یکشنبه ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۰۲ - ۳۰ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۶۹۰۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

اسدا... یکتا: خواسته من احتر ام به قدیمی‌های سینمای ایران است

اسدالله یکتا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

وقتی چندروز پیش در جشن خانه‌ سینما از او به‌عنوان یک پیشکسوت سینماتقدیر نشد، همایش را با چشم گریان ترک کرد. بعد از این اتفاق تصمیم گرفتیم که خودمان دست به کار شویم. همین شد که در تحریریه‌ کوچک‌مان به قدر وسع خودمان، برایش بزرگداشت برگزار کردیم؛ کیک خریديم و با او عکس انداختیم.

 

او با تمام بچه‌های تحریریه به گپ و گفت پرداخت و از خاطرات شیرین و دور خود گفت. آری، از اسدا... یکتا سخن می گویم؛ غریبه آشنا يي برای مسئولان این سینمای بی رحم که دلش را شکاندند و اشک را بر چشمانش سرازیر کردند. از پیرمردی که سال‌های عمرش را در راه یگانه معشوقش؛ یعنی سینما صرف کرده است.

 

یکتا؛ مردی که شب و روزش خاطرات کوچه پس کوچه‌های لاله زار است، هنوز قبر فردین با دستان او شسته می شود و هنوز گمان می کند که سینمای ایران، عاری از هر گونه غل و غش است. این را برای کسانی می‌نویسم که خود را پشت ژست‌های روشنفکرانه پنهان می‌کنند و تقدیر را تنها برای هنر متعالی می‌دانند و چندان برای‌شان اهمیت ندارد که یک انسان که شاید راه را برای ادامه مسیر دیگران باز کرده است، در گوشه‌ای از این دنیا در محنت به سر می‌برد.

 

اگر در اردیبهشت سال۹۵، اسدا... یکتا با روزنام قانون به گفت و گو نمی‌پرداخت و اگر امروز در این تحریریه از او تجلیل نمی‌شد، شاید اکنون مانند خیل بسیار کسانی که در سکوت و ناامیدی جان می‌دهند، از دست می‌رفت و سکان داران سینما با بادی در گلو، محبت می کردند و برایش فاتحه‌ای می‌خواندند!

 

همچنین شاید برخی سینماگرهایی که این چندروز دنیا بر وفق مرادشان می چرخد، با سیگاری بر گوشه لب، شأن‌شان را اجل از سخن گفتن از یکتایی می دانستند که سال ها رنج این سینما را متحمل شده است. بگذریم از هنر. حرمت، کرامت و جان یک انسان ایجاب می‌کند که دلش شکسته نشود، در فقر زندگی نکند و روزگار بر او سخت نگیرد.

 

شاید این مفاهیم رنگ و بویی از شعارزندگی و کهنگی را با خود به همراه داشته باشد اما ای کاش دست‌کم شعارش داده شود. در حاشیه این بزرگداشت صمیمی و بی تکلف، با اسدا... یکتا یک بار دیگر به گفت و گو نشستیم تا حال این روزهایش را جویا شویم.

 

روزگار اسدا... یکتا با فراز و نشیب‌های بسیاری همراه بوده است. در دوره‌ای شما با مشکلات مالی شدیدی رو به رو شدید اما به نظر می‌رسد که اکنون روزگارتان بهتر شده است و در آرامش بیشتری زندگی می‌کنید. قدری از حال امروزتان بگویید.

بله درست است. روزگار بر من سخت گرفت. هیچ وقت آن روزهای تلخ و مشقت بار را فراموش نمی کنم. تنگدستی از یک‌سو و زخم زبان های دوستان و همکاران از سوی دیگر، رنج عظیمی بر دوش من گذاشته بود. برخی با طعنه و کنایه یا با لحن ترحم آمیزي می گفتند که یکتا سیگار فروش شده است.

 

شاید به گمان خودشان می خواستند برای من قدمی بردارند اما نمی دانستند که آبروی من را می برند. همان زمان نیز می گفتم که برای تامین معاش زن و بچه، فروختن سیگار هیچ ایرادی ندارد. می‌دانید که در جامعه امروز اگر راه هم بروید، باید پول خرج کنید. بدون پول ادامه زندگی میسر نیست. من هیچ‌گاه حق کسی را نخوردم، از دیوار خانه کسی بالا نرفتم و با جان و دل برای آسایش خانواده‌ام کار کردم.

 

وقتی عده‌ای مدام سیگار فروشی من را به رخم می‌کشیدند، غمگین می‌شدم. ناراحت می‌شدم که چرا یکی از آن ها نمی آید و بگوید برایت در سینما کاری مهیا کرده‌ام. اگر کسی از سر دلسوزی حرفی می‌زند، باید دست به کار شود. من پول را به هر نحوی به دست می‌آوردم اما نیاز آن روزهای من کار بود. وقتی کسی به فکر معاش همکار قدیمی خود نبود، خودم دست به کار شدم و برای شادی خانواده ام فعالیت کردم.

 

بله به قول شما آن روزهای سخت گذشت و اکنون به شکرانه خدا، وضعیتم بهتر است. کم و بیش کار پیشنهاد می شود اما همه می‌خواهند نسیه حساب کنند. می‌گویند آقای یکتا با ما کمتر حساب کن، پول نداریم. نمی‌دانم چرا هر کس به من می‌رسد پول ندارد؟ از ابتدای فعالیتم در سینما، همه می‌گفتند پول نداریم. این جمله مثل نوار ي تکراری آزارم می‌دهد.

 

اسدالله یکتا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

اين روزها در کارهای متعددی ایفای نقش کرده‌اید. از پیشنهادهای اخیر راضی هستید؟

خدا را شکر. من انسان طمع کاری نیستم و به روزی مقرری که خدا تعیین کرده است، راضی هستم. بعد از مصاحبه‌ای که با روزنامه قانون در اردیبهشت سال۹۵ داشتم، بسیاری از افراد یادشان آمد که اسدا...یکتایی نيز وجود دارد. خیلی بازتاب خوبی داشت و آن مصاحبه در زندگی‌ام سبب خیری شد تا کارهای متعددی پیشنهاد شود. البته در روند کارهایی که به من پیشنهاد شد، مشکلاتی نیز به وجود آمد.

 

اما به هر حال خوب و رضایت بخش بود. نخستين کاری که بعد از آن مصاحبه به من پیشنهاد شد، سریال «معمای‌شاه» به کارگردانی آقای ورزی بود. در ابتدا تصور کردم که از پس معمای شاه اوضاع مالی خوبی نصیبم خواهد شد اما واقعیت این‌طور نبود. برای گرفتن پول خیلی اذیت شدم. آن دوره با ازدواج پسرم مصادف شده بود و من به پول نيازداشتم.

 

درحقيقت بحث من تنها میزان پول نبود، مساله احتیاج زمانی من به دستمزد آن پروژه بود که بتوانم برای پسرم مراسم ازدواجی برپا کنم. چندبار به سازمان سینمایی مراجعه کردم و به طرح شکایت پرداختم که به نتیجه‌ای نرسید و در نهایت خداوند باعث شد که پولم را از این پروژه بگیرم. پس از آن، سر کار «گشت ارشاد۲»، به کارگردانی سعیدسهیلی رفتم. مشکل مالی در آن کار وجود نداشت اما نقش رسمی من، تبدیل به یک پلان بی‌مفهوم شد.

 

بیش از این وارد این قضیه نمی‌شوم زیرا نمی‌خواهم در خانواده سینما تفرقه افکنی کنم. بعد از گشت ارشاد، افتخار همکاری با سامان مقدم را داشتم. سامان در سکانس فوق‌العاده‌ای از «نهنگ عنبر۲»، پیوندی میان پیشکسوتان و جوانان سینمای ایران برقرار کرد. آن بازی در آن سکانس یکی از شیرین‌ترین خاطرات کاری طول زندگی من است و خوشحالم که در یکی از محترم‌ترین کارهای سینمایی ایفای نقش کردم که نتیجه‌اش نیز با استقبال بی‌نظیر مخاطبان همراه شد.

 

سامان مقدم همیشه می‌گوید قدیمی ها برکت کار من هستند. با افتخار در سریال «دیوار‌به‌دیوار» نیز با آقای مقدم همکاری کردم. سپس کار «دارکوب» به کارگردانی بهروز شعیبی عزیز را انجام دادم. فیلم برجسته‌ای که هنوز اکران نشده است. بهروز از بچه‌های فوق‌العاده سینمای ایران است که آینده بسیار درخشانی خواهد داشت.

 

بعد از دارکوب قرارداد فیلمی به نام دخمه را امضا کردم اما بعد از جلسه اول فیلمبرداری و دریافت قسط اول کار، دیگر با من تماس نگرفتند. همه این ها گذشت تا از دفتر آقای جیرانی با من تماس گرفتند و پیشنهاد کار در فیلم «خفه‌گی» را ارائه دادند. به دفتر استاد جیرانی مراجعه کردم و تمام توافق‌های مرتبط را به صورت شفاهی انجام دادیم. فردای آن روز، حضور من در فیلم آقای‌جیرانی بازتاب گسترده‌ای در فضای مجازی داشت.

 

اسدالله یکتا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

خفه‌گی کلید خورد اما روز فیلمبرداری با من تماس نگرفتند. حتی در سایت‌های مختلف نیز اسم من جزو بازیگران این فیلم نوشته شده است. حتی بازی در این فیلم در سابقه کاری من ثبت شده است اما گويا عوامل فیلم، تمایلی به همکاری با من نداشتد. گله‌ای از آقای جیرانی عزیز ندارم زیرا هر گونه همکاری با ایشان افتخار بزرگی محسوب مي‌شود. بی‌مهری دیگری که در حق من رخ داد، بازی در فیلم« مصادره» به کارگردانی مهران‌احمدی بود.

 

سه هفته پیش با من تماس گرفتند و به دفتر مهران رفتم. صحبت‌های مالی انجام شد و حتی تاریخ ارائه پاسپورت برای ضبط سکانس‌های خارج از کشور نيز اعلام شد اما ناگهان هیچ یک از عوامل فیلم پاسخ تلفنم را ندادند و خبردار شدم که همه از کشور خارج شده‌اند. در آن فیلم نیز قرارداد ما شفاهی بود و شايدبه دلیل مسائل مالی تمایل به همکاری نداشتند. در نهایت با آقای مصطفی کیایی فیلم «چهارراه‌استانبول» را در کنار بهرام رادان و محسن کیایی کار کردم. امروز هم یک جلسه کاری دارم که امیدوارم با نتیجه مثبت همراه شود.

 

آنچه از صحبت‌های شما می‌توان نتیجه گرفت، این است که کارتان به نسبت رو به راه شده است. قدری کلی‌تر صحبت کنیم. موضوع مهمی که این روزها پیشکسوتان سینما از آن گلایه دارند، رعایت نشدن حقوق سینمایی‌شان است. به نحوی که سازمان‌های متولی، اعم از وزارت فرهنگ و ارشاد، سازمان سینمایی و خانه سینما معاش دوران بازنشستگی فعالان عرصه سینما را تامین نمی کنند. موضوعی که درکشورهای دیگر از جمله هند و کشورهای غربی به شدت مورد توجه است. نظر شما در این خصوص چیست؟

سینما، بی‌پناه‌ترین عرصه هنری است. به یاد دارم که چندی پیش در مراسمی می‌گفتند اگر پیشکسوتی کار ندارد، به کم سوادی او باز می‌گردد. به نظر من پیشکسوت به کسی می گویند که عمرش را فدای یک حرفه مشخص کرده و در زمان اوجش، خوش درخشیده و راه را برای نسل‌های آینده باز کرده باشد.

 

شخصی که اکنون سکان اداره هنر این مملکت را به دست گرفته است، وظیفه دارد که چنین هنرمندانی را دریابد و به آن ها احترام بگذارد. بگذارید پاسخ شما را با ذکر خاطره‌ای بدهم. وقتی من به فیلمبرداری فیلم «مرداد و لاله» به کارگردانی مرحوم صابررهبر در سال۱۳۴۳ رفتم، سکانسی را بازی کردم که در آن باید چندبار به صورت تند از تیرچراغ برقی بالا و پایین می‌رفتم.

 

آن زمان مانند اکنون دوربین‌های رِد و تدوین‌های حرفه ای وجود نداشت که همه چیز را پوشش دهند. ۸۰درصد کار به عهده بازیگر بود. دومین باری که از تیر چراغ برق بالا رفتم، پایم سر خورد و چانه‌ام شکست که هنوز جای شکستگی اش بر صورتم باقی مانده است. قرار بود وقتی از تیر به پایین می آیم، چرخی بزنم و یک دیالوگ را بگویم تا صحنه کات شود. از تیر به زمین افتادم و بدون اینکه رو به دوربین شوم، دیالوگ را گفتم.

 

صابر رهبر عصبانی شد که چرا به سمت دوربین برنگشتی. وقتی کات اعلام شد و صورتم را چرخاندم، رهبر صورت خونین من را دید و گفت تو از چه کسی یادگرفته‌ای که در این سکانس نباید کات اعلام شود؟ پس اینکه می گویند دانش نداری سخن منصفانه‌ای نیست. من در حد خودم، فوت و فن‌های بازیگری را بلد بودم و هستم. اصلا در آن دوران حرفه بازیگری چندان با تحصیلات آکادمیک همراه نبود.

 

دانشگاه هنرهای زیبا در آن سال ها تاسیس شد و برخی سینماگران از جمله چنگیز‌جلیلوند در آن مشغول به تحصیل شدند. ورود من به سینما بر اساس شانس و اقبال نبود. شاید بتوان گفت که ورودم به عرصه تئاتر شانسی بود اما در مورد سینما هرگز این‌گونه نبوده است. روزی که عموی خود را از دست دادم، از سر بی‌حوصلگی در خیابان لاله زار به تماشای تئاتری نشستم. صاحب تئاتر از جسته کوچک من خوشش آمد و به بازی در تئاترش دعوتم کرد.

 

بعد از حدود سه ماه، نفر اول آن تئاتر به حساب می‌آمدم. صابر رهبر شنیده بود که بازیگری در این ابعاد بدنی، در تئاتری در لاله زار ایفای نقش می‌کند. روزی آمد و گفت که چرا فیلم سینمایی بازی نمی‌کنی؟ گفتم بلد نیستم. گفت تو که تئاتر را به این خوبی بازی می کنی، در سینما موفق خواهی شد. پس ورود من به عرصه سینما با بی‌دانشی و بر مبنای اقبال نبوده است. از این رو توقع دارم که مسئولان ذی ربط، من را به عنوان پیشکسوت سینما قلمداد کنند.

 

اسدالله یکتا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

قدری از اتفاق چند شب پیش بگویید. چه اتفاقی افتاد که از شما به عنوان یک پیشکسوت تقدیر نشد؟ چه شد که با چشم گریان، مراسم را ترک کردید؟ درد دل شما از چه شخص یا نهادی است؟

چند روز گذشته با من تماس گرفتند و گفتند که روز سه شنبه برای تجلیل از پیشکسوتان بدلکاری به خانه سینما بیایید اما اطلاعات کافی را پیرامون چرایی دعوت من نگفتند. بعد از آن یکی دیگر از دوستان زنگ زد و گفت که اسم تو نيز در لیست ۱۵نفره وجود دارد. برداشت من این بود که قرار است برای ۱۵نفر از بدلکارهای سینمای ایران مراسم تجلیلی برگزار شود. وقتی وارد خانه سینما شدم، حتی برای ورود یا نشستن نیز با مشکل مواجه شدم.

 

به هر حال در میان جمعیت یک صندلی خالی پیدا کردم و نشستم. در طول مراسم متوجه شوم که از سه گروه ۶نفره تجلیل خواهد شد. یک گروه، عوامل خود خانه سینما بودند؛ کسانی که در این سال ها در خانه سینما زحمت کشیده اند. گروه دیگر افرادی بودند که در عرصه بدلکاری کار کرده‌اند. از آن‌ها نیز تجلیل به عمل آمد و هیچ مشکلی وجود نداشت. چون هنوز ناراحتی برایم به وجود نیامده بود، در جلسه نشستم.

 

تا آنکه گروه سوم متشکل از کسانی بودند، که به دلیل یک عمر فعالیت هنری از آن ها تجلیل می‌شد. باور کنید که تحت عناوینی چون ۳۰سال فعالیت در نقش های منفی، ۲۰سال فعالیت در نقش های مثبت و ۴۰سال فعالیت در نقش های مثبت و منفی کسانی را صدا می‌کردند و به آن ها جایزه می دادند. وقتی من در هیچ یک از این تقسیم بندی ها جا نداشتم، به شدت ناراحت شدم و همایش را با حال منقلبي ترک کردم.

 

اگر بحث فعالیت هنری برای آقایان مطرح است، من عمرم بوی فعالیت هنری می‌دهد و در راه سینما هرآنچه داشتم از دست داده‌ام. من ۹۸ فیلم فارسی بازی کرده‌ام اما بعد از تمام این سال‌ها به این نتیجه رسیده‌ام که پرکارترین‌ها، بی‌صداترین‌ها هستند. شاید در گوشه‌ای از کشور فردی زندگی کند که بیش از من عمرش را صرف هنر این مرزوبوم کرده باشد اما وقتی در خیابان راه می‌رود، هیچ‌کس او را نشناسد و به وي اعتنایی نکند. وا... که حق هنرمندان این کشور، برخورد قهری و سلبی آقایان نیست.

 

به نظرم اکنون شما حتی بیشتر از کار به احترام نیاز دارید. در گفت و گوی قبلی گفتید که سینما جنون فراموشی دارد. شاید از حیث مالی قدری شرایط برای‌تان بهتر شده باشد اما هنوز از بی‌توجهی رنج می‌برید. خواسته مشخص اسدا... یکتا از مسئولان و اهالی سینما چیست؟

خواسته من به‌طور حتم احترام است؛ احترام به خودم و تمام قدیمی‌های سینمای ایران. در مسیر که به روزنامه شما می‌آمدم، به این فکر کردم که در کنار دلخوری از مسئولان خانه سینما، برخی خبرگزاری‌ها نیز بر اساس سلیقه شخصی خودشان رفتار کردند. بهتر است اگر اتفاقی برای یکی از اهالی سینما رخ می‌دهد، آن خبر فارغ از تمایلات شخصی پوشش داده شود.

 

چون من اکنون ستاره سینمای ایران نیستم، نباید فراموش شوم. خانه‌سینما نظام‌مندي‌اش بي‌بندوبار است و از مسئولان اين نهاد انتظاري نيست. انتظار من از رسانه هایی است که کارمندان‌شان جوان‌های بااستعداد و خلاق هستند. آن‌ها باید به فکر قدیمی‌ها باشند.

 

در پایان امیدوارم همیشه سلامت باشید و زندگی‌تان سرشار از رزق و روزی باشد. اگر نکته ای مانده است كه نپرسیدم، بفرمایید.

در پایان به مخاطبان عزیز می‌گویم که سینما اخبار خوب نیز دارد. از جمله آن خبرهای خوب، به دنیا آمدن فرزندیکی از بازیگران عزیز سینماست که به او تبریک می‌گویم. همچنین به تمام سینماگرهایی که موفقیت‌های بزرگی کسب می‌کنند، از اعماق جانم تبریک عرض می‌کنم. جا دارد یک تبریک ویژه به نوید محمدزاده عزیز بگویم که در این چندوقت با کسب جوایز درخشان بین‌المللی، دل مردم ایران را شاد کرد.

 

نوید یکی از بااستعدادترین بازیگران ایران است و آینده روشني برای او پیش‌بینی می‌کنم. پس من همین‌طور که به اتفاقات تلخ سینما واکنش نشان می‌دهم، روشنی‌های سینمای ایران را نیز می‌بینم. اجازه می‌خواهم که از همین تریبون اعلام کنم که در سالروز تولدم، یعنی ۲۳آذر، جشنی را تحت عنوان «جشن خانواده پیشکسوتان» برگزار خواهم كرد و امیدوارم این جشن تا سال ها بعد نیز ادامه داشته باشد.

 

سعی من این است که از تمام کسانی که عمرشان را صرف سینمای ایران کرده‌اند، تقدیر به عمل آید. به‌دلیل آنکه پناهی در خانه سینما ندارم، آرزو دارم که اسپانسرهای خوبی برای این جشن پیدا شوند. در نهایت از روزنامه قانون و به ویژه شما ممنونم که باعث تغییر شرایط زندگی من شدید و بسیار تشکر می‌کنم که یک‌بار دیگر فرصتي ايجاد كرديد که دوباره پرتاب خبری بی‌نظیري داشته باشم. امیدوارم نوبت بعدی که بر صندلی روزنامه قانون می‌نشینم، حال سینمای ایران، بهتر از امروز و دیروز باشد.

 

 

ghanoondaily.ir
  • 9
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش