سه شنبه ۰۷ مرداد ۱۴۰۴
۱۸:۱۲ - ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۲۰۳۴۹۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با مهوش وقاری درباره روزهایی که معلم بود

دانش‌آموزها از من بزرگ‌تر بودند!

مهوش وقاری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

یکی از مهربان‌ترین آدم‌هایی است که می‌‌توان در این روزگار سراغش رفت و با او هم‌‌صحبت شد.صبر و حوصله‌اش آدم را شگفت‌زده می‌کند.گلایه نمی‌‌کند و اتفاقات زندگی‌اش را پذیرفته و همین پذیرش در او آرامشی به وجود آورده، حسرت‌برانگیز.

 

مهوش وقاری، همسر محسن قاضی‌مرادی است.هر دو بازیگر هم هستند.البته قاضی‌مرادی چند سالی است بیمار است و دیگر نمی‌تواند نقشی را بپذیرد و همسرش هم کمتر بازی می‌کند.او ترجیح می‌‌دهد، خودش از همسرش مراقبت کند.می‌گوید: دلم نمی‌آید تنهایش بگذارم،محسن سکته نکرده، دچار بیماری پارکینسون است.این بیماری بخش‌هایی از مغز را درگیر می‌کند و به مرور توانایی حرکتی را مختل می‌کند.بعضی‌ها فکر می‌کنند محسن سکته کرده یا آلزایمر گرفته و دیگر کسی را نمی‌شناسد ! اما چنین نیست و او شاید نتواند به درستی صحبت کند اما حافظه‌‌اش را از دست نداده و دوستان و نزدیکانش را می‌شناسد.برای همین تلاش می‌کنم محسن را به مهمانی‌‌ها و جمع‌‌های دوستانه ببرم. دوست ندارم منزوی و خانه‌نشین شود.

 

معلم زبان متفاوت

مهوش وقاری که با بازی در فیلم نار و نی وارد دنیای بازیگری شد در کارنامه ‌خود آثاری مانند مجسمه،‌راز گل شب‌بو، زیر پوست شهر، پسر آدم دختر حوا، روزگار جوانی، دوردست‌‌‌‌ها و ... را دارد درباره حرفه بازیگری‌اش می‌گوید: خودم به دلیل بیماری محسن کم‌کارتر شده‌ام اما راستش دنیا عوض شده و آدم‌‌ها هم عوض شده‌‌اند و دیگر حرفه بازیگری مثل سابق حساب و کتاب ندارد.دو سه ماه قبل نقشی را پذیرفتم، قرارداد هم امضا کردم اما تا همین امروز هیچ خبری نشده، نمی‌دانم اصلا قرار هست کار کنند یا نه ! حداقل می‌توانستند خبری بدهند!

 

مهوش وقاری ۶۵ ساله است و فارغ‌التحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران. درس سیاست خوانده اما معلم شده.معلم شدنش هم ماجرای جالبی دارد.می‌گوید: سال اول دانشگاه بودم در آن زمان دو گزینه داشتیم؛ یا به ما کمک هزینه تحصیلی می‌دادند یا کار کنیم و در قبالش حقوق بگیریم که من دومی‌ را انتخاب کردم.یکی از کارها تدریس در مدرسه بود.سال ۵۱ به دبیرستان رفتم و به دانش‌آموزان کلاس دوازدهم زبان انگلیسی درس می‌دادم.

 

بعضی از دانش‌آموزان از خودم بزرگ‌تر بودند !‌ آن زمان کسانی که زبان خارجی بلد بودند تعدادشان زیاد نبود و آموزشگاه‌‌های زبان هم به اندازه امروز نبود.من از بچگی در انجمن ایران - انگلیس درس زبان خوانده بودم و وقتی به دانشگاه رسیدم زبان خارجی‌ام تکمیل بود.دانش آموزان اما رابطه خوبی با من  داشتند و حرفم را گوش می‌‌دادند و اذیتم نمی‌کردند چون رابطه صمیمی با آنها داشتم.البته من همیشه از همکار و شاگردانم شانس داشته‌ام و فضای کاری و رابطه‌ام با آنها صمیمی بوده و هست.

 

معلم مادر بزرگ‌ها

سال ۵۳ همچنان که تحصیل می‌کردم، استخدام آموزش و پرورش هم شدم البته در کادر اداری .اولین مدرسه‌ای که رفتم میدان خراسان بود که کلاس شبانه هم داشت و خانم‌‌‌های بزرگسال که به هر دلیلی از تحصیل جا مانده بودند، غروب‌ها می‌آمدند برای درس خواندن.در مقطعی معلم زبان مدرسه مشکلی پیدا کرد و نتوانست بیاید و مدیر پیشنهاد تدریس زبان به من داد البته بدون حقوق. قبول کردم چون تدریس را دوست داشتم.این دوره خیلی برایم جالب بود.خانم‌هایی که به مدرسه می‌آمدند هم درس می‌خواندند و هم تمام اتفاقات زندگی‌شان را برایم تعریف می‌کردند؛ شوهر و مادر و خواهر شوهر چه کردند و بقیه.زنگ تفریح فقط پای صحبت آنها می‌نشستم.

 

لیسانس که گرفتم به مدرسه‌ای در میدان بهارستان رفتم. انقلاب که شد دستور دادند خانم‌ها کادر اداری نباشند و فقط درس بدهند.این امتیاز را به من دادند که در مدرسه‌ای تدریس کنم که نزدیک خانه‌مان باشد.مرا به مدرسه رازی منطقه سه فرستادند که هنوز هم در خیابان ولیعصر بالاتر از میدان ونک دایر است. یکی از دیگر شانس‌هایم این بود که همیشه در مدارس خوب و اسم و رسم دار تدریس کردم. بعد از مدرسه رازی رفتم مدرسه هدف و بعد شهید رجایی.مدتی هم در مدرسه حضرت مریم که برای ارامنه بود کار کردم و بعد بازنشسته شدم.

 

سختی‌های تدریس مقطع راهنمایی

چه آنها که تجربه معلمی دارند و چه آنها که ندارند می‌گویند معلمی شغل خوبی است.از وقاری می‌پرسم به نظرتان چرا این حرفه این‌قدر محبوبیت دارد که می‌گوید: کلا کنار بچه‌‌ها و نوجوان‌ها بودن حس خوبی به آدم می‌دهد.آنها رو به جلو هستند و به تو انرژی می‌دهند اما به‌هرحال سختی‌‌های خودش را هم دارد؛ با تعداد زیادی بچه و نوجوان سر و کار داری که هر کدام روحیه خاص خود را دارند.من هم مقطع راهنمایی تدریس کرده‌ام هم دبیرستان. راهنمایی مقطع خاصی است.به نظر ما آنها هنوز بچه هستند اما آنها در درون از کودکی عبور کرده‌اند و خیلی احساس برتری و غرور دارند.با این گروه کار کردن خیلی سخت است.بسیار حساس می‌شوند باید مراقب شکنندگی احساسی آنها بود.هم باید با آنها دوست باشی و هم دقت کنی که آن‌قدر صمیمی نشوی که نتوانی آنها را مدیریت کنی.

 

به وقاری می‌گویم گاهی شنیده می‌شود که معلمی، دانش‌آموزی را کتک می‌زند، با این چیزهایی که شما گفتید آیا امکان دارد معلم کاسه صبرش لبریز شود و نسبت به رفتار یا گفتار دانش‌آموزی واکنش تندی نشان دهد؟

می‌گوید: کاسه صبر لبریز می‌شود، چون معلم‌ها هم آدم هستند.ما مگر در خانواده با نزدیکانمان دچار چالش و حتی بگو و مگو نمی‌شویم؟اما معلم فرق دارد.او باید آن‌قدر از نظر روحی توانمند باشد که بتواند خودش را کنترل کند که کار به جای باریک نکشد .

 

می‌گویم آنچه واضح است هوش بالای بچه‌‌های امروزی است.در کنارش برخی بر این باورند که جسارت و عصیان نسل امروزی هم خیلی بیشتر از گذشته است.شما ارزیابی‌تان از دو سه نسل اخیر چیست؟

این بازیگر می‌گوید: اصلا قابل مقایسه نیستند.من چند سالی هست بازنشسته شده‌ام و دیگر تدریس نمی‌کنم اما دریافتم از بچه‌‌ها و دانش‌آموزان امروزی این است که بسیار جسورتر و عصیانگرتر از بچه‌های قدیم هستند.بچه‌‌های دوره ما حرمت‌ها را بیشتر نگه‌می‌داشتند و راستش به اندازه بچه‌‌های امروزی گستاخ نبودند.به همین دلیل همیشه دعا می‌کنم خدا به معلم‌ها صبر بدهد چون کار کردن در فضای مدارس امروزی صبر و تحمل بسیار زیادی می‌خواهد.باید به نسلی آموزش بدهی که از پدر و مادر به سختی تمکین می‌کنند چه برسد به معلم!

 

 

jamejamdaily.ir
  • 16
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش