یکشنبه ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۴۸ - ۰۳ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۰۶۳۱
چهره ها در سینما و تلویزیون

پای دوربین مخفی هم به «آزادی» باز شد

رضا قراگوزلو,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
در روزی که «آزادی»میزبان دختران نمایشگاه«زن، آغازي از پايان» بود، اتفاقی غیرقابل‌پیش‌بینی خلوت دختران عکاس را به هم زد. عوامل مجموعه دوربین مخفی که این روزها ازشبکه نسیم درحال پخش است، با ورودشان به آزادی موجی ازشگفت‌زدگی و شعف رابه ميهمانان برج هدیه دادند. این حضورغیرمترقبه فرصت مناسبی شد تا با دو نفر از بازیگران این کاربه گفت‌وگو بنشینیم و ازآن‌ها در خصوص احوال هنر به‌خصوص تلویزیون جویا شویم. آنچه می‌خوانید چكيده این گفت‌وگو است.

آقای «رضا قراگوزلو» در ابتدا در مورد کار توضیحی بفرمایید؛ كار دوربین مخفی تجربه چندم‌تان در حیطه بازیگری بود؟

من سه فيلم سينمايي بازي كردم، دو تا سريال و چهار تله‌فيلم؛ البته در کنار این کارها به كارگرداني تئاتر هم مشغول بوده‌ام.

 

تا قبل از این مجموعه به سبک و سیاق دوربین مخفی‌کاری داشته‌اید؟

خیر این اولين کارم است. كارگردان این کار آقاي اسدا... پور که از دوستان صميمي‌ام هستند و مي‌دانست ما تئاتر كار می‌کنیم، یک روز تماس گرفت و گفت چنین كاري است و مي‌خواهيم برندها، بازيگران و فوتباليست‌هارا بياوريم و درنهایت فکر می‌کنم كار خوبي مي‌شود. من هم استقبال كردم.

 

فضاي كلي كار را توضيح مي‌دهيد؟

فضاي كلي كار في‌البداهه بود. يك ساختماني بود كه ما آنجا دوربين كار گذاشته بوديم و تمام این برنامه‌ریزی‌ها نامحسوس بودند كه كسي متوجه نمي‌شد. ما چند سوژه را انتخاب كرده بوديم که به‌عنوان مثال با بازیگری تماس مي‌گرفتند و مي‌گفتند شما تشريف بياوريد اينجا کارگردانی هست که مي‌خواهد فيلمی بسازد يا به فوتباليست مي‌گفتيم مي‌خواهند مستند جام‌جهاني بسازند. ما به اين بهانه افراد را به آنجا مي‌كشانديم.سوژه كه مي‌آمد، خب عكس‌العمل هر سوژه متفاوت بود و ما نمي‌دانستيم چه واكنشي نشان مي‌دهد. می‌رفتیم و با توجه به عكس‌العمل او بازي مي‌كرديم. من يك آيتم را با پنج آدم مختلف بازي كردم. هر کدام‌یک ری‌اکشن متفاوت نشان دادند.

 

يعني در دورنماي ذهن‌تان هم نبود كه مي‌خواهيد فضا را كدام سمت هدايت كنيد؟

راستش نه. ما چیزی در مورد واکنش‌ها نمي‌دانستيم.براي مثال آقاي بنگر يك واكنش نشان داد، آقاي شكوري يك واكنش نشان داد و در بمب‌گذاري يك نفر نمي‌ترسيد، يكي سكته مي‌كرد. هر كس يك واكنش نشان مي‌داد و ما نمي‌توانستيم پیش‌زمینه داشته باشيم كه بايد چه كار بكنيم چون بايد نگاه مي‌كرديم ببينيم سوژه چه ری‌اکشنی نشان می‌دهد و بر طبق آن پیش می‌رفتیم.

 

اين بداهه‌کاری یک‌جایی خيلي جذاب است چون دست بازيگر باز است و یک‌جایی خيلي سخت؛ اين شيريني و سختي بايكديگرند اما شما فكر مي‌كنيد كدام وجه غالب است؟

شيريني مي‌چربد. اين كار اساسش بداهه است اگر نباشد و محدود باشد، سوژه متوجه مي‌شود؛ اگر بخواهيد در چارچوب حركت كنيد، موضوع كليشه‌اي مي‌شود و لو مي‌رود. بايد با توجه به عكس‌العمل سوژه چيزي بسازيد.

 

سوژه‌هاي‌تان ستاره‌ها و سلبريتي‌ها بودند؟

بله. مردم عادي نبودند.

 

مي‌خواهم سوالم را بسط دهم؛ نظرتان راجع به اينكه مي‌گويند ما ممكن است جنبه چنين چيزي را نداشته باشيم يا اين كار دوربين مخفي به دليل گاردهايي كه خودمان مي‌گيريم در ايران سخت است، چيست؟ شايد من اگر بفهمم كسي سركارم گذاشته، عصباني شوم! اين موضوع را حس كرديد و اينكه عکس‌العمل ستاره‌ها در این خصوص چگونه بود؟

شايد ته دل‌شان ناراحت مي‌شدند ولي بروز نمي‌دادند. براي موقعيت اجتماعي‌شان مي‌گفتند بايد انعطاف‌پذیر باشيم و در اين فضا و فضاي رسانه خودمان را خراب نكنيم. وجهه خود را حفظ مي‌كردند،كنار مي‌آمدند و مي‌خنديدند ولي احساس مي‌كرديم عده‌اي ناراحت شده‌اند. شايد اگر جاي ديگري بود و مردم عادي بودند، واكنش شدیدتری نشان مي‌دادند.

 

كار به‌طور دقيق براي چه زماني است؟

حدود پنج ماه قبل از جام جهاني ۲۰۱۴؛ يعني چهار سال پيش.

 

اطلاع داريد چرا آن زمان پخش نشد؟

من شنيدم كه بين تهیه‌کننده و سرمايه‌گذار اختلاف بوده اما دليل دقیقش را نمي‌دانم. اگر كار همان زمان پخش مي‌شد، ممكن بود با استقبال خوبي مواجه شود. آن زمان خيلي از اين بازيكنان برند بودند ولي اكنون مطرح نيستند و خيلي‌هاي‌شان از عرصه حرفه‌ای خداحافظي كرده‌اند. فكر مي‌كنم اكنون كار تا حدودی بیات‌شده است.

 

اكنون چه‌کاری در دست دارید؟

يك كار تئاتر دارم به اسم« من مادر نيستم». این تئاتر نمايشی با مضمونی اجتماعي و به روز است؛ در مورد روزمرگي و مشكلات مادي امروز كه خانواده‌ها درگيرش هستند كه به خاطرشان اعضاي خانواده باهم اختلاف پيدا مي‌كنند و ‌تنشی بين اعضاي خانواده به وجود مي‌آيد.

 

مضمون كارهاي قبلي‌تان هم اجتماعي بوده است؟

بله؛ البته در سبک‌های مختلفی کار داشته‌ام.

 

اجتماعي كار كردن را دوست دارید؟

بله. طنز هم كه كار مي‌كنم دوست دارم از دل مسائل اجتماعي به وجود بيايد؛ از دل مسائل تلخ زندگي آدم‌ها.

 

اوضاع تئاتر اكنون چگونه است؟

خوب نيست. چون تمام سالن‌ها خصوصي شده است. دولت حمایت نمی‌کند و تئاتری‌ها ضرر مي‌دهند و فقط به خاطر عشق است كه كار مي‌كنند.

 

سالن‌های خصوصي توانست دردي از تئاتر دوا كند؟

خوب است ولي چون دغدغه‌شان بيزينس است و بحث‌شان فرهنگي نيست، يك مقدار کار را خراب مي‌كند.

 

سالن‌هاي دولتي شرايط‌شان چگونه است؟

سالن را به راحتی به گروه‌ها نمي‌دهند و برای کسانی است كه رانت دارند. قيمت سالن‌هاي خصوصي هم به‌گونه‌اي است كه طرف بايد كلي پول بازيگر، دكور و تداركات بدهد. در آخر هم چيزي نمي‌ماند و حتي ممكن است ضرر هم كرده باشد.

 

يعني اقتصاد تئاتر امروز، اقتصاد پويا وزنده‌ای نيست؟

خير؛ فقط در ايران است كه جوان‌ها عاشقند و كار ديگري ندارند و مي‌گويند فقط عشق‌مان را زندگي كنيم.

 

در ضمن من خوانندگي هم مي‌كنم. يك ترك از من پخش‌شده که شکر خدا مورد اقبال قرار گرفت.ترانه«پایان این ماه»آهنگساز انوشيروان تقوي و تنظیم‌کننده و شاعر مهشاد عرب بود. كه حدودپنج ماه پیش‌پخش و خوب از آن استقبال شد. اكنون دو کار ديگر در دست دارم که يكي را تمام كردم و آن‌یکی هم كار خوبي مي‌شود.

 

اين روزها حال‌وروز موسيقي چطور است؟

اوضاع موسيقي برخلاف تئاتر خوب است. از خواننده‌هایی كه مطرح شدند، خيلي خوب استقبال مي‌شود. درآمد خوبي دارند و مردم خوب استقبال مي‌كنند. چون همه‌چیز دست خودشان است و مثل سالن تئاتر نيست.

 

خودتان بين بحث بازيگري و موسيقي كدام را ترجيح مي‌دهيد؟

من هر دو را دوست دارم. فرقي بين‌شان قائل نمي‌شوم.

 

دو، سه سال پيش به افرادي كه بازيگر سينما بودند،انتقاد داشتند كه شما وقتي بازيگر سينما هستيد، حق نداريد به تئاتر بياييد و برعكس.

روي اين رفت‌وآمدها خيلي گارد بود.

 

من فكر مي‌كنم بايد از اين كار استقبال شود. به نظر من بازيگري که حتي تئاتر هم کارنکرده، اگر می‌تواند تماشاچی را به سالن بكشاند، اتفاق خوبي است و بايد خوشحال شد.

 

در گذشته این رفت‌وآمدها بين تئاتر و سينما بود؛ اكنون حتي بين سينما و تئاتر و موسيقي هم اين اتفاق افتاده است. خيلي از بازيگران خواننده مي‌شوند.شما به اين مرزبندي‌ها اعتقاد داريد؟

صدای خوب داشتن استعدادي مثل بازيگري است. اگر در وجود خودت مي‌بيني، مي‌تواني علمش را بياموزي و کارکنی. ولي خيلي‌ها هستند كه فقط دوست دارند بخوانند و براي اين كار از چهره بازيگري‌شان استفاده كرده‌اند كه موفق هم نبودند. خوانندگي هم يك نوع اجرا و تئاتر است. وقتي روي صحنه می‌روید، بايد بازيگر خوبي باشيد كه اجرا كنيد.

 

شما كه دلسوزانه در مورداين تردد موسيقي و سينما و بازيگري صحبت مي‌كنيد، در خصوص چهره‌هاي ورزشي كه موسیقی کار می‌کنند هم‌نظر منفی نداريد؟

خير من مي‌گويم هر كس اين پتانسيل را داشته باشد، مي‌تواند. ببينيد، نمي‌شود گارد گرفت؛ هر كسي مي‌تواند براي دل خودش بخواند. مردم هم اگر استقبال نكنند، به كسي ارتباطي ندارد، براي دل خودش مي‌خواند حداقل اينكه خودش لذت مي‌برد. نبايد گارد گرفت.

 

برگرديم به دوربين مخفي؛ اكنون كه كار را نگاه مي‌كنيد، فكر مي‌كنيد در كدام قسمت‌ها مي‌شد مقداري منعطف‌تر برخورد كرد كه كار بهتر شود؟

اين كار براي بهتر شدن جا داشت. فكر مي‌كنم همه‌چیز خيلي سریع اتفاق افتاد شد. ما تمرين زیادی نكرديم؛ اگر از قبل برنامه‌ريزي مي‌شد، خيلي بهتر مي‌توانستيم کارکنیم. شما ببينيد در اروپا براي دوربين مخفي چه هزينه‌ها و برنامه‌ريزي‌هايي مي‌كنند. مثل يك فيلم، حدود چندماه پيش‌توليد مي‌رود.

 

ما در عرض دو روز چيزهايي را هم كه مي‌خواستيم کارکنیم، كار نكرديم چون نتوانستندشرايط را فراهم كنند. ما در لحظه طراحي و بدون امكانات کارکردیم. اين نشان از خلاقيت ما دارد.

 

تلويزيون بابت ساخت چنين برنامه‌اي چقدر كمك مي‌كند؟

هيچي. اين كارخصوصي بود و تلويزيون ديدكار خوبي شده و آن را خريده است.

 

جناب «مهدی انجم روز» شما هم از کار و حال و هوای نقش‌های‌تان برای‌مان بگویید.

من بازيگري را از ۱۰ سال پيش آغاز و تا امروز با کارگردانان بسیار خوبی مانند آقاي افخمي، آقاي سيروس الوند و آقاي كامران قدكچيان کارکردم. دو تا کار دوربين مخفي هم داشته‌ام. «غول شوخی» با ستارگان را کارکردم و بعدازآن هم «شوخي كردم» كه شوخی با افراد عادي بود. برای این کار،كارگردان كه آقاي اسدا...پور هستند، به من گفتند كه شما کاراکترتان به آقاي هومن خلعتبري مي‌خورد و من اين نقش را به شما مي‌دهم.

 

فكر مي‌كنيد ما در ايران چقدر جنبه شوخي داريم و چقدر اجازه می‌دهیم که با ما شوخی شود؟

تاحدودي مي‌شود گفت حدود۸۰ و ۹۰ درصد افراد از کار ما خوش‌شان مي‌آمد و واكنش تندي نداشتند. عده‌اي هم خوش‌شان نمی‌آمد ولي چون دوربين بود، خودشان را جمع‌وجور مي‌كردند.

 

بداهه‌کار كردن چگونه است؛ دوستش داريد يا خير؟

در مواقعي خوب است.انکار ناپذیر نیست که سختی‌های خاص خودش را هم دارد اما در كل خوب است.

 

گفتید که تجربه دوم‌تان بود؟

تجربه سوم. ولي تابه‌حال نقش كسي را بازي نكرده بودم. حالا نقش يك پليس را درشوخي با ستارگان بازي كرده بودم ولي نقش يك چهره شناخته‌شده نبودم. اگر مي‌فهميدند، زحمات گروه از بين مي‌رفت.

 

جنس دوربين مخفي در ايران مخاطبش را دارد؟

بله.

 

تلويزيون چطور از شما حمايت مي‌كند؟ مي‌شود به‌جای اينكه شبكه نسيم اين كار را بخرد، خودش اسپانسر شود كه يك كار باکیفیت بسازد؟

بله همه كار شدني است.

 

خوب چرا اين کار را نمي‌كند؟

نمي‌دانم، شايد نمي‌خواهد.آن‌هم درصورتي‌که این‌همه سريال‌ بدون بيننده در حال پخش شدن است؛ براي مثال براي دهه فجر سريالي درست كرده بود كه بعد از اين ايام پخش شد و با وجود هزينه زياد براي ساخت آن، اين سريال هيچ بيننده‌اي نداشت.

 

به‌طور كلي شرايط تلويزيون را چگونه مي‌بينيد؟

خيلي باندبازي است؛ يعني در طول اين ۱۰ سال این‌قدر باندبازي در تلويزيون نديده بودم و روزبه‌روز هم بدتر مي‌شود.هرکسی گروه خودش و باند خودش را مي‌آورد.

 

اوضاع سينما چگونه است؟

خوب است ولي براي كساني كه پارتی دارند.سينما هم باندبازي است.

 

شما مدتی هم برای رادیو گویندگی کرده‌اید؛ اوضاع راديو چطور بود؟

راديو عشق است. وضعيتش ازنظر مالی خيلي خراب‌تر از تلویزیون است. گويندگي كردم اما چون درآمد نداشتم، ديگر ادامه ندادم.

 

فكر مي‌كنيد اگر همين كار دوربين مخفي را اكنون مي‌ساختيد، كدام قسمت‌ها را تغيير مي‌داديد بهتر مي‌شد؟

اگر كيفيت دوربين خوب بود، خيلي بهتر بود.

 

به نظرتان سلیقه مخاطب در اين چهار سال عوض‌شده؛ يعني ممكن است سراغ سوژه‌هاي ديگر يا آدم‌هاي ديگر مي‌رفتيديا بازي خودتان ممكن بود فرق كند؟

همين را مي‌ساختم ولي به قول دوستم اگر چهار سال پیش‌پخش مي‌شد، خيلي بهتر بود. اين كار به معني واقعي بيات شد ولي الان خيلي‌ها به من زنگ مي‌زنند و خدا را شكر كه پخش شد.

 

 

ghanoondaily.ir
  • 19
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش