
به گزارش بانی فیلم،برخی معتقدند جدا از اینکه یک فیلم برای چه رده سنی ساخته شده، فیلمسازان باید به اصول اخلاقی پایبند باشند تا خانواده ها برای تماشا اعتماد بیشتری به سینما داشته باشند. اخیرا در برخی از فیلمها شاهدیم که از ادبیات نادرست و سخیف برای جذب و خنداندن مخاطب استفاده می شود. کلماتی که ممکن است به دلیل مقبولیت و محبوبیت شخصیت آن فیلم در جامعه نیز رسوخ کند و جامعه را به سمت بی توجهی به اخلاقیات در بیان و رفتارهای اجتماعی سوق دهد. با در نظر گرفتن اینکه سینما دیگر نقش سرگرم کننده ندارد، با متوسل شدن به هر روشی برای جذب مخاطب از جمله استفاده از ادبیات سخیف و مبتذل، سینما از نقش هشدار دهنده و راهبردی بودن، عاملی تسری بخش در انحطاط کلامی شده در جامعه خواهد شد.
نکته دیگری که باید در بحث اخلاق و ادبیات در سینما مورد توجه قرار بگیرد این است که چرا با وجود ممیزی هایی که تمام موارد را از قبیل حجاب بازیگران زن و یا موضوعات سیاسی را رصد می کند، چرا در مواجهه با برخی از الفاظ در فیلمها واکنشی نشان نمی دهند. در صورتی که حتی می توان با تعیین رده بندی سنی برای فیلم ها حداقل از رواج بسیاری از آسیب های اجتماعی و بی اخلاقی های کلامی در جامعه جلوگیری کرد. با این حال در شرایطی که سینما وظیفه هدایت فکری جامعه را بر عهده دارد به نظر می رسد باید در محتوا و دیالوگ های فیلم ها دقت و تجدید نظر بیشتری صورت گیرد. در بخش اول این گزارش، پیرامون موضوع اخلاق در سینما و استفاده از ادبیات نادرست در فیلم ها با برخی از صاحبنظران و منتقدان گفت و گو کردیم که از نظرتان می گذرد.
محمدعلی الستی:چارهای جز مصالحه سینمای متعهد و سینمای واقعگرا وجود ندارد
اگر به جای نقش هشدار دهنده بودن سینما بخواهیم نقش حافظ نظام اخلاقی و ارزشی را جایگزین کنیم به نظر می رسد که چاره ای جز مصالحه سینمای متعهد و سینمای واقع گرا نیست.
محمدعلی الستی، استاد دانشگاه و متخصص جامعه شناسی ارتباطات، در خصوص بحث اخلاق در فیلم های سینمایی و برخی از فیلم ها که از ادبیات نادرست برای جذب مخاطب استفاده می کنند، به بانی فیلم گفت: برای اینکه به تجزیه و تحلیل این موضوع بپردازیم باید دو گرایش محوری در تولید آثار سینمایی را مدنظر قرار دهیم. اول گرایش رئالیسم یا واقع گرا که تمایل دارد آن چیزی که در جامعه وجود دارد را صریح و بی پرده به نمایش بگذارد. طبیعتاً بخشی از جذابیت هایی که برای مخاطبان در این فیلم ها وجود دارد در نتیجه افشا و عریان شدن آن واقعیت موجود در جامعه ایجاد می شود. بعضی از عبارت هایی که بکار برده شده و آنچه که نقض اصول اخلاقی تلقی می شود به خاطر چیزی است که در جامعه وجود دارد و مردم عادت نداشتند در فیلم ها ببینند و بشنوند و با دیدن آن به هیجان می آیند. این نکته ای مثبت برای جذب مخاطب در آثار سینمایی محسوب می شود.
وی افزود: از گرایش واقع گرا که بگذریم وارد بحث سینمای متعهد می شویم. سینمای متعهد سینمایی است که خود را به حفظ ارزش های اجتماعی و چارچوب اخلاق متهد می داند. چنین سینمایی در سال های گذشته شکلی از مناسبات اجتماعی را به نمایش می گذاشت که واقعاً این شکل از مناسبات اجتماعی وجود نداشت. مثلاً ما متعهد به پوشیده بودن زن در آثارمان هستیم و حجاب یک الزام و شاخص در آثار ماست، ولی وقتی که در فیلمی زن و شوهر را در رختخواب با حجاب کامل نمایش می دهیم این موضوع خودش مخدوش شدن خود واقعیت است، هر چند تعهد ما را حفظ کرده است. همین که هیچکدام از دشنام ها و ناسزاهایی که در سطح اجتماع گفته می شود را در آثارمان نمی آوریم در واقع واقعیت را دستکاری کرده ایم. اتفاقی که اصولاً در سینما می افتد و ما را به سوی وضع نامطلوب پیش می برد این است که سینمای واقع گرا فقط به واقع گرایی بها بدهد و نظام ارزشی و اخلاقی را نادیده بگیرد و یا سینمای متعهد فقط به اصول ارزشی و اعتقادات اخلاقی پایبند باشد و در مقابل انعکاس واقعیت اجتماعی در سینما از خود گرایشی نشان ندهد. در این صورت هر کدام از این سینماها به نقض یکی از ارزش های سینمایی متهم می شوند سینمای واقع گرا به بی اخلاقی و سینمای متعهد به عدم واقع گرایی متهم می شوند.
این استاد دانشگاه با اشاره یک حکایت قدیمی بیان کرد: پادشاهی که یک پای معیوب و یک چشم نابینا داشت از نقاشی می خواهد که تصویرش را بکشد و وقتی که نقاش پادشاه را همان طور که هست می کشد، توسط پادشاه گردن زده می شود. پادشاه از نقاش دیگری می خواهد که تصویرش را بکشد و نقاش دوم عیب های پادشاه را نادیده می گیرد و باز هم توسط پادشاه گردن زده می شود، ولی سومین نقاش پادشاه را در حال شکار و روی اسب می کشد که در حال کشیدن کمان یک چشم خود را بسته است و پای معیوب او هم در آن طرف اسب است و این بار پادشاه به نقاش پاداش می دهد. بحث واقع گرایی و تعهد در سینما را می توانیم به گونه ای در آثار نمایش دهیم که با هم به مصالحه برسند. می توانیم سناریو و ساختار و روابط افراد در فیلم هایمان را به گونه ای تنظیم کنیم که ضمن اینکه واقعیت جامعه مان نمایان نمی شود، بخشهای سیاه از آنچه که در جامعه وجود دارد آنطور در فیلم نمود پیدا نکند که گویی خود فیلم مروج این موضوع می شود و برای جذب مخاطب به آن دامن زده شود گمان می کنم ما باید بین دو وجه واقع گرایی و اخلاق در سینما نوعی مصالحه ایجاد کنیم. ضمن پیشرفت و توسعه سینما و تولید آثار سینمایی این دو اصل را هم حفظ کرده باشیم.
الستی با بیان اینکه اگر بخواهیم نقش هشدار دهنده بودن را برای سینما در نظر بگیریم یعنی سینما به حفظ ارزش های اخلاقی متعهد است، عنوان کرد: طبیعتاً مسیر سینما نباید به گونه ای باشد که خودش وسیله ترویج بی اخلاقی یا بد اخلاقی و یا یک نظام ضد ارزشی باشد. البته بسیاری از کسانی هم که تکه کلام ها و یا عبارت های خاصی را در فیلم ها می گویند معتقدند که نقش هشدار دهنده را در جامعه ایفا می کنیم و اگر این دیالوگ ها را نگویند که مشخص نمی شود چنین چیزهایی در جامعه رواج دارد. اگر به جای نقش هشدار دهنده بودن سینما بخواهیم نقش حافظ نظام اخلاقی و ارزشی را جایگزین کنیم به نظر می رسد که چاره ای جز مصالحه وجود ندارد.
وی اضافه کرد: قطعاً سینمای ما آنقدر تاثیرگذار است که بتواند در این زمینه فرهنگ ساز باشد و قدرت فرهنگ سازی هم دارد. ممکن است قدرت فرهنگ سازی و قدرت نفوذ و پایایی آثار ما به اندازه هالیوود نباشد، ولی در حد و اندازه خودش قدرت اثرگذاری دارد.
مهرزاد دانش: فرهنگ و ادبیات کلامی ما تحت تاثیر سینما نیست
مهرزاد دانش، منتقد سینما معتقد است که سینمای ما آنقدر در جامعه رخنه و نفوذ نکرده و تاثیرپذیری خود را به اثبات نرسانده که با یک یا ده فیلم جامعهای دگرگون شود و ادبیات و اعتقادات مردم چه در وجه مثبت و چه در وجه منفی تغییر کند. این فیلم ها در نهایت یک بسته دو ساعته است که مخاطب به سینما می رود و سرگرم می شود.
مهرزاد دانش، منتقد سینما در خصوص بحث اخلاق در فیلم های سینمایی و استفاده از ادبیات نادرست برای جذب مخاطب به بانی فیلم گفت: قضاوت کمی سخت است. زمانی که درباره کیفیت یک فیلم سینمایی اظهار نظر می کنیم و اینکه یک فیلم تا چه حد مبتذل است بحثی است که به نقد فیلم مربوط می شود و جایگاه خودش را دارد. در مواقعی این نوع دیالوگ ها را بر حسب بازتاب های سینمایی از جامعه بیرونی درنظر می گیرند. فرض کنید فیلمسازی می خواهد درباره طبقه ای از جامعه فیلم بسازد و داستانش را روایت کند که ادبیات آنها از یک سری واژه های خاص تشکیل شده و زبان مختص خودشان را دارند. اینجا کمی فرق می کند. من فکر می کنم نفس استفاده از برخی الفاظ و واژه ها ایراد ندارد و بستگی به نوع پرداخت، وزن و وقاری که فیلمساز در اثرش ارائه می دهد دارد که آن هم ممکن است به سمت مبتذل و یا اینکه به سمت یک فیلم جدی اجتماعی گرایش پیدا کند. حتی می تواند کمدی جدی متناسب و موقر باشد. البته در اینجا منظور ما فیلم های مبتذلی هستند که الفاظی را برای خوشایند و خندان مخاطب به کار می برند. نه اینکه بازتاب اجتماعی از یک واقعیت بیرونی داشته باشند.
وی افزود: قاعدتا این فیلم ها از نظر منتقدان هم روش مطلوبی برای ساخت یک فیلم نیست. البته من در مقامی نیستم که بگویم باید ساخت چنین فیلم هایی ممنوع شود یا خیر. ولی از لحاظ ارزش های سینمایی این فیلم ها فیلم های بی ارزشی هستند. اما اگر بخواهد مستمسکی برای ایجاد قوانین عجیب و غریبی شود که از این به بعد دیالوگ ها این چنین باشد یا خیر به نظر من کار را پیچیده و دشوارتر می کند. نباید به این قضیه آنقدر جدی نگاه کنیم، در همه جای دنیا این فیلم ها وجود دارند. اصلا سینما آن جایگاهی را ندارد که در دراز مدت زبان و فرهنگ تولید کند. ممکن است تکه کلام هایی در یک مقطع بر سر زبان ها بیفتد و در عرض چند ماه تمام و فراموش شده تا نوبت فیلم بعدی شود. به نظر من آنقدرها هم در جامعه تاثیرگذار نیست.
این منتقد در خصوص چرایی رده بندی فیلم های سینمایی در کشورهای خارجی و عدم استفاده از این روش در ایران عنوان کرد: این برای من هم سوال است چرا جوامعی که معتقدیم سکولار و ضد اخلاقی هستند و… یک سری قوانین پسندیده این چنینی برای آثارشان از جمله فیلم ها و کتاب ها و … تعیین می کنند و رده بندی سنی دارند، یعنی اگر مخاطب کودک باشد از یک سنی می تواند یک فیلم را تنهایی یا به همراه یک بزرگ تر ببیند تا سن ۱۸ سالگی که در فرهنگ آنها یک فرد بالغ محسوب می شود. جای تعجب است که چرا در سینمای ما این موارد رعایت نمی شود، موضوعی که لازم است. بعضی ها معتقدند که همه فیلم ها باید خانوادگی باشد. قاعدتا هر فیلمی برای کودکان مناسب نیست. بعضی فیلم ها نیز فیلم های خوبی هستند ولی مخاطب آن نباید کودک باشد. اینجاست که ایجاب می کند رده بندی سنی در مناسبات سینمایی ما هم در نظر گرفته شود. امیدوارم متولیان جدید سینمایی ما چه در دولت فعلی و چه در دولت آینده یکی از جدی ترین کارهایی که روی آن فکر کنند همین موضوع باشد و به لحاظ موضوع و دیالوگ های فیلم رده بندی سنی تعیین شود. این هم به نفع فیلمساز و تهیه کننده است و هم به نفع مخاطب چون بسیاری از فیلم ها به همین دلیل که رده بندی سنی ندارند بی جهت توقیف و تعلیق می شوند. اما اگر رده بندی سنی داشته باشند هم مخاطب تکلیف خودش را می داند و هم فیلمساز می داند که فیلمش به این دلیل توقیف نخواهد شد.
وی در خصوص تاثیرگذاری سینما در فرهنگ و اجتماع یادآور شد: شاید سینما در موارد خاص تاثیرگذار باشد ولی در موارد کلی سینمای ما آنقدر در جامعه رخنه و نفوذ نکرده و تاثیر پذیری خود را به اثبات نرسانده که بخواهد با یک یا ده فیلم جامعهای دگرگون شود و ادبیات و اعتقادات مردم چه در وجه مثبت و چه در وجه منفی عوض شود. این فیلم ها در نهایت یک بسته دو ساعته است که مخاطب به سینما می رود و سرگرم می شود و ممکن است در حد تلنگرهایی باشد که اتفاقاتی در ذهن مخاطب بیفتد. اگر فیلم خوبی باشد تداوم تلنگرها بیشتر خواهد بود و اگر فیلم بدی باشد که تداوم آن آنی و لحظهای خواهد بود. به طور کلی من فکر نمی کنم سینما در جامعه ما آنقدر تاثیر داشته باشد که در چنین چیزهای ریشه داری تاثیر بگذارد. به هر حال بحث فرهنگ و ادبیات کلامی و تمدن در دنیا چیزهایی است که ریشه دار است و نمی شود با یک فیلم و دو فیلم به سمت منفی یا مثبت سوق داد.
سیدضیاءالدین دری: نام هر مهملی را کمدی نگذاریم
سیدضیاءالدین دری، نویسنده و کارگردان معتقد است استفاده از کلمات سخیف و مبتذل در دیالوگ یعنی متوسل شدن به هر عملی برای جذب و خنداندن مخاطب. باید یاد بگیریم کمدی بسازیم، دلیل نمی شود که هر مهملی را در فیلم بیاوریم و اسمش را کمدی بگذاریم. ممکن است هر کسی در جمع دوستانه خودش شوخی هایی کند و الفاظی را به کار ببرد ولی آموزش و تسری دادن به جامعه از طریق فیلم، نشان دهنده ضعف نویسنده است.
سیدضیاءالدین دری، عضو سابق شورای پروانه نمایش در خصوص بحث اخلاق در فیلم های سینمایی و استفاده از ادبیات نادرست برای جذب مخاطب به بانی فیلم گفت: زمانی که در شورای پروانه نمایش بودیم فیلم ها را به دسته های مختلف اعم از فیلم های رایج اجتماعی، فیلم های بدنه و تجاری و اکشن هایی که روال معمول در سینمای ایران بود و به شکل جمهوری اسلامی پسند با نیت نیمه طنز ساخته می شدند را تقسیم کرده بودیم.
در برخی از این فیلم ها دیالوگ های دو پهلویی گفته می شد که می توانست از منظر مخاطب به جملات سخیف تعبیر شود و برای اینکه پروانه هم به آنها داده شود این موضوع را باز می کردند و می گفتند که ذهن مخاطب اشتباه کرده و ما منظورمان فلان جمله سخیف نیست. این به زعم خود سازندگان نوعی زیرکی بود و می گفتند که ما هم کار خود را می کنیم و اگر مخاطب به دنبال جک و یا شوخی سخیف است ما این کارها را ارائه می دهیم. این سازندگان برای اینکه مورد اتهام قرار نگیرند عبارت های سخیف فیلم را به یک عبارت دیگر ربط می دادند که مفهوم آن چیز دیگری است. این موضوع از نظر شورای پروانه نمایش که ما اعضای آن بودیم معنا نداشت و احساس می کردیم به این شیوه هم می خواهند سر ارشاد را کلاه بگذارند و هم می خواهند برخی از خواسته های غریزی را در مخاطب تحریک کنند ولو به بهانه خنداندن آنها. به نظر من این کمدی نیست بلکه نوعی مضحکه است.
ایجاد شبهه کردن و پاک کردن مسئله معنای کمدی ندارد و چیز بسیار پیش پا افتاده ای است که لزومی ندارد حتما کارگردان یا فیلمنامه نویس باشید. مردم کم سواد هم در روابط عمومی شان از این متلک ها و حرف های دو پهلو دارند. تا جایی که خاطرم است دوستان ما در شورا این موارد را از فیلم درمی آوردند. مثلا در یکی از فیلم های این چنینی دیدم که پسری ده ساله به یک دختر چشمکی میزد که مرد ۲۵ ساله بالغ ممکن است به یک دختر جوان بزند. این یعنی که ما آموزش می دهیم که پسر ۱۲ ساله هم این کار را بکند! بد آموزی است که ما بچه ۱۲ ساله را وارد حوزه ای بکنیم که واقعا مناسب او نیست. این یعنی متوسل شدن به هر عملی تا یک موضوع سخیف و مبتذل را به مخاطب انتقال بدهیم و او را به این شیوه بخندانیم. باید یاد بگیریم کمدی بسازیم. دلیل نمی شود که هر مهملی را در کار بیاوریم و اسمش را کمدی بگذاریم. البته در اروپا و امریکا هم از این نوع فیلم ها می سازند ولی آنها منعی به لحاظ اخلاقی ندارند کما اینکه در فیلم های جدی شان هم از الفاظ رکیک استفاده می کنند ضمن اینکه کمدی هم می سازند. در عین حال رده بندی سنی نیز برای فیلم هایشان دارند. لذا رده سنی خودش تعیین می کند و اگر آن رده سنی رعایت نشود آن فیلم خود به خود از مجاری قانونی دچار مشکل خواهد شد.
وی افزود: اگر در فیلم ها دیالوگ های سخیفی وجود داشته باشد و به بهانه کمدی و سرگرم کننده بودن ما را از مدار اخلاق اجتماعی خارج کند، هنر نیست. هر آدم بی ادب و کم سوادی می تواند این متلک ها را بگوید و معنای این کمدی نیست. ممکن است هر کسی در جمع دوستانه خودش شوخی هایی کند و الفاظی را به کار ببرد ولی اینکه این راه وسیله نان خوردن و آموزش دادن و تسری دادن به جامعه از طریق فیلم بشود، نشان دهنده ضعف نویسنده است. وقتی نویسنده نمی تواند فضای کمدی ایجاد کند اسمش را طنز می گذارد. کمدی شاخه های مختلفی دارد. این دوستان بدون اینکه تعیین کنند که در چه ژانری فیلم می سازند فیلمی ساخته و فیلم داستانی دارد که خودشان هم می دانند جدی نیست. برای اینکه مخاطب را بخنداند دست به هر کاری می زنند در نتیجه هم ژانرشان به هم میریزد. اگر قرار است الفاظ مخاطب را بخنداند چرا لزوما باید مبتذل باشد؟ همه ما می دانیم که این الفاظ را چه کسانی به کار می برند و نشان دادن آن کار فیلم نیست. وقتی یک خانواده با هم به سینما می روند و شوخی ها و الفاظ رکیک در فیلم مشاهده کنند دیگر به سینما نمی روند.
ما ایرانی ها علی رغم شوخی هایی که در جمع خصوصی خود داریم، آن شوخی ها را در جامعه خودمان بیان نمی کنیم یا سانسور می کنیم. اگر مثلا من حرف بدی بزنم سعی می کنم آن حرف را در خانه نزنم بنابراین دوست هم ندارم وقتی خانواده ام را به سینما می برم حرف های رکیک در آنجا زده شود یا اشاره ای شود که جنبه مبتذل داشته باشد. سانسور اجتماعی در فرهنگ ما نهادینه شده است. قرار نیست چون ما می دانیم حرف ها و الفاظ رکیک در جامعه استفاده می شود آن را به واسطه رئالیسم زندگی اجتماعی روی پرده سینما بیاوریم. ولی خودمان در بسیاری از مواقع خودمان را نه سانسور حکومتی بلکه سانسور اخلاقی می کنیم که در جامعه جریان دارد. نمایش این مواردی که سانسور شده است جز پرده دری معنای دیگری ندارد. همانند کاری که برخی از شبکه های فارسی زبان بیگانه انجام می دهند.
کارگردان فیلم سینمایی «باد و شقایق» در ادامه با بیان اینکه معمولاً از فیلم های این چنینی استقبال بیشتری می شود گفت: این استقبال به خاطر این است که ما کار کمدی بلد نیستیم و متوسل به مزخرف گویی می شویم. تنها کمدی موفق ما سیاه بوده است که ضمن حرکت رقص که داشته دارای یک سری حرف ها و مطالب سخیف بود اما وقتی حرف از سینما به میان می آید همان سیاه حق ندارد حرف های سخیف بزند. وقتی فیلم مبتذل شود و دریده گویی های این چنینی رواج پیدا کند به همان اندازه دانش سینمایی و هنری تنزل پیدا می کند. ممکن است فیلمی با همین ویژگی ها در این کمبود مخاطب سینما فروش قابل توجهی داشته باشد و سایر فیلم ها نیز به این سمت کشیده شوند. در این صورت خود به خود بازار سینما تبدیل به این گونه فیلم ها می شود و نمی توان جلوی این موضوع را بگیرید. وقتی به برخی فیلم ها اجازه داشتن چنین دیالوگ هایی داده می شود به سایر فیلم ها نیز اجازه داده می شود. این گونه است که سینما از نقش اصلی خودش دور می شود. چه لزومی دارد وقتی کار کمدی بلد نیستیم فیلم بسازیم. آقایانی که پروانه ساخت صادر می کنند در ابتدا نگاه کنند ببینند متن فیلم روی کاغذ تبسمی روی لبشان می آورد یا خیر.فیلم ها معمولاً اسماً کمدی هستند ولی روی کاغذ خودشان را نشان نمی دهند و پروانه می گیرند و فیلمسازان برای جذب مخاطب عام تن به هر کاری می دهند.
دری با اشاره به بحث ممیزی ها در فیلم ها گفت: ممیزی که می خواهد پروانه ساخت به فیلم ها بدهد تبدیل به سانسورچی شده اند. من وقتی در شورا بودم به عنوان نماینده صنفی در صورت دیدن موارد این چنینی تذکر می دادم که مثلاً فیلمی سخیف است و اشاعه بدی دارد اما به من مربوط نیست. چون کسانی بودند که اخلاق برایشان ملاک بود و روی آن ایستادگی می کردند. در حال حاضر وضعیتی پیش آمده که اگر جلوی دیالوگ های سخیف را بگیریم نشریات و رسانه ها آن را برجسته می کنند که جلوی فیلم ها گرفته شده و سانسور می شود. سانسور مفهوم جداگانه ای دارد، سانسور در صورتی معنا پیدا می کند که در مورد یک نگرش اجتماعی باشد که پشت آن مطالعه اجتماعی وجود داشته باشد. در مدتی که در شورا بودم تنها دو مورد این چنینی دیدم که موارد موضوعی آن طوری بود که فیلمساز می توانست ادعا کند که من اندیشه ای در این فیلم داشتم و شما جلوی این اندیشه را گرفتید. وقتی در خود آمریکا بارها تکرار می کنند که در فیلم ها از یک واژه توهین آمیز رایج استفاده نکنید آیا باید این را سانسور دانست؟ اخلاق اجتماعی ایجاب می کند که واژه های توهین آمیز گفته نشود. اگر هم فیلمی دارای صحنه ها و دیالوگ های مبتذل باشد، نمی گذارند بچه ها این فیلم ها را ببینند. حال آیا ما از آنها جلو زده ایم؟ کمدی بلد نیستیم و متوسل به حرف هایی سخیف می شویم. این گونه سازندگان از این راه می خواهند کسب درآمد کنند و بعد از آن هم هیاهو راه می اندازند. وزارت ارشاد هم به این نتیجه رسیده است که بخشی از جامعه این گونه فیلم ها را می طلبد و اگر خانواده ای مقید و دارای معیارهای اخلاقی و فرهنگی اصیل ایرانی و اسلامی باشد برای دیدن این فیلم ها به سینما نمی رود. ولی در هر جامعه ای کسانی پیدا می شوند که از این فیلم ها استقبال کنند. وزارت ارشاد تشخیص داده که این اتفاق باید بیفتد. خود آنها هم باید پاسخگو باشند.
وی اضافه کرد: به نظر من سینمای ما قدرت تاثیرگذاری در فرهنگ عمومی جامعه را داشته است. زمانی سینمای ما کلاه مخملی ها و اراذل و اوباش را به جای آدمهای لوطی مسلک جا زد و ریشه همه اراذل و اوباش ها در فیلمفارسی و همان کلاه مخملی هاست، چون بین اوباش و آدمهای لوطی خلط کردند و چیز غلطی را اشاعه دادند، پس سینمای فارسی و ایرانی می تواند فرهنگ سازی کند و فرهنگ بد و یا فرهنگ خوبی را اشاعه دهد. منتها در هر دوره به یک شکل است. امروزه دنبال سناریوهایی می گردند که دیالوگی داشته باشد که در سر زبان مردم بیفتد و فکر می کنند این نشان موفقیت یک فیلم یا سریال است. این نگاه عامیانه و ابلهانه ای است. دلیلی ندارد که هر فیلمی دیالوگی داشته باشد که سر زبان ها بیفتد. در حال حاضر فیلمسازان دنبال اثرگذاری کاذب هستند و اگر این موضوع حقیقت داشته باشد مایه سرافکندگی سازمان سینمایی است.
- 15
- 2











































