چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۱۶ - ۲۴ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۵۹۱۳
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفتگو با داریوش فرضیایی

عمو پورنگ: اگر یک روز به من توجه نکنند افسرده می شوم

داریوش فرضیایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
داریوش فرضیایی از احساسش نسبت به کودکان گفت و اینکه اگر یک روز به او توجه نکنند افسرده می شود.

به گزارش دیباچه،  هرچقدر که نسل ما گیتی خامنه، خانم رضایی و سایر مجریان سنگین و رسمی تلویزیون را به یاد دارد که صبور بودند و با طمانینه و آرامشِ کلماتشان ما را راهنمایی کرده و آموزش می دادند، نسل های دهه ۷۰ و ۸۰ مجریان پرجنب و جوشی مثل انواع خاله ها و عموها پیدا کردند که بعضی به زبان خودشان حرف می زدند، بعضی با ترانه و موسیقی جذبشان کردند و بعضی با دنیای نمایش و قصه. این میان یکی از این عموها که از همان اولین سال های حضورش در تلویزیون پرشور ظاهر شد عمو پورنگ یا داریوش فرضیایی بود که با انواع شعرها و موسیقی هایی که در برنامه اش می خواند فضایی متنوع، شاد، پرهیجان و کودکانه برای بچه ها رقم زد و طرفداران بسیاری پیدا کرد.

 

وی سال ها مجری برنامه های زنده و ترکیبی تلویزیون برای بچه ها بود و در ۲ سال اخیر با مجموعه ای متفاوت نسبت به باقی برنامه هایش با نام «محله گل و بلبل» روی آنتن آمد؛ مجموعه ای نمایشی و بازیگرمحور که می توان گفت تنها شخصیت متفاوت آن نمایش ها، خود پورنگ بود. پخش سری دوم این مجموعه اوایل تابستان به پایان رسید و حالا عوامل «محله گل و بلبل» قرار است دوباره به تلویزیون بازگردند، همین بهانه باعث شد با داریوش فرضیایی سخن بگوییم و او از حال و هوای کار با بچه ها، علاقه ای که به کودکان دارد و تفاوت نسل ها در هر دهه حرف بزند.

 

این مجری در قسمت اول این گفتگو درباره روحیات و ویژگی های خود از کودکی تا حال حاضر و توقعاتی که از او به عنوان یک چهره شناخته شده انتظار می رود، گفت. فرضیایی همچنین به دوران کودکی خود اشاره و بیان کرد که از کودکی علاقه مند به اجرای نمایش برای خواهرش بوده و هفته ای دو بار برایش فیلم هندی بازی می کرده است.

 

فرضیایی در این قسمت نیز بیان کرد که کار کودک مثل مُهری است که روی شناسنامه اش خورده است و اکنون تخصصی است که آن را رها نمی کند. وی همچنین از علاقه اش به بچه ها گفت و اینکه ارتباط با بچه‌ها باعث می‌شود روحیه حساسی پیدا کند و اگر یک روز بچه ها توجه کافی به او نداشته باشند افسرده می شود.

 

*شما در «محله گل و بلبل» که در این دو سال درگیر آن بودید بازی متفاوتی نسبت به باقی شخصیت ها داشتید و بیشتر یک شخصیت واقعی را ایفا کردید تا اینکه بخواهید مثل دیگران نمایش بازی کنید. آیا عامدانه این نوع حضور در مجموعه را انتخاب کرده بودید؟

-در این مجموعه همه بازیگران نقش های تیپیکال اجرا کردند و سخت ترین نقش همین نقشی بود که من در «محله گل و بلبل» ایفا کردم چون خودم را بازی می کردم. شما وقتی تیپ بازی می کنید کار راحت تری دارید چون تکلیف شما مشخص است اما سخت است که بخواهید خودتان را در مقابل نقش آفرینی های دیگران بازی کنید، بنابراین هم باید رئال بازی کنید و هم بازیگر باشید. عمو پورنگ هم در این محله همان اشتباهات ساده استودیو، شوخی ها، شیطنت ها و ... را دارد و در نهایت باید گفت که بازی نمی کردم بلکه خود پورنگ را می دیدید.

 

*فکر می کنید شخصیت پورنگ چقدر می تواند پتانسیل سینمایی شدن داشته باشد؟

-پورنگ به من تعلق ندارد و مالکیتش با بچه هاست، با این حال حضور در بعضی از کارها و ساختارها مانند راه رفتن روی لبه تیغ است. من به شخصیت عمو پورنگ عرق خاصی دارم چون ویژگی های این شخصیت به سادگی به دست نیامده است که بخواهم آن را با یک انتخاب غلط از دست بدهم.

 

اگر قرار باشد با همین تیم که خودمان کار می کنیم یک اثر سینمایی تولید شود بله چراکه نه، اتفاقا کسی می تواند این شخصیت را به خوبی بنویسد که با من زندگی کرده باشد، مثل سینمایی هایی که از روی شخصیت کلاه قرمزی و توسط همان تیم ساخته شده است. تیم ما هم ثابت کرده است که پتانسیل های لازم را دارد و حتی تجربه اش را هم دارد که بخواهد کاری بزرگتر از کاری که اکنون می سازد به تولید برساند.

 

*بعد از حضور در «محله گل و بلبل» در مسیر کاری شما تفاوتی ایجاد نشد که به طور مثال بخواهید بیشتر به ایفای نقش بپردازید؟

-یک نکته وجود دارد و آن این است که من در نهایت در هر قالبی که وارد شوم کار کودک انجام می دهم. من شناسنامه ای دارم که به نوعی انگار روی آن مهر کودک خورده است و من این هویت را از دست نمی دهم. فکر می کنم این اشتباه خطرناکی است که من تخصص خود را رها کنم و به شاخه دیگری بپردازم.

 

*غیر از تخصص چه ویژگی دیگری هست که دوست دارید این شناسنامه را حفظ کنید؟

- اشتیاق کار با بچه ها. نه تنها من بلکه هر کس دیگری هم وقتی وارد استودیو برنامه ای می شود که کودکان در آن حضور دارند می تواند با آنها زندگی کند. خود من نیم ساعت قبل از شروع برنامه به استودیو می آیم و با بچه ها زندگی می کنم. به این ترتیب به نوعی به تعامل بیشتری با بچه های می رسم و اعتماد بیشتری به شما پیدا خواهند کرد و اتفاقا این تعامل دو طرفه برای من در ادامه برنامه بسیار کمک ساز خواهد بود چون توانسته ام به صورت دلی با آنها ارتباط برقرار کنم.

 

*اگر یک روز بچه ها علاقه ای را که اکنون به شما دارند، ابراز نکنند ممکن است افسرده شوید؟

-صددرصد، شک نکنید که افسرده خواهم شد. باید صادقانه بیان کنم که ما مجریان و کسانیکه با کودکان ارتباط داریم بسیار عاطفی هستیم و نیاز زیادی به توجه آنها داریم. من واقعا بچه ها را دوست دارم البته این دوست داشتن استانداردی دارد و اینگونه نیست که بدون منطق باشد و به طور مثال حتی زمانی که ضبط برنامه را شروع می کنیم من به بچه ها توصیه می کنم که صاف بایستند یا بنشینند چون کودک باید یاد بگیرد که ستون فقراتش به تدریج آسیب می بیند یا اگر من به کودکی توضیحی می دهم که زمانی برای عکس گرفتن با او ندارم یعنی به شعور و شخصیت او احترام می گذارم و بزرگ محسوبش می کنم. ما باید معنای دوست داشتن را بدانیم و اینکه دوست داشتن فقط گفتن فدایت شوم و قربان صدقه رفتن های الکی نیست.

 

*ممکن است با توجه به حوزه کاری تان احساسات شما هم مثل کودکان باشد و زودرنج و حساس باشید؟

-بله من دقیقا همین طور هستم، با کوچکترین بی مهری و بی لطفی می شکنم و سریع هم باید آن را بروز دهم. همکارانم من را کاملا می شناسند که اگر حالم بد باشد اصلا نمی توانم وارد فضای کار شوم و در این مورد نمی توانم خودم را کنترل کنم.

 

*چقدر فرهنگ کنونی ما درباره قضاوت افرادی مثل شما و یا انتظاراتی که از شمای نوعی دارد، اذیت تان می کند؟

-هنوز فرهنگ درستی شکل نگرفته است و متاسفانه من هم نمی توانم آن را عوض کنم، قبل از من هم بسیاری بوده اند که اذیت شدند. البته خوب است که یکطرفه قضاوت نکنیم، مردم ما بسیار مهربان و هنردوست هستند و انصافا محبت بسیاری به ما داشته اند. اگر همین مردم نبودند ما هم حضور نداشتیم و اصلا همانطور که گفتم یک هدف من در کودکی همیشه این بوده که مردم من را بشناسند بنابراین کسی که وارد آب می شود نباید از خیس شدن بترسد. با این حال فکر می کنم زندگی فردی و شخصی من به کسی ارتباط ندارد. اینکه عده ای بخواهند بدانند و یا سوال کنند که عمو پورنگ چگونه زندگی می کند یا چه زمانی ازدواج خواهد کرد مسایل شخصی زندگی خود من است. زمانی هم که ازدواج کنم دائم می خواهند بدانند همسر من کیست و یا چه زمانی بچه دار خواهم شد. زندگی شخصی من حق طبیعی خود من است.

 

*البته یک دلیل که شاید باعث می شود مردم به خود این اجازه را بدهند که درباره زندگی شخصی هنرمندان سوال داشته باشند این است که بسیاری از آنها خودشان مسایل زندگی شخصی را روی آنتن تلویزیون یا در صفحات مجازی شان بیان می کنند و خودشان این حریم را می شکنند.

-ممکن است این نکته برای بعضی از هنرمندان بزرگسال وجود داشته باشد اما موضوع برای من فرق می کند، من کاراکتر حوزه کودک هستم و بیان یا حتی سوال در مورد بعضی از مسایل اصلا درست نیست و خودم هم هیچ گاه خودخواسته مساله ای را در این باره بیان نکرده ام.

 

داریوش فرضیایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

*تا به حال پیش آمده که کودکی را که مخاطب برنامه تان بوده است در موقعیت ویژه و خاصی ببینید و یا به دلیل کارتان و تاثیرگذاری که داشته اید از اتفاقی لذت ببرید؟

-چندی پیش کودکی را نزد من آورده بودند که روی ویلچر نشسته بود و با زبان ایما و اشاره شادی و علاقه خود را ابراز می کرد. من از این صحنه ها کم ندیده ام، هر از گاهی به بیمارستانی می روم که یک بار یکی از پرستاران آنجا به من گفت وقتی شما به این بیمارستان می آیید مرحله شیمی درمانی با سهولت بیشتری انجام می شود چون بچه ها از روحیه بالاتری برخوردار می شوند که شنیدن این جمله برایم بسیار شگفت آور بود. البته این را هم باید بگویم که من هر دو ماه یک بار به این بیمارستان می روم چون با دیدن این بچه ها متاثر می شوم و تا یک هفته آثارش روی خود من باقی می ماند.

 

*خودتان در کودکی بیشتر مخاطب کدام یک از مجریان تلویزیون بودید؟

-من در کودکی مجریانی مثل محمود شهریاری و در میان خانم ها مجریانی مثل گیتی خامنه و خانم رضایی را بسیار دوست داشتم.

 

*یکی از ویژگی اجرا در کودکی ما این بود که بسیار تحت تاثیر مجریان بودیم مثالی هست که اگر مجری می گفت بچه ها عقب تر بروید همه عقب تر می رفتند اما در زمان شما تغییرات زیادی در نحوه اجرا ایجاد شد مثلا پیام های مستقیم آموزشی به شکل نمایشی اجرا شد و برای ارتباط با بچه ها تلاش بیشتری هم باید صورت می گرفت.

-فکر می کنم در زمان کودکیِ ما اگر کسی مستقیم حرف می زد مخاطب به راحتی می پذیرفت چراکه تصوری زیاده خواه هم نداشتیم اما فکر می کنم اکنون نگرش ها و نسل ها تغییر کرده است. به طور مثال دهه ۷۰ با دهه ۸۰ و ۹۰ تفاوت بسیاری کرده است بنابراین آموزش برای این دهه ها هم با هم متفاوت خواهد بود و ما باید نگرشمان را هم نسبت به این نسل ها تغییر دهیم چه در نمایش و چه در موسیقی و دکور.

 

*آیا قرار است شما در ادامه کار خود تغییری داشته باشید؟

- اگر ما تغییر نمی داشتیم به این سبک از اجرا و نمایش هم نمی رسیدیم.

 

*یکی از تغییرات این سال ها هم این است که کودکان فعالانه تر وارد عمل می شوند، نقاشی و یا آثار خود را در فضای مجازی می گذارند و حتی وارد برنامه های تلویزیونی شده اند و دیگر آدرس استودیوهای تلویزیونی برایشان یک رویا نیست.

- زمانی بچه ها آمال و آرزویشان این بود که دوست داشتند نقاشی هایشان از تلویزیون پخش شود اما امروز می توانند این آثار را از طریق فضای مجازی ارائه کنند و حتی بچه های امروز در امر برنامه سازی هم دخیل می شوند بنابراین من دیگر نمی توانم مثل قدیم کار کنم چراکه بچه ها خودشان را شریک و سهیم برنامه می دانند و حتی برای ما مطلب می فرستند اینها هم کار را سخت می کند و هم در عین حال می تواند شیرین و ریسک پذیر باشد. ارتباط بچه های امروز با دنیای مجازی به گونه ای است که شاید خود ما گاهی کم بیاوریم اما بچه ها ممکن است بسیار مسلط تر در این حوزه پیش بروند.

 

*شما به عنوان یک مجری چقدر هر روز موسیقی گوش می کنید یا فیلم های مرتبط با کارتان می بینید؟

-موسیقی زیاد گوش می کنم اما گاهی فیلم های کودک خارجی را می بینم چون اگر جشنواره فیلم کودک را هم دنبال کنید می بینید که فیلم های چندانی در حوزه کودک نداریم.

 

 

*آیا همکاران خود شما می پذیرند که این همه شعرهای مختلف بخوانید و جنب و جوش و تحرک در کارتان داشته باشید؟

-ممکن است نپذیرند اما ایرادی ندارد مهم این است که سبک و شخصیت من به همین شکل است و چیزی را تقلید نکرده ام. ممکن است برای برخی پذیرفته نباشد اما در حوزه کار کودک همانطور که گفتم این یک سبک است.

 

*در افقی که برای خود ترسیم کرده اید ممکن است جایگاه متفاوتی نسبت به امروز را بخواهید؟

- من دوست دارم در کارم حرفی برای گفتن داشته باشم و به تکرار نیفتم و اگر به تکرار بیفتم قطعاً خودم از کار کنار می کشم چون از آن لذتی نمی برم و دوست ندارم خودم را تکرار کنم.

 

 

 

 

 

  • 9
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش