گفتن از شاخصههای کاری بهرام بیضایی همانقدر که دشوار و پرتکلف است، آسان و دلنشین است؛ شخصیتی است دوست داشتنی، رفیق، همدل و همپا. یک انسان بینظیر که به تمام عوامل و تکتک افراد گروه، از بازیگرها تا تدارکات؛ به یک میزان احترام میگذارد. سال ۴۹ یا ۵۰ در «خانه نمایش» اداره تئاتر نمایشنامهای بازی میکردم بهنام «آسید کاظم» که بعدها در سالن سنگلج هم اجرا شد.
آن زمان نمایشنامههای بهرام بیضایی را خوانده بودم و چندتایی را هم با فرهاد مجدآبادی و محمود استاد محمد و افرادی دیگر اتود زده بودیم. اما هیچ وقت او را از نزدیک ندیده بودم. تا اینکه یک روز در زمان اجرای این نمایش به پشت صحنهمان آمد. هیچوقت مواجهه و برخوردش را با بچههای آماتور و تازهنفس فراموش نمیکنم. با من دست داد، خسته نباشید گفت و از کارم تعریف کرد. از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم. آن روز فکرش را هم نمیکردم یک روز از نزدیک با او کار کنم. دو سه سال بعد یک روز مرحوم حسن زندی به اداره تئاتر آمد و من را به یک دفتر سینمایی برد و اولین قرارداد همکاریام با بیضایی را با مبلغ دستمزد ۱۵۰۰ تومان امضاء کردم.
با همان قرارداد «غریبه و مه» بهعنوان اولین افتخار در کارنامه کاری من ثبت شد و داشتههایم در کنار ایشان صدچندان شد. هر چند بعد از همکاری با او تلاش کردم در قبول پیشنهادات کاری وسواس و دقت بیشتری داشته باشم، اما هیچ وقت تجربهای مشابه همکاری او تکرار نشد. برای من هیچکس بهرام بیضایی نشد.
اگر بخواهم از ۱۰ نفر که به هنر ادبیات نمایشی ایران خدمت کردهاند نــام ببــرم قطعــاً اولینشـــان بهـــرام بیضایـــــی اســــت. خدمــــات بهـــــرام بیضایـی بـه ادبیـات نمایشی و پژوهشهایش در این حوزه بخصوص کتاب «نمایش در ایران» نظیر ندارد. کمتر کسی است که چنین خدماتی انجام داده باشد. شاگردهای ایشان اگر چه اندک اما شاخص و آگاه و مطلع به هنر این مملکت هستند. نمونه بارز آنها در سینما واروژ کریم مسیحی است که چندی پیش نشان یک عمر فعالیت هنری را به ایشان تقدیم کردم. مصاحبه بهرام بیضایی درباره او را گوش کنید که چقدر متواضعانه است و قدر استعداد شاگردانش را میداند و میگوید ۲۰ سال است من و واروژ با هم رفیق هستیم. اما اگر در این ۲۰ سال واروژ بهعنوان یک هنرمند موفق شناخته و مطرح شده تنها دلیلش، شایستگیهای خود اوست. خیلیها زحمت کشیدند ولی نتوانستند واروژ کریم مسیحی شوند.
غیبــــــت بهـــــــرام بیضایی در روزگار ما مشهود و کاملاً محسوس است. امروز سینما و هنر ایران بیش از هر روزگار دیگری به حضور او نیاز دارد. بهرام بیضایی نشانگر رشد فرهنگی ادبیات نمایشی ایران بوده، هست و خواهد بود. کمتر کسی توانسته از زبان بیضایی در ارتباط با هنر استفاده کند. زبان هنری او زبانی معترض به بدیها و زشتیهاست و یادآور افتخارات و داشتههایمان. به نوشتههای او که فکر میکنم، در ذهن و جان تمام قد به احترام او میایستم. در خلوت خودم همیشه حسرت میخورم که اگر بهرام بیضایی از این مملکت نمیرفت و قدر او را بیشتر میدانستیم، تا به امروز چه شاهکارهایی به گنجینه افتخارات سینمای ایران اضافه شده بود و سینمای ایران تا چه میزان از ذخایر اندیشه او بهرهمند میشد. به امید روزی که مسئولان فرهنگی قدر چنین آدمهایی را بیشتر بدانند و بزودی او را در ایران، پشت دوربین و روی صحنه ببینیم.
آقای بیضایی جای شما ردیف اول مراسمها و آیینهای حوزه نمایش و سینما و فرهنگ است نه اینکه از راه دور به پیام تصویریتان دل خوش کنیم، قدرش را بدانیم، با هم به اشتراک بگذاریم، چندبار ببینیماش و از شیوه بیان و کلامتان از راه دور لذت ببریم.
- 14
- 1