سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۸:۳۳ - ۲۵ دي ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۰۰۱۱۶۰
هنرهای تجسمی

نه غیب‌گو هستم نه تاریخ‌دان

اخبار هنرهای تجسمی,خبرهای هنرهای تجسمی,هنرهای تجسمی,فریدون آو

پاسخ‌های کوتاه به سؤال‌های بلند. این خصلت گفت‌وگوهای اینترنتی است و البته وقتی پای «فریدون آو» در میان باشد، این خصلت پررنگ‌تر می‌شود. دومین گفت‌وگویمان با «آو» هم مکاتبه‌ای و هر دو البته در ماه آذر، به فاصله یک سال از یکدیگر انجام شد. مناسبت گفت‌وگوی قبلی برپایی نمایشگاه «مکالمه بصری» در توتال آرتز دوبی بود و مناسبت این یکی نمایشگاه گروهی «چهره» / تصویری از خود» در سه گالری آران، لاجوردی و اُ. البته کیوریتور هر دو،«آو» بود. فریدون آو طراح، نقاش و مجسمه‌سازی حاذق و از پیشگامان هنر معاصر ایران، محسوب می‌شود. آو، متولد ۱۳۲۴ در تهران و فارغ‌التحصیل رشته هنرهای کاربردی برای تئاتر از دانشگاه آریزونا و زیباشناسی فیلم از دانشگاه نیویورک است. این نقاش، مقطعی از تحصیلاتش را هم در دانشگاه نیویورک سپری کرده است.

 

او کار هنری‌اش را در زمینه تئاتر آغاز کرد و به طراحی پوستر، صحنه، لباس و نورپردازی نمایش‎ها ‎پرداخت. از زمان تأسیس تئاترشهر تهران در سال‎های ١٣٥٠، طراح دائمی آنجا بود. گالری زند در تهران و گالری هایدن- زند در واشنگتن آمریکا در دهه ٧٠ میلادی به سرپرستی هنری او اداره می‌شدند و سال‌ها «۱۳ ونک» را اداره می‌کرد که به اصرار خودش، نه یک گالری، که اتاقی برای ارائه آثار پیشتاز هنری بود. فریدون آو که هم‌نسل نقاشانی مانند حاجی‌زاده، زنده‌رودی و محصص‌ها بوده، هم‌اکنون از همه هم‌نسلانش فعال‌تر است؛ چه از نظر کار شخصی و چه از لحاظ کار فرهنگی. مجموعه آثار او اغلب ترکیب مواد روی تصاویری است که از بوم پلات گرفته شده‌اند و روی آنها خطوطی با رنگ و به شکل تقریبا بی‌نظم آورده شده است.

 

در این مجموعه، با دو زیرمجموعه «چهره» و «تصویری از خود» روبه‌رو هستیم. شاید بتوان گفت در مجموعه «چهره»، حقیقتا با انتخاب‌های شما روبه‌رو هستیم. چون شما این آثار را در طول سال‌ها، برای مجموعه شخصی‌تان جمع‌آوری کرده‌اید و در یک بازخوانی مجدد، به نمایش گذاشته‌اید. آیا می‌توان گفت نمایشگاه چهره به پسند فریدون آو نزدیک‌تر است؟ به خود فریدون آو؟ آیا می‌توان گفت نمایشگاه چهره یک خودنگاره و self-portrait از فریدون آو است؟

بله، هرکس هرکاری می‌کند چه خودآگاه چه ناخودآگاه، تصویری از خود است.

 

در جهان هنر امروز، رویه‌های خاصی به‌وضوح دیده می‌شوند. امروز بخش بزرگی از هنر نه بر تولید (production) که بیشتر بر انتخاب (selection) و ارائه (presentation) متمرکز شده است. این دقیقا همان کاری است که یک کیوریتور هم انجام می‌دهد. آیا می‌توان گفت آثار هنری در دستان یک کیوریتور انبوهی از حاضر-آماده‌ها یا Ready made‌ها هستند که انتخاب و ارائه می‌شوند؟ شما با این نظر همراه هستید؟ و درنتیجه تنها در مقام انتخاب و ارائه، خود را هنرمند نخست این مجموعه می‌بینید؟

 بله با کمک دوستان و همکاران و تمام ٧١ سال تجربه از سوی دیگر، در کمتر از یک دهه گذشته، بستر فناوری اطلاعات، شرایط جدید و عجیبی را در رسانه و هنر رقم زده است. اگر کسی یک blog، یک صفحه facebook یا یک کانال Telegram داشته باشد در واقع دبیر و سردبیر این صفحات است. یا اگر به یک حسابInstagram سری بزنیم، بالقوه با یک مجموعه curateشده از تصویر و متن روبه‌رو هستیم که حالا زیرساخت دریافت آنی بازخورد مخاطبانش را هم در خود دارد. عملا کسی که یک حساب  Instagramیا چیزی از این دست دارد، می‌تواند ردای یک curator را برتن کند. هرچند این ردا بسیار برایش گشاد باشد. به نظر شما عمومي شدن عکاسی، فیلم‌سازی، آهنگ‌سازی، رسانه، curating و ... این بیش از حد در دسترس‌بودن بسیاری چیزها، یک فرصت است یا تهدیدی که بیماری سهل‌انگاری را بیش‌ازپیش رواج می‌دهد.شاید فرستنده عمومی باشد، ولی گیرنده انحصار به فرد است.

 

در مقدمه کتاب «فریدون آو طراح» بیان شده گویا یک مجموعه سه‌جلدی در دست تهیه بوده که جلد دوم آن «فریدون آو هنرمند» و جلد آخر آن «خود فریدون آو» است. عنوان اخیر بسیار جذاب است. درواقع تا حدودی می‌توان گفت ادعایی بزرگ است. کتابی که چنین عنوانی بر خود دارد: «خود فریدون آو» این پروژه به کجا کشید؟ آیا این تقسیم‌بندی و نام‌گذاری ایده خود شما بود؟

 پروژه این سه جلد تقسیمی بود از کارهایی که تابه‌حال من کرده‌ام از جمله طراحی، نقاشی و مجموعه‌داری. طراحی چاپ شده، نقاشی عید امسال چاپ می‌شود و متن‌هایی که نوشته‌ام.

 

همان‌طور که می‌بینیم، جهان تصاویر امروز انبانی از پدیده‌ای نوظهور به نام selfi شده است. مردمانی هستندبی‌وقفه مشغول نوشتن جملاتی هستند که به آن status گفته می‌شود و این محتوا را در بستری باز و در دسترس با انبوهی از مخاطبانشان به اشتراک می‌گذارند. آیا به نظر شما عموم انسان‌ها قصد دارند تصویرشان، آنحال‌وهوایشان را به نمایش بگذارند؟ خود واقعی‌شان را نشان دهند؟ یا تصویری که می‌پسندند و در ذهن می‌پرورانند را از خودشان به نمایش بگذارند؟

 نمی‌دانم!

 

اگر نگاهی به تاریخ هنر معاصر بیندازیم، شاید هیچ‌کس به اندازه سیندی شرمن (Cindy Sherman) خودش را موضوع آثارش قرار نداده باشد. اما در هیچ‌یک از آنها او به ساختن تصویری از خود نمی‌پردازد. او عامدانه خودش را دستخوش تغییر کرده و تصویری کاذب از خود ارائه می‌کند. او نمی‌خواهد تصویری از خود ارائه کند (اینجا ممکن است ادعا کنیم حتی اگر می‌خواست هم نمی‌توانست). ممکن است کسی مدعی شود مردمان امروز سعی دارند بی‌وقفه از خود تصاویر کاذب ارائه کنند و هنرمندان هم نه‌تنها از این جماعت جدا نیستند، بلکه از موفق‌ترین آنها هستند. چقدر با این دیدگاه توافق دارید؟ آیا واقعا یک هنرمند تلاش می‌کند خود واقعی‌اش را به تصویر بکشد؟ آیا اساسا می‌توان تصویری از «خود» ارائه کرد. آیا صادق یا کاذب‌بودن این تصویر اساسا مهم است؟

چه بخواهند چه نخواهند هرکاری که هنرمند می‌کند اشاره‌ای به زاویه دیدار به کل است.

 

در مجموعه «چهره»، در گالری لاجوردی، که گزیده‌ای از مجموعه شخصی شما بود، تعدادی ماسک هم در میان آثار و اشیای ارائه‌ شده دیده می‌شد؛ ماسک‌هایی شاید متعلق به فرهنگ قبایل بدوی، شاید در آفریقا یا آمریکای لاتین، نمی‌دانم... . اما به نظرم حضور این ماسک‌ها می‌توانست در خود اشاراتی هم داشته باشد. اگر بخواهم سؤال قبل را به نحو دیگری تکرار کنم باید به ماسک‌ها اشاره کرد. چقدر دیگر آثار ارائه‌شده در این نمایشگاه با این نقاب‌ها متفاوت یا مشابه هستند؟ نقاب در فرهنگ هنر کاربردی درواقع برای پوشاندن خود به کار می‌رفته. برای «خود»‌نبودن. برای «دیگری»‌بودن. شاید هم برای پوشاندن «خودِ ظاهری» و نمایش نمادی از «خودِ واقعی». با کدام‌یک از این دو ایده بیشتر همراه هستید؟ بقیه آثار این مجموعه یا کل نمایشگاه بیشتر در کدام‌یک از این دو چارچوب معنا می‌شوند؟

هردو.

 

ترجیح می‌دهید دیگران چه خوانشی از این مجموعه گردآوری‌شده (کل نمایشگاه تصویری از خود) داشته باشند؟ آیا این مجموعه را به شکل یک گزارش از تصویر هنرمندان معاصر ایران از خودشان ببینند یا مجموعه‌ای که تلاش می‌کند تعریف جدیدی از مفهوم «تصویری از خود» ارائه کند.

 امیدوارم هر دو.

 

شاید تمام انسان‌ها «تصوّر»ی از «خود» داشته باشند. اما قطعا عده اندکی توان تبدیل این «تصوّر» به «تصویر» را دارند و شاید عده بسیاربسیار کمتری هم از این فرایند سربلند بیرون می‌آیند. به نظر شما چه کسانی در مسیر تبدیل تصوّر به تصویر موفق هستند؟ البته می‌دانم این پرسش بسیار کلی و فلسفی است و فقط به «تصویری از خود» محدود نمی‌شود چون تبدیل هر امر«انتزاعی» و ناملموس برای «خود» به هر امر «انضمامی» و ملموس برای «دیگری»، می‌تواند مصداقی برای این چالش رسیدن از «تصوّر» به «تصویر» باشد. اما بخش مرتبط با بحث ما آن قسم از تصوّر و تصویری است که واجد «خودارجاعی» باشد.خوشبختانه شما سؤال‌هایتان را به جواب تبدیل کرديد بنابراین من مجبور نیستم به خودم فشار بیاورم!

 

عنوان نمایشگاه با هوشمندی «تصویری از خود» انتخاب شده است. می‌توانست «خودنگاره‌ها» هم باشد. اما در آن صورت دایره تعاریف برای این مجموعه محدود‌تر و سخت‌گیرانه‌تر می‌شد. درحال‌حاضر بسیاری از آثار این نمایشگاه در نگاه اول با تصویری از آفریننده آنها مرتبط نیستند. آیا تعمدی در چنین انتخابی بوده؟ آیا می‌توان گفت هر اثری که هنرمند تولید می‌کند یا به طور عام‌تر هر متنی که تولید می‌شود یا تصویر «خود» مؤلف است یا تصویر «دیگری‌» در آینه مؤلف؟ (که این دومی هم از «خود» مؤلف جدا نیست). اگر با این برداشت موافق هستید، چه چیزی دایره انتخاب‌های شما را محدود می‌کرد؟

توضيحي درباره هنرمندهایی که شرکت کردند ندارم. در این نمایشگاه چه با آثار هنری چه بافتن چه موسیقی توضیح دیگری به جز تصویری از خود ندادم بنابراین هدف از این دعوت برداشت شخصی و کاملا انحصار به فردی است.

 

هم‌اکنون شما زمان زیادی صرف این نمایشگاه کرده‌اید، درمجموع، تصویر هنرمند معاصر ایرانی را از «خود» چگونه می‌بینید؟ آیا یک مشابهت یا خصلت آشکار میان این آثار می‌یابید؟ یا تصویر هنرمند معاصر ایرانی از «خود» بسیار متنوع‌تر از آن می‌بینید که خصلت مشترکی حتی کم‌رنگ، در آن دیده شود؟

 منظور این‌طور نمایشگاه‌های گروهی در درجه‌اول اجتماع‌سازی هنری است، در درجه دوم وادارکردن و مطرح‌کردن این‌طور سؤال‌هاست. منظور جواب‌دادن نیست. موقعیت مطرح‌کردن از زاویه‌های مختلف است.

 

آیا تصویر ما از «خود»دست‌ساخته خود ماست یا دست‌ساخته «دیگری»؟

 هر دو.

 شعار بخشی از جنبش فمینیستی در غرب این بود که زنان، «زن» متولد نمی‌شوند، «زن»‌ساخته می‌شوند. شاید هم بتوان دایره این افراد را مثلا به اقلیت‌ها گسترش داد؛ اقلیت‌های اعتقادی یا مذهبی، اقلیت‌های سیاسی، اقلیت‌های قومی و... . احتمالا در بسیاری از جوامع تصویر این افراد (افرادی که در اقلیت هستند یا در اقلیت پنداشته می‌شوند) از «خود» دستخوش اصلاحات «اکثریت» یا اقلیت‌های قدرتمند می‌شود. آیا تصویر این طبقه از «خود»دست‌ساخته خودشان است یا دست‌ساخته «دیگری»؟

 هر دو

 

 در این نمایشگاه چقدر تشابه و تفاوت میان هنرمندان زن و مرد در بازنمایی تصویر از «خود» یافتید؟

هیچ.

 

 احساس نمی‌کنید بخش قابل توجهی از هنرمندان ما در دیدن «خود» یا گفتن از «خود» ناکام مانده‌اند؟ اگر با چنین برداشتی موافق هستید ریشه آن را در چه می‌دانید؟ فرهنگی؟ سیاسی؟ اجتماعی؟ آیا مردمان دیگر مثلا در غرب، در گفتن از «خود» کامیاب‌تر نیستند؟ فکر نمی‌کنید هر قدر به شرق جغرافیای هنر نزدیک‌تر شویم با امر بازنمایی «خود» چالش عمیق‌تری پیدا می‌کنیم؟

 کار آسانی نیست خود را صادقانه دیدن. از هر لحاظ فرهنگ‌هایی که سنتی‌تر هستند و ریشه‌های عمیق‌تر دارند برخوردار از آداب و رسوم سنگین‌تر هستند.

 

فکر می‌کنید اگر این نمایشگاه را ٤٠ سال پیش برگزار می‌کردید خصلت مشترکی در میان آثار قابل بازشناسی بود؟ و اگر بود با خصايص امروز چه پیوندی داشت؟

 سؤال سخت از من نپرسید. من نه غیب‌گو هستم نه تاریخ‌دان!

 

بیشترین الفت شما با هنر کدام منطقه دنیاست؟ اگر این نمایشگاه در آنجا گردآوری شده بود، برآیند آن نمایشگاه چه اشتراکات یا تفاوت‌هایی با برآیند این نمایشگاه داشت؟

همان‌قدر که تاریخ معاصر ایران با تاریخ معاصر هر جای دیگر فرق دارد، همان‌قدر انعکاس ناقص شکسته را نشان می‌دهد.

 

نيما توسلي

 

 

 

 

 

sharghdaily.ir
  • 15
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش