
چندی پیش در این صفحات درباره پروژه مستند کارستان نوشتیم؛ پروژه مستندی که طرح آن برعهده مجتبی میرتهماسب و رخشان بنیاعتماد بوده و به کارآفرینان خاص در حوزههای مختلف پرداخته است. گفته میشود چند سالی میشد که رخشان بنیاعتماد به این فکر میکرد که چگونه میشود یک فضای متفاوت را در جامعه ایجاد کنیم تا به این واسطه بشود با ناامیدیای که میان جوانان حاکم شده است، مقابله کرد و در ادامه این راه بود که به گفته یکی از کارگردانان مجموعه کارستان بنیاعتماد احساس میکند برای اینکه حس ناامیدی و یأس که باعث شده تعداد زیادی از جوانان به فکر ترک کشور بیفتند در جامعه فروکش کند، باید یکسری الگوها از افرادی که کمی متفاوتتر به اطرافشان نگاه میکنند به جوانان ارایه داد. کارستان به این الگوها میپردازد...
مجموعه کارستان که برنامهریزی و تولید آن در بخش خصوصی به سال ۱۳۹۳ برمیگردد، درحال حاضر در قالب ٦مستند آماده نمایش شده و برخی از آنها هم روی پرده آمده است که از میان آنها میتوان به مستند شاعران زندگی ساخته شیرین برقنورد، مادر زمین به کارگردانی مهناز افضلی و طبرستانیها و بنیانگذار محک ساخته محسن عبدالوهاب اشاره کرد که در سری مطلب پیش رو درباره فیلمهایشان و نیز پروژه کارستان حرف زدهاند که با هم میخوانیم...
محسن عبدالوهاب، سازنده فیلمهای طبرستانیها و بنیانگذار محک
محسن عبدالوهاب در سینمای داستانی هم نامی و اعتباری دارد، اما عمده حیات او در سرزمین مستند بوده که او را عبدالوهاب کرده است. کارگردانی که وقتی قرار شد یک نفر پروژه زمین مانده محمدرضا مقدسیان را بسازد، بیهیچ تردیدی فرمان پروژه به دستش سپرده شد. عبدالوهاب که در سری کارستان دو مستند طبرستانیها و بنیانگذار محک را ساخته در گفتوگوی پیش رو درباره مقدسیان، کارستان و دو مستندش سخن گفته است.
چه شد که شما مستند زندهیاد مقدسیان را ساختید؟
من سالهای زیادی در محضر آقای مقدسیان شاگردی و برخی از فیلمهایشان را هم تدوین کردهام. ایشان سمت استادی بر گردن من داشتند. در مورد طبرستانیها هم قرار بود آقای مقدسیان آن را بسازد و تحقیقاتی هم در این زمینه انجام داد، اما به دلیل بیماری کار نیمهتمام ماند. بعد از این اتفاق بود که من از خانم بنیاعتماد و آقای میرتهماسب اجازه خواستم تا این مستند را به سرانجام برسانم.
پس به این دلیل است که از شما در مجموعه کارستان دو مستند میبینیم؟
بله؛ در این میان بنیانگذار محک را از ابتدا قرار بود من بسازم، اما بعد از درگذشت مقدسیان، طبرستانیها هم به این فیلم اضافه شد.
به نظر میرسد میشد مستندی مانند طبرستانیها را در قالب یک کار بلند مستقل هم ارایه کرد. آیا دلیل خاصی داشت که فیلمها را در زمان محدودی ساختید؟
هدف ما در طبرستانیها این بود که این گروه را که در سالهای سخت دهه ۶۰ و با فراز و نشیب اقتصادی دست به ساخت کارخانه قطعات فولادی زدهاند به تماشاگران معرفی کنیم. قرار هم بر این بود که زمان تقریبی فیلمها حدود ۵۰ دقیقه باشد. به گمان من این زمان برای معرفی گروه طبرستانیها کافی بود و هنوز هم بر این عقیده هستم.
آیا در این فیلمها که سوژه مشخص کارآفرینی را باید پی میگرفتند، برایتان محدودیتهایی وجود داشت؟ بگذارید.
اینگونه بپرسم؛ اگر اسمی از کارستان نبود و این فیلمها به شما پیشنهاد میشد، آیا قبول میکردید؟
نه؛ ولی وقتی میرتهماسب و بنیاعتماد پیشنهاد همکاری دادند و دیدم جمعی در کنار هم قرار است مجموعه فیلمی با این منظور بسازیم، استقبال کردم. این فیلمها براساس یک ایده شورانگيز ساخته شدهاند. من وقتی پذیرفتم که به جمع دوستان بپیوندم در حقیقت پذیرفتم که این ایده را محور فیلم قرار دهم. به اعتقاد من مجموعه این مستندها در کنار هم است که میتواند فضای امیدواری و حرکت را در بیننده ایجاد کند، یک اثر به تنهایی آن قدرت را ندارد.
آیا در این دو کار و بهخصوص در بنیانگذار محک توانستید براساس سناریوی مکتوب فیلمبرداری کنید؟
کار مستند همیشه با تغییراتی مواجه میشود. شما نمیتوانید طرح فیلمنامه خودتان را موبهمو اجرا کنید. در مورد بنیانگذار محک هم باید بگویم که خانم قدس معمولا سرشان شلوغ است و ما هم میخواستیم از او فیلم بسازیم. بنابراین همین ویژگی ایشان را مبنا قرار دادیم و دوربینمان را روشن کردیم.
با وجود طرح فیلمنامه و تحقیقات مفصل کار، بداهه هم در این دو مستند پیش میآمد؟
بله؛ بهخصوص در فیلم بنیانگذار محک چون ما در بیشتر مواقع تابع شرایط کاری و موقعیتهای پیش آمده خانم قدس بودیم، فقط از این موقعیتها آنهایی را که حدس میزدیم به کارمان میآید، انتخاب و فیلمبرداری میکردیم.
ساخت و پیشنهاد بنیانگذار محک از کجا شروع شد؟
اتاق فکر کارستان در طول تحقیق و نشستهایشان، کارآفرینانی را برای ساخت فیلم برگزیدند که خانم سعیده قدس یکی از این بزرگواران بود. احتمالا انتخاب من برای ساخت این مستند به این خاطر است که چندسال پیش من به همراه خانم بنیاعتماد و آقایان مجتبی میرتهماسب و امیر اثباتی و دوستان دیگری، برای محک یک فیلم بسیار کوتاه تبلیغاتی ـ مستند ساختیم.
شما گفته بودید که علاقهمند هستید دوباره به محک برگردید.
باید به محک رفته باشید تا متوجه منظور من بشوید. محک فضایی است سرشار از احساسات تلخ و شیرین انسانها. برای همین میتوان موضوعاتی را در آنجا پیدا و دستمایه ساخت فیلم کرد.
سخن پایانی؟
درباره فیلمهای مجموعه کارستان، به نظر من بحث دیدن چند فیلم جالب یا سرگرمکننده تنها مطرح نیست، بلکه صحبت از دیدن فیلمهایی است که بشدت به درد زندگی همه، از نوجوانان و جوانان گرفته تا افراد پا به سن گذاشته میخورد. این فیلمها در این برهه زمانی برای جامعه ما که با فرار مغزها و سیل مهاجرت و همچنین روحیه نگرانی و ناامیدی از آینده خودمان و سرزمینمان به چشم میخورد، بسیار مفید است. خوب است که دیگران را تشویق کنیم تا به دیدن این فیلمها بروند.
مهناز افضلی سازنده فیلم مادر زمین
مستند مادر زمین با موضوع درست کردن کود آلی برای کشاورزی ارگانیک سوژهای خشک دارد؛ از آنها که آدم با شنیدن دربارهاش فکر نمیکند بتوان یک فیلم جذاب درباره آن ساخت. اما مهناز افضلی توانسته از چنین فیلمی با چنین موضوعی سخت فیلمی زیبا و زندگیبخش بسازد که در کمترین زمان ممکن، بیشترین تاثیر را بر آدمهای مختلف در اقلیمهای گوناگون میگذارد. فیلمی که تاثیراتش از سینما فراتر رفته و بر زندگی ما اثر مثبت خواهد داشت. این فیلمساز و بازیگر درباره مستند مادر زمین، کارستان و سینمای مستقل حرف زده است که میخوانیم.
در کارنامه شما آنچه خیلی به چشم میآید دغدغههای زنانه شماست و این را چه در زنانه، چه آثار دیگرتان و چه در همین مادر زمین میبینیم. این دغدغههای زنانه چقدر برای شما جدی است؟
من یک زن هستم و ماجراهای مربوط به زنان برای من گیراتر و جذابتر است. البته اینطور نیست که فقط بخواهم درباره زنان فیلم بسازم، بخشی از این فرآیند تصادفی است و پیش آمده. به هرحال من هم مانند تمام زنان دغدغه این حوزه را دارم و مشکلات و موفقیت زنان شامل حال من هم میشود. در وهله نخست فیلمساز و بعد از آن زن هستم.
اینکه نگاه زنانه شما جانبدارانه نیست به همین برمیگردد که اول خودتان را فیلمساز و بعد یک زن میدانید؟
دقیقا. تمام کارهای گذشته من نیز همینطور بودهاند، یعنی که وجه انسانی برای من خیلی مهمتر از جنسیت است. بهعنوان فیلمساز نگاه جنسیتی ندارم. منتها شما وقتی میبینید در جامعه کودکآزاری وجود دارد به همان اندازه ناراحت میشوید که از خشونت خانگی.
در مورد مستند مادر زمین این مسائل را که گفتیم تحلیل میکنید؟
شما باید در یک فیلم مستند به شرایط و فرهنگ آن جغرافیا اشراف داشته باشید و با نگاه توریستی به سوژه و موضوعات نپردازید. اصل مهم در فیلمسازی برای من توجه به جزییات و نشان دادن ظریف مسائل مربوط به آن است. به نمایش درآوردن این جزییات و آشنایی و احاطه به موضوع برای من از هرچیز دیگری مهمتر است.
نگاه شما در این مستند نهتنها توریستی نیست، بلکه فضایی گرم و صمیمی را در یک زمان کوتاه خلق کردهاید...
ما در برنامهریزیهایمان سه سفر با دوربین به کرمانشاه انجام دادیم تا هم مبنای تحقیق میدانی ما برای نوشتن فیلمنامه باشد و هم پرسوناژها با دوربین آشنا شوند. این سفرها برای اشراف کارگردان به فضا و سوژه بسیار خوب بود. من تمام مدت با این خانواده زندگی کردم. در خانهشان ماندم، با هم صبحانه خوردیم و سرکارشان رفتم و آنها با من همکاری زیادی کردند و درنهایت به یک شناخت دوطرفه از یکدیگر رسیدیم. یادمان باشد همه چیز فیلم مربوط به پشت دوربین نیست. بخشی هم مربوط به جلوی دوربین است تا یک اعتماد دونفره و متقابل ایجاد شود.
ظاهرا قبلا بارها دکتر هایده شیرزادی ساخت مستند درباره خودشان را رد کرده بودند. چه شد که ایشان جلوی دوربین شما قرار گرفتند؟
این اتفاق مدیون خانم صابر و بنیاعتماد است. پیش از اینکه دکتر شیرزادی من را بشناسند با تلاش و سعی این دو نفر این مسأله جا افتاده بود. ضمن اینکه او تجربه خوبی هم از این کار نداشت. در جلسه مشترکی که ما همدیگر را دیدیم، زلف بههم گره زدیم و از همانجا کار شروع شد.
فیلمنامه مادر زمین چگونه توانست تا این حد گرم و زندهبودن برسد؟
به طورخاص در زمان نوشتن فیلمنامه از رخشان بنیاعتماد بسیار یادگرفتم. بنیاد کارآفرینی زنان و جوانان تحقیقات مفصلی در اختیار ما گذاشت که واقعا تحقیقاتی عالی و کلیدی بود. بهعلاوه اینکه ما تحقیقات میدانی خوبی با دوربین داشتیم. مجموع اینها شد فیلمنامه مادر زمین. باید این را هم بگویم که زندگی و کار دکتر شیرزادی درهم تنیده است. شما نمیتوانید از زندگی خصوصی او حرف بزنید و از کارش نگویید یا از کارش بگویید و زندگی خصوصی او را لحاظ نکنید. تمام حرف این دونفر (دکتر شیرزادی و همسرش ادموند لمپگز) محیطزیست است و کل زندگیشان به کمپوست، کود آلی، فضای محیطزیست، زمین سالم و... آمیخته شده و کار و زندگی این دونفر درهم عجین شده است.
تا چه حد به فیلمنامه مکتوب هنگام اجرا وفادار بودید؟
ما این فیلم را طی ۱۰ روز در کرمانشاه و دو روز در تهران فیلمبرداری کردیم، یعنی کاملا طبق فیلمنامه پیش رفتیم. اما بههرحال کار، کار مستند است و به همین مناسبت آمادگی حذف برخی چیزها و جایگزینی چیزهای تازه را داشتیم. در مستندسازی جنبه کشف و شهود همیشه وجود دارد.
خانم بنیاعتماد دست پری در فیلمنامهنویسی دارند. با این سابقه تا چه اندازه تغییرات در فیلمنامه را میپذیرفتند؟
اساس تفکر خانم بنیاعتماد بر همین تغییرات بود و البته او یکی از بزرگترین کارگردانان سینمای ایران هستند و خودشان جدا از کار سینمایی جزو مستندسازان درجه یک به حساب میآیند، به همین دلیل خیلی طبیعی بود که آن تغییرات را بپذیرند. ما چارچوب اصلی فیلمنامه را نوشتیم و جاهایی را باز گذاشتیم. منظورم این است که تمام سکانسها نوشته شده بود. اتفاق خوب در فیلمنامهنویسی برای من سپری کردن یک تجربه خوب بود. همیشه میخواستم بدانم نقش تخیل در این ماجرا چیست.
همیشه تا این حد مقید به نوشتن فیلمنامه بودهاید؟
در فیلمهای قبلی هم فیلمنامه داشتم، اما نه به این شکل منظم که در کارستان نوشته شد، بهطور طبیعی این اتفاق در فیلم مستند وجود دارد و دلتان میخواهد چیزهای بیشتری را در اختیار داشته باشید. گاهی اتفاق میافتد و گاهی نه. معمولا در فیلمهایی که ساختم این اتفاق افتاده و به مواد مورد نظرم دست پیدا کردهام. باید بدانیم بخشی از این فرآیند تصادفی است و با وجود تمام دقتها خیلی از چیزها از دست فیلمساز خارج است.
شما چه زمانی به پروژه کارستان پیوستید؟
از حدود سهسال پیش کمابیش در جریان این مجموعه بودم تا اینکه پروژه به مرحله عمل رسید. این پروژه واقعا برای خود من تازه و نو بود و احساس فوقالعادهای داشتم که در یک گروه قرار میگیرم. همیشه فکر میکنم یکی از ضعفهای ما در سینمای ایران این است که بلد نیستیم کار گروهی انجام دهیم و سینما بشدت کاری گروهی است. کارستان یک کار بشدت تازه ایجاد کرد و ما را هم تازه کرد. کارستان برای من ناامید هم کار ایجاد کرد.
شما پیش از مادر زمین سه مستند بدون شاهد، زنانه و کارت قرمز را ساخته بودید؟
بله، البته دو مستند دیگر با موضوع جرم ساختهام که دیده نشده است... پس انگار ساخته نشده!
زنانه ظاهرا بیش از دیگر مستندهایتان دیده شده...
زنانه جایزه بهترین فیلم به معنای مطلق را از جشنواره کیش گرفت. آن هم در شرایطی که آیدین آغداشلو، احمد ضابطی جهرمی و دوستان باارزشی که من به دلیل حضورشان به آن جایزه افتخار میکنم، این مستند را پسندیدند. به نظر من باید جایزه را از تماشاچی گرفت اما علاقه داشتم فیلمهایم دیده شود. دلم میخواست هنر و تجربهای میبود و فیلمهایم اکران میشد، چراکه فیلمهای اجتماعی میتواند تاثیر مثبتی روی فضاهای اجتماعی ما بگذارد. فیلم کارت قرمز هم از تلویزیونهای بزرگی در دنیا -البته منهای صداوسیمای ایران- نمایش داده شد، از شبکه آرته رأی گرفته تا ویل استوری بیبیسی و بیبیسی ورلد. خب طبیعی است که بعد از آن احساس ناامیدی میکنید.
این نکته که پروژه کارستان متکی به بودجه دولتی نیست، در کار شما تاثیر منفی نمیگذاشت؟
تولید این فیلم در بخش خصوصی برای من چالشی ایجاد نکرد، بهویژه اینکه خوشحال بودم قرار نیست به یک مرکز دولتی جواب پس بدهم. کارستان هم نوعی از سفارش بود منتها با شرایط حرفهای و اصول مشخص. فکر میکنم این ترکیب حرفهای از خود فیلمها قابل درک است.
به نظر میرسد سینمای مستند را به فیلمسازی داستانی ترجیح میدهید. اینطور نیست؟
مستندسازی برای من خیلی جذاب است. من فکر میکنم سینمای مستند بیان جهان جدید و سینمای زمان ما است، مخصوصا در ایران که سینما - صنعت به شکل هالیوود و بالیوود نداریم. برای همین سینمای مستند ما قویتر از آن چیزی است که مقابل دوربینهای میلیاردی و داستانی قرار میگیرد. فدریکو فلینی میگوید شما از هرچیزی میتوانید فیلم بسازید، اما فیلمسازی بسته به آن اندیشهای دارد که پشت دوربین قرار میگیرد. امروزه با وجود ابزار جدید فیلمسازی ساده شده اما بستگی دارد شما چه تفکری دارید. من به بیان مستندگونه سینما و ادبیات در جهان امروز باور دارم.
شیرین برقنورد، کارگردان مستند شاعران زندگی
شاعران زندگی که توسط شیرین برقنورد ساخته شده، روایتی شاعرانه از زندگی، کار و دغدغههای شیرین پارسی شالیکار، فعال محیطزیست و فعال اجتماعی در حوزه زنان است. با شیرین برقنورد درباره این مستند و ویژگیهای آن گفتوگویی داشتیم که در پی میآید....
نکته مثبتی که درباره فیلمهای کارستان دیده میشود مهمترینش این است که برخلاف بیشتر فیلمهای سفارشی آن حالت شعارگونه عادیشده در آثار سفارشی را ندارد. شما در فیلم شاعران زندگی چگونه از افتادن به این ورطه جلوگیری کردید؟
این خوششانسی من بود که از من برای ساخت مستندی درباره خانم پارسی دعوت شد. نگاه من به سینما اصلا اینطور نیست که آیا این کار سفارشی است یا نه، چون اگر کاری دغدغه من نباشد در هیچ شرایطی آن را انجام نمیدهم. درمورد خانم پارسی با توجه به حس مثبتی که نسبت به ایشان داشتم، برای خودم هم جذاب بود که مستندشان را بسازم. خود من هم شخصا نگاه ویژهای به مسائل مربوط به زنان و موضوعات محیط زیستی دارم، به همین دلیل شخصیت شیرین پارسی برایم قابل لمس بود و احساس میکردم کاملا میتوانم با او کار کنم.
پس سفارشینشدن فیلم به خاطر علاقه شخصی شما به سوژه بود؟
در پاسخ به چنین سوالی ابتدا باید ببینیم تعریفمان از سفارش چیست. در همه جای دنیا غالبا در سینمای مستند سوژهها به مستندسازان سفارش داده میشوند یا به عبارت دیگر از مستندسازان دعوت به شرکت در یک پروژه میشود. کمتر امکان دارد مستندهایی را ببینیم که خود فیلمساز به صورت مؤلف سراغ سوژهای که دغدغهاش بوده، رفته باشد...
شیوه فیلمنامهنویسی برای فیلمهای مستند متفاوت با فیلمهای داستانی است، چراکه سینمای مستند پر از اتفاقات غیرقابل پیشبینی است. درباره این جنبه از کار میگویید؟
دقیقا همینطور است که گفتید. در سینمای مستند فیلمساز همیشه با غیرمنتظرهها مواجه است، چون در مستند ما با آدمهای واقعی طرف هستیم و قرار گرفتن در یک موقعیت واقعی شما را با غیرمنتظرهها روبهرو میکند، بنابراین مستندسازان باید آماده پذیرش این غیرمنتظرهها باشند. سینمای مستند مثل زندگی است و زندگی سرشار از اتفاقات غیرقابل پیشبینی و طراحی نشده است. مطمئنا در مستند همه چیز موبهموی فیلمنامه اجرا نمیشود ولی فیلمنامه یک نقشه راه است که فقط کار را برای ما راحتتر میکند و به واسطه آن میدانیم که در این جلسه از فیلمبرداری باید به فلان موضوع بپردازیم و فلان پلانها را بگیریم. حالا اینکه این پلانها به چه شکلی گرفته شود و من بهعنوان کارگردان چطور میتوانم آن چیزهایی که میخواهم را ضبط کنم، مربوط به بخش دیگری از کار ما میشود. خیلی اوقات ممکن است چیزهایی که مدنظر داریم را نگیریم ولی به جایش چیزهای دیگری بگیریم که گرچه انتظارش را نداشتیم ولی در خدمت همان ایده اولیه ما بوده است.
مهمترین ویژگی شاعران زندگی را خودتان در چه میدانید؟
من ارزش والایی برای لحظات روزمره آدمها قایل هستم. اگر فیلمهای مستند من را دنبال کنید، متوجه خواهید شد که همیشه یک فضای راحت و زندگیگونه در فیلمهایم جریان دارد. چون فکر میکنم از همین راههاست که مخاطب تحتتاثیر قرار میگیرد، دلم میخواهد آدمها بتوانند خودشان را در فیلمهای من ببینند و پیدا کنند. در شاعران زندگی هم تمام تلاشم را کردم تا خانم پارسی را طوری به تصویر بکشم که هرکسی خودش را در آن ببیند. مثلا چند وقت پیش احمد طالبینژاد درباره فیلم به من گفت آنقدر فیلم فضای گرم و صمیمیای داشت که وقتی متوجه شدم برای آن فیلمنامه نوشته بودید و این فضای صمیمی را براساس یک فیلمنامه از پیش نوشته شده و یک چارچوب مشخص به وجود آوردهاید، واقعا تعجب کردم، چون خلق چنین فضایی با ساخت یک فیلم براساس فیلمنامه کاملا مغایرت دارد.
این خصیصه ریشه در سناریو دارد یا هنگام اجرا در کارگردانی به آن رسیدید؟
توانمندی کارگردان فیلم مستند با کارگردان فیلم داستانی متفاوت است. در یک فیلم داستانی کارگردان مثل خدا میماند و همه چیز تحت کنترل او است. در سینمای مستند اما توانمندی کارگردان در نوع ارتباطگیری او با کاراکترهایش و در به کنترل گرفتن بسیاری وقایع غیرمنتظره و به خدمت گرفتن این وقایع در راستای هدف فیلمش است. سختترین کار کارگردان فیلم مستند اعتمادسازی است. کارگردان مستند باید رابطهای با کاراکترهایش برقرار کند که اصلا اینگونه نباشد که هرچه او میگوید آنها بگویند چشم یا برعکس هرچه آنها بگویند فیلمساز اجرا کند! بلکه باید کارگردان و کاراکترهایش با کمک هم و با همکاری دوطرفه نتیجه را خلق کنند.
چنین فیلمهایی آشکارا فیلمهای زمانبری هستند و شما باید ماهها در کنار سوژههایتان زندگی کرده باشید تا فیلم را به تصویر بکشید. این اتفاق ممکن است به آشفتگی در فیلم منجر شود؛ یعنی کارگردان وسوسه شود درباره وجوه و جوانب گوناگون زندگی سوژه حرف بزند و فیلم در نتیجه چندلحنی و آشفته از کار درآید. شما در این کار چگونه تشخیص دادید که هرکدام از موارد مربوط به موضوع فیلم باید به چه اندازه پرداخت شود؟
همه اینها از یک پژوهش خوب و مفصل نشأت میگیرد. وقتی هم قرار شد من فیلم را بسازم ضمن اینکه به شکل مفصل اطلاعات پژوهشی را خواندم، اما صرفا به همان اکتفا نکرده و شروع به تحقیقات میدانی خودم کردم. تا دیروقت با ایشان صحبت میکردم و تا جایی که در توانم بود و ایشان به من اجازه میداد، سعی میکردم دانستههایم از او، افکار و تحلیلش از زندگی و کار بیشتر و بیشتر شود. برایم خیلی مهم بود که ابعاد مختلف این کاراکتر را بشناسم. تمام اینها زمان طولانیای را میطلبید و این مراحل را خیلی مفصل طی کردم. بعد تمام دانستههایم از او را روی کاغذ پیاده و دانهدانهاش را مطالعه میکردم. اگر قرار بود بخشی از این اطلاعات در فیلم استفاده شود آنها را مشخص میکردم تا بدانم که حتما باید از این بخش کاراکتر خانم پارسی در فیلمم استفاده کنم.
چگونه این اطلاعات را تبدیل به فیلمنامهای برای اجرا کردید؟
بعد از اینکه تحقیقاتم را انجام دادم، نتیجه یافتههایم را تبدیل به یک فیلمنامه کردم که حدودا ۱۵ صفحه شد. در این فیلمنامه مشخص شده بود که باید به کدام وجوه این شخصیت در فیلم پرداخته شود. پرداختن به زوایای مختلف این کاراکتر باید به گونهای میبود که خیلی خطکشیشده در فیلم روایت نشود. ایشان در چندین وجوه دیگر هم فعالیت داشت که مجبور شدم برای انسجام فیلم از آنها فاکتور بگیرم، چون فکر میکردم چیزهایی که شاکله زندگی شیرین پارسی را تشکیل میدهد، همین مواردی است که الان در فیلم به آنها اشاره شده است.
چرا تصمیم گرفتید خودتان عهدهدار تدوین فیلم شوید؟
اتفاقا از اولش دلم میخواست تدوین این فیلم را شخص دیگری انجام دهد، چون دوست داشتم یک فکر و نگاه تازه به کارم اضافه شود ولی متاسفانه تعداد تدوینگران فیلم مستند کم است. از طرفی چون مجموعه کارستان ساخت ٦فیلم مستند را به شکل همزمان جلو میبرد، ترافیک کاری برای تدوینگران به وجود آمده بود. تهیهکننده کار هم تمام پتانسیلهای موجود را سنجیده و بررسی کرده بود. برای همین به من گفت: بهنظرم بهتر است تدوین را هم خودت به عهده بگیری تا همه چیز سریعتر و روانتر پیش برود. با توجه به اینکه قبل از این فیلم، تدوین چندین فیلم مستند ازجمله فیلم آی آدمها به کارگردانی رخشان بنیاعتماد را تجربه کرده بودم، خانم بنیاعتماد و آقای میرتهماسب معتقد بودند توانایی کافی برای تدوین این فیلم را دارم و پیشنهاد دادند برای سرعتعمل دادن به کار و به دلیل چالشهایی که برای تدوین فیلم مستند وجود دارد، خودم تدوینش را انجام دهم.
- 13
- 1











































