سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۵:۵۳ - ۱۶ مهر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۷۰۴۲۵۱
چهره ها در سینما و تلویزیون

سید مهرداد ضیایی:

با دروغگویی از آدم ها کارنکشیم تا بعد به آنها بخندیم!

مهرداد ضیایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

پایبند بودن به تعهدات و اخلاق گرایی و احترام به حقوق مادی و معنوی یکدیگر جزو مهمترین مسائلی بود که در گفت و گو با سید مهرداد ضیایی مطرح شد. او جزو نویسندگان و بازیگران باتجربه اما بی حاشیه این حرفه است که سالهاست در فیلم ها و سریال های بسیاری حضور داشته است. این اواخر ایفاگر نقش احمد در سریال «بچه های گروهان بلال» بود که اتفاقا از عدم پرداخت دستمزد خود در این سریال گله مند بود. ضیایی هم اکنون هم در زمینه نویسندگی و بازیگری در حال فعالیت است. از این رو بانی فیلم با او پیرامون فعالیت های اخیرش گفت و گویی داشته که در ادامه می خوانید:

 

فکر می کنم بعد از سریال «کیمیا» در کمتر سریالی حضور داشتید. چطور شد که در سریال «بچه های گروهان بلال» بازی کردید؟

– من بعد از «کیمیا» در ۳ الی ۴ سریال دیگر هم بازی کردم که برخی از آنها پخش نشده و برخی دیگر هم پخش شده است. از جمله سریال «عروس تاریکی» و «از یادها رفته» که در نوبت پخش است. چند سریال هم کار کردم که پخش شد. از جمله سریال «برادر» و «لژیونر».

 

 از آنجایی که چند سالی است کمتر کار خوب و با کیفیت در تلویزیون ساخته و پخش می شود، این طور به نظر می رسید که کم کار شده اید!

– پرمخاطب بودن یک کار در تلویزیون برای من یک نشانه است. نشانه اینکه ممکن است یک کار به لحاظ کیفیتی در حد متوسطی باشد. اما بتواند به یک کار پرمخاطب تبدیل شود. در شرایط پیچیده کنونی باید در مورد یک کار پرمخاطب به دنبال فاکتورهای دیگری بود. یعنی فاکتورهای دیگری به جزء کیفیت! این فاکتورها برمی گردد به اینکه چقدر ویژگی سرگرم کنندگی داشته باشد که جدا از اینکه چقدر کیفیت دراماتیک بالا باشد. از این رو هر چقدر سرگرم کننده تر باشد پرمخاطب تر می شود.

 

اما برای برخی از مخاطبان هم هر کاری که بیشتر حاوی پیام های سیاسی و مذهبی باشد و به تعبیری سفارشی باشد، جذاب تر است و دنبال می کنند. به عنوان مثال کارهای مناسبتی. اجازه بدهید بگویم که برای من در تمام این سال ها سخت ترین نوع نگارش، نگارش کارهای مذهبی بوده است. در صورتی که در این زمینه خیلی کار کردم. هم برای کودکان و هم بزرگسالان.

 

 شاید دلیل این سختی کار این است که دوست دارید سفارشی کار نکنید و چیزی بنویسید که به ان اعتقاد دارید و حرف دل است. این طور نیست؟

– طبیعتا همین چیزی است که گفتید. هم دلی باشد و هم با احساسات مردم در ارتباط باشد. احساساتی که با شعور همراه باشد. ضمن اینکه وقتی ما می خواهیم یک درام کار کنیم قرار است از تخیلمان استفاده کنیم و قرار نیست یک کار پژوهشی انجام بدهیم. هنوز هم ما در این زمینه با مسائلی روبرو هستیم. اما وقتی قرار است در زمینه ادبی و یا تاریخی بنویسم، قطعا پژوهش می کنم و از منابع در کار بهره می گیرم. بنابراین مشکلات از اینجا آغاز می شود. چون این پژوهش مدل تفکری نیست که مدیران دارند. به من منابع و مآخذ معرفی می کنند. در صورتی که من به عنوان پژوهشگر خودم باید به دنبال منابع باشم. عجیب تر اینکه منابع را پیشنهاد نمی کنند؛ امر می کنند!

 

 خب یکی از دلایلی که شرایط تلویزیون به گونه ای شده که مخاطبش را از دست داده همین مسائل است!

– بله. البته باز هم تکرار می کنم که دیده نشدن یک کار الزاما به دلیل بی کیفیتی آن کار نیست.

 

 به دلیل اعتماد سلب شده ای است که مخاطب این رسانه از دست داده است!

– بله. یعنی انگیزه آزمون و خطا در مخاطب تلویزیون از دست رفته و این نکته خیلی مهمی است.

 

 در این شرایط که مردم مدام سریال های بد و ضعیف می بینند، سریال های خوب هم دیده نمی شود. چون این تصور در مخاطب به وجود آمده که این کار هم مثل کار قبلی است و تماشا نمی کند!

– بله این یکی از مهمترین مسائلی است که در حوزه رسانه مطرح می شود و باید مورد بررسی قرار بگیرد. چون مخاطب تلویزیون تصور می کند هر چیزی که در این رسانه پخش می شود، بی کیفیت است. در صورتی که اصلا این طور نیست. کما اینکه کارهای خوبی هم ساخته می شود. اما دیده نمی شود! و بدست آوردن این اعتماد هم اصلا کار راحتی نیست.

 

شاید بتوان به عنوان مثال همین سریالی را که شما بازی کرده اید نام برد. «بچه های گروهان بلال» که برایش آدم های بسیاری زحمت کشیدند و در هفته دفاع مقدس پخش شد، اما نتوانست آنطور که باید دیده شود!

– معلوم است که این اتفاق می افتد. چون همه چیز به هم پیوسته است. من از شدت عصبانیت اصلا این سریال را ندیدم.

 

 چرا؟!

– به این دلیل که من هنوز از زمستان سال قبل که این کار را انجام دادیم، نصف پیش پرداخت دستمزدم را گرفته ام! کاری که بعد از این همه مدت هنوز با بازیگرانش تسویه حساب نکرده، چطور می تواند روی مخاطبانش تاثیرگذار باشد؟

 

 و با وجود افزایش تورم در این چند ماه اخیر چندان دستمزد شما نمی تواند پاسخگوی نیازهای بازیگری چون شما باشد!

– بله طبیعی است. ضمن اینکه برای من جالب است که تلویزیون روی چه چیزی تعصب و تعهد دارد! تعهد فقط به این معنی نیست که ما به متاسبت جنگ چه کارهایی انجام بدهیم. تعهد این است که به آدم هایی که کار می کنند، احترام بگذاریم و حقوقشان را رعایت کنیم. وقیحانه و با دروغ گویی و با حیله و کلک از آدم ها کار نکشیم و بعد به آنها بخندیم! آیا در نهایت ما یک چیزی مثل جنگ ایران و عراق را بررسی می کنیم، به خاطر احقاق حقوق عادلانه یک ملت نیست؟ ما به سادگی حقوق چند ده نفر را که دارند به یادمان آن کار می کنند، رعایت نمی کنیم!

فقط دستمرد شما پرداخت نشده و یا بازیگران دیگر هم از این پروژه طلبکارند؟

– تا جایی که من اطلاع دارم، وحید رهبانی و محمد حاتمی و علی نعمت الهی هم چنین وضعیتی دارند.

 

 در چنین مواردی جایی یا کسی از شما حمایت نمی کند که برای گرفتن حق خودتان به آنجا رجوع کنید؟

– سیمافیلم هست اما من واقعا نمی دانم سیما فیلم نسبت به کاری که سفارش داده تعهد هم دارد یا نه! یعنی بعد از ۷ ماه هنوز متوجه نشده که حقوق یک عده پایمال شده است!

 

 تلویزیون چطور؟ در این زمینه پاسخگو نیست؟ به این دلیل که این اتفاق برای یک سریال دیگر هم افتاده و تلویزیون مدعی شده که به تهیه کننده پرداخت کرده!

– فرقی نمی کند که پرداخت کنند یا نه. آیا پی گیری می کنند که به دست کسانی که باید برسد رسیده است یا نه؟! آیا آنقدر پرداخت کرده اند که تهیه کننده بتواند با بچه ها تسویه حساب کند و یا مبلغ به اندازه ای بوده که تهیه کننده به جای ۱۴ قسمت، ۱۰ قسمت سریال ساخته! این نوع اتفاقات دیگر اتفاقا تازه ای نیست. من در همین سال جاری از ابتدا تاکنون قرار بود که فصل دوم «حکایت کمال» را بنویسم. اما هنوز تکلیف فصل اول هم مشخص نیست که من نگارش فصل دوم را آغاز کنم یا نه! این وضعیت نویسندگی است. از ابتدای سال تاکنون چند ده پروژه ای برای نویسندگی این چنین با مشکلات روبرو شدند که به نتیجه نرسیدند.

 

چرا باید با برخی از تهیه کننده ها این کار را بکنند که نتوانند یک پروژه را سروسامان بدهند. به عنوان مثال آقای خوش رزم که از دهه ۵۰ تهیه کننده است و من هم «یلدا» را با ایشان کار کردم و یا آقای تحویلیان که دستمزدهایی که پرداخت می کنند بیشتر شبیه به هدیه است! البته بسیار شخصیت والا و دوست داشتنی دارد اما تلویزیون با تهیه کننده های حرفه ای کاری می کند که از میدان خارج شده و به جای انها افرادی بیایند که اصلا ربطی به این حرفه ندارند! نمی دانم واقعا دلیل این اتفاقات چیست!

 

 می دانم که خیلی دوست ندارید درباره کارهایی که بازی می کنید توضیح بدهید. اما درباره نقشی که در «عروس تاریکی» ایفا کرده اید می گویید؟

– من نقش یک بازپرس ویژه قتل را در این سریال بازی کردم که فراز و فرودهای عجیبی دارد و خوشبختانه شخصیت خیلی پاکیزه و بهداشتی نیست. البته نقش من چیز دیگری بود که متاسفانه با فوت لوون هفتوان آقای تخشید از من خواست که نقش او را برعهده بگیرم و نقشی که من قرار بود بازی کنم به بازیگری دیگری سپرده شد.

 

 در سینما چطور؟ در این مدت پیشنهاد خوبی داشتید؟

– دوستان سینما که خیلی به من لطف دارند و هر روز مدام این جملات را تکرار می کنیم که همه یک خانواده هستیم و من در حال غرق شدن در این خانواده هستم که مدام به فکر هم هستیم!! من از تابستان گذشته تا الان اصلا پیشنهاد سینمایی نداشتم! این هم از خانواده ما در سینما!

 

 جالب است که در این زمینه هم کسی پاسخگو نیست. اینکه کارها به صورت عادلانه بین همه تقسیم شود و از هنرمندانی چون شما حمایت نمی کنند!

– خیلی جالب است که ما نمی دانیم این مسائل به کجا و چه کسانی مربوط می شود! نه تنها در سینما که در تلویزیون هم شرایط به همین گونه است. انگار تعداد نویسنده های ما در تلویزیون از تعداد انگشتان دست فراتر نمی رود! البته بسیاری از این افراد جزو رفقا هستند. اما نکته عجیب این است که برخی از این رفقا با یک یا دو پاراگراف که حتی به یک صفحه هم نمی رسد یک پروژه قدر قدرت را بدست می گیرند! در عوض برخی هم با نوشتن چهار پنج قسمت از کار به این اکتفا می شود که کار خیلی خوب است اما ما نمی توانیم تولید کنیم! در سینما هم که چیزی به نام فیلمنامه اصلا وجود ندارد. نام نویسنده نه در پوستر می آید و نه در تیتراژ!

 

الحمدلله هم که همه کارگردان ها در سینما مولف هستند و همین که می توانند کارگردان باشند، می توانند نویسنده و طراح صحنه هم باشند! این داستان را باستر کیتون ابتدای قرن بیستم مسخره کرد و مخاطبش هم چارلی چاپلین بود که انجام می داد. اما با شرایط امروز ما هم می توانیم طنزهای باستر کیتون را اجرا کنیم! این خیلی وحشتناک است. البته در حوزه نشر کتاب هم چنین مسائلی وجود دارد. به عنوان مثال من تابستان امسال کتاب شعری به نام «مرا به پیراهنت بسپار» را منتشر کردم.

 

کتاب هایی که منتشر می شوند، در قرار دادها بندی وجود دارد که در قرارداد با تهیه کننده های تلویزیون هم وجود دارد. در آنجا گفته می شود به شرطی که تلویزیون به تعهدات مالی خود عمل کند، تهیه کننده هم می تواند به تعهدات مالی خود عمل کند. ناشران هم می نویسند در صورتی که کتاب به فروش برسد، از فروش کتاب حق تالیف پرداخت می شود! متاسفانه در هر حوزه فرهنگی ما با چنین مشکلاتی روبرو هستیم و هیچ کسی هم پاسخگو نیست!

 

زینب علیپور

 

banifilm.ir
  • 9
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش