جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۱:۵۷ - ۱۱ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۲۹۳۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

دغدغه‌های این روزهای بهاره رهنما؛ ژن خوب زنان ایرانی!

بهاره رهنما,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

بهاره رهنما با فیلم «افعی» (۱۳۷۱) به کارگردانی محمدرضا اعلامی کار سینمایی خود را آغاز کرد ولی او همیشه علاقه‌مند به هنر تئاتر بوده است. این روزها او از سینمای تجاری کناره‌گیری کرده‌ و بیشتر روی صحنه تئاتر حضور دارد. در کنار این امور، در زمینه امور خیریه، نویسندگی، برپایی گالری و... نیز فعالیت می‌کند.

 

انرژی او بسیار زیاد است و گاهی همزمان در چند پروژه مختلف حضور دارد. رهنما دغدغه‌های فراوانی از جمله پیگیری حقوق کودکان، زنان و حیوانات را دنبال می‌کند. او می‌گوید که در بین هنرها، تئاتر سوگلی‌اش است و به خاطر آن حتی قید بازی در سریال و فیلم را هم می‌زند. زندگی او به‌عنوان سلبریتی‌ با زندگی مردم عادی تفاوت فراوانی دارد و از میزان بالای خشونت در فضای مجازی نسبت به هنرمندان گلایه می‌کند. رهنما اعتقاد دارد زنان ایرانی بالاخره وارد استادیوم‌های ورزشی می‌شوند و ژن خوب دارند. با بهاره رهنما در مورد زندگی، علایق و مسائل کاری‌اش گفت‌وگو کرده‌ایم.

 

در زمینه کارگردانی، بازیگری و نویسندگی تئاتر خیلی فعال هستید. کمتر پیش می‌آید هنرمندان سینما به دلایل مادی تا این حد در زمینه تئاتر فعالیت مستمر داشته باشند. 

 

در واقع، عشقم تئاتر بود. قبل از سینما بیشتر به تئاتر علاقه داشتم و دارم. در سال‌هایی که می‌خواستم وارد تئاتر بشوم خیلی سخت می‌گرفتند. گروه‌های بسته‌ای در تئاتر بودند. کسی را درون خود راه نمی‌دادند. تقریبا می‌توانم بگویم که با تاخیر ۱۳ ساله وارد تئاتر شدم. بنابراین، اولین فیلم سینمایی من با اولین تئاتری که بازی کردم تاخیری بیشتر از یک دهه دارد. با کارگردانی خانم منیژه محامدی کار تئاتر را آغاز کردم. وقتی وارد تئاتر شدم دیگر مطمئن شدم که جای درستم اینجاست. باید بازیگر تئاتر بشوم. در تئاتر حال بهتری دارم. با روحیه‌ام عجین‌تر است. در سال‌هایی بازیگر پر کار سینمای تجاری یا همان سینمای بدنه شدم. درحال‌حاضر به یک‌باره از این رویه کناره‌گیری کرده‌ام. زمانی بود که سالی سه، چهار تا فیلم پرفروش بازی می‌کردم. 

 

قضیه تئاتر برایم جدی‌تر شده است. برای تئاتر سریال و فیلم رد می‌کنم. اگر نمایشنامه‌ای باشد که دوستش داشته باشم، حتی با اینکه نیاز مالی هم داشته باشم، فیلم و سریال پیشنهادی را رد می‌کنم و سراغ تئاتر می‌روم. اصلا اگر درآمد تئاتر طوری بود که می‌توانستم فقط تئاتر کار کنم دیگر در سینما حاضر نمی‌شدم. تقریبا می‌توانم بگویم که درحال‌حاضر بیشتر از ۷۰ درصد فعالیتم در تئاتر است. 

 

کارگردانی را بیشتر دوست دارید یا بازیگری؟ 

اساسا بازیگر هستم. هر کسی دوست دارد در زمینه‌های دیگر هم تجربه کند. بعضی از متن‌ها خاصه آن‌هایی که خودم نوشته‌ام، وجود دارند که نمی‌توانم به کارگردان دیگری بدهم. هیچ‌وقت در ورطه بازیگری مولف نبوده‌ایم. کسی هم این موضوع را برنمی‌تابد که بازیگرش به یک باره کلی به او ایده بدهد. آدم به شدت ایده‌پردازی هستم. وقتی سر کار می‌روم روزی بالای ۱۰ ایده‌ام را نادیده می‌گیرند. آنها را خط می‌زنند. گاهی اوقات فکر می‌کنم نباید به کارگردان این همه ایده بدهم. چون کلافه می‌شود. به‌هرحال زمان محدودی برای تمرین و فیلمبرداری وجود دارد. اگر متنی را دوست داشته باشم، ترجیح می‌دهم خودم آن را کارگردانی کنم. باز هم بگویم دوست دارم با آدم‌های آماتور کار کنم. دلیلش این است که تمام عناصر مورد نیاز نقشم را می‌دانم. از لباس بگیرید تا نور روی صحنه. سخت است به آدم حرفه‌ای پیشنهاد بدهید. کار با جوان‌‌ترها را از همه بیشتر دوست دارم. 

 

وقتی از کارگردان‌های تئاتر می‌پرسیم که سلبریتی‌ها در کار شما چطور هستند اکثرا می‌نالند. مخصوصا بازیگرهای سینما از کاری به کار دیگر می‌روند و به تمرین‌ها بها نمی‌دهند. گویا، رابطه شما با کارگردان‌ها به شکل دیگری پیش می‌رود؟ 

عاشقانه تئاتر را دوست دارم. تئاتر سوگلی من است. یادم است که سر صحنه فیلمبرداری بودم. قول داده بودند ساعت چهار بگذارند سر تمرین تئاتر بروم. سر ساعت که شد گفتم باید سر تمرین بروم و فیلمبرداری را رها کردم و رفتم. هیچ وقت تئاتر را فدای چیز دیگری نمی‌کنم. 

 

شهرت چقدر روی زندگی خصوصی شما تاثیر گذاشته است؟ چه نکات مثبت و منفی برایتان داشته است؟ 

شهرت یک انتخاب است. ولی مردم چیزی از همه زندگی ما نمی‌دانند. شهرت، تنهایی شما را از بین می‌برد. تنهایی شما دیگر هیچ وقت زنده نمی‌شود. شما دیگر با آدم‌های عادی متفاوت می‌شوید. آدم‌هایی که معروف می‌شوند از یک جایی به بعد در روابط اجتماعی خود دچار تردید می‌شوند. شخصیت «سلبریتی» جدا از شخصیت «اصلی» شما محبوب اطرافیان می‌شود. شاید اگر این وجهه سلبریتی شدن نباشد خیلی از آدم‌های اطرافتان کنار بروند. دوست‌ها و آشنایان بیشتر علاقه دارند به شخصیت سلبریتی شما نزدیک شوند. بنابراین، روابط اجتماعی در دوره شهرت خیلی سخت می‌شود. کسی که شهرت را انتخاب می‌کند باید بداند بخش اعظم زندگی خصوصی خود را از دست خواهد داد. 

 

سینما تاثیر بسزایی در سلبریتی شدن افراد دارد. مخاطب گسترده و درآمد مالی مناسبی هم با خود به همراه می‌آورد. نظرتان به‌طور کلی درباره سینما چیست؟ بیشتر خاطرات خوب یا خاطرات سخت دارید؟ 

در سینما به من خوش نمی‌گذرد. اصلا آدم دوربین نیستم. طبیعتا، حرفه‌ام بازیگری است. کارهای بسیار خوبی هم داشته‌ام. در ۱۷ سالگی وارد حرفه سینما شدم. عوامل سینما دیگر مانند خانواده من هستند و نسبت به سینما «همذات‌پنداری» دارم. بازی‌کردن جلوی دوربین برایم لذت‌بخش نیست.

 

سال ۱۳۷۴ وارد دانشکده حقوق شدم و سال ۱۳۷۹ درسم تمام شد. همه این سال‌ها در رابطه با بازیگری خیلی مردد بودم. وقتی تئاتر را تجربه کردم با خودم تصمیم گرفتم که حتما باید بازیگر بمانم. سینما، خاطرات بدی برایم باقی نگذاشته است. واقعا خیلی پیگیر آن نیستم. انرژی‌ام را روی تحصیل در دانشگاه و تئاتر گذاشته‌ام. مثلا در رشته حقوق قضایی درس خواندم. بعد فوق لیسانس گرفتم. تدریس کردم. هیچ وقت مستمر و با جدیت به سینما نمی‌پردازم. سال‌هایی بود که اضافه‌وزن پیدا کرده بودم. هیچ وقت به خودم نگفتم باید به خاطر سینما وزنم را کم کنم. اصلا سینما دغدغه من نیست. در کنار تحصیل و تئاتر دغدغه نوشتن هم دارم. تاکنون پنج تا ۶ نمایشنامه چاپ کرده‌ام. کتاب شعر دارم. دو مجموعه داستان چاپ کردم. درحال‌حاضر روی رمان هم کار می‌کنم. 

 

شما همیشه خیلی فعال هستید و در زمینه‌های مختلف کار می‌کنید. به شما حسادت نمی‌کنند؟ 

زمانی آقای مهران مدیری گفت: «آدم‌ها در مورد بهاره رهنما دو دسته هستند. یا خیلی دوستش دارند یا کاملا ازش بدشان می‌آید.» اسم این موضوع را حسادت نمی‌گذارم. به نظرم، شاید حرص می‌خورند. جامعه جوان و متاسفانه تنبلی داریم. وارد فضای مجازی می‌شوند و به هرکسی که می‌رسند فحش می‌دهند. فکر نمی‌کنند برای رسیدن به اهداف‌شان باید تلاش کنند. سلبریتی‌ها از آسمان نیامده‌اند.

 

کارنامه‌ام مشخص است. سالیان سال کار و تلاش کرده‌ام. در زندگی مشترک با آدم معروفی هم بودم. بچه دارم. او هم در کار موسیقی است. بارها در کنکور شرکت کردم و قبول شدم. اصولا انرژی زیادی دارم. تلاش فراوانی هم می‌کنم. خیلی‌ها به من می‌گویند چرا این همه کار را با هم می‌کنید. وقتی می‌توانم چند کار را درست انجام بدهم یعنی اینکه انرژی‌ام با دیگران فرق دارد. قاعدتا آنهایی که چنین انرژی ندارند، حرص می‌خورند. 

 

این انرژی فراوان از کجا می‌آید؟ 

واقعا نمی‌دانم. به نظرم، بخشی از آن به دیدگاه و تفکر آدم خاصه به زندگی مربوط می‌شود. مادرم زن قدرتمندی بود. از بچگی به ما یاد داده بود که باید بارها از صفر شروع کنیم. زندگی پرچالشی هم داشت. مادرم قهرمان زندگی‌ام است. الگوی اصلی‌ام اوست. شاید هم بخشی از این انرژی ذاتی باشد. وقتی به اتریش می‌روم و دخترم را می‌بینم. با یکدیگر کارهای مختلفی انجام می‌دهیم. یک‌باره ساعت چهار می‌شود. دخترم می‌گوید: «مامان من دیگر خسته شدم. تو خیلی انرژی داری.»الان خیلی‌ها این مصاحبه‌ها را می‌خوانند و می‌گویند بهاره رهنما ژن خوب دارد... [خنده]

دغدغه روزانه شما چیست؟ با این همه انرژی که دارید باید به چیزهای مختلفی فکر کنید. 

 

۱۰، ۱۵ سال است که به حقوق زن‌ها و کودکان می‌پردازم. این دغدغه از همان دوران ورودم به رشته حقوق شروع شد. برای بخشش زندانی‌های زیر ۱۸ سال خیلی تلاش کردم. از این بابت یک تندیس هم گرفته‌ام. در حیطه بیماری‌های مختلف مانند دیابت، هموفیلی و... هم فعالم. با کمک به آدم‌های دردمند حالم خوب می‌شود. دغدغه‌های اجتماعی زیادی دارم. در سال‌های اخیر، به‌طور مشخص در حوزه زنان و کودکان فعال هستم. اصلا سمت «مردستیزی» نمی‌روم. دنبال این هستم که مهم‌ترین اعتراض زمانه در جامعه خودمان را پیدا کنم و آن را به گوش دیگران برسانم. دیگران باید حقوق زنان را بشنوند. مطلقا رویکرد «فمینیستی» ندارم. 

 

زنان در تلاش برای گرفتن حق خود برای ورود به استادیوم‌های ورزشی هستند. نظر شما چیست؟ 

در حقیقت، ورود به استادیوم‌های ورزشی از جمله حقوقی است که باید گرفته شود. چندین و چند سال است می‌خواهند سر زنان ایرانی بزنند؛ ولی نمی‌توانند. به نظرم زن ایرانی همیشه ژن خوب داشته است. دیگر زمان توسری زدن به زنان تمام شده است. دیگر نمی‌شود زنان را در پشت پستو نگه داشت. قطعا ورود به استادیوم‌های ورزشی برای زنان حل خواهد شد. زنان ایرانی بالاخره وارد استادیوم‌های ورزشی می‌شوند. 

 

آنچه این روزها روح شما را می‌خورد و خیلی اذیت‌تان می‌کند، چیست؟ 

دو سال سفیر انجمن حمایت از حقوق کودک بودم. فکر می‌کنم در کنار حسام نواب صفوی تنها بازیگرانی باشیم که در رشته حقوق تحصیل کرده‌ایم. در مسائلی مانند کودک‌آزاری و بداخلاقی‌های جنسی فعالیت کردم. واقعا ذهن و روحم بعد از دو سال آسیب دید. دیگر نمی‌توانستم. برخی آزارهای فجیعی علیه کودکان زیر ۱۰ساله به کار می‌برند.

 

هنوز هم با شنیدن این آزارها لطمه می‌خورم. کودکانی را می‌بینم که با ناآگاهی پدر و مادرشان به شدت ضربه خورده‌اند. خشونت در قبال کودکان چیزی است که خیلی اذیتم می‌کند. از سوی دیگر، خشونت علیه حیوانات هم زجرم می‌دهد. فکر می‌کنم آدم‌های بالغ از پس خودشان بهتر بر می‌آیند. ولی خشونت علیه کودکان و حیوانات خیلی کار عجیبی است. فکر می‌کنم خشونت در ایران رشد کرده است؛ البته یکی از دوستان می‌گفت تا وقتی فضای مجازی و اینترنت نبود این خبرهای خشونت‌آمیز به ما نمی‌رسید. هر زمان «اینستاگرام» را باز می‌کنید یک اتفاق بد برای یک بچه افتاده است. به نظرم، خشونت در جامعه ما خیلی تسری پیدا کرده است. 

 

یعنی خشونت از گذشته خیلی بیشتر شده است؟ 

در سال‌های زمان جنگ میوه‌هایی مانند موز کمیاب بود. اگر کسی در خانه‌اش موز داشت یعنی اینکه میلیاردر بود. اصلا موز در هیچ کجا پیدا نمی‌شد. برای بچه‌های الان قابل باور نیست که زندگی ما این‌گونه بود. بااین‌حال، زمانی که جنگ بود، جامعه ما خیلی مهربان‌تر بود. با اینکه، فشار زیادی هم رویمان بود. مردم به یکدیگر اطمینان داشتند. شما الان می‌بینید که خواهر سر برادرش کلاه گذاشته است. انسانیت به سمتی می‌رود که واقعا نمی‌دانم کجاست` به ضرس قاطع می‌گویم خشونت در کلان‌شهرهایی مانند تهران افزایش یافته است. به‌عنوان مثال خشونت کلامی در فضای مجازی را در نظر بگیرید. این خشونت شدید علیه آدم‌های معروف را ببینید. این موضوع خیلی آزارم می‌دهد. برای همین به شعر پناه می‌برم. جهان شاعرانه، خشونت کمتری دارد. 

 

شاید خشونت در فضای مجازی باعث خشونت بیشتر در زندگی واقعی هم شده باشد. 

 

شاید. 

 

از حیوانات خانگی نگهداری می‌کنید؟ 

از بچگی همیشه حیوان خانگی داشتم. تقریبا ۶، هفت ماه هست که ندارم. از شترمرغ تا گربه، سگ، پرنده، قورباغه و... در حیاط خانه داشته‌ام. 

 

چرا این روزها مهربانی با حیوانات برای برخی رفتار عجیب به حساب می‌آید؟ 

این موضوع هم از افزایش خشونت می‌آید. وقتی پستی در حمایت از حیوانات در فضای مجازی می‌گذارم نمی‌دانید برخی چه واکنش‌های منفی نشان می‌دهند. اغلب اوقات به این مسائل فرهنگی دقت می‌کنم. فردی که شغلش معلمی است، می‌گوید: «این همه آدم نیازمند وجود دارد و شما به حیوانات می‌رسید.» انگار که حمایت از حیوانات جلوی حمایت از انسان‌ها را می‌گیرد. این اتفاق درحالی است که خیلی‌ها هم به اسم دین مبارک اسلام، خشونت و دروغ را تسری می‌دهند. خود حضرت محمد(ص) عطوفت بسیار زیادی نسبت به حیوانات داشته است.

 

یکی از روحانیون در حال کمک به انجمن حمایت از حیوانات است. در حال جمع‌آوری تمام احادیث و نقل‌قول‌های دینی است. واقعا برخی مردم نمی‌دانند چه گناه کبیره‌ای است که به یک حیوان آسیب بزنند. یک دکتر آمده و گوشت سمی را در حیاط همسایه انداخته و حیوان مظلوم را کشته است. این چیزها را می‌بینم واقعا نمی‌دانم به کجا پناه ببرم.

 

 

 

 

 

vaghayedaily.ir
  • 12
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش