دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۷:۳۵ - ۱۲ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۲۴۰۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت و گو با مازیار میری به بهانه اکران سارا و آیدا؛

از گفتن نومیدی‌ها خسته‌ام به دنبال نور امید می گردم

مازیار میری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

سارا و آیدا هفتمین فیلم سینمایی مازیار میری در مقام کارگردان است. کارگردان، تدوینگر و البته مجری طرح ٤٤ساله‌ای که بعد از ساخت چند فیلم کوتاه، در ‌سال ١٣٧٩ با فیلم «قطعه ناتمام» وارد عرصه سینمای حرفه‌ای شد و پس از آن با فیلم‌هایی چون به آهستگی، پاداش سکوت، کتاب قانون، سعادت‌آباد، حوض نقاشی و همین سارا و آیدا حضوری پررنگ در دنیای سینما داشته است. حرکت مازیار میری در سینمای ایران نشانگر روندی مستمر و پیگیر است از سینمایی که به سینمای جشنواره‌ای معروف است به سمت سینمای حرفه‌ای یا بدنه یا هر چه منظور گوینده را از جریان اصلی سینما روشن کند.

 

«قطعه ناتمام» فیلمی بود با داستانی تک‌خطی درباره جست‌وجوی شخصی در پی یک صدای گم شده؛ که تمام مشخصه‌های فیلم‌های جشنواره‌ای را داشت. به آهستگی تلفیقی بود از عناصر هر دو نوع سینما؛ با داستانی تک‌خطی و کمرنگ و البته حضور ستاره‌ای که می‌کوشید با بودنش فیلم را برای مخاطبان عام‌تر نیز مناسب کند و سپس پاداش سکوت پیش آمد و دیگر فیلم‌ها که یک مازیار میری دیگر را به نمایش می‌گذاشتند. یک کارگردان حرفه‌ای قصه‌گو را که فیلم‌هایش هر کمبودی هم داشته باشند، داستان‌شان را بی‌لکنت روایت می‌کنند...

 

سارا و آیدا به‌عنوان هفتمین فیلم مازیار میری نیز در ادامه دیگر فیلم‌های او است. یک فیلم با داستانی اجتماعی و مضمونی ملتهب؛ که در وجه داستان‌گویی جذابیتی آشکار دارد.

 

قصه‌ مادر و دختری که به خاطر چک‌های بی‌محل و بدهی‌های سنگین پسر خانواده که حالا فراری و گم‌وگور شده، رسما به خاک سیاه نشسته و دربه‌در شده‌اند؛ خانه‌شان را بانک مصادره می‌کند، آبرو و اعتبارشان از بین می‌رود و حتی مادر پیر به خاطر یک چک ٥٠٠میلیونی که یکی از طلبکارها به اجرا گذاشته به زندان می‌افتد و حالا سارا می‌خواهد هرچه سریع‌تر پول را جور و مادر را آزاد کند و به احتمال زیاد می‌توانید حدس بزنید که جورکردن یک‌شبه‌ رقمی چنین کلان جز با روش‌های غیرقانونی و اخلاقی ممکن به نظر نمی‌رسد...

 

سارا و آیدا صرفا به اتکای همین چند سطر نیز فیلمنامه‌ای قابل قبول و حتی قدرتمند به نظر می‌رسد. فیلمنامه‌ای که اگرچه شق‌القمر نکرده -و قرار هم نیست که هر فیلمی شق‌القمر کند- اما آن‌قدر پویایی و گیرایی دارد که تماشاگر را تا آخر درگیر کند. درگیر داستان پرفرازونشیب فیلم و سرانجام شخصیت‌های داستان. سیاوش معمار درباره این فیلم می‌گوید: آخرین ساخته مازیار میری که مانند دیگر آثارش درون‌مایه‌ای اجتماعی دارد، در تلاش است تا روایتی از اخلاق را به دیدگان بیننده برساند.

 

فیلم، داستان دو دوست به نام سارا و آیداست که پس از رخ دادن یک اتفاق با هم در تلاش برای بهبود اوضاع هستند. سارا و آیدا اگرچه در تلاش برای بیان موضوعی اجتماعی و بیان بی‌اخلاقی موجود در جامعه‌ کنونی ما است و از درون‌مایه‌ اثرگذاری بهره می‌برد اما در این تلاش موفق عمل نمی‌کند و فیلم نه‌تنها دارای اثرگذاری کافی نیست، بلکه به سختی توانایی نگه‌داشتن مخاطب تا لحظات آخر فیلم را دارد.

 

درواقع بزرگترین مشکل این فیلم را شاید بتوان عدم توانایی آن در پرداخت شخصیت‌هایش دانست. این مهم تا حدی پیش می‌رود که فیلم حتی در پرداخت شخصیت‌های اصلی‌اش یعنی سارا و آیدا و حتی رابطه‌ میان این دو دوست هم دچار ایرادات فراوانی است. فیلم به‌درستی شخصیت‌هایش را تعریف نمی‌کند و این باعث می‌شود رابطه‌ میان شخصیت‌ها شکل نگیرد، شاید حتی اندک تلاش فیلمساز در تعریف بهتر شخصیت سارا نیز می‌توانست کمک بسزایی به روند قصه‌گویی کند...

 

ساناز رمضانی نیز چنین می‌گوید: مازیار میری بعد از تجربه موفق فیلم حوض نقاشی که در جاری‌کردن اشک مخاطب در سالن سینما بسیار موفق بود، این بار با فیلم سارا و آیدا و فضایی متفاوت بازگشته است . سارا و آیدا مانند کارهای قبلی میری اثری اجتماعی است اما بیش از آن‌که شبیه حوض نقاشی باشد و یک معضل خاص را موردبررسی قرار دهد، مانند سعادت‌آباد سراغ موضوعی عمومی‌تر رفته و با پرداختن به نگرانی‌های اخلاقی می‌توان گفت میری به ریشه‌های خود بازگشته است. غیرقابل‌انکار است که آثار متأخر میری تحت‌تاثیر آثار فرهادی و تعلیق‌های ناشی از انتخابات اخلاقی که مشخصه آثار وی است،

 

قرار دارد. این تاثیر اگر در سعادت‌آباد در لایه‌های زیرین یک فیلمنامه پیچیده و پرشخصیت بود، در سارا و آیدا نمود بیرونی‌تر و آشکارتری دارد.

 

در بخشی از نقد علی منصوری هم می‌خوانیم: آخرین اثر مازیار میری یک داستان ساده با تم داستانی کپی‌برداری‌شده از داستان فیلم‌های اصغر فرهادی و به‌خصوص جدایی است. تم درگیری درونی یک شخصیت برای انتخاب یک مسیر در زندگی است که حاصل اتفاقات بیرونی و فشارهای گاه و بیگاه اجتماعی است. سارا درگیر همان انتخابی می‌شود که راضیه جدایی را به شک می‌اندازد. انتخاب بین وجدان آرام و ناآرام، انتخاب بین رهایی یا گرفتاری، انتخاب بین عقل یا دل و یک ماراتن اخلاقی برآمده از وجدان و نتیجه نیز همان است که بارها فرهادی برای ما نگفته است اما گره‌افکنی جدایی و قصه درهم‌تنیده‌اش کجا و معمای حل گشته و آسان گشته کپی‌شده سارا و آیدا کجا!!

 

فارغ از این نگاه‌ها و قیاس‌ها، سارا و آیدا در سینمایی که داستان‌گویی عنصر کمیابی است، این‌که می‌تواند داستانش را بی‌لکنت و روان تعریف کند، از بسیاری از فیلم‌ها جلوتر است. میری که این ویژگی برجسته را در سعادت‌آباد و حوض نقاشی هم به معرض نمایش گذاشته بود، این بار این نکته را به اثبات می‌رساند و این مهمترین ویژگی فیلم است...

 

 آقای میری عزیز؛ آیا دلیل خاصی دارد که با فاصله‌ای چند ساله فیلم‌های‌تان را می‌سازید؟

دلیل خاص که نه؛ اما ناچارم این نکته را که همیشه گفته‌ام دوباره تکرار کنم که دوست ندارم صنعتگر شوم. درواقع دلم نمی‌خواهد از آن کارگردانانی باشم که هر فيلمنامه‌اي كه ارايه شود، آن را بسازم.

 

 پس احتمالا باید روند یافتن یک سناریوی مناسب برای‌تان دشوار و وقت‌گیر باشد...

 نخستین چیز برایم موضوعی است که می‌خواهم درباره‌اش فیلم بسازم. ابتدا بايد موضوعي را پيدا و آن را مال خودم كنم؛ یعنی آن را به قدری تجزيه‌وتحليل كنم و زیر و بمش را درآورم که مال خودم شود. به همين دليل این روند گاهی طولانی می‌شود و حتی گاهی بعد از يك‌سال یکباره مي‌بينم آن موضوع خاص يا كهنه‌شده يا درباره‌اش صحبت‌شده یا اصلا ساده‌تر می‌بینم که آن تاثیرگذاری و جذابیت را روی خودم ندارد.

 

 در مورد سارا و آیدا آن موضوعی که توجه‌تان را جلب کرد چه بود؟

قضاوت. پنهان‌کاری. می‌دانید که اینها مسائلی است که جامعه ما در سال‌های اخیر از آنها بسیار رنج برده و آسیب‌دیده است. به این دلیل هم برای ساخت این فیلم برایم نکات و مضامین مهمی بودند که می‌خواستم در فیلمم بهشان اشاره کنم. یک نکته دیگر که در این مدت زمان خیلی روی من تاثیر داشت این فکر بود که ما به‌عنوان آدم‌های امروز تا چه اندازه پاي كارهايي كه انجام مي‌دهيم، مي‌ايستيم. ما انسان امروز آیا به رفاقت همین ارزشی را می‌بخشیم که در سابق بدان گونه بود؟ همه اینها در کنار هم شدند فیلم سارا و آیدا...

 

 آن نقطه آغازین چه؟ می‌خواهم به آن لحظه جادویی برسم. به لحظه الهام...

خیلی در این موارد نمی‌توان دقیق صحبت کرد. اصولا عوامل زیادی در کنار هم روی هنرمند تاثیر می‌گذارند تا او به یک اثر هنری برسد. اما در کل می‌توانم درباره این فیلم خاص بگویم زمانی که به نظرم آمد مدت‌هاست كه همه ما اعم از مردم، مسئولان، مديران كشور و... پاي كارهايي كه انجام مي‌دهيم و بايد بابتش خسارت پرداخت كنيم، نمي‌ايستيم و از آنها رد مي‌شويم؛ نطفه این فیلم شکل گرفت. اين‌ یک روند چهار ساله بود...

 

در این فیلم و دیگر فیلم‌هایی که تیم شما و آقای اسعدیان ساخته‌اید، مضامین اخلاقی نقش زیادی دارد. این اتفاق را البته فقط در آثار شما نمی‌بینیم و می‌شود گفت کلیت سینمای ایران در سال‌های اخیر تاکید زیادی روی این مضامین داشته است. دلیل این رویکرد از نظر شما که یکی از نمونه‌های این نوع سینما را ساخته‌اید، چیست؟

شاید بشود در پاسخ پرسش شما به کمرنگ‌شدن اخلاق در جامعه اشاره کرد و البته نیازی که حس کردیم جامعه به چنین فیلم‌هایی دارد. در کل شرایط جامعه ما جدا از فیلمسازان ما نیست. بی‌اخلاقی در جامعه نهادینه شده است. سینمای ایران تلاش می‌کند شرایط را تغییر دهد. البته در این شرایط چند جور می‌شود کار کرد. یکی‌اش این است که به نمایش تلخی‌ها و سیاهی‌ها بپردازی و دیگر این‌که در نمایش این موارد روزنه امیدی هم باز گذاری و راه‌حلی ارایه کنی؛ که من خودم سعی کردم این کار را در فیلمم به انجام رسانم.

 

 یعنی فیلم می‌تواند روی جامعه تاثیر بگذارد و این‌جور موارد را در جامعه کمرنگ‌تر سازد؟

شاید یک فیلم در این راه ناتوان باشد، اما اگر این به یک جریان تبدیل شود، قطعا می‌توان انتظار تاثیرگذاری از سینما را داشت. فراموش نکنیم که ما الان مدت‌هاست به اصرار نشان مي‌دهيم جامعه بي‌اخلاق شده و آرمان‌هايش را از دست داده است. این نوع به رخ کشیدن تلخی‌ها اگر همراه با ارایه راه‌حل و نور امید نباشد، قطعا در میان‌مدت مخاطب را پس خواهد زد. نمی‌گویم کسی که آن‌گونه نشان می‌دهد کار اشتباهی می‌کند؛ نه؛ اما این را می‌توانم بگویم که من هرگز بدان گونه عمل نخواهم کرد...

 

 بگذارید جور دیگری بپرسم. تحلیل مازیار میری از شرایط اجتماعی حال حاضر چیست و چه چیزی باعث می‌شود مضمونی چون مضمون سارا و آیدا را نیاز جامعه حال حاضرمان بداند؟

ریشه‌های بی‌اخلاقی گوناگونند. می‌شود در پاسخ شما به شرایط سیاسی و نیز شرایط اقتصادی جامعه اشاره کرد. این‌که ترقی اقتصادی برای آدم‌ها امتیاز بزرگی شده و از طرفی ناامیدی برای عده‌ای به وجود آمده. یک گروه احساس کردند که باید پله‌های ترقی را به سرعت طی کنند بدون این‌که فکر کنند پاهای‌شان را روی شانه‌های چه کسانی می‌گذارند و تعداد زیادی هم به این آدم‌ها نگاه و فکر کردند چقدر شرایط خوب و درجه یکی دارند و باید آنها به زمین و

 

زمان فحش دهند و درگیر شوند و از آن‌جایی که گروه بزرگی به آنهایی که به سرعت پیشرفت کردند، توجه نشان دادند، این تبدیل به واقعیت جامعه شد. ناامیدی، بی‌اخلاقی و این‌که ما نمی‌توانیم کاری بکنیم، غالب و باعث شد در تمام حوزه‌ها ازجمله سینما و ادبیات طرف آدم‌هایی را بگیریم که فکر می‌کنند هیچ کاری نمی‌شود انجام داد و انگار هیچ چیز را نباید دوست داشت و هر کاری بکنیم هیچ اتفاقی نمی‌افتد.

 

 این‌که خیلی بدبینانه شد...

اما در کنارش من به شرایط طبقه متوسط جامعه امیدوارم و فکر می‌کنم دوره گذار درحال اتفاق افتادن است و با این‌که حداقل در حوزه سینما نقد جدی دارم اما احساس می‌کنم شرایط درحال تغییر است. این باعث همان نور امیدی می‌شود که گفتم مایلم در فیلم‌هایم داشته باشم.

 

 آیا نور امیدی که نشان می‌دهید و می‌گویید که راه‌حل بحرانی به عمق آنچه در فیلم می‌بینیم با پایبندی فردی قهرمان فیلم به اصول شخصیش می‌تواند به دست آید؛ آیا به نظرتان کمی بیش از حد خوشبینانه به نظر نمی‌رسد؟

شاید. فکر نکنید که خودمان به این مسأله فکر نکردیم. نه. برای خود من هم این نکته که اگر من نوعی در آن شرایط قرار می‌گرفتم، آیا این کار را می‌کردم یا نه، قطعا سوال بود.

 

اما چه آن زمان و چه همین حالا به این نتیجه رسیدم که شاید هم این اصول کارگر افتند. می‌دانید؟ یک بار هم این را گفته‌ام و باز هم تکرار می‌کنم که از گفتن نوميدي‌ها خسته‌ام و دنبال نور امیدی می‌گردم. حالا گیرم این نور کمرنگ باشد. بگذارید این‌گونه بگویم که امید را در کلیت فیلم‌های من می‌توانید ببینید. حتی در فیلمی چون سعادت‌آباد با تمام مسائل و مصایبی که اهل آن خانه با آن درگیرند.

 

 اما این نافی خوشبینانه‌بودن پایان فیلم نیست...

ما دو پایان را برای فیلم، فیلمبرداری کردیم. درواقع هر دوی راهکارها را آزمودیم. این‌که شخصیت سارا پای کاری که انجام داده بایستد یا نایستد و من چون شخصا علاقه‌مند بودم فیلمی بسازم که حداقل در آن پای کارهایی که می‌کنیم بایستیم، این پایان را برای فیلم انتخاب کردم. اما در عین حال انتقاد شما را هم رد نمی‌کنم. شاید واقعیت جامعه ما چیز دیگری باشد، اما ما به این نتیجه رسیدیم که می‌توان نقطه امیدی را ایجاد کرد و به این دلیل، این پایان را بهتر دانستیم.

 

 شاید به این دلیل هم باشد که در غیر این صورت، فیلم نمی‌توانست قهرمانی داشته باشد؛ اما سارا با این کارش قهرمان فیلم شد. درست است؟ آیا این نکته را هم مدنظر داشتید؟

بله. به این فکر می‌کردم که ممکن است کسی خودش نخواهد چنین کاری را انجام دهد؛ اما حتی آن شخص نیز دلش می‌خواهد فکر کند که در جامعه امروز ما هم به‌هرحال يك سارايي می‌تواند وجود داشته باشد. بله؛ از این طریق است که در سينما قهرمان شكل مي‌گيرد.

 

 آیا رفتاری از این جنس را شرط لازم برای قهرمان‌سازی می‌دانید؟

نمی‌دانم این رفتاری که در شکل درستش باید کاری عادی باشد، وقتی در شرایط نابسامان اجتماعی به انجام می‌رسد، می‌تواند به کاراکتر بُعد قهرمانی ببخشد یا نه. اما این را می‌دانم که برای مردم، ديدن قهرمان روي پرده سينما جذاب‌تر از تماشای واقعيت خودشان است.

 

 می‌شود این پرسش را صادقانه و صریح جواب دهید که زمان ساخت فیلمی از جنس سارا و آیدا آیا به بازگشت سرمایه هم فکر می‌کنید؟

این‌که طبیعی است. من فیلمسازم و اگر فیلم‌هایم شکست بخورند، اگر هم این امر به معنای پایان دوران حرفه‌ای‌ام نباشد، اما حداقل این است‌ که کارم را دشوارتر می‌کند، به این دلیل حتما به چنین مسائلی فکر می‌کنم.

 

 توجه کنید که گفتم برای سارا و آیدا، یعنی شما امید داشتید که این فیلم فروش داشته باشد؟

شما هم توجه کنید که برای این فیلم من و همایون اسعديان كاملا در حوزه بخش خصوصي كار كرديم، بنابراین باید باور کنید که قطعا به اين چيزها فكر مي‌كنيم. به ‌هزار دلیل که یکی‌اش این است كه می‌خواهيم گذران زندگي كنيم. بله با فیلم‌های اجتماعی نمی‌توان به سود عجيب‌وغريبي رسید؛ اما می‌شود به این فکر کرد که فيلمي را كه به ساختنش علاقه‌منديم بسازيم و با آن زندگي‌مان را هم بگذرانيم.

 

کارنامه مازیار میری در یک نگاه

اولین فیلم مازیار میری که توانست موقعیت او را در سینما تا حدی تثبیت کند؛ داستان فرهاد را روایت می کند که برای جمع‌آوری موسیقی محلی زنان خراسانی راهی زادگاهش می‌شود  و در طول سفر متوجه می‌شود که تنها صدایی که از زنان به گوش می‌رسد، آوای لالایی برای کودکان ومرثیه سرایی در مرگ عزیزان است...

 

دومین فیلم بلند مازیار میری پس از فیلم قطعه ناتمام که فیلمنامه آن را پرویز شهبازی نوشته است. فیلم راوی داستان محمود، کارگر جوشکار خط‌های راه‌آهن در جنوب ایران است که با تماس تلفنی می‌فهمد که پری همسرش منزل را ترک کرده است. همه شواهد نشان از خیانت پری دارد...

 

پاداش سکوت با نویسندگی فرهاد توحیدی از مهم ترین فیلم های  سال ۱۳۸۵ است. فیلمی درباره رزمنده ای که اکنون بعد از سی سال که از جنگمی گذرد تصمیم گرفته درباره یکی از همرزمان شهیدش واقعیتی هولناک را افشا کند. فیلم با این که فیلم مهمی است اما متاسفانه به ظرفیت تکان دهندگی مضمون و داستان منبع الهام فیلم نمی رسد...

 

فیلمی به نویسندگی محمد رحمانیان درباره زنی تازه مسلمان که با قواعد و قوانینی برگرفته از شرع دردسرهای بزرگی برای اطرافیانی به وجود می آورد که می پندارند به این دلیل که در مسلمانی تقدم زمانی دارند، پس پایبندی آن ها به شرع نیز حتما از آن زن تازه مسلمانمحکم تر است...

 

یاسی که در زندگی مشترک با محسن دچار تردیدهایی شده، تصمیم می‌گیرد برای او جشنی بگیرد و خاطراتی را یادآوری کند. او برای بهتر برگزار کردن مهمانی همه چیز را از قبل پیش‌بینی می‌کند، غافل از این که شرایط به خواسته‌ او پیش نمی‌رود. فیلمی درباره دروغ ها و نقاب ها و عشق ها و خیانت ها که تصویری هولناک از اخلاقیات حاکم بر اجتماع ترسیم می کند...

 

در خلاصه داستان فیلم نوشته اند: مریم و رضا با آدم‌های دیگر فرق دارند، آن هم نه یک فرق ساده، بلکه بسیار بزرگ و آن‌ها باید تلاش کنند تا به دیگران ثابت کنند این تفاوت بزرگ را با معجزه عشق حل کرده‌اند. فیلمی درباره زوجی معلول با عشقی غیر معمول...

 

امین فرج‌پور

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 17
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش