دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۰۶ - ۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۲۰۰۶۱۵
فستیوال ها و جشنواره های هنری

مهمان ویژه سی و ششمين جشنواره جهانی فيلم فجر؛

فرانكو نرو: فيلم‌های عباس كيارستمی يا اصغر فرهادی را ديده‌ام

فرانكو نرو,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,جشنواره

فرانكو نرو، بازيگر سرشناس ايتاليايي كه در بيش از ۲۰۰ فيلم سينمايي و تلويزيوني مقابل دوربين رفته، يكي از مهمانان ويژه سي و ششمين جشنواره جهاني فيلم فجر است. نرو كه سابقه همكاري با فيلمسازاني چون جان هيوستن، لوئيس بونوئل، راينر ورنر فاسبيندر، كلود شابرول و فرانكو زفيرلي را دارد، در اواسط دهه ۱۹۶۰ با بازي در نقش اصلي وسترن اسپاگتي «جانگو» (سرجو كوربوچي) به شهرت رسيد. او سال‌ها بعد در «جانگوي از بند رسته» (۲۰۱۲، كوئنتين تارانتينو) كه وامدار فيلم‌هاي وسترن اسپاگتي است، نقشي كوتاه ايفا كرد. نرو از جشنواره‌هاي فيلم ميلان، مسكو، ترانسيلوانيا و تائورمينا جايزه يك عمر دستاورد دريافت كرده است.

 

در «كتاب مقدس» (۱۹۶۶، به كارگرداني جان هيوستون) ايفاي نقش كرديد، چطور اين همكاري ميان شما و او شكل گرفت؟

خيلي جوان بودم، فكر كنم ٢٢ سال سن داشتم، يك پاپاسي پول هم در بساط نبود. وردست عكاسي بودم كه در منطقه عكاس‌ها از تابلوهاي نقاشي عكس مي‌گرفت. روزي عكاسي از استوديو دو لارنتيس آمد، به من چشم دوخت و گفت مي‌توانم چندتا عكس ازت بگيرم؟ گفتم: «بسيار خب. عكس بگير» اين عكس‌ها روي ميز كار آقاي جان هيوستن قرار گرفت كه مي‌خواست «كتاب مقدس» را بسازد. من اصلا تلفن نداشتم، با دوست عكاسم تماس گرفتند و گفته بودند كه جان هيوستن مي‌خواهد من را در گراند هتل شهر رم ملاقات كند. من به رم رفتم وارد اتاقي شدم كه [ ... ] همكار جان هيوستن بود. جان هيوستن برگشت به من گفت: «بيا جلو. بيا جلو جوان.» مقابلش نشستم، خيلي با دقت به من نگاه كرد. گفت: «حالا راه برو و يك چرخ بزن. » دوباره نگاهم كرد و گفت: «بسيار خب، ...» و سپس رفت. بعد از دو سه روز باز با همان دوست عكاسم تماس گرفتند و گفتند: «به رفيقت بگو جان هيوستن او را براي نقش انتخاب كرده.»

 

من همه‌چيز را مديون جان هيوستن هستم نه فقط براي آن نقش كوتاه بلكه براي تبليغاتي كه براي من در تمام دنيا ايجاد شد. مي‌گفتند جان هيوستن كشف جديدي داشته. من همه‌چيز را مديون جان هيوستن هستم. براي اينكه در طول فيلمبرداري «كتاب مقدس» از من درخواست كرد كه زبان انگليسي را خيلي خوب ياد بگيرم. اصلا خود جان هيوستن معلم زبان من بود. من با كمك صفحه‌هاي گرامافون نمايشنامه‌هاي شكسپير را كه اجراي بازيگران بزرگ انگليس جان گيلگود و لورنس اوليويربود گوش دادم و زبان انگليسي را با گوش سپردن به اجراهاي صوتي نمايشنامه‌هاي شكسپير ياد گرفتم. من به جان هيوستن مديون هستم. علت را توضيح مي‌دهم. شبي در لندن جان هيوستن با جاشوا لوگان (كارگردان كملوت) شام مي‌خوردند. لوگان به جان هيوستن مي‌گويد دنبال بازيگر جديد هستم نمي‌خواهم دوباره با چهره‌هاي شناخته‌شده‌اي مانند جولي اندروز، ريچارد برتن و ريچارد گوليت همكاري كنم. جان هيوستن مي‌گويد من در فيلم خودم (كتاب مقدس) دو قهرمان دارم يكي از آنها ريچارد برتن و ديگري فرانكو نرو است. جاشوا ،گفت: «من او را نمي‌شناسم.» جان هيوستن به او توصيه مي‌كند: «بايد ببيني او را.» جاشوا با من تماس گرفت و من به شهر لندن رفتم تا او را ببينم. جاشوا تا من را ديد، گفت: «حق با جان هيوستن است. به لحاظ فيزيكي مناسب هستي.» اما خيلي اصرار داشت من انگليسي حرف بزنم. من خيلي انگليسي حرف زدن بلد نبودم. جاشوا لوگان گفت: «من متاسفانه نمي‌توانم بازيگري را انتخاب كنم كه بر زبان انگليسي تسلط ندارد.» گفتم: «آقاي لوگان، من اما نمايشنامه‌هاي شكسپير را به زبان انگليسي بلدم اجرا كنم.» لوگان جواب داد: «تو انگليسي بلد نيستي حرف بزني چگونه مي‌خواهي نمايشنامه شكسپير را به انگليسي اجرا كني؟ اجرا كن، ببينم.» (مي‌خندد) وقتي چند جمله از نمايشنامه‌هاي شكسپير را اجرا كردم ديوانه شد. گفت: «پس اگر شكسپير را مي‌تواني بخواني پس چهار تا ديالوگ را هم مي‌تواني ادا كني.»

 

در «تريستانا» با لوئيس بونوئل و كاترين دونوو همكاري داشتيد، چه خاطره ويژه‌اي از همكاري با بونوئل و كاترين دونوو داريد؟

وقتي نخستين‌بار كاترين دونوو را در اتاق گريم ديدم مانند بانوان فرانسوي نشسته بود. گفتم ببين سرصحنه بايد بهمان خوش بگذرد اينطوري بخواهي برخورد كني به همه‌مان سخت خواهد گذشت. شب‌ها پس از فيلمبرداري در شهر مي‌گشتيم. بنابراين خيلي با هم دوست شديم.

 

گفتيد تلويزيون سينما را خراب كرده. چرا؟

سينما رفتن انتخاب تماشاگر است كه چه نوع فيلمي را تماشا كند. او پول بليت را مي‌پردازد و فيلم را مي‌بيند. اما دست آخر تصميم با اوست كه فيلم را دوست بدارد چراكه فيلم را در سكوت و تاريكي سالن سينما تماشا مي‌كند. در تلويزيون در ساعات پربيننده تماشاگر هزار كار انجام مي‌دهد، غذا مي‌خورد، موبايل بازي مي‌كند، در كنارش فيلم را هم مي‌بيند. پس هيچ احترامي براي زحمتي كه كشيده شده قائل نيست. روزي يكي از عزيزترين دوستانم فرناندو ري (بازيگر اسپانيايي) بهم گفت مي‌داني فيلم دون كيشوت كه بازي كردم، پانزده ميليون تماشاگر داشته؟ گفتم خير شايد ٢٠٠ هزار نفر فيلم را ديده باشند. بقيه فيلم را تكه پاره ديده‌اند. من در ايتاليا اين نكته را تست كردم. دوستي گفت فيلمي از تو را در تلويزيون ديدم. گفتم داستان را تعريف كن. توانست بخشي از داستان را تعريف كند. تنها فايده نمايش فيلم در تلويزيون اين است كه اگر تماشاي فيلم را در سالن سينما از دست دادي، بعد از چند ماه مي‌تواني آن را درتلويزيون تماشا كني.

 

چطور با كوئنتين تارانتينو در «جانگوي از بند رسته» همكاري كرديد؟

تارانتينو از دوراني كه وارد سينما نشده بود يك علاقه‌مند جدي سينما بود. در دوراني كه در يك ويدئو كلوب مشغول كار بود چندتا از فيلم‌هاي من را ديده و بسيار علاقه‌مند شده بود. در دوراني كه هنوز اينترنت وجود نداشت او جست‌وجو كرده بود و تمام فيلم‌هاي من را كه در امريكا نمايش نداشت، پيدا كرده و ديده بود. نخستين‌بار در شهر رم با يكديگر ملاقات كرديم و آشنايي نزديك ما شكل گرفت.

 

تا چه حد با سينماي ايران آشنايي داريد؟

من زياد با سينماي ايران آشنايي ندارم. اما فيلم‌هاي عباس كيارستمي يا اصغر فرهادي را ديده‌ام. در ضمن يكي از دوستان نزديكم ويتوريو استوارو مدير فيلمبردار با يكي از كارگردان‌هاي شما (در فيلم محمد رسول‌الله مجيد مجيدي) همكاري داشته و از نتيجه همكاري راضي بود.

 

من زياد با سينماي ايران آشنايي ندارم. اما فيلم‌هاي عباس كيارستمي يا اصغر فرهادي را ديده‌ام.

 

تارانتينو از دوراني كه وارد سينما نشده بود يك علاقه‌مند جدي سينما بود. در دوراني كه در يك ويدئو كلوب مشغول كار بود چندتا از فيلم‌هاي من را ديده و بسيار علاقه‌مند شده بود.

 

سينما رفتن انتخاب تماشاگر است كه چه نوع فيلمي را تماشا كند. او پول بليت را مي‌پردازد و فيلم را مي‌بيند. اما دست آخر تصميم با اوست كه فيلم را دوست بدارد چراكه فيلم را در سكوت و تاريكي سالن سينما تماشا مي‌كند. در تلويزيون در ساعات پربيننده تماشاگر هزار كار انجام مي‌دهد، غذا مي‌خورد، موبايل بازي مي‌كند، در كنارش فيلم را هم مي‌بيند. پس هيچ احترامي براي زحمتي كه كشيده شده قائل نيست.

 

ارغوان اشتري

 

etemaad.ir
  • 17
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش