یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۰۳ - ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۲۵۹۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

بهناز جعفری: ستاره نیستم، اما انعطاف‌پذیرم

بهناز جعفری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 «بهناز جعفری» در اوایل دهه ۷۰ با نمایش «سلطان مار» نوشته «بهرام بیضایی» و کارگردانی «گلاب آدینه» پا بر صحنه تئاتر گذاشت و هم‌زمان با تحصیل در رشته ادبیات نمایشی و فارغ‌شدن از آن تجربه‌های کاری خوبی با فیلم‌سازانی مانند رخشان بنی‌اعتماد، محمدعلی نجفی، فریدون جیرانی، داوود میرباقری، بهمن فرمان‌آرا، کمال تبریزی، بهرام بیضایی، کیانوش عیاری، سمیرا مخملباف، ابراهیم فروزش، عباس کیارستمی، ابراهیم حاتمی‌کیا، امیرشهاب رضویان و... داشته است.

 

نقش‌های گوناگونی را بر صحنه تئاتر و سینما آفریده و دو بار در جشنواره بین‌المللی فجر برای فیلم‌های «خانه‌ای روی آب» و «تلفن همراه رئیس‌جمهور» برنده سیمرغ شده و مورد تقدیر قرار گرفته است. مدتی است که بیماری‌ «ام‌اس» درام سختی را در برابر او قرار داده، اما او با پشتکار و انرژی خوبی که دارد، همچنان استوار روی صحنه ایستاده و از پس این نقش و دیالوگ‌های سخت آن به خوبی برآمده است. فیلم «سه‌رخ» آخرین ساخته «جعفر پناهی» با بازی خوب او در یکی از بهترین سئانس‌های «هفتادویکمین فستیوال فیلم کن» به نمایش درآمد و مورد استقبال شدید تماشاچیان قرار گرفت. بعد از اختتامیه جشنواره فرصتی شد تا در کن با این بازیگر که به قول خودش «ستاره نیست، اما انعطاف‌پذیر است» گفت‌وگویی داشته باشم.

 

 شما سال‌هاست که در صحنه تئاتر، پرانرژی در حال فعالیت هستید و همچنین سابقه کاری خوبی در سینمای ایران با داشتن دو جایزه از جشنواره فجر دارید. کار با جعفر پناهی چه چیز جدیدی به تجربیات شما اضافه کرد؟

من با کارگردانان خوبی کار کردم که زبان سینمای آنها به واقعیت و نوعی سینمای مستند نزدیک بود، مثل کیانوش عیاری، سمیرا مخملباف و حتی «پیروز کلانتری» با مستند «تنها در تهران» که پرتره‌ای از زندگی من بود و حالا «جعفر ‌پناهی». تجربه من ماحصل نزدیکی خودم به واقعیت «بهناز جعفری» است و به همین دلیل با اسم خودم در این نقش ظاهر شدم و این همان چیزی بود که کارگردان از من توقع داشت و ذکر این نکته حائز اهمیت است که من بدون حواشی مربوط به کار آقای پناهی، تمام‌قد به‌عنوان یک بازیگر در این کار حضور داشتم.

 

 تقریبا ۱۸ سال بین اولین حضور شما در جشنواره کن تا به امروز می‌گذرد. فضاسازی واقع‌گرایانه فیلم «تخته‌سیاه» نیز به نوعی سینمای مستند داستانی نزدیک بود، آیا فکر نمی‌کنید این تجربه زمینه‌ساز حضور دوباره شما در جشنواره کن باشد؟

من با کارگردانان درجه‌یکی کار کرده‌ام که هیچ‌گاه از دست یکدیگر کپی نکردند. درواقع وقتی سراغ من می‌آمدند دنبال یک ویژگی از من بودند. خیلی ستاره نیستم و درعین‌حال انعطاف‌پذیرم، سعی می‌کنم در کمپوزیسیون محیط کاری که قرار دارم خودم را هرچه زودتر با عوامل فیلم تطبیق دهم و با زبان کارگردان هماهنگ شوم و درعین‌حال فالش و خودمحور نباشم.

 

من در یکی از فیلم‌هایی که «شهاب رضویان» ساخت، نقش بهنازی را بازی کردم که دچار چالش با یکی از طرفدارانش شده بود و در آن فیلم هم از من به‌عنوان یک استار دعوت نشد، بلکه به‌عنوان بازیگری که سعی دارد دردهای یکی از طرفدارانش یا به‌نوعی یک همنوع را درک کند، حاضر شدم.

 

 برداشت شما از علت حضور این فیلم در جشنواره کن چیست و این موقعیت و موفقیت به‌وجودآمده را چطور ارزیابی می‌کنید؟

خوشبختانه زبان سینمای آقای پناهی و انتخاب ایده، ‌باعث شده تا کارگردان به زبانی جهان‌شمول دست ‌پیدا کند و همین باعث همذات‌پنداری خوبی با مخاطب غیرایرانی شده و در انتها تبدیل به نوعی کاتارسیست (پالایش روح) می‌شود. سینما تکامل هنرهای مختلف و پیچیده است. وقتی می‌بینم که از این نوع زبان سینما و این درد مشترک چنین استقبالی صورت می‌گیرد، خیلی خوشحال می‌شوم. حتی در مصاحبه‌های مختلفی که در طول جشنواره کن داشتیم متوجه شدم که خود اروپایی‌ها سالیان‌سال نتوانستند در رسیدگی به حقوق زنان با توجه به قوانین مدونی که دارند موفق ظاهر شوند و به سادگی از سنت‌های رایج خود رهایی یابند.

 

نمونه بارز آن فیلم «شکسپیر عاشق» است که زن‌ها تا یک سنی اجازه بازی در صحنه تئاتر را نداشتند؛ اتفاقی که امروز در نمایش‌های آیینی و سنتی ما مثل تعزیه نیز وجود دارد که نقش زن‌ها توسط پسربچه‌ها خوانده و اجرا می‌شود و من امیدوارم تا جایی که امکان دارد سایه این تعصبات و سنت‌ها کم‌رنگ‌تر شود.

 

 کمی راجع‌ به زیرمتن فیلم صحبت کنیم؛ سه نسل از بازیگران سینمای ایران در این فیلم توسط کارگردان رصد شده‌اند؛ نسلی که خانه‌نشین شده و گاه به زندگی در روستا خو گرفته و نسل فعلی بازیگران سینما که مانند بهناز جعفری با تردید به مسائل و معضلات جامعه خیره شده‌اند، اما سؤال من راجع به نسل آینده سینمای ایران است که ناامید و افسرده است و در این فیلم برای حضور در سینما دست به یک «بازی‌دربازی» می‌زند تا با هر ترفندی که شده، حتی با فریب دیگران به جهان سینما نفوذ کند. نظر شما دراین‌باره چیست؟

به نظرم دست به‌ترفندزدن بخش بیرونی این اثر به شمار می‌آید! من این سه نسل گذشته، حال و آینده را در هر بشری می‌بینم! در ایران از این گذشته گریزی نیست! گذشته‌ای که با یک انقلاب ‌و‌ جنگ درگیر بوده و امروز ادامه بقای این نسل پرهیزکردن و دوربودن از صحنه است.

 

بازیگران زنی که در گذشته تلاش و مبارزه خود را ‌به ‌اندازه ‌کافی با خانواده‌هایشان انجام داده اما ناگهان با یک انقلاب و کمی بعد با جنگی ناخواسته مواجه می‌شوند، طبعا شانسی برای ادامه این حرفه پیدا نمی‌کنند! نسل حال که من نماینده آن هستم، با اضطراب و تردید به همه‌چیز خیره شده است، اما به نظر من نسل آینده امیدوار است و در این فیلم با نشانه‌های صلح‌طلبانه‌ای مثل بادکنک سفید روی آن تأکید شده است. من فکر می‌کنم عناصری چون «روشنایی، نور و امید» با این نسل همراه است؛ حتی چادر سفیدی که در انتهای فیلم از پیچ‌وخم جاده‌ای طولانی و از جلوی ماشین فیلم‌ساز یا همان راوی اثر عبور می‌کند، ماجراهای زیادی را طی کرده و اکنون به نقطه‌ای رسیده که امیدوار به آینده است.  

 

این بازیگر را در ایفای نقش خیلی خلاق و توانا ندیدم، به نظرم رسید شاید فیلم‌ساز با انتخاب آگاهانه او سعی در توضیح این نکته دارد که بازیگران نسل آینده سینمای ایران در ارائه نقش‌های اجتماعی خویش ضعیف‌اند یا شاید بهتر بود بازیگر دیگری برای این نقش پیدا می‌شد.

 

اتفاقا او بازیگر نبود و چهره بکری داشت و همین عامل خوبی در انتقال اثر است.

 

 پس موافقید که انتخاب او آگاهانه بود؟

کاملا آگاهانه بود و انتخاب درستی بود. اگر چهره‌ای آشنا ‌داشت، موضوع فیلم که قرار است کسی بازیگر شود با هسته درام جور درنمی‌آمد و طبعا بازیگر این نقش باید یک تازه‌کار به نظر می‌رسید و چگونگی انتخاب او ماجرای دیگری دارد که از این بحث دور است.

 

«راینر فاسبیندر»، فیلم‌ساز فقید آلمانی معتقد بود بایسته و شایسته است که فیلم‌ها از فیلم‌بودن خارج شوند و مخاطب را به واقعیت‌های اجتماعی نزدیک کنند. من فکر می‌کنم این فیلم در فیلم‌بودن «سه‌رخ» در انتها با واقعیت‌های اجتماعی جامعه خوب چفت شده است. مخاطب از طریق داستان فیلم با جهان سینما و هم‌زمان مقاومت جامعه‌ای سنتی در برابر سینما آشنا می‌شود، آیا فکر نمی‌کنید که همین «فیلم در فیلم‌بودن» فرم و طراوت واقع‌گرایانه‌ای به هر کدام از رخ‌های فیلم داده است؟

 فیلم با یک شوک شروع می‌شود. سکانس افتتاحیه صحنه خودکشی و دارزدن یک دختر است؛ درواقع هجوم، تجاوز و حضور تکنولوژی حتی در یک روستا قادر است که زندگی آدم‌ها را تغییر دهد و حتی شتک‌های این فضای مجازی که خود از آن گریزانم، دامن‌گیر من نیز در این کار شده است. این فیلم در فیلم‌بودن به‌نظرم اتفاق خیلی جذابی به‌شمار می‌آید. خیال و وهمی که جعفر پناهی با تلخی به خورد مخاطب می‌دهد، مثل یک شکلات تلخ است که هم لذت‌بخش است و هم کام انسان را تلخ می‌کند.

 

 «کشف جوهره نقش و ‌ابلاغ آن به تماشاگر» ازسوی بازیگر شکل می‌گیرد، شما که در سالن نمایش حضور داشتید، عکس‌العمل تماشاچیان نسبت به فیلم را چطور دریافتید، آیا جوهره درام از طریق بازی‌ها انتقال پیدا کرد؟

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد. جدا ازخودشیفتگی‌ها و منیت‌ها، صادقانه بگویم که شایستگی اتفاقات خوب را دارم. به جشنواره‌ای آمده‌ام که صاحب اثر در آن غایب است و همدلی خانواده سینما در این رویداد بزرگ سینمایی باعث خوشحالی من شد.

 

باور کنید امیدوار بودم که آقای پناهی در دقیقه ۹۰ همراه ما باشند، ولی غایب‌بودن او با همدلی، دلسوزی و تشویق بیشتر مخاطبان همراه شد. حتی همین تأسف‌خوردن‌ها و همدردی مردم برای من خیلی دلنشین بود. به‌عنوان یک هنرمند معتقدم که امروز ما باید دچار زبانی جهانی شویم، ما نباید خود در یک دایره بسته نگه داریم و دور باطل بزنیم؛ مجبوریم که در حیطه کاری خود این دایره را بزرگ‌تر کنیم و به دایره‌ای به اندازه جهان برسیم.

 

 آیا سؤالی هست که توقع داشتید درباره این فیلم از شما پرسیده شود و من نپرسیده باشم؟

برای من خیلی خوب بود که شما فیلم را با دقت دیدید و سؤالات سنجیده‌ای مطرح کردید و خوشحالم از این چالشی که به وجود آمد. در آخر امیدوارم آقای پناهی بتوانند فیلمشان را در کشور خودشان نمایش دهند.

 

  «بازی رخ ادامه دارد» عنوان مطلبی بود که چندی پیش راجع‌به فیلم «سه‌رخ» در همین ستون هنری روزنامه «شرق» نوشتم؛ حرکت رخ در شطرنج مستقیم نیست و فیلم‌ساز با این حرکات ضربدری و غیرقابل‌‌پیش‌بینی رخ‌هایش توانسته به راه‌حل جدیدی برای ادامه فیلم‌سازی دست پیدا کند. او قادر است درهای بسته را باز کند.

 

در جامعه ما خیلی‌ها به بازکردن این درها عادت دارند و به شیرینی و زیبایی از عهده این کارها بر می‌آیند، گاهی اوقات سانسور خود وسیله‌ای می‌شود تا راه‌های زیباتری برای هنرمندان پیدا شود و به ‌همین‌ دلیل خیلی خوشحالم که پناهی نیز توانست با این فیلم و گرفتن این جایزه بزرگ، یک قدم به جلو بردارد.

 

من معتقدم که خوشبختی برای کسانی به وجود می‌آید که قدر آن را می‌دانند و خوشحالم که شما به‌عنوان بازیگری که سال‌ها روی صحنه تئاتر و سینما حضور داشتید، توانستید بالاخره به حق خودتان برسید. امیدوارم که با حضور در این نقش و فیلمی که برنده بهترین فیلم‌نامه از جشنواره کن شد، فرصت خوبی برای آینده کاری شما مهیا شود تا به موفقیت‌های بهتری دست پیدا کنید.

 

مجید موثقی

 

sharghdaily.ir
  • 17
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش