
تأکید کاندیداهای ریاستجمهوری روی مسائل اقتصادی- اجتماعی- سیاسی و مغفولماندن مسائل فرهنگی در صحبتها و مناظرات کاندیداها بهخصوص نخستین مناظره برگزارشده درتلویزیون در روزهای اخیر باعث بروز انتقاداتی در میان اهالی ادب، هنر و فرهنگ شده بود. اینکه فرهنگ هیچگاه بهعنوان اولویت اول درنگاه نامزدها نبوده و همواره درسایه مسائلی دیگر مغفول مانده است، به واسطه ایجاد شائبه نوعی بیتوجهی عامدانه به این مقوله در نزد هنرمندان از دیرباز مورد انتقاد و اعتراض هنرمندان واقع شده؛ و این قضیه را در انتخابات پیشرو نیز میبینیم.
اعلام اینکه مناظره پیشرو که فردا برگزار خواهد شد، با محوریت مسائل فرهنگی روی آنتن خواهد رفت، اگرچه توانست تا حدی فضای ایجادشده را ترمیم و تلطیف کند، اما از آنجا که کاندیداها هنوز درمورد ریزبرنامههای فرهنگیشان توضیحی به مردم ندادهاند، این فضای سنگین میان کاندیداها و هنرمندان همچنان برقرار مانده است؛ خصوصا اینکه از درد دلهای هنرمندان پیداست که آنها به واسطه توقعی که از نمایندههای مرتبط با دولت مستقر و دلبستگان اصلاحات دارند، این کمتوجهی ازجانب این طیف بیشتر آنها را دچار نگرانی و دلزدگی میکند؛ تا کاندیداهای جریاناتی که در تمام این سالها ثابت کردهاند مسائل فرهنگی هیچگاه برایشان دغدغهای جدی نبوده- و حتی بارها و بارها مسیری ١٨٠درجه مخالف با چنین مسیری را پیمودهاند.
برگزاری مناظره آتی با محوریت مسائل فرهنگی و انتظاری که میان هنرمندان برای اولویتدادن کاندیداها به مسائل فرهنگی وجود دارد، ما را بر آن داشت که درتماس با هنرمندان و فعالان عرصه فرهنگ و هنر از آنها بپرسیم که چه پرسشی در ارتباط با مسائل فرهنگی دارند که کاندیداها میتوانند در مناظره پیشرو به آن پاسخ دهند. تماسهایی گاه بینتیجه؛ که وجود تناقضی آشکار را در ذهن و زبان طیف وسیعی ازهنرمندان- اسم و رسمدار- این سرزمین برجسته میکند. هنرمندان گاه بزرگ این دیار که مدام از بیتوجهی کاندیداها و دولتمردان به مسائل فرهنگی مینالند، خود به نوبه خویش مایل نیستند گامی هرچند کوچک دراین مسیر برداشته؛ و با کاری درحد پرسیدن چند سوال کوتاه کاندیداها را درپاسخگویی به اولویتهای ذهنی این طیفیاری دهند.
این قضیه البته عمری به درازای تاریخ این مرزوبوم دارد. اپوزیسیوننمایی بهعنوان دردی بزرگ درمیان شاغلان عرصه هنر همواره آنان را به این سمت و سو سوق داده که چنین وانمود کنند کمترین ارتباطی با نظام مستقر ندارند؛ و دراین راه گاه فراموش میکنند چه امتیازاتی ازقبل فعالیت فرهنگی در زمان روی کاربودن دولت مستقر نصیبشان شده است. فیلمسازی که سالهاست به دلیل فیلمهای نساختهاش مورد توجه قرار دارد، درحالی که با بیانصافی آشکار فضای فرهنگی را مشابه با دو دولت پیش میداند، ازپاسخ به سوال درباره سوالی که میتواند از کاندیداها بپرسد، با بیمیلی تمام میگوید که میداند ازاین چهرههای ضدفرهنگ نمیشود سوال فرهنگی پرسید. دیگری که اتفاقا جزو قدیمیترینهاست، دراین دوره فیلمهایش را ساخته و حتی درقبال رفتار کاملا ضدفرهنگیاش علیه یکی از دستاندرکاران فیلمش مورد بازخواستی حتی ناچیز قرار نگرفته، با غروری آشکار میگوید؛ اینها همه سروته یک کرباسند. آن دیگری، آن روزنامهنگار فیلمسازشده، میگوید؛ دندان طمع این دولتها را کنده و نهتنها سوالی ندارد بلکه خواستهای نیز از اینان ندارد یا آن نویسندهای که به دلیل رابطه خوبش با مدیران دولتی توانسته نام و نانی برای خود دست و پا کند، حالا که اعتبار را در اپوزیسیوننمایی دیده، قصد دارد کوچکترین و ناچیزترین رشتههای ارتباطش با همان مدیران را بریده و خود را بیارتباط با آنها جا بزند... و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
حکایت عالم بیعمل را میتوان در چنین مواردی به عین دید. انتظاری فرهنگی از یکسری کاندیدا وجود دارد. این به جای خود، اما اینکه بخشی از قشر فرهنگی، داییجان ناپلئونوار، همه را به یک چوب رانده و مدعی شوند که درصورت روی کارآمدن هرکدام از دولتها تفاوت چندانی در امور فرهنگی و هنری ایجاد نخواهد شد، از آن دروغهای بزرگ است که نتیجه آن را تازه و کمکم داشتیمفراموش میکردیم.
آنچه درپی میآید اما، پرسشهای شماری از فعالان هنر و فرهنگ این دیار است از کاندیداهایی که این روزها دارند رویای ریاستجمهوری میبینند. پرسشهایی که پاسخدادن شفاف و روشن کاندیداها ممکن است آنها را گامی به رویاهایشان نزدیک کند
حسین فرحبخش:دغدغه سالنسازی فراگیر
سوال دقیق من به بهانه مناظره پیشرو که اتفاقا بناست در آن به مقولههای فرهنگی هم پرداخته شود، آن است که چرا دولتهای مختلف سالنسازی درحوزه سینما را بهعنوان یک قاعده مدنظر قرار نمیدهند. منظورم البته قاعدهای فراگیر و برنامهدار است نه کارهای موردی. مورد بعدی هم اینکه میخواهم بدانم ازمنظر رئیسجمهوری آینده سانسور و ممیزی درچه حد است و تا کجا میتواند ادامه پیدا کند؟ آیا مسئولان فرهنگی از این به بعد اجازه خواهند داد واقعیتهای جامعه درتولیدات هنری ظهور و بروز پیدا کند یا مسیری را که دراین ٤٠سال پیریزی شده، ادامه خواهند داد؟ آخر به نظر میرسد محدودهای که درسالهای گذشته بهعنوان چارچوب خط قرمزها ازسوی مدیران فرهنگی مدنظر قرار گرفته با واقعیتهای عرفی جامعه و آنچه مردم با آن زندگی میکنند، فاصله دارد. درمورد میزان اعمال سانسور برخی میگویند؛ همه چیز دست قوهمجربه نیست. از نگاه من اتفاقا مسئولیت این مسأله بهطورکلی با قوهمجریه است. این دولت است که نباید به ارگانهای غیرمرتبط با فرهنگ اجازه دخالت دراین زمینهها را بدهد. قانون را مجلس مصوب کرده و حالا نوبت قوهمجریه است که آن را پیادهسازی کند. دلیلی ندارد نهادهای دیگر بتوانند دراین مسیر سنگاندازی کنند و کار پیش نرود. قوهمجریه چون جرأت کافی ندارد تا دیگری تشر میزند، متاسفانه پایش را عقب میکشد اگر هم کوتاه نیایند، مطمئن باشید این مسیر ادامه پیدا خواهد کرد. از نگاه من قوهمجریه باید صفر تا ١٠٠ موضوع را تحت کنترل خود درآورد و درمواردی هم که میبیند بقیه نهادها دارند سنگاندازی میکنند، باید مردم را وارد میدان کند. مثلا در مورد مقوله هنر، هنرمندان حاضرند وارد میدان شوند و با کسانی که نمیگذارند برنامههای مجوزدار و مورد تأیید که از مسیرهای قانونی ساخته شدهاند، به مرحله اجرا گذاشته شوند، مقابله کنند و اجازه ندهند این مسیر ادامه پیدا کند.
حسین سناپور:چه کسی سانسور پیش انتشار را متوقف خواهد کرد؟
سوال اول من ازکاندیداهای ریاستجمهوری آن است که کدامشان حاضرند سانسور را بردارند و کتابها بدون نظارت قبل از انتشار منتشر شوند؟ تقریبا دربسیاری ازکشورهای دنیا این اتفاق افتاده و بنابراین ایران هم مثل همه آنها میتواند این کار را انجام دهد. افغانستان در دوقدمی ماست و مردمانش ازما متعصبتر هستند و دموکراسی درکشورشان حتی نزدیک به ایران هم نیست. با این وجود، درکشوری چون افغانستان هم سانسوری وجود ندارد. برای انجامگرفتن این کار هم نیاز نیست توقع رویدادن اتفاق عجیب و غریبی را بعد از رفع سانسور داشته باشیم. این یک نیاز واقعی است و حتما قرار نیست اتفاق عجیبی بیفتد. به نتایج این ماجرا هم میشود دید و تغییراتی که درحوزه کتاب و ادبیات و هنر ایجاد میشود را مدنظر قرار داد، اما بنا نیست هرکاری میکنیم، باعث تغییرات عجیب و غریب شود. خیلیها ازجمله من، درباره کاربرد این مسأله صحبت کردهایم. نتیجه این ماجرا روشن است. حداقلش این است که از برخوردهای سلیقهای افرادی که در ارشاد هستند و خیلی از آنها جلوی کتاب آقای محمود دولتآبادی را گرفتهاند، دیگر به خودشان اجازه چنین کاری را نخواهند داد. کسی جلوی کتاب آقای دولتآبادی را گرفته که ممکن است جوانی ٣٠ساله باشد. او فردی ناشناس است که ما نمیشناسیمش. چنین فردی جلوی کتاب آدمی را گرفته که دوبرابر سن او برای فرهنگ این مملکت زحمت کشیده است. حداقل تأثیر رفع سانسور آن است که این افراد جلوی انتشار کتاب آدمهایی را بگیرد یا درباره اثر آنها نظر بدهد که حداقل ٥٠سال برای ادبیات این مملکت زحمت کشیده است.
کیوان ساکت:آیا باز هم شاهد دخالت نهادهای غیرمرتبط در مسائل فرهنگی خواهیم بود؟
آنچه در این زمان دارای اولویت و اهمیت نخست است در بادی امر مسائل معیشتی مردم ایران و بعد از آن توجه به مسائل فرهنگی است؛ بهعنوان یک موسیقیدان مشکلات مربوط به اجراهای موسیقی و دخالت کسانی که در حیطه مسائل فرهنگی وارد نیستند و مسائل مربوط به فرهنگ در حوزه اختیارات آنها نیست. آیا باز هم شاهد این دخالتها خواهیم بود؟ از سوی دیگر چه کسی برای حفظ و صیانت شأن هنر و هنرمند برنامه دارد؟
اکبر عبدی:سوالی در کار نیست
همه ما نسبت به آینده کشورمان یک تکلیفی داریم و نمیتوانیم به سرنوشت آن بیتفاوت باشیم پس باید سعی کنیم از میان کاندیداهای خوب ریاستجمهوری خوبترین را برای آباد کردن کشور انتخاب کنیم. سوالی ندارم، آنها حتما خودشان فکر کردهاند دیگر.
بهرام دبیری:سپردن سرنوشت به «هیچ کس»
به اعتقاد من در کلیت بی در و پیکری که با آن دست به گریبان هستیم مسأله اصلی آن است که در حوزه فرهنگ و هنر تمام اختیار با هنرمند است و تمام مسئولیت هم به عهده اوست. من هیچ مقام دولتی را نمیشناسم که بخواهد راهنمایی و ارشاد کند یا به هنرمند بگوید چه کاری را میتوانی انجام دهی و چه کاری را نمیتوانی انجام دهی که اگر اینطور باشد با یک فاجعه مواجه هستیم. هنرمندان کسانی هستند که پایههای نام و اقتدار کشور روی آنها بنا شده است. کافی است به تاریخ خودمان نگاه کنیم. ٥٠ اسم را از این سرزمین حذف کنید و ببینید چه چیزی برایتان باقی خواهد ماند؟ از فردوسی گرفته تا خیام، حافظ، نیما، شاملو و... خیلی عجیب است که یک دولت بخواهد هنرمند را ارشاد کند. این سپردن سرنوشت فرهنگی یک کشور به دست «هیچکس» است و یک فاجعه به وجود خواهد آورد. ما در طول این سالها بارها با این مقوله برخورد کردهایم که با نویسنده برای چاپ کتابش، نقاش برای نمایش آثارش و... چه کردهاند و چه نادانهایی در سمت رئیس تصمیم میگیرند محمود دولتآبادی میتواند کتابش را چاپ کند یا نه. این کلیترین مسألهای است که باید مورد سوال قرار بگیرد.
داوود فتحعلیبیگی:فرهنگ اولویت کیست؟
شرکت در انتخابات ضروری است زیرا به تعیین سرنوشت ما مربوط میشود و چه ما شرکت کنیم و چه شرکت نکنیم فردی انتخاب خواهد شد، پس بهتر است از حق و حقوق قانونی، سیاسی و اجتماعی که به ما واگذار شده استفاده کنیم که اگر نکنیم لطمه بزرگی میزنیم و دشمنان آب و خاک و کسانی که مخالف استقلال مملکت هستند، سر وصدا میکنند که این حکومت پایگاه اجتماعی ندارد. از طرف دیگر ما با انتخاب خودمان میتوانیم کسی را بر کرسی بنشانیم که بتواند در راستای اهداف ملی و منافع ملی و رفع شدن مشکلات مردم قدم بردارد. سوالی که دارم میخواهم بدانم به فرهنگ و هنر در اولویت برنامههای کدام کاندیدا فکر شده است؟
سعید سهیلی:ادامه مسیر ٤سال گذشته یا بازگشت به دوران تاریک؟
به احتمال، همه نیک میدانند که کاندیداهای ریاستجمهوری وقتی رئیسجمهوری شدند نباید سر فرهنگ و هنر را با کارد، ساتور، چاقو یا حتی پنبه ببرند. باید فرهنگ و هنر را رها بگذارند. باید فضایی ایجاد کنند که در آن هنر و هنرمند نفس بکشند و روی پای خودشان بایستند.
بعضی زمانها بوده که بعضی از مسئولان فرهنگی - هنری حاکم سر فرهنگ و هنر و هنرمند را با کارد و چاقو بریدهاند گاهی هم با لبخند و پنبه و ملایمت. به نظر من باید از کاندیداهای ریاستجمهوری سوال کرد برخوردتان با هنر و هنرمند چه خواهد بود؟ آیا بین هنرها تبعیض قایل هستید؟ آیا هنر را به رسمیت میشناسید؟ آیا با تأثیر هنر آشنا هستید؟ آیا سالی یکبار به سینما میروید؟ آیا در طول سال به تماشای یک گالری نقاشی یا یک تئاتر میروید؟ آیا سالی یا حتی ١٠سال یکبار به تماشای یک کنسرت موسیقی مینشینید؟ آیا فقط مقطع انتخابات از هنر و هنرمند یاد میکنید و آیا فقط برای مقاطع کاندیداتوری هنر را به رسمیت میشناسید؟ آیا فیلمسازی را فقط در خدمت فیلمهای تبلیغاتی خودتان میدانید یا هنر را با همه مشخصهها و شاخصههای خودش مورد توجه قرار میدهید و آن را به رسمیت میشناسید؟ سوال بعدی این است که هنر و هنرمند در سیاستهای کاندیداهای ما چه جایگاهی دارند؟ از نگاه من در ٤سال اخیر جایگاه هنر و هنرمند بازتعریف شده است. حالا باید از کاندیداهای ریاستجمهوری پرسید آیا این بازتعریف مثبت قرار است ادامه پیدا کند یا دوباره باید به دوران تاریک و پراسترس هنرمندان بازگردیم؟
ابوالفضل جلیلی:امنیت هنرمند کجاست؟
من نهتنها الان بلکه سالهاست هیچ سوالی از کسی ندارم. امیدوارم بروند خوش باشند. ما که در بیابان هستیم و فیلممان را میسازیم، بنابراین با این چیزها کاری نداریم، اما شاید عدهای این سوال را داشته باشند که امنیت هنر و هنرمند بناست در برنامه کدام کاندیدا مورد تأکید قرار بگیرد؟!
ناصر باکیده:چرا خبری از هنر نیست؟
نقش هنرمندان بهعنوان بخشی از لیدرهای جامعه ما که برای مردم شناخته شدهاند، میتواند حایز اهمیت باشد که این نقش با نگرشی که به شکل بیطرفی به سمت تشویق و ترغیب مردم برای حضور در این جریان باشد، میتواند شکل بگیرد. اما وقتی مدعی هستیم که انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی است، چرا در انتخابات ریاستجمهوری وقتی برنامههای کاندیداها را مرور میکنیم، کسی در آن گوشه و کنار برنامههایش نیز نیمنگاهی به هنر و هنرمندان ندارد؟
- 18
- 5