جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۵:۰۷ - ۰۴ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۱۰۴۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

همه چیز درباره زندگی «نیکول کیدمن»

نیکول کیدمن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

زیبا، بی نقص و بامزه و البته بسیار با استعداد! هنگام صحبت کردن در مورد نیکول کیدمن هیچگاه واژه یا عبارت منفی به زبان نخواهد آمد. این بازیگر زیبا سال هاست که به هنرنمایی در برابر دوربین مشغول بوده و هر سال نیز به سطح جدیدی از موفقیت دست پیدا می کند، نقش های جدی و چالش برانگیزی انتخاب کرده که به ما یادآوری می کنند هنوز باید او را دوست داشته باشیم.

 

علاوه بر حرفه ی بازیگری، نیکول کیدمن بیش از یک دهه است که با کیث اربن ازدواج کرده و به نظر می رسد که هر سال عشق این زوج دوست داشتنی به یکدیگر بیشتر می شود. او نقش یک مادر فوق العاده را برای چهار فرزندش بازی می کند و زمانی که او را روی فرش قرمز می بینیم او همچنان شاد و مسحور کننده است.

 

در طول سال های فعالیت هنری اش او با مشکلاتی روبرو شده و به موفقیت های زیادی نیز دست پیدا کرده است. او با مشکلات و موانع پیش روی خود مانند یک بانوی باکلاس برخورد کرده و نمی توان نقطه تاریکی در رفتار و زندگی این بازیگر نامدار استرالیایی پیدا کرد. در ادامه شما را با خلاصه ای از زندگی جالب این بازیگر سرشناس آشنا خواهیم کرد.

 

۱- رابطه نیکول کیدمن با والدینش

نیکول کیدمن در سال ۱۹۶۷ در هونولولو هاوایی بدنیا آمده و در سیدنی استرالیا بزرگ شد. از آنجایی که پدرش یک زیست شیمیدان شناخته شده بود او نیز در سال های نوجوانی و جوانی تمرکز خود را روی تحصیلات آکادمیک قرار داد. پدرش چیزهای زیادی به نیکول و خواهر کوچکترش آموخته و قوانینی سودمند را برای آن ها تعیین کرد.

 

برای مثال از همان ابتدای دوران نوجوانی او باید هر روز صبح حرکت شنا انجام می داد و هنوز نیز این کار را ادامه می دهد. نیکول کیدمن در مصاحبه ای چنین گفته است:" وقتی که ۶ سال داشتم، در مدرسه بودم و همه باید می گفتیم که پدرانمان چه چیزی به ما یاد داده اند... من گفتم او به من یاد داده که هر روز ورزش کنم و هیچ وقت به جمهوری خواهان رأی ندهم.

 

معلممان از خنده نزدیک بود از روی صندلی خود بیفتد". اما رابطه نیکول با مادرش از آن رابطه های بسیار صمیمی و مهربانانه نبود. به گزارش روزنامه گاردین، مادر نیکول یک بار به او گفت:" من از آن مادران نیستم که تو را بغل کنم. من اینکاره نیستم پس از من این انتظار را نداشته باش". اما حتی بدون این قانون سخت نیز زمانی که اوضاع برای مادرش سخت شد، نیکول به خوبی از مادر خود مراقبت کرد.

 

نیکول کیدمن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

۲- کمک به مادر در دوران ابتلای او به سرطان

وقتی که نیکول ۱۷ سال داشت مشخص شد که مادرش به سرطان سینه مبتلاست. این موضوع تاثیر زیادی بر روی او داشته و نیکول را بر این داشت که هر طور می تواند به مادرش کمک کند. وی بعدها در مصاحبه با ونیتی فر در این باره چنین گفت:" زمانی که من ۱۷ ساله بودم مادرم به سرطان سینه مبتلا شد و این موضوع به شدت مرا تحت تاثیر قرار داد.

 

شما با چشم خود می بینید که کسی شیمی درمانی انجام می دهد و این رویه یک سال خسته کننده ادامه می یابد. این ناراحت کننده ترین اتفاقی است که در تمام زندگی من رخ داده است اما باعث شد که آگاه تر شوم. من باید در سن نوجوانی با مرگ روبرو می شدم، باید می فهمیدم که انسان ها فانی هستند- به دنیا می آیید و می میرید.

 

من مطمئنم که یک روز باران روی سرم خواهد بارید و یک روز نیز آسمان برایم آفتابی است و زندگی همین است". مادر کیدمن موفق شد سرطان را شکست دهد اما اتفاقی که برای مادرش افتاد تاثیر خود را بر روی او گذاشته بود. او بعدها عضو برنامه تحقیق و درمان سرطان زنان در دانشگاه یو سی ال ای شد. وی در این باره گفت:" من بر این باورم به همان اندازه ای که می گیرید باید پس بدهید. بسیار مهم است که بیش از حد روی خود تمرکز نداشته باشید".

 

نیکول کیدمن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

۳- علاقه به بازیگری از دوران کودکی

نیکول کیدمن می گوید که از همان دوران کودکی می دانسته که زندگی اش صرف هنر خواهد شد. وی در این باره چنین گفته است:" زمانی که تنها سه سال داشتم رقص باله را شروع کردم و با ذوق و اشتیاق خودم این کار را کردم. تئاتر خیابانی و پانتومیم اجرا می کردم و وقتی که حدود نه سال داشتم آخر هفته را به آموزشگاه تئاتر می رفتم. وقتی که ۱۷ ساله بودم مدرسه را رها کردم و می دانستم که چکار باید بکنم". اما اگر چه کیدمن مسیر خود را می دانست برای رسیدن به هدف تلاش زیادی کرد.وی در مصاحبه ای در این مورد چنین گفته است:" از آن چیزی که بودم لذت نمی بردم.

 

واقعاً قد بلند بودم و دختری نبودم که نظر پسران را به خودم جلب کنم. لقبم «لنگ دراز» بود و با همین نام مرا صدا می زدند. برای نمایش های مدرسه ای تست می دادم و همواره رد می شدم زیرا بیش از حد بلند قد بودم". سخت است تصور کنیم که نیکول کیدمن با این همه زیبایی و استعداد برای حضور در یک نمایش جواب منفی بشنود. اما خیلی زود این نه ها به بله تبدیل شد. وی به شدت به تلاش های خود ادامه داد و موفقیت را در تئاتر فیلیپ استریت در سیدنی بدست آورد.

 

نیکول کیدمن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

۴- بازیگری و ازدواج

کیدمن در همان اوایل دهه سوم زندگی خود به موفقیت در دنیای سینما دست یافت و مدتی بعد برای بازی در فیلم «روزهای تندر» (Days of Thunder) با تام کروز همبازی شد. وی علاوه بر حضور در این فیلم توانست دل بازیگر سرشناس و نقش اول فیلم یعنی تام کروز را بدست آورد. این دو زمانی که کیدمن تنها ۲۳ سال داشت با هم ازدواج کردند. او روز به روز بیشتر دیده می شد و ازدواج او با تام کروز نیز سهم زیادی در موفقیت او داشت. از آن مهم تر این که او و کروز به یک زوج شناخته شده و باوقار تبدیل شده بودند.

 

وی بعدها در مصاحبه ای با ونیتی فر در این باره چنین گفت:" چیزی در مورد این گونه زندگی کردن وجود دارد که اگر واقعا روی همدیگر تمرکز کنید و در آن حباب قرار داشته باشید این موضوع باعث می شود که سوئ تفاهم  به وجود نیاید زیرا تنها شما دو نفر هستید.

 

و تنها یک نفر دیگر وجود دارد که می تواند وارد این رابطه شود. بنابراین این موضوع شما را خیلی به هم نزدیک خواهد کرد و این شرایط عمیقاً عاشقانه است". کیدمن و کروز می خواستند هر کاری که برای موفقیت این ازدواج لازم است انجام دهند. آن ها برنامه ریزی دیوانه واری داشتند اما می دانستند که چه باید بکنند. کیدمن در این باره می گوید:" به نظر من در این صنعت ممکن است شل شوید، ممکن است تنبل شوید و این موضوع برای رابطه شما بسیار مخرب است.

 

حتی اگر به این معنا باشد که سوار هواپیما شوید و برای دیدن همدیگر حتی تا ۲۴ ساعت در حال پرواز باشید این کار را خواهید کرد. این چیزی است که شما را نزدیک هم نگه می دارد. زندگی بسیار کوتاه است برای این که ماه ها از هم دور بمانید. وقتی که در حال صحبت کردن با تلفن هستید مدام می گویدد: ای کاش، ای کاش، ای کاش".

 

نیکول کیدمن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

۵- مادر شدن در سنین جوانی

ازدواج در سن ۲۳ سالگی تنها اتفاق مهم زندگی کیدمن در جوانی نبود. تنها دو سال بعد و در سن ۲۵ سالگی، او و همسرش، تام کروز اولین دخترشان ایزابلا را به فرزند خواندگی پذیرفتند. اگر چه وی در آن زمان بسیار جوان بود می دانست که باید این کار را بکند و بعدها در این باره چنین گفت:"این موضوع کاملاً سرنوشت است. به فرزند خواندگی پذیرفتن ایزابلا یک اتفاق یکباره بود. ما تصمیم گرفتیم او را به فرزند خواندگی بپذیریم زیرا این شرایط به یکباره پیش آمد.

 

من بر این باور بودم که به هر دلیلی این کودکان باید در خانواده ما باشند". کیدمن می گوید که از قبل دوست داشت خود نیز بچه دار شود اما اگر این اتفاق نیز رخ نمی داد این موضوع به او صدمه ای وارد نمی کرد. در آن زمان وی و کروز به این نتیجه رسیدند که باید برای رابطه بینشان بیشتر تلاش کنند. کیدمن در این باره چنین می گوید:" شما باید سخت تلاش کنید تا بتوانی فرصت خلوتی بدست بیاوری بدون این که نیاز باشد به بچه ها برسی. مانند این است که بگویی:عزیزم من واقعا واقعا به یک وقت خلوت با تو نیاز دارم. من به یک قرار شام دو نفره خلوت نیاز دارم".

 

نیکول کیدمن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

۶- روزهای طلاق

در سال ۲۰۰۱ کیدمن به شهرتی بسیار بیشتر از قبل دست یافت. او در فیلم های موفقی مانند «دیگران» (The Others) و «مولن روژ» (Moulin Rouge!) بازی کرد اما این موفقیت در سینما باعث شده وبد که زندگی خصوصی او در خانه دچار تنش شود. در آن زمان او ۳۴ ساله بود و راهی به جز جدایی از تام کروز باقی نمانده بود. دوران سختی بود و کیدمن از این فرصت استفاده کرده و بیش از پیش خود را با بازی در فیلم مشغول کرد.

 

وی در مصاحبه ای در سال ۲۰۱۵ در این باره چنین گفت:" اگر بخواهم کاملاً صادق باشم، در ان دوران من داشتم از زندگی ام فرار می کردم... نمی توانستم با واقعیت زندگی خودم کنار بیایم و به عنوان یک بازیگر شما این امکان فوق العاده را دارید که بروید و در زندگی شخص دیگری خود را گم کنید و برای مدتی شخص دیگری باشید و وقتی که به گذشته نگاه می کنم این موضوع را واقعا در مورد خودم می بینم". اما به نظر می رسد که حتی با وجود این فرصت فرار نیز کیدمن از ازدواج خود پشیمان نیست.

 

وی در مصاحبه با یک مجله استرالیایی در این مورد چنین گفته است:" من خیلی سریع و در جوانی ازدواج کردم. اما از این موضوع پشیمان نیستم زیرا باعث شد که فرزندانم بلا و کانر را داشته باشم و برای مدتی طولانی یک ازدواج فوق العاده داشتم".

 

نیکول کیدمن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

۷- احساس تنهایی در موفقیت

موفقیت در دنیای هنر برای کیدمن اسان نبود. او به طور کامل خود را در اختیار حرفه اش قرار داده و نتایج آن را نیز حس کرد. وی در مورد جدایی خود از تام کروز و اتفاقات پس از آن چنین گفته است:" جدای از ان در کار به شدت مورد تمجید قرار گرفتم که بسیار برایم جذاب بود زیرا به نحوی به خود می گفتم: آه پس دیگر زندگی خود را در آغوش می گیرم و خود را جمع و جور کرده و در طی چند سال کارهای زیادی انجام می دهم... کار جای بسیار خوبی بود که در آن حضور داشتم".

 

کار هنری کیدمن چنان موفق بود که در سال ۲۰۰۳ جایزه اسکار بهترین بازیگر زن نقش اول را برای بازی در فیلم «دیگران» بدست آورد. اما در همان زمان بود که کیدمن متوجه چیزی شد. وی می گوید:" آن کار به جایزه اسکار ختم شده و این موضوع شد به موضوعی بزرگ پی ببرم. من در هتل برولی هیلز نشسته بودم و مجسمه طلایی اسکار را در دست داشتم. اوضاع کمی غیرطبیعی بود و من بیشتر از هر زمان دیگری تنها بودم".

 

نیکول کیدمن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

۸- دیدار با عشق آینده

برای چند سال دیگر کیدمن به کار ادامه داد و همزمان بیشتر و بیشتر احساس تنهایی می کرد. اما در سال ۲۰۰۵ و در سن ۳۸ سالگی وی با کسی آشنا شد که نقش بسیار مهمی در زندگی او داشت. وی بعدها در این باره به مجله ونیتی فر چنین گفت:" فکر می کنم که آدم های بسیار تنهایی بودیم. می توانم بگویم که دو شخص بسیار تنها با هم ملاقات کرده و ان زمان بود که توانستند همه چیز را به هم بگویند. ما ترکیبی از ترسو و شجاع بودیم". این شخص کسی نبود جز کیث اربن و رابطه او را کیدمن خیلی سریع به ازدواج ختم شد.

 

آن ها در سال ۲۰۰۶ با هم ازدواج کردند و بعدها کیدمن در مصاحبه ای درباره ازدواج خود با اربن چنین گفت:" من دوست داشتم که ازدواج کنم و سپس همدیگر را بشناسیم. می دانم که این موضوع کمی غیرعادی به نظر می رسد اما برای من این یک فرآیند بسیار طبیعی بود".

 

نیکول کیدمن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

۹- دوری از شهرت

در سال های اخیر، حرفه کیدمن موفق تر از گذشته بوده است اما این ستاره از دور بودن از هالیوود و خارج از حرفه اش لذت می برد. او همراه با اربن در نشویل زندگی می کند و خانواده ی بسیار خوشبختی دارند. در سال ۲۰۱۳ که نیکول کیدمن ۴۶ ساله بود در مصاحبه ای با ونیتی فر چنین گفت:" تمام جنبه کاری بیش از حد در معرض انظار عمومی است. این موضوع برای من مناسب نیست... اگر بخواهید یک خانواده داشته باشید باید باید خیلی چیزها را نادیده بگیرید.

 

بدون شک می توانید حرفه خود را داشته باشید اما نمی توانید در هالیوود زندگی کنید جایی که همه چیز، همه چیز کاملاً حول آن می چرخد. این انتخاب من نبود. من ترجیح می دادم که دور حرفه شخص دیگری باشم و حتی مکان خاص خودم را پیدا کنم". به همین دلیل نشویل به بهترین مکان برای او تبدیل شد. وی در ادامه در این باره گفته است:" من تا حدودی از شهرت کناره گیری کرده ام. من چیزی که دنبالش بودم را در شهرت نیافتم. پس با خود گفتم بسیار خوب این به درد من نمی خورد. و از خوش شانسی ام کسی را پیدا کردم که گفت: خب آیا دوست داری به تنسی نقل مکان کنی؟ و من گفتم: اوه من دوست دارم از این جا بروم".

 

۱۰- سبک خاص در تصمیم گیری

به عنوان کسی که نقش های به یاد ماندنی زیادی را در حرفه خود ایفا کرده است بدون شک کیدمن استراتژی خاصی در هنگام پذیرفتن نقش هایش دارد، این طور فکر می کنید؟ تا حدود زیادی اینطور نیست. وی در این باره گفته است:" من خودم را یک کارت بازی بدون نقشی خاص می نامم زیرا هیچ چیز در مورد آن نمی دانم.

 

من خیلی ناگهانی و بی اختیار تصمیم می گیرم که گاه به منفعت و گاه به ضرر ختم می شود. اما من همیشه همینطور بوده ام. شوهرم هیچ وقت نمی داند که من چه چیزی را انتخاب می کنم. و بعد از من می خواهد که علت را برای او تشریح کنم و من نمی توانم!". کیدمن از معدود بازیگران زنی است که تایید کرده بی نقص نیست و بعضی اوقات انتخاب هایش درست از آب درنیامده اند اما همیشه پای انتخاب های خود باقی مانده است.

 

وی در این باره می گوید:" اشتباهاتی که مرتکب شده ام همیشه شامل افرادی بوده که با میل هنری شدید همساز نبوده اند، وقتی که سعی کرده ام کمی خودم را همانندسازی کنم یا سعی کرده ام که شجاع نباشم. وقتی که به مکان هایی هدایت شده ام که با واقعیت درونی من سازگار نبوده این همان زمانی است که موفق نبوده ام. تمام نظر من این است که می روم و این کار را تجربه می کنم. فکر می کنم این برای کسانی که آرزو می کنند من کمی با استراتژی مشخص تری عمل کنم ناامید کننده باشد. اما من از زمانی که ۱۴ سال داشتم همین بوده ام. من نمی توانم خود را تطبیق دهم... این ماهیت درونی من است".

 

نیکول کیدمن,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

۱۱- آینده نیکول کیدمن

کیدمن برای بازی در فیلم «شیر» (Lion) نامزد دریافت جایزه اسکار شد و بازی فوق االعاده اش در سریال «دروغ های بزرگ کوچک» (Big Little Lies) نیز نشان داد که چیزی از هنر و خلاقیت کیدمن کم نشده است. او همچنان با انتخاب های هنرمندانه اش ما را غافلگیر کرده  و هر بار موفقیتی جدید را بدست می آورد. او خود نیز نمی داند که در اینده چه اتفاقی برایش رخ خواهد داد و انتخاب هایش او را به کجا خواهند کشاند و این یکی از جالب ترین نکات در زندگی و شخصیت نیکول کیدمن است. باید منتظر ماند و دید که چالش بعدی که او در دنیای بازیگری برای خود انتخاب می کند چیست.

 

حسین علی پناهی

 

 

bartarinha.ir
  • 17
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش