسيقي سنتي به شدت برايم اهميت دارد ولي آن قدر ژرفا دارد و دشوار است که من هر چقدر در آن تلاش کنم هم قطعا در اين سن و سال نمي توانم به عنوان خواننده موسيقي سنتي موفقيتي کسب کنم. من از تمرين کردن در اين نوع از موسيقي به عنوان يک کمک در موسيقي پاپ استفاده مي کنم. موسيقي سنتي صداي مرا پخته مي کند.

 

اين اواخر يک موسيقي من را راهي بيمارستان کرد.

 

چرا؟ چه اتفاقي افتاد؟

من وقتي که موسيقي خوب گوش مي کنم به شدت از لحاظ حسي دچار مشکل مي شوم. آهنگ کجا بايد برم از روزبه بماني واقعا آن قدر از لحاظ عصبي من را بهم ريخت که کارم به بيمارستان کشيد (خنده).

 

اين داستان را براي خود آقاي تهمورث پورناظري هم تعريف کردم، کنسرت همايون شجريان بود و موفق نشدم که بروم. در آن کنسرت يک قطعه قديمي را همايون شجريان بازخواني کرده بودند: «هر دست که دادم همون دست گرفتم» (شروع به زمزمه مي کنند) اين شعر براي آقاي فروغي بسطامي است. دوستانم اين بازخواني را براي من ضبط کرده بودند. من تا صبح از روي موبايل اين موسيقي را گوش مي دادم و راه مي رفتم و احساس مي کردم چند لحظه ديگر پرواز مي کنم.

 

ساعت ۶ صبح شد و من همچنان ادامه داده بودم. تا اينکه به خودم آمدم و متوجه شدم که ساعت ۸:۳۰ بايد سر مرين تئاتر باشم. به کارگردان پيام دادم که حال خوبي ندارم و نمي توانم بيايم و نرفتم (با خنده). 

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,احسان کرمی

متاسفانه موسيقي همچين تاثيري روي من دارد، واقعا متاسفانه... چون اذيتم مي کند و بعد از روزي که به بيمارستان رفتم هرگز آهنگ روزبه بماني را گوش ندادم. من گاهي با موسيقي هاي غمگين ورزش هم مي کنم. (خنده)

 

دو پيج در فيس بوک و يک پيج در اينستاگرام دارم

 

چقدر در فضاي مجازي فعاليت مي کنيد، يا بهتره بگويم چقدر برايش وقت مي گذاريد؟

متاسفانه خيلي زياد. و اين موضوع ميانگين مطالعه ام را پايين مي آورد و مطالعه را سطحي مي کند. ولي ناچار هستم در آن فعال باشم.

 

به خاطر مخاطبان؟

نمي توانم بگويم صرفا به خاطر مخاطب، به نظرم يک عرصه بي واسطه اي است براي اين که شما بتوانيد ديدگاه تان را بدون هيچ فيلتري در اختيار رسانه ها و مردم قرار دهيد. حتي شايد در بعضي مواقع بشود ايجاد تفکري کرد.

 

من به اين عنوان ازش استفاده مي کنم و هنوز فيس بوکم فعال است، هر چند کم، اما فعاليت مي کنم.

 

در حال حاضر دو پيج در فيس بوک و يک پيج در اينستاگرام فعال دارم و در ضمن به فن پيج ها هيچ نظارتي ندارم (با خنده)

 

عجيب ترين شايعه اي که در مورد خودتان شنيده ايد چه بوده است؟

در حال جمع کردم چمدانم براي سفر بودم و هنوز در تاکسي فرودگاه هم ننشسته بودم که پيغامي از يکي از دوستانم برايم آمد، و در کمال تعجب متوجه شدم که در يکي از پيج هاي سينمايي با اين خبر مواجه شده است که احسان کرمي براي هميشه ايران را ترک کرد و به آمريکا رفت، او همچنين گفته است که براي ادامه تحصيل مي رود ولي شنيده ها حاکي از آن است که قصد ماندن و همکاري با رسانه هاي آن ور را دارد. (خنده)

 

اين قدر دقيق و با جزييات؟ (خنده)

همين قدر دقيق (خنده) اما براي خودم کاملا مشخص بود که اين خبرها و شايعه ها از کجا مي آيد و مورد ديگر، گمانه زني در مورد همسر من است، در حال حاضر خيلي ها همسر بنده هستند. (خنده)

 

واقعا؟ به واسطه عکس؟

بله، خيلي ها را شايعه کردند که همسر من هستند، و اين براي من عجيب است که شما به محض اين که در کنار کسي عکس مي گيريد، مي گويند اين خانم همسرش است. چند تا همسر آخه؟ (با خنده)

 

اذيت تان نمي کند؟

نه، مي خندم ديگر.

 

اين موضوع در زندگي شخصي تان دردسرساز نشده است؟

خير، خدا را شکر که همسر من هم با من به اين اتفاقات مي خندد (خنده) و يک شب که واقعا و از ته دل خنديديم، ماجرا از اين قرار بود که: ما دوستي نزديک و خانوادگي با خانم بهاره کيان افشار داريم، يعني همسر من با ايشان دوستي خيلي نزديکي دارند، چند نفر موجي را شروع کردند که زير عکس هاي بهاره و من (ما با هم خيلي کار کرديم، ايشان از زماني که کارگرداني تئاتر مي کردم براي من بازي کرده اند) خانم من را منشن مي کردند که کجا بودي وقتي که در پايان فلان تئاتر احسان به بهاره کيان افشار کادويي آنچنان داد و بعد هم به اتفاق براي شام رفتند (خنده) خيلي بامزه بود. 

 

همسرم مي گفتند خب حالا چي به بهاره دادي، گفتم هيچي، گلي که سر صحنه به ما داده بودند، همسرم ادامه دادند که خب شام کجا رفتيد گفتم شام جايي نرفتيم، در حال آمدن به سمت خانه بودم که بهاره را در پيتزافروشي کنار سالن ديدم و يک تکه پيتزا ازش گرفتم. (با خنده)

 

پس خدا را شکر اذيت تان نمي کند اين موارد؟

ما را خير، اما خيلي از دوستانم را به شدت آزار مي دهد. 

 

همسر من تمام دوستان نزديک من را مي شناسند و اين شايعه ها بيشتر براي شان خنده دار است تا آزاردهنده. براي مثال من در فلان فرش قرمز با خانم ايکس عکسي مي گيرم، سريع وقتي مي رسم خانه همسرم عکس را نشان مي دهد يا پيغام مي فرستد که خووووب همسر جديد مبارکه. (خنده)

 

وقتي بي نوبت پول نو گرفتم!

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,احسان کرمی

شهرت تا الان چقدر برايتان لذت و چقدر سختي به همراه داشته است؟

در ايران در مقايسه با ساير نقاط دنيا سخت تر است، چون با شهرت از لحاظ رفتاري خيلي محدود مي شوي، البته براي من خيلي سخت نبوده، چون من همينم که هستم و سعي در سانسور خودم ندارم، بنابراين مشکلي با ارشاد يا خانه تئاتر تا به حال نداشته ام. اما تلويزيون خط قرمزهايش خيلي تنگ تر است و گاهي اوقات به مشکل برخورديم. اما به طور کلي در سطح جامعه دچار مشکل نشده ام.

 

جايي از شهرت تان استفاده کرديد؟

خير، اما اولين بار که از شهرتم لذت بردم زماني بود که شب عيد براي گرفتن پول نو در صف بانک بودم، که اتفاقا خيلي هم شلوغ بود، من نوبت گرفته بودم و نشسته بودم که آقاي صندوقدار من را شناختند و صدايم کردند، من را به پشت باجه هدايت کردند و من خودم پول شمردم و برداشتم (با خنده) اميدوارم مردم حلال کنند.

 

هيشکي مثل من کري نمي خواند

 

فوتبالي هستيد؟

به شدت.

 

آبي يا قرمز؟

قرمز.

 

کري مي خوانيد؟

زياد، پا بدهد خيلي خيلي و به صورت کاملا جدي (با خنده)

 

تا حالا نشده که کسي بتواند در کري خواني من را شکست بدهد. فقط يک نقطه ضعف دارم و آن هم در مورد بايرن مونيخ، تيم خارجي مورد علاقه ام است که مربوط به فنيال سال ۱۹۹۹ مي شود.

 

فوتبال بازي مي کنيد؟

در گذشته بله، به شدت.

 

اما مچ پايم دچار آسيب ديدگي شديدي شد که مجبور شدم فوتبال را کنار بگذارم و همچنين اسکوواچ و بولينگ زياد بازي مي کردم که کمرم دچار مشکل شد. (با خنده)

 

عزيزم ببخشيد

 

کاراکتر عزيزم ببخشيد به گونه اي در ذهن مخاطب جا گرفته است که اگر سوالي از کسي بپرسي و وارد جزيياتش شوي سريعا اين کاراکتر را بهت نسبت مي دهد. دليل موفقيتش از نظر شما چه بود؟

اگر خيلي جذاب شده تقصير آقاي طهماسب است. (با خنده) طراحي اين کاراکتر تماما با آقاي طهماسب بوده و ۲ با ۳ روز قبل از ضبط در مورد طرحي که داشتند با من صحبت کردند و گفتند که بايد همه چيز را سوال کني.

 

بستني خوري در نيمه شب

 

عجيب ترين عادتي که داريد؟

يکي از شيرين ترين لحظات زندگي ام زماني است که نيمه شب در سکوت مطلق خانه موضوعي فکرم را مشغول کرده است، آن وقت است که مي روم سراغ نيم کيلو پسته يا مثلا بستني ليتري و شروع مي کنم به خوردن و به موضوع مورد نظر به شدت فکر کردن.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,احسان کرمی

مي توانيد با آن حجم خوراکي اي که ميل کرده ايد، بخوابيد؟ (با خنده)

بله، به راحتي (با خنده) اما چون کمي اضافه وزن پيدا کرده بودم سعي کردم اين عادت را ترک کنم. ولي برايم به شدت لذت بخش بود.

 

شيرين ترين و تلخ ترين

 

شيرين ترين و تلخ ترين خاطره اي که داريد؟

فوت پدربزرگم از تلخ ترين اتفاقاتي بود که تجربه اش کردم.

 

چون رابطه دوستانه اي با هم داشتيم و اين از دست دادن به شدت برايم تلخ بود. شيرين ترين خاطره هم اول، روز دامادي ام است يا بهتر بگويم زماني که همسرم را در لباس عروس ديدم که حتي از به دنيا آمدن پسرم هم برايم شيرين تر بود و دومي اش به دنيا آمدن پسرم.

 

پيشنهاد از يک برند ترکيه اي

 

در زمينه تبليغات هم به تازگي فعاليت هايي داشته ايد. درست است؟

بله با برند لامبورگيني به تازگي همکاري مي کنم. الان هم ساعتش دستم است.

 

چقدر پيشنهادهاي تبليغاتي داريد؟

خيلي. پيشنهاد تبليغات يک برند ترکيه اي لباس را داشتم، که به دليل نداشتن وقت نرسيدم براي عکاسي بروم و نشد، برند ديگري بود که براي پدرها و بچه ها لباس هاي ست توليد مي کرد که چون پسرم ايران نبود، آن هم نشد تا که به لامبورگيني رسيد و همکاري کرديم.

 

ماهنامه دیده بان

 

 

 

 

  • 9
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش